جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ثروت


ثروت

روزگاری در روستایی مردی خیر، باسواد و دانا و آگاه زندگی می‌کرد که با تدبیر و دانائی‌اش مشکلات و تنش‌ها و دعواهای مردم روستا را حل و فصل می‌کرد. هر کسی مشکلی داشت به او می‌گفتند: …

روزگاری در روستایی مردی خیر، باسواد و دانا و آگاه زندگی می‌کرد که با تدبیر و دانائی‌اش مشکلات و تنش‌ها و دعواهای مردم روستا را حل و فصل می‌کرد. هر کسی مشکلی داشت به او می‌گفتند: برو پیش حاجی بیلر (دانا) او می‌تواند مشکل شما را حل کند.

روزی سیل ویرانگری آمد و احشام حاجی بیلر را در مسیر برگشت به خانه با خود برد و ماشین اوپل قدیمی‌اش را هم راننده بی‌احتیاط‌اش به دره فرستاد. حاجی بیلر مستضعف و فقیر شد. دیگر کسی برایش احترام سابق را نمی‌گذاشت و طولی نکشید که حاجی بیلر به حاجی بیلمز (نادان و ناآگاه) تبدیل شد و اگر کسی می‌خواست برای رفع مشکل‌اش پیش او برود، به او می‌گفتند: نرو، ‌حاجی بیلمز، دیگر حاجی نمی‌داند، چون حاجی ثروت‌اش را از دست داده بود.

بهرام فرهودی ـ دبیر بازنشسته (خلخال)