یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

انگیزه های دیکتاتور برای جنگ


انگیزه های دیکتاتور برای جنگ

در مورد جنگ تحمیلی و علل وقوع آن, پذیرش قطعنامه و در داخل کشور بحث های زیادی صورت گرفته که اکثر آنها از منظر درونی و توسط تئوریسین های داخلی انجام شده است

● علت‌های وقوع جنگ تحمیلی از دیدگاه صاحب‌نظران خارجی

در مورد جنگ تحمیلی و علل وقوع آن، پذیرش قطعنامه و... در داخل کشور بحث‌های زیادی صورت گرفته که اکثر آنها از منظر درونی و توسط تئوریسین‌های داخلی انجام شده است . در مطلب زیر، نویسنده برای روشن شدن هر چه بیشتر ذهن نسل جوان در مورد واقعیات جنگ کوشیده است تا تحلیل های سیاستمداران خارجی را نیز در مورد جنگ مورد بررسی قرار دهد.

تاکنون نظریه پردازان و تحلیلگران بسیاری علل آغاز جنگ را به طور گسترده بررسی کرده‌اند. در این مقاله نیز دیدگاه‌های تنی چند ازمحققان و شخصیت‌ها را در خصوص علل وقوع جنگ به اجمال و با توجه به منابع موجود بررسی خواهیم کرد. لازم به تذکر است که بیان دیدگاه‌های زیر هرگز به معنی قبول و تأیید کامل آرای ارائه شده نیست و تنها با هدف آگاهی بیشتر مخاطبان صورت می‌گیرد.

شهرام چوبین، مدیر بخش پژوهش مرکز سیاست‌های امنیتی در ژنو، شروع جنگ را غیرمنتظره نمی داند. وی در خصوص آثار بدست آمده از انقلاب ایران معتقد است که تغییر وسیع در کشور و به حاکمیت رسیدن رژیم انقلابی و همچنین ادعاهای آن مبنی بر صدور انقلاب، لاجرم به ثبات منطقه زیان می‌رساند. به نظر چوبین یکی دیگر از دلایل وقوع جنگ عدم توجه به توازن نظامی بین دو کشور بود. توازن نظامی پیش از انقلاب به سود ایران بود، ولی پس از انقلاب به دلیل عدم استحکام حکومت، نیروهای مسلح ایران وضعیت نابسامانی داشتند و هیچ کدام از ابرقدرت‌های بزرگ جهان نیز از حکومت انقلابی ایران حمایت نمی‌کردند.

به عقیده پروفسور رمضانی ، استاد بازنشسته دانشگاه ویرجینیا در آمریکا که تألیفاتی نیز در مورد ایران دارد، جنگ عراق علیه ایران واکنشی بود نسبت به تهدیدی که کشورهای عربی - و به ویژه عراق - از اصول‌گرایی و بنیادگرایی اسلامی در ایران احساس می‌کردند. او می‌گوید: «صدام با توجه به ویژگی‌های فردی و شخصی خود و معضل ژئوپلتیکی عراق می خواست خلأ قدرت ناشی از سقوط شاه و شکل‌گیری روندجدید در خاورمیانه را بازسازی کند.

به عقیده پروفسور رمضانی، صدام از پیامدهای انقلاب ایران، از جمله تضعیف و به حاشیه راندن رادیکالیسم عراق و هویت ناسیونالیسم عربی ناخشنود بود و به همین منظور جنگ را آغاز کرد.

جیمز بیل، استاد علوم سیاسی و رئیس کالج ویلیام مری دانشگاه ویرجینیا در آمریکا، دلیل واقعی جنگ را درگیری سیاسی برای دست یافتن به برتری و تسلط بر خلیج فارس می‌داند و می‌گوید: « رژیم صدام خواستار استیلای سیاسی بر منطقه بود و همچنین نابودی انقلاب ایران که آن را تهدیدی علیه وضعیت سیاسی کشورهای منطقه می‌دانست.»

توضیحات ریچارد نیکسون، رئیس جمهوری پیشین آمریکا درباره جنگ ایران و عراق، متأثر از فضای دوران جنگ سرد و نظام دوقطبی جهان است. تغییر رفتار عراق به همان اندازه انقلاب اسلامی موازنه قوا را در منطقه بر هم زده بود . به عقیده نیکسون استراتژی آمریکا در دهه ۱۹۷۰ مهار عراق رادیکال با اتکا بر ایران بود و در سال‌های ۱۹۸۰ باهدف مهار انقلاب اسلامی با اتکا به عراق طراحی و جنگ عراق علیه ایران نیز به همین منظور آغاز شد.

آنتنی کردزمن، مدیر مؤسسه بررسی‌های استراتژیک در آمریکا می‌گوید: «جنگ ایران و عراق برآیند عوامل تاریخی، فرهنگی و نظامی متعددی بوده است، مانند اختلاف‌های تاریخی طولانی بین دو فرهنگ و دو ملت عرب و عجم و نیز شخصیت‌ها و نوع جهان بینی رهبران دو کشور و همچنین اختلاف‌های جغرافیایی مانند کنترل راه آبی اروند و کنترل نقاط پدافندی مهم در طول مرز زمینی. به ویژه در مناطق وصولی به بغداد و... ، کردزمن علاوه بر اختلاف مرزی میان دو کشور، به تصورات ایران و عراق نسبت به هم نیز اشاره می‌کند و می‌نویسد: «عراقی‌ها بر این باور بودند که برای سلطه بر خلیج‌فارس و خاتمه حوادث آن زمان ایران، باید با زور وارد عمل شد.»

فولر، نویسنده و تحلیلگر سابق سازمان سیا و متخصص در امور جهان اسلام که هم اکنون عضو مؤسسه تحقیقات رند [RAND] وابسته به وزارت دفاع آمریکاست نیز مانند آنتنی کردزمن منازعات مرزی و سیاسی و تاریخی را از علل اصلی آغاز جنگ می‌داند. او در توضیح این نظریه به بررسی دوره های مختلف می‌پردازد و چنین نتیجه می‌گیرد که مناسبات دو کشور با نظام پادشاهی نسبتاً هماهنگ بود. اما با وقوع انقلاب در عراق صحنه سیاست های منطقه ای به کلی دگرگون شد و این موازنه تغییر کرد و با انقلاب ایران و ظهور نیروی جدید برآمده از تشیع، ملی‌گرایی ایران و جنبش توده‌ای حقیقی، مرحله جدیدی شکل گرفت که با توجه به اختلاف‌های تاریخی و مرزی، در نهایت به شروع جنگ انجامید.

ابوغزاله، وزیر دفاع مصر در طول دوران جنگ ایران و عراق، در کتاب خود درباره جنگ عراق و ایران نوشته است: «جنگ ایران و عراق، جنگ بین عرب و فارس بود، که ریشه تاریخی آن به صدها سال قبل بازمی گردد. وی به تأثیر انقلاب در تغییر توازن منطقه می‌پردازد و حرکت عراق را استفاده از فرصتی مناسب و تکرار نشدنی برای بازیابی نقش ژاندارم منطقه خلیج‌فارس پس از سقوط شاه می‌داند.

ابوغزاله همچنین احتمال صدور انقلاب به کشورهای خلیج‌فارس و ترس دولت‌های آن ها را عامل پشتیبانی بی حد و حصر مالی کشورهای عربی از صدام معرفی می کند و معتقد است تشکیلات نظامی ایران به هنگام شروع جنگ بسیار ضعیف بود و همین ضعف صدام را به جنگ علیه ایران ترغیب کرد.

سامرانی، از افسران ارتش عراق که در گذشته مسئول میز ایران در سرویس اطلاعاتی عراق بود و بعدها از عراق متواری شد و به گروه‌های اپوزیسیون عراق پیوست، می‌گوید: «پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رژیم عراق تصور می‌کرد اگر تشنجات و بحران حاکم بر روابط عراق و رژیم ایران به داخل ایران هدایت نشود، این بحران به داخل عراق سرایت می‌کند.

رژیم عراق به این نتیجه رسیده بود که فرصت طلایی لازم برای رهایی از نفوذ ایران در عراق و زمینه‌های لازم برای ابطال معاهده ۱۹۷۵ الجزایر و برگشت کامل حاکمیت و سلطه بر اروند رود بر مبنای معاهده ۱۹۳۷ و تعدیل خط مرزی و پشتیبانی از عرب های اهواز به منظور شروع یک انقلاب و برافروختن آتش فتنه‌های قومی در بلوچستان و کردستان و... به منظور سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی فراهم شده است.»

افرایم کاراش، از محققان و تحلیلگران یهودی امور نظامی که در مورد جنگ ایران و عراق نیز بررسی های متعددی کرده است، انقلاب ایران را با انقلاب فرانسه و روسیه مقایسه می‌کند و معتقد است که آرمان‌های جدید انقلاب و مخالفت ایران با وضع جهان اسلام در آن زمان و نیز از هم گسیختگی ساختار نظامی ایران از عوامل اصلی جنگ بود.

کاراش می‌افزاید: «از سوی دیگر تلاش و علاقه رژیم عراق برای تجزیه ایران نیز از دیگر دلایل بروز جنگ به شمار می‌آمد.»

به عقیده وی در سال ۱۹۷۹ و پیروزی انقلاب، صدام دیگر نمی‌توانست برتری ایران را که منجر به امضای قرارداد الجزایر در سال ۱۹۷۵ شده بود تحمل کند، زیرا به رسمیت شناختن این برتری به سقوط تدریجی رژیم بعث منجر می شد و لذا عراق ترجیح داد از برتری نسبی خود استفاده کند، زیرا برای نخستین بار در ۱۰ سال اخیر برتری قوای نظامی با عراق بود.

پروفسور امیت اوزداغ، رئیس مرکز مطالعات استراتژیک اوراسیا در ترکیه، دیدگاه‌های خود را در چارچوب پاسخ به این پرسش بیان می کند که چرا در خاورمیانه تنش‌های گذرا به تخاصم تبدیل می شود به عقیده وی تاریخ نظامی منطقه مشحون از سیستم‌های دیرپای تاریخی، فرهنگی و سیاسی است که استفاده از نیروی نظامی را در حل مسائل سیاسی موجه جلوه می‌دهد. اختلاف‌های قومی، مذهبی و نژادی در اغلب اوقات ریشه این رقابت‌ها بوده است که در نهایت به اجماع سیاسی و بسیج عمومی برای جنگ می‌انجامید.

بر اساس آرای مارتین کرامر که طرح بنیادگرایی را در دانشگاه شیکاگو مورد بررسی قرار داده و بخشی از نتایج تحقیقات خود را منتشر کرده است، انگیزه اصلی عراق در منطقه، مقابله با انقلاب ایران بوده است.

کرامر می‌نویسد: «کشورهایی مانند عراق و شیخ نشین‌های حاشیه خلیج‌فارس که از تأثیر انقلاب اسلامی بر سرزمین‌های خود آگاه بوده‌اند، اراده و امکانات لازم را برای فرونشاندن شعله انقلاب‌های محلی که در همدلی با انقلاب ایران به وقوع پیوسته بودند، در اختیار داشتند. عراق نیز جنگ خود را با همین انگیزه آغاز کرد.»

دکتر احمد الموصللی، استاد دانشگاه آمریکایی بیروت نیز مانند کرامر بحث بنیادگرایی اسلامی در ایران و مخالفت دولت‌های دیکتاتوری در کشورهای عربی و احساس خطر غرب از آن را از دلایل اصلی آغاز جنگ می‌‌داند.

وی می نویسد که انقلاب اسلامی ایران، امید بازگشت جایگاه اسلام و حکومت اسلامی را در جنبش‌های اسلامی زنده کرد و همین مسأله زنگ خطر را برای غرب و بویژه آمریکا و همچنین شوروی سابق به صدا در آورد. به همین دلیل غرب با تحمیل جنگ درصدد برآمد تا زمینه‌های پیدایش سیاسی حکومت اسلامی را از بین ببرد و شوروی نیز در قبال جنگ با سکوت خود عملاً از جنگ عراق علیه ایران حمایت کرد.

بوتل، از پژوهشگران انجمن ایران شناسی فرانسه، معتقد است که این جنگ را نمی‌توان به عوامل تاریخی، سوق الجیشی، سیاسی و یا نظامی حاکی از قدرت طلبی دولت، حکومت، حزب یا رژیم و یا گروهی از طرفین درگیر، محدود کرد. بوتل در بررسی خود، منطق جنگ و سازوکارهای آن را در متن تحولات جامعه ایران جست وجو می‌کند، ولی در این مورد توضیح چندانی نمی‌دهد. توجه به نقش انقلاب و ریشه دگرگونی در جامعه ایران و اثر آن بر ملت ایران مانند امت اسلامی و شهادت طلبی و حکومت حق و ... از ویژگی‌های نظریه بوتل است.

جودیت مری و دوری میلروی، نویسندگان کتاب معروف «صدام حسین و بحران خلیج فارس» که در آن کتاب بیشتر به شخصیت و ماهیت صدام در تجاوز به ایران و سپس کویت تأکید دارند، معتقدند: «ترکیبی از جاه طلبی و ترس، عامل تجاوز عراق به ایران بوده است. بدین معنا که جاه طلبی برای تبدیل عراق به قدرت برتر خلیج‌فارس و ترس به دلیل هراس از شیعیان منجر به تجاوز عراق به ایران شد.»

این دو نویسنده همچنین می‌افزایند: «همه دولت‌های عرب اطراف خلیج فارس از جانب ایران احساس خطر می‌کردند و صدام از این احساس خطر سیاسی از ایران، برای پی‌ریزی برتری عراق در منطقه سود برد و پیشنهاد کرد تا نقش محافظ امیرنشین‌های ضعیف عرب را برعهده بگیرد.»

به عقیده جودیت مری و دوری میلروی صدام سه هدف عمده برای آغاز جنگ در سر داشت:

۱) ضمیمه‌کردن شمال شرقی اروند رود به عراق

۲) تجزیه خوزستان و الحاق آن به خاک عراق

۳) شعله ور کردن قیام در میان اقوام غیرفارس ایران و در نهایت سرنگونی حکومت اسلامی

● نتیجه:

با بررسی بخشی از آرای موجود درباره علل وقوع جنگ، در یک جمع بندی کلی به نظر می‌رسد نقطه اشتراک تمامی نظریه ها، تأکید بر انقلاب و نیز پیامد آن به عنوان بستر اصلی وقوع جنگ و تحریک اختلافات مرزی در پی خلأ قدرت و تلاش عراق برای جبران آن بوده است. در واقع کانون درگیری همان وقوع انقلاب اسلامی بیان شده است. انقلاب اسلامی ایران به دلیل ماهیت دینی و آزادی طلبی‌اش با منافع امپریالیسم غرب و بلوک شرق در تضاد بود. در نتیجه حذف انقلاب اسلامی و حکومت اسلامی نقطه اشتراک خواسته‌های ابرقدرت‌های شرق و غرب در آن زمان بوده است.

رضا ساعی شاهی

منابع:

۱ـ اجتناب پذیری از جنگ، محمد دروریان، مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی،۱۳۸۱.

۲ـ پژوهشکده علوم دفاعی دانشگاه امام حسین (ع)، مجله سیاست دفاعی (ویژه نامه جنگ تحمیلی)، شماره ?? و ،?? سال چهارم، مصاحبه با محسن رضایی.

۳ـ تصاعد در جنگ ایران و عراق، فیلیپ سابین و افرایم کارش، مجله سیاست دفاعی؛ پائیز ????.



همچنین مشاهده کنید