جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
جست وجوی ابدی حقیقت
ساختن یک ملت، در نوردیدن مرزها و پیشتر رفتن و تسخیر سرزمینهای بکر را میطلبید. قرار بود اعمال کنونی، گذشتهای نکبتبار را به آیندهای روشن و پررونق تبدیل کند. در پس تاریکی، روشنائی نهفته بود و حرکت و جنبشی گریزناپذیر از ظلمت به نور ـ جنبش و حرکت، گروهی بود ولی هر کس فردیت خود را داشت و نقش تعیینکنندهاش را. بنا بود اسم آن خطه را آمریکا بگذارند. همپای آن ماجراهای عظیم و تاریخی، مصالح لازم و صورت جدیدی از بیان و شیوهٔ گفتار ـ با تمامی آن تصویرگری، نمادگرائی و اسطورهسازیاش ـ توسط همانها که خود باعث و بانی آن ماجراها بودند و بعد فرزندانشان و باقی دنیا، میرفت تأمین شود. این یکی قرار بود سینما نامیده شود. ولی این جنبش جغرافیائی و اجتماعی طبیعتاً با نهضتی اخلاقی نیز همراه بود: قرار بود نظم جایگزین آشتفگی شود، حکومت قانون جایگزین بیعدالتی، و دانائی، جهالت را به حاشیه میراند و حقیقت، دروغ را و خیر، شر را.
اروپای پیر دوران روشنگری این سفر را مجسم کرده و اسمش را پیشرفت گذاشته بد؛ و آمریکای جوان، به واسطهٔ نیروی حرکتیاش بهسوی رشد و ترقی، به نام خودش و کل بشریت، بر آن جامهٔ عمل میپوشاند. اما ایدهٔ سفر با گذر از اقیانوس اطلس تغییر ماهیت داد و بعد متافیزیکیاش، فیزیکی شد. دیگر از حقیقت، زیبائی و خوبی در قلمرو اثیری روح خبری نبود، بلکه روی خاک و در پایان سفری که واقعاً باید انجام میشد، به چنگ میآمد. عمل بهمنزلهٔ وسیلهٔ دستیابی به حقیقت، جایگزین تأمل و تفکر شد. اروپای پیر مخترعانی به نام برادران لومیر داشت تا ابزار بیان این مقوله را در وسعتی بزرگتر از زندگی پدید آورند؛ و آمریکا میرفت تا هم خالق و درون مایه و هم دکور و بازتابندهٔ این نمایش باشد به درون ذهنیت مادی. این یکی بنا بود هالیوود نامگذاری شود.
بین روشهای بیشمار دراماتیزه کردن این سفر تاریخی / عرفانی، حکایت افرادی که به واسطهٔ هوش و شجاعت، به حقیقت رهائیبخش دست مییافتند، طبعاً جایگاه خاص خود را مییافت. تکاپو برای یافتن حقیقت، به شکرانهٔ رسانهٔ فرهنگی عصر مدرنیته ـ ماشین چاپ گوتنبرگ ـ صورت میگرفت که اشاعهٔ دانش و فرهنگ را امکانپذیر میساخت و پشتبندش، صنعتی که پخش اطلاعات را ممکن میکرد. به همین جهت، معقولانه هم بود که برای اینطور دیدن دنیا، شخصیت روزنامهنگار، روزنامهنگار پژوهشگر (investigative newspaperman) پدید آید و توصیف ماجراهایش نیز تخصص هالیوود شود. به این ترتیبت، چهرهٔ سینمائی روزنامهنگاری که ماجراهایش نیز تخصص هالیوود شود. به این ترتیب، چهرهٔ سینمائی روزنامهنگاری که مشعل حقیقت را به دل ظلمت و جهل و دروغ میبرد و دستیابی به جامعهای عادلانهتر را (چون بهتر در جریان اخبار قرار میگیرد) امکانپذیر میسازد، توسط همین نگرش جهانشمول به واقعیت و روشهای بیاناش ـ بهخصوص بر پردهٔ سینما ـ برنامهریزی شد. میباید در یک کلام، ژانری در سینمای آمریکا گرداگرد شخصیت روزنامهنگار بهعنوان پرچمدار حقیقت شکل میگرفت.
البته آنچه در بالا آمد کاملاً هم صحت ندارد. آنچه میرفت تبدیل به USA (ایالات متحدهٔ آمریکا) شود (که به غلط از آن بهعنوان آمریکا یاد میشود) سرزمینی بکر نبود؛ ساخته شدن یک ملت مدرن میباید مکانیسمهای پیچیده و پرپیچ و خمی را دنبال میکرد که کاملاً با آن طی طریق از ظلمت تا روشنائی و غیره تفاوت داشت. سینمای آمریکا بهمنزلهٔ یک نیروی ایدئولوژیک پیشبرنده، میباید اسطورههائی را بازتولید میکرد و ابعادی بزرگ به آنها میداد؛ همان اسطورههائی که به نامشان و به برکت وجودشان، ملتی را میساختند که میرفت به مهمترین قدرت قرن بیستم تبدیل شود. اما درست در دل چنین سینمائی، برخی از روشنبینترین هنرمندان، راههائی یافتند تا در چارچوب آن انتقادهائی را مطرح کنند، زیرا الگوی قدرت به سبک آمریکائی ـ برخلاف الگوهای قدیمیتر حکومت و کنترل ـ با قابلیتش در ادغام و هضم کردن متغیرها و تضادها تا حد امکان، تعریف و تبیین میشد تا با به حاشیه راندن و حذف کردنشان. گر چه اورسن ولز نخستین کسی نبود که این تصویرگری اسطورهای را با دوباره مطرح کردنش برملا میکرد ولی همشهری کین او، بیشک شاهکار و کهن الگوی اینگونه تصویرگری و زیر سؤال بردن آن است. به علاوه، ضرب و زورش چنان بود که بیبروبرگرد از قابلیت دموکراتیک الگوی آمریکائی در هضم کردن انتقاد، فراتر میرفت: ولز، نابغهٔ جوان دنیای هنر، که همه چیز از زندگی حرفهای درخشان آتیاش خبر میداد، دیگر هرگز از ضرب چوبدست نبوغش بهبود نیافت.
از دیدگاهی که در اینجا موردنظر ماست، یعنی ارتباط میان فیلم و روزنامهنگاری، همشهری کین ابزار انتقادی خارقالعادهای است که در چند لایه عمل میکند: از یک طرف آشکارا انتقادیست از شیوهٔ کارکرد رسانهها، آنهم در زمانیکه رسانههای عمومی بهطور کلی ستون اصلی آزادی محسوب میشوند؛ ولز با دراماتیزه کردن قدرت یک غول رسانهای که در نهایت کنترل را از کف میدهد، و سازشهایش با قدرتهای سیاسی ـ از جمله با غیردموکراتیکترینشان ـ و فریبکاری برای کسب غرور و منافع شخصی، بر تضاد و دوپهلوئی بخش اطلاعاتی تأکید دارد که تا آنوقت، از زاویهٔ مثبتی نگریسته میشد. ابتدا باید در نظر داشت که همین ایدهٔ ابهام و دوپهلوئی، در فرایند روائی و تصویرگری ـ که با تفاوتهای ساده دوقطبی شده و دوگانگیهائی در آن بهوجود آمده ـ اختلال بهوجود میآورد. این نکته را نیز باید در نظر گرفت که همشهری کین مستقیماً از روی شخصیتی حقیقی ـ غول رسانهای ویلیام راندولف هرست ـ الگوبرداری شده که یکی از سهامداران کمپانی RKO، تهیهکنندهٔ فیلم، نیز بود. هرست که میخواست جلوی پخش فیلم را بگیرد، روزنامههایش را علیه آن بسیج کرد: رقابتی بیسابقه بین مرد سینما و مرد رسانهای درگرفت؛ رقابتی نابرابر که در کوتاهمدت، تقریباً تمامی مدالها را از آن ارباب بزرگ رسانهای کرد (شکست تجاری فیلم، نقدها و نظرهای غالباً منفی، بیاعتبار کردن ولز در عرصهٔ صنعت سینما)، ولی رقابتی که هنرمند بزرگ، در درازمدت، سرفراز از آن بیرون آمد: بازشناسی بینالمللی فیلم بهعنوان یکی از بزرگترین فیلمهای تاریخ سینما و شاهکاری که جزئی از میراث بشریت محسوب میشود.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران حجاب رئیس جمهور رئیسی دولت دولت سیزدهم توماج صالحی سریلانکا مجلس شورای اسلامی پاکستان رهبر انقلاب کارگران
کنکور تهران سیل هواشناسی سازمان سنجش آتش سوزی فضای مجازی سلامت شهرداری تهران پلیس اصفهان فراجا
قیمت خودرو قیمت طلا خودرو دلار بازار خودرو بازنشستگان قیمت دلار ارز بانک مرکزی مسکن ایران خودرو قیمت سکه
موسیقی ترانه علیدوستی تلویزیون مهران مدیری سینمای ایران سحر دولتشاهی سینما کتاب بازیگر تئاتر
کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
آمریکا اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه جنگ غزه فلسطین روسیه چین حماس طوفان الاقصی اوکراین ترکیه
پرسپولیس فوتبال استقلال بارسلونا بازی جام حذفی فوتسال تیم ملی فوتسال ایران لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال تراکتور باشگاه پرسپولیس
تیک تاک ناسا رونمایی مریخ اپل تسلا فیلترینگ
مالاریا کاهش وزن زوال عقل سلامت روان داروخانه