جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

کاربردی سازی


کاربردی سازی

ارتقای حوزه علوم سیاسی در ایران بر مبنای نشانه های کارکردی و تطبیق متغیرهای الگویی, جامعه و محتوای عمومی دروس علوم سیاسی مورد بررسی است

ارتقای حوزه علوم سیاسی در ایران بر مبنای نشانه های کارکردی و تطبیق متغیرهای الگویی، جامعه و محتوای عمومی دروس علوم سیاسی مورد بررسی است. هماهنگ سازی متغیرهای الگویی جامعه و محتوای عمومی دروس بدون ابتکار گروه های آموزشی امکان پذیر نیست. در بسیاری مواقع گروه های علمی و آموزشی در فضای محافظه کارانه ایفای نقش می کنند. به عبارت دیگر تلاش برای هماهنگ سازی حوزه های مختلف انجام نمی شود.

تحولات اجتماعی هیچ گونه تاثیری بر شاخص های محتوایی علوم برجا نمی گذارد. از سوی دیگر قالب های علمی علوم سیاسی نیز نمی تواند راهگشای تحولات سیاسی و اجتماعی باشد. در این روند جامعه و قالب های ادراکی نمی توانند با یکدیگر نقش تکمیلی ایفا کنند. عموماً ادبیات نوسازی و تحولات اجتماعی سریع تر از ساختار اجتماعی بسط می یابد.

عدم همگونی در دو حوزه یادشده به ایجاد تعارض بین عرصه های موردنظر منجر خواهد شد. در این رابطه شاهد افزایش حوزه روشنفکری در ایران هستیم. اما روشنفکران نیز نتوانسته اند قالب های پارادایمیک علوم سیاسی و همچنین جهت گیری جامعه را تحت تاثیر قرار دهند. متغیرهای مورد نظر برای کاربردی سازی علوم سیاسی را می توان در ارتباط با شرایط مورد توجه قرار داد. بسیاری از ادبیات مربوط به حوزه های مختلف علوم سیاسی بر بسط نظریه پردازان غربی تنظیم شده است.

مطالعات اکتشافی این نظریه پردازان با نشانه هایی از «غرب محوری» شکل گرفته است. این امر زمینه های لازم برای بازتولید اندیشه های سیاسی غرب را فراهم آورده و از سوی دیگر با انتقال چنین اندیشه هایی به حوزه های سیاسی و اجتماعی ایران جلوه هایی از تعارض در مفاهیم سیاسی و اجتماعی و رفتاری شکل می گیرد.

نظریات سیاسی تبیین شده در موضوعات و حوزه های مختلف از یک سو مبتنی بر سنت های غربی است و از طرف دیگر ادبیات لازم برای مدیریت جوامعی را سازماندهی می کند که روند توسعه سازمانی و اقتصادی را سپری کرده اند، طبعاً چنین ادبیاتی نمی تواند مطلوبیت معطوف به ثبات و تعادل را در کشورهایی مانند ایران به وجود آورد.

ایران در زمره کشورهای در حال گذار محسوب می شود. بنابراین الگوی توسعه و ضرورت سیاسی آن نیز مبتنی بر شرایط اجتماعی نیمه سنتی خواهد بود. زمانی که ادبیات سیاسی مدرن وارد فضای دانشگاهی ایران می شود، جلوه هایی از تعارض را ایجاد می کند. این تعارض در سطوح مختلفی شکل می گیرد.

از یک سو مبتنی بر تعارض در حوزه نظریه است. واقعیت های ایستاری ایران با ادراک عمومی جهان غرب از قدرت و کنش سیاسی کاملاً متفاوت است. از سوی دیگر فضای اجتماعی ایران با شکل بندی های سازمانی، اجتماعی غرب در شرایط مختلف توسعه یافتگی قرار دارد. چنین تعارضاتی منجر به ظهور رویکردهای دوگانه شده و در نهایت با نشانه هایی از «خودبیگانگی» روبه رو می شوند. این امر منشاء بسیاری از بی اعتمادی گروه های دانشجویی ایرانی نسبت به ساختار سیاسی و اجتماعی خود است. مطالعاتی که دانیل ارند در ارتباط با ساختار دانشگاهی ایران در دهه ۱۹۵۰ انجام داده است مبتنی بر وجود چنین تضادهایی است.

احساسات عمومی دانشجویان و جهت گیری آنان در ارتباط با مسائل سیاسی تضادهای متنوعی را ایجاد کرده است. در این ارتباط آموزش عالی ایران از یک سو به تولید مازاد روشنفکری رسیده است. روشنفکران بسیار جوان فراتر از ظرفیت ساختاری و اجتماعی ایران هستند. این امر نشان می دهد که آموزش عالی در حوزه علوم سیاسی در راستای تولید نخبگان و روشنفکرانی است که قادر به اداره امور اجتماعی و سیاسی می شوند.

عملاً چنین رویه هایی نتوانسته است نتایج مطلوبی را به وجود آورد به عبارت دیگر ساختار سیاسی و اجتماعی ایران در روند جذب این دانشجویان با مشکلات متعددی روبه رو شده اند. ارند بیان می دارد که در این جوانان سرخورده که خوب لباس می پوشند ولی جایی برای رفتن ندارند در نتیجه در جست وجوی ایجاد هیجان برمی آیند.

این افراد هستند که هسته اصلی افراط گرایی را در ایران تشکیل داده اند. افراطیون سیاسی در ایران همانند بسیاری از کشورهای خاورمیانه در زمره گروه های مدرن روشنفکران سیاسی طبقه بندی می‌شوند. برای عبور از چنین بحرانی که حداقل پنج دهه در ساختار آموزشی ایران وجود داشته است نیازمند بازسازی متون و هماهنگ سازی آن با ساخت اجتماعی ایران هستیم. ایدئولوژیک شدن نظام آموزشی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، چنین فرآیندی را با تاخیر روبه رو کرده است.

از آنجایی که سند چشم انداز برنامه و توسعه نیازمند حداکثرسازی تولید اقتصادی و ارتقای سطح تعادل اجتماعی است به همین دلیل است که کاربردی سازی علوم سیاسی در ایران را باید زمینه ساز تحقق چنین اهدافی دانست. به عبارت دیگر این امر می تواند از طریق «بومی سازی ادبیات سیاسی» و حداکثرسازی همبستگی سازمانی با حوزه های اجرایی تحقق یابد.

ابراهیم متقی

استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران