سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
سریال های دو ریالی تلویزیون ایران
![سریال های دو ریالی تلویزیون ایران](/web/imgs/16/149/kexal1.jpeg)
هنوز خیلی نمیگذرد از روزهایی که تلویزیون همزمان چند سریال طنز را روی آنتن داشت و چهرههای معروف کمدی و طنز تلویزیون و حتی امروز سینما سریالهای روتین را روی آنتن میبردند. جالب است در روزهایی که مسؤولان سازمان صدا و سیما مدام ادعا میکنند ساخت سریالهای طنز در اولویت است ، کنداکتور شبکههای مختلف پر است از ملودرامهای هر شبی که گاهی به خاطر خطوط قرمز مرسوم تلویزیون با لکنت و محدودیت روی آنتن میرود. اتفاق دیگر رخ داده برمیگردد به جشنواره فیلم فجرامسال؛ با کمال تعجب شاهد این بودیم که خط اصلی قصه اکثر آثار امسال در جشنواره تلخ و غمگین بود و بسیار معدود بودند آثاری که در فضای کمدی نگارش و تولید شدند. «چرایی» اینکه به این ژانر پرطرفدار نه در تلویزیون آنطور که باید پرداخته میشود و نه در سینما (با استناد به اکثر آثار سینمایی جشنواره ۳۲) ما را بر آن داشت تا با داریوش کاردان که طنز را در ادبیات، تلویزیون، رادیو و... تجربه کرده است دقایقی در این باب گپ و گفت داشته باشیم. باید خدا را شکر کرد که مناسبت نوروز فرصتی است تا مسؤولان و سیاستگذاران تلویزیون مجبورشوند تولید آثار مفرح را در راس برنامهها داشته باشند وگرنه در عید نوروز هم خندیدن ممنوع بود!
آقای کاردان چرا تولیدات کمدی ما در تلویزیون و سیما در سالهای اخیر تا این حد افت کمی (و اگر احیاناً تولید شود) و کیفی داشته است، جالب است همانهایی که یک روز آثار جذاب و پرسر و صدایی را در این ژانر برای سینما و تلویزیون تولید میکردند امروز کمتر موفق عمل میکنند. چرا؟ چه اتفاقی را در این امر مؤثر میدانید؟
- من کوچکتر از آن هستم که پیامی داشته باشم! (میخندد) به نظر من این مسئله مهم بیشتر به حوزه جامعه شناسی برمیگردد تا به سینما و تلویزیون، البته رسانهها میتوانند توابعی از این ماجرا باشند. در واقع توابعی تحت تأثیر وضعیت خود اجتماع فکر میکنم مکانیکی که قبلاً خوب تعمیر ماشین میکرد هم امروز کارش را خوب انجام نمیدهد. پزشکی که قبلاً احساس مسؤولیت میکرد هم همینطور، سوپرمارکتی هم گاهی جنس تاریخ گذشته به ملت میدهد، آن کسی که چیپس درست میکند هم دو سوم باد میفروشد و یک سوم سیب زمینی و... من فکر میکنم این معضل اجتماعی در همه رسوخ کرده و هر کس به نوبهای این مسئله را بروز میدهد. از من نویسنده، من بازیگر و به قول آقای علی دایی من نوعی گرفته تا نماینده مجلس، وزیر، وکیل و... به نظر من هیچ کس نمیداند چه میکند. مثالهای این مسئله را هم در جامعه میبینید. حتی آدمهای بزرگ سوتیهایی میدهند که آدم انتظار ندارد. یک سردرگمی با این سؤال که «حالا چه میشود؟» همه را در برگرفته که نتیجهاش میشود این. مسئله بعدی هم سادهپسندی این روزهاست. جواب این سؤال شما واقعاً در این مقال و فرصت کم نمیگنجد و ما مجبور هستیم به جای «بانی فیلم» آن را در یک کتاب چاپ کنیم. آدمی میآید زحمت میکشد و یک فیلم خوب درست میکند چقدر ارزش کارش را میدانند تا او دوباره بیاید و کار خوب بسازد. خب او هم پشیمان می شود و درست نمیکند. یعنی کسی که کارش را بلد هست هم دست به کار نمیشود. برای اینکه تحویلش نمیگیرند.
درواقع منظورتان این است آن کس که کارش را بلد نیست تحویل میگیرند؟
ـ دقیقاً و نتیجهاش میشود این! اینها نتایج خیلی عادی یک جامعه است که مردمش بلاتکلیف هستند.
اینکه شما اشاره کردید به سردرگمی انسانها، بلاتکلیف بودن، سوتی دادن مسؤولان و... در همه جا رخ میدهد و اتفاقاً همین میشود دستمایه تولید یکسری آثار موفق و ماندگار کمدی؟
ـ درست میگویید. یک ویدئو وجود دارد که در آن سوتیهای فرانسوا اولاند نمایش داده شده است. اشتباههای او در برخوردها، صحبت و... این فیلمها آنجا تدوین و منتشر میشود و حتی شاید جایزه هم بگیرند. اینجا شما جرأت داری در مورد یک کارگردان که به شکل سری فیلم سینمایی میسازد حرف بزن! پدرت را درمیآورند! ما باید بتوانیم با مردممان راحت و واضح حرف بزنیم، این راه موفقیت است. باید بتوانیم ناخالصیهای اجتماع را مثل یک آئینه تمام نما به مردم با شوخی و طنز نشان دهیم.
خب چرا داریوش کاردان برای نشان دادن ناخالصی های اجتماعش به زبان طنز موسومش دست به کار نمیشود؟
ـ بنده از شما به عنوان نماینده «بانی فیلم» میپرسم، از کجا باید شروع کنم.
شما باید ابتدا طرحی را به تلویزیون ارائه کنید، به یکی از شبکه های سیما پیشنهاد کنید.
ـ در تلویزیونی که سریال با دو ریال ساخته میشود و الان چندین سریال نصفه و نیمه ماندهاند، پول ندارند و کل بازیگران یک سریال فاخر تاریخی هشت ماه یکبار پول میگیرند و هر بازیگر ۴ تا ۵ ماه و بیشتر طلبکار است. به چه امیدی باید طرح پیشنهاد کرد. وقتی ریشهیابی میکنیم تهیهکننده میگوید تلویزیون پول ندارد، وقتی آقایان مسئول تلویزیون تشریف میآورند سر صحنه، این را به آنها میگویم ، میگویند به زودی پرداخت میشود! اما واقعیتی است که تلویزیون پول ندارد و پول عواملش را نمیدهد. این ماجرای چه کنم؟ چه کنم؟ در میان اهالی تلویزیون هم هست، خود تلویزیون هم نمیداند الان این کار را بسازد یا خیر؟! حالا من الان بروم به چه کسی بگویم که این طرح را دارم. نکته دیگر اینکه آیا پس از ۳۵ سال کار، من باید راه بیفتم در راهروهای صدا و سیما و بگویم این طرح را دارم؟ نباید یک نفر بیاید سراغ من؟
فعلاً شکل مرسوم همین است مگر یکسری تهیهکننده و کارگردان خاص که...
ـ با این حال من به محض اینکه احساس کنم گشایشی ایجاد شده، دست به طرح، راهی تلویزیون میشوم. اصلاً طرحهای من آماده است. خدا را شکر در چند ساله اخیر که ما سوژه خیلی داشتیم. فقط کافی است ما صحبتهای مسؤولان محترم را در زمانهای مختلف کنار هم بگذاریم. یک نفر را بگیریم ببینیم امروز چه گفته، یک ماه بعد چه گفته، پنج ماه بعد چه گفته، یکسال بعد چه گفته؟ اینها خودش طنز است.
چه تضمینی وجود دارد که این نوع طنز بتواند مخاطب امروز را جذب کند؟ (مخاطبی که سخت میخندد)
ـ من تضمین میکنم که این سوژه میتواند مخاطب را جلب کند.
نکته ای که معضل بسیاری از آثار کمدی و طنز سینما و تلویزیون ماست این است که سازندگان شناخت کافی از مذاق و سلیقه طنز مخاطب ندارند و احساس میکنند فیلم یا سریالشان میتواند مخاطب را جذب کند. درحالیکه این اتفاق رخ نمیدهد و جالب اینکه اکثراً زیر بار هم نمیروند و اثرشان را جذاب و مفرح میپندارند؟
ـ (می خندد)
به نظر شما چه فاکتورهایی در تولید یک اثر نمایش طنازانه و جذاب که بتواند مخاطب خسته امروز را بخنداند مؤثر است؟ به نظر شما چقدر بازخورد گیری و شناخت مخاطب و نزدیک شدن به سلیقه مردم در این مسیر میتواند کمک حال باشد؟
ـ به نظرم کسی در تولید یک اثر نمایش طنز و کمدی موفق است که از زاویه نگاه مردم به مسائل نگاه کند. من اصلاً نمیگویم مردم همیشه راست میگویند و اشتباه نمیکنند، ولی نظر عامه مردم نسبت به فلان شخص، فلان موضوع اجتماعی، فلان برخورد، سبد کالا، یارانه، بیمارستان، دارو، ناصرخسرو و... میتواند دستمایه درستی برای یک اثر جذاب طنز در تلویزیون باشد. شک نکنید اگر سازنده، نگاه مردم را در کارش لحاظ کند قطعاً بازخورد خوبی خواهد داشت.
خب اینکه کار سختی نیست؟
ـ مشکل این است که ما نشستهایم و دور خودمان یک حباب ایجاد کردیم یا کنار شومینه نشستهایم و قهوهمان را میخوریم و راجع به فقر نطق میکنیم. جالب اینکه برخی متوهم هستند و احساس میکنند جامعهشان را خوب میشناسند. من ادعا میکنم کمدی را خوب میشناسم، بدون اینکه از مردم اطلاعات کافی داشته باشم. با این وضع میروم یک کار میسازم بعد میبینم مردم را اصلاً جذب نکرد، چرا که مردم اصلاً در عالم او نبودهاند و به یک چیز دیگر فکر میکردند. ضمن اینکه باید قبول کنیم سلیقه مردم ما عوض شده است.
متأسفانه احساس میشود هنرمند ما از این مسئله یا اطلاع ندارد یا نمیتواند لقمه مناسبی برای این سلیقه بگیرد؟
ـ این مسئله اولاً به گردن کسی است که سلیقه مردم را تغییر داد. ما سالها در تلویزیون، رادیو، مطبوعات و... گفتیم آقا برخی از طنزکاران ما این ره که میروند به ترکستان است! اشتباه است! آثار این دوستان با طنز واقعی زاویه دارد. داریم میرویم به سمت لودگی یا هیچ کس گوش نکرد و یا خواستند که اینگونه باشد. بالاخره مردم ما عادت کردهاند به اینکه به آفتابه بخندند! به فحش بخندند! سلیقهها افت کرد. وقتی سلیقهها افت کرد، آثارنازل شد و یکسری کمدین نما مثل تماشاگر نما (مثل کارگردان نما، پزشک نما، مثل همه چیز نما) آمدند و آثاری تولید کردند که نتیجهاش شد این. متأسفانه سلیقه مردم ما شده به چیزهای سخیف خندیدن.
راهکار شما؟
ـ بالا بردن این سلیقه خودش یک رسالت عظیم است. من نمیخواهم برای مردم تعیین تکلیف کنم، میخواهم بگویم بزرگان فرهنگی جامعه هستند که مردم را یا به این سو میبرند یا به آن سو. وقتی مردم را بردی و از مسیر درست فرهنگی دور کردی باید حالا زحمت بکشی مردم را دوباره به مسیر درست برگردانی و سپس شروع کنی خوراک درست به مردم دادن.
آقای کاردان این تغییر سلیقه که شما میگویید یعنی اینکه مردم ما الان بر اساس تولیدات ما تغییر خواسته دادهاند و به جنس نامرغوب ما اعتماد دارند اما یک حساب و کتاب منطقی میگوید مردم ما تن به این کج سلیقگی ندادهاند و به جز تعداد معدودی، آثار، تلویزیون وطنی اصلاً مخاطب ندارد. ما نباید به آمار دور از حقیقت موجود اعتماد کنیم .حقیقت را خیلی راحت میتوان در کوچه و خیابان از زبان مردم شنید.
ـ صحبت شما را تا حدودی قبول دارم. من گفتم بخشی از موضوع این تغییر سلیقه است اما صحبت قبلیام هم سرجایش هست، همه ماجرا این نیست، در مورد تولید یک طنز و کمدی واقعی که بتواند مخاطبش را در این وانفسا پیدا کند به چه فاکتورهایی نیاز است، غیر از شجاعت کسی که مینویسد و فیلمبرداری میکند و میسازد و تحویل میدهد یک ضمانت پخش هم لازم دارد، حمایت هم لازم است. بالا رفتن آستانه تحمل در مسؤولان هم لازم است که متأسفانه بسیار بسیار پایین است. الان گاهی میبینیم که خود مسؤولان با هم کنار نمیآیند درحالیکه در دین و آئین ما را به سعه صدر سفارش کردهاند. در این شرایط چه کسی میتواند بیاید یک هنرمند را حمایت کند. به همین دلیل یکسری آدم میآیند وسط که اصلاً این کاره نیستند. در همه موارد ما شاهد این هستیم که غیر متخصصها سر کار هستند. یک خاطره کوچک تعریف کنم، دو سال پیش من مشکلی روی شانهام ایجاد شد و رفتم پیش یکی از دکتران بزرگ ارتوپد، ایشان تشخیص دادند عضلات بازوی من ملتهب شده، چند آمپول ضد التهاب در بازوی من تزریق کردند به نحوی که کار درد به استخوانها کشید. بعد از آن رفتم نزد دکتر متخصص دیگری که بنا به دلایلی که هم شما میدانید و هم بنده از نام بردن ایشان معذورم چون میترسم. ترس البته از اینکه ایشان ناراحت شوند! دکتر فرمودند رباط سرشانه شما پاره شده، تعدادی فیزیوتراپی نوشتند و دارو و... برای رباط که اگر درست نشد باید رباط را ترمیم کنیم و جراحی و... دست آخر رسیدیم به اینکه مایع مفصلی بین این دو استخوان از بین رفته، به قول علمای ارتوپد کپسولش خالی شده مایعی تزریق کردند و تقریباً حل شد! این سه تشخیص از علمای این حرفه بود، و فکر میکنم این نوع تشخیص را میشود به همه چیز تعمیم داد ،حتی در مسائل اجتماعی و... شما باید بروید و یکسری از سوالاتتان را از یک جامعه شناس یا روانشناس اجتماعی بپرسید. کاری که مسؤولان تلویزیون هم باید انجام دهند. اینکه الان مردم ما به چه خوراکی احتیاج دارند؟ یک عده مینشینند و میگویند مردم باید بخندند خب قبول اما مردم را با چوب که نمیشود خنداند! خنداندن وسایل و لوازم میخواهد و از همه مهمتر به آرامش نیاز دارد. مردمی که در صف سبد کالا توی سر هم میزنند را با چه حربهای میخواهی بخندانی؟! خدا را شکر که مرگ افراد در صف های سبد خانوار تکذیب شد، چون واقعاً از شنیدن آن ناراحت بودم. گفتند فقط یک پیر مرد ۸۶ ساله در شمال و در صف سکته کرده، برای من جای سؤال دارد که این پیرمرد ۸۶ ساله پسر نداشته، نوه نداشته، کله صبح در آن صف چه میکرده، من نمیدانم! به نظر من قافیه گم شده و نیاز است یکی با سر انگشت تدبیر وارد بازی شود و همه چیز را موشکافانه تحلیل کند. بیاید بگوید علت این مشکل فلان است و از اینجا باید شروع کرد یا روش معالجه این است. حالا شاید دو سال دیگر جواب بگیریم،ولی مهم این است که تشخیص درد کنیم. من هم در حرفه خودم باید دو سال بنشینم فکر و تحقیق کنم. کلی کارشناس در این مملکت داریم که باید بیایند این سؤال شما را آسیبشناسی کنند، نشست داشته باشند به یک نتیجه منطقی برسیم و برنامهریزی کنیم که انشاا... دو سال دیگر بتوانیم برداشت درست کنیم. «ای نور دیده به جز از کشته ندروی» این چیزی که شما امروز در تلویزیون و حتی جشنواره فیلم فجر میبینید، محصولی است که در این چند سال کاشتهاند و دقیقاً برمیگردد به هفت ـ هشت سال اخیر. وقتی هیچ کس را آدم حساب نمیکنند و یکسری آدم دلیر و سلحشور کار میکنند، نتیجه همین است یا آدم بلد است واجازه ندارد بسازد و یا بلد نیست اجاره دارد و میسازد و نتیجهاش میشود این. من خیلی از محصولات امروز را به گذشته مرتبط میدانم به جز یکسری که این اواخر کار شده است و خب چیزی راجع به آن نمیتوان گفت.
ما اخیراً طی گزارشی از اهالی تلویزیون، از بازیگر و کارگردان و برنامهساز گرفته تا دیگر مشاغل مرتبط خواستیم درخواستشان را از رئیس جدید تلویزیون اعلام کنند و البته دراین بین راهکار ارائه بدهند. داریوش کاردان به عنوان یک برنامه ساز و کارشناس در ژانر کمدی تلویزیون در این خصوص چه میگوید؟
ـ مسئله ژانر کمدی هم جدای از دیگر ژانرها و گونههای برنامهسازی نیست. یکسری اصول کلی حاکم بر رسانه باید رعایت شود. یعنی ممکن است چند روش در کمدیهای مختلف، ملودرامها و... باشد اما اصول کلی ثابت است.
خب از اصول کلی بگویید؟
ـ اولین اصل در رسانهای مثل تلویزیون مخاطب شناسی است. بعد سیاستگذاری فرهنگی یعنی ما در آینده میخواهیم چه کنیم. آیا این مسیری که تا به حال رفتهایم درست بوده است؟ اگر نه باید آسیب شناسی شود. همه چیز برمیگردد به سیاست کلی و اینکه آیا این طراحی و سیاستگذاری درست بوده است یا خیر! اگر کماکان میخواهیم مردم را به زور بخندانیم مطمئن باشید موفق نیستیم. من فکر میکنم کسی که به عنوان مسؤول میآید برای نظارت و ریاست سازمان صدا و سیما یا شاید همین آقای ضرغامی تا ۵۰ یا ۵ سال دیگر به عنوان ریاست تلویزیون حضور داشته باشند فرقی ندارد، من نمیدانم اما میگویم هر کسی که میخواهد تصمیم بگیرد اول باید ببیند آیا میخواهد وضعیت سر و سامان بگیرد یا خیر!
قطعاً مدیر فعلی و مدیر آینده رسانه ملی مصمم به سر و سامان دادن اوضاع و بیش از هر چیز جلب نظر مخاطب و برگرداندن تماشاگر است که چند سال است از تلویزیون روی برگردانده است؟
ـ اگر آقای مدیر تصمیم دارد وضعیت را درست کند باید اهل فن را صدا کند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست