جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
استقرار سپر دفاع موشکی آمریکا در اروپا
موضوع استقرار یک سیستم راداری در جمهوری چک و سامانه دفاع ضد موشکی شامل ۱۰ موشک رهگیر در لهستان، در آستانه نشست سران هشت کشور صنعتی در آلمان، بار دیگر موجب بازگشت ادبیات دوره جنگ سرد بر فضای روابط روسیه و آمریکا شد. به نوشته اورآسیا دیلی ولادیمیر پوتین قبل از برگزاری این نشست برای نخستینبار پس از پایان دوره جنگ سرد، اروپا را با موشکهای هستهای خود تهدید کرد.
وی گفت: اگر تجهیزات سپر دفاع موشکی آمریکا در اروپا مستقر شود، ما مجبور میشویم پاسخ مناسب را بدهیم. پوتین افزود: در آنصورت مسکو باید هدفهای خود را برای وارد کردن ضربه به تأسیسات آمریکا در اروپا مشخص کند و این بسته بهنظر کارشناسان نظامی روسیه است که روشن کنند آن اهداف باید با کدام نوع موشک بالستیک هدف قرار گیرد. به گزارش آسوشیتدپرس، جرج بوش که به جمهوری چک سفر کرده بود، خطاب به مردم پراگ گفت: جنگ سرد تمام شده و امروز مردم چک مجبور نیستند از میان دوستی آمریکا و روسیه، یکی را انتخاب کنند بلکه میتوانند دوست هر دو باشند.
کاندولیزا رایس نیز در سفر اخیر خود به مسکو اعلام کرد که مسئله جنگ سرد جدید بین روسیه و آمریکا صحت ندارد. با این وصف لحن تهدیدآمیز مقامات روس ادامه یافت. ژنرال نیکلاس سالوتسوف فرمانده نیروهای استراتژیک روسیه گفت: اگر تصمیم آمریکا عملی شود، ما قادر خواهیم بود که سیستم دفاع موشکی آن را در لهستان و چک هدف قرار دهیم. چند روز پیش نیز روسیه یک موشک آزمایش کرد و پس از آن مقامات مسکو اعلام کردند که این موشکها از هر نوع سپری عبور میکنند.
به گزارش ریانووستی، یوری بالویفسکی رئیس کل نیروهای مسلح روسیه نیز گفته بود که درباره تهدید موشکی ایران و کرهشمالی ـ که آمریکا هدف اصلی از استقرار سپردفاع موشکی را محافظت اروپا از این موشکها اعلام کرده ـ اغراق شده و این مسئله نمیتواند برای توجیه استقرار سپر موشکی آمریکا در اروپا مورد استفاده قرار گیرد. پس از این اظهارات تند روسیها، ولادیمیر پوتین در حاشیه نشست گروه هشت با بوش دیدار کرد و از طرح استفاده مشترک از پایگاههای راداری جمهوری آذربایجان خبر داد.
واکنش شدید روسها، حاکی از آن است که هدف اصلی آمریکا، مقابله با ایران و کرهشمالی نیست، بلکه واشنگتن برنامههای بلندمدتتری دارد. برای روسها استقرار سپر دفاع موشکی در لهستان که در دوره جنگ سرد، مقر پیمان ورشو بود، بسیار معنادار بوده و نوعی تحقیر روانی روسیه است. مسکو پیوستن اقمار سابق شوروی به ناتو و اتحادیه اروپا را به اجبار پذیرفته است، اما استقرار سپر دفاع موشکی یک تهدید جدیتر برای روسها محسوب میشود. نگرانی اصل روسها از استقرار سیستم موشکی آمریکا در اروپا، ناشی از بین بردن همپایگی استراتژیک روسیه با آمریکاست.
در واقع واشنگتن بهدنبال یکجانبهگرائی هستهای. مقالهای که در شماره مارس ـ آوریل ۲۰۰۶ فصلنامه آمریکائی فارین افیرز تحت عنوان ظهور برتری هستهای آمریکا منتشر شد، برای تحلیلگران روس بسیار بااهمیت بود. شاید این مقاله پرده از روی بلندپروازیهای هستهای آمریکا برداشت. در این مقاله آمده است که عصر نابودی متقابل (MAD) در رقابتهای هستهای در حال از بین رفتن است و پس از نیمقرن، آمریکا به قدرت هستهای برتر تبدیل خواهد شد.
در مقاله مذکور همچنین تأکید شد که آمریکا میتواند در ضربه اول باشگاه هستهای سلاحهای دوربرد روسیه و چین را از بین ببرد و بقیه کشورهای هستهای نیز دارای توان رقابت با آمریکا نخواهند بود. لازم به ذکر است که ضربه اول در معادلات هستهای به ضربهای گفته میشود که طرف ضربهزننده، در همان ضربه اول توانائی رقیب خود را از بین میبرد. چون روسیه و چین دارای توانائی زدن ضربه دوم بودند، نوعی بازدارندگی هستهای ایجاد شد و برای نیمقرن گذشته این موضوع بر معادلات هستهای شرق و غرب سایه افکنده بود. به تعبیر سادهتر آمریکا و (روسیه) شوروی مانند دو عقرب در درون یک بطری بودند که هر کدام، دیگری را نیش میزد و خود نیز با نیش عقرب دیگر در همان بطری سربسته کشته میشد.
سایت اینترنتی آسیا تایمز در تحلیلی در این رابطه مینویسد: از دیدگاه کارشناسان روسیه، آمریکا در تلاش است تا با استقرار سیستمهای دفاع موشکی خود در لهستان و جمهوری چک و استقرار نسل جدیدی از موشکهای تام هاوک که ۳ هزار و ۵۰۰ کیلومتر برد دارند، توانائی زدن ضربه اول خود را در عرض ۵ سال آینده تکمیل کنند. آمریکا طی سه سال گذشته ۶ هزار تامهاوک بهسوی خاک روسیه هدفگیری کرده است. روسیه پس از دوره جنگ سرد، از نظر برخی تجهیزات نظامی هستهای، از آمریکا عقب مانده است.
برای مثال در زمینه موشکهای بالستیک بین قارهای و زیردریائیهای حامل موشکهای بالستیک از آمریکا عقب افتاده است با این وصف هنوز دارای توانائی زدن ضربه اول میباشد. نگرانی عمده روسها این است که استقرار سیستم موشکی آمریکا در اروپا، موازنه توانائیهای هستهای مسکو و واشنگتن را به طور کامل به هم بزند، برای مثال استقرار رادار در جمهوری چک موشکهای دوربرد روسیه را در صورت پرواز، در همان ثانیههای نخست ردیابی میکند در حالیکه هماکنون اینزمان، چندین دقیقه است.
آنچه هماکنون به مناسبات آمریکا و روسیه در عرصه رقابت هستهای حاکم است، ریشه در تفکرات چند سال اخیر در میان سیاستگذاران خارجی آمریکا دارد. بهعبارت دیگر یک پروژه حساب شده و کلان از طرف آمریکائیها در حال اجراء است که روسیه خود را هدف اصلی آن میداند. اگر چه آمریکا خود را یک دموکراسی میخواند اما نظامیگری یکی از ارکان سیاست خارجی این کشور است.
● تاریخچه نظامیگری در سیاست خارجی آمریکا
تفکر نظامیگری در عرصه سیاست خارجی آمریکا دارای سابقه طولانی است و حداقل میتوان ریشه آن را در یک قرن قبل یافت. آلفرد ماهان دریادار آمریکائی از جمله استراتژیستهائی بود که با طرح استراتژی قدرت دریابی یک راهبرد کلان برای سیاست خارجی آمریکا پیشنهاد داد. استراتژی ماهان زمانی مطرح شد که انزواطلبان، سیاست خارجی آمریکا را براساس دکترین مونروئه اجراء میکردند. بهنظر ماهان، قدرت دریائی مهمترین مؤلفه قدرت نظامی بود. زیرا دریا مسیر عمده تجارت است.
مردم در دورهای که ماهان این استراتژی را مطرح کرد، ترجیح میدادند تجارت خود را از طریق دریا انجام دهند زیرا هم تعرفه و هم هزینه آن کمتر بود. این دریادار آمریکائی برای توجیه اهمیت قدرت دریائی و ارتباط آن با تجارت به امپراتوری بریتانیا و قدرت دریائی آن اشاره میکند. وی به آمریکائیها توصیه کرد که قدرت دریائی خود را توسعه دهند تا بر آبراههای بینالمللی کنترل داشته باشند. آمریکا تنها کشوری است که علاوه بر نیروهای سهگانه (هوائی، زمینی و دریائی) تفنگداران دریائی یکی از پایههای قدرت نظامی آن را تشکیل میدهد. سالها سیاست خارجی آمریکا براساس آموزه ماهان بر قدرت دریائی تکیه داشت(۱).
دسترسی آمریکا به تکنولوژی هستهای و آزمایش نخستین بمبها در هیروشیما و ناکازاکی موجب شد، برای چندین دهه، سیاست خارجی آمریکا به موضوع قدرت هستهای متمرکز شود. در ابتدا سیاستگذاران سیاست خارجی آمریکا بهدنبال آن بودند تا از دسترسی سایر کشورها به سلاح هستهای ممانعت بهعمل آورند، اما سرانجام شوروی این انحصار را در سال ۱۹۵۵ از دست آمریکا خارج کرد.
از پایان جنگ جهانی دوم تا فروپاشی نظام دوقطبی و به تعبیری تا امروز، سیاست خارجی آمریکا پیرامون سلاحهای هستهای متمرکز بوده است. از دهه ۱۹۵۰ به بعد استراتژیستها حرف نخست را در سیاستهای خارجی آمریکا میزدند. استراتژی انتقام گسترده و پاسخ انعطافپذیر چندین سال مهمترین موضوع سیاست خارجی آمریکا بود. استراتژیستهای نظامی در آن مقطع نه تنها در عرصه عمل سیاست خارجی، بلکه در زمینه تئوریک نیز بر دانشکدههای روابط بینالملل سلطه یافتند.
در آن مقطع تئوریهئائی نظیر بازدارندگی، بازیها و... پارادایم حاکم بر ادبیات روابط بینالملل بود که از سوی اندیشمندان آمریکائی تغذیه میشد. این استراتژیها موجب موازنه ترس شدند و سرانجام سلاحهای هستهای صرفاً برای استفاده نکردن در زرادخانههای هستهای انباشته شدند. در دوره رونالد ریگان سیاست خارجی آمریکا بر موضوع جنگ ستارگان متمرکز شد. این موضوع بهحدی بر روابط دو ابرقدرت تأثیر گذاشت که سرانجام موجب تسلیم امپراتوری شوروی شد. از طرح سپر دفاع موشکی بهعنوان جنگ ستارگان دوم یاد میشود.
● نومحافظهکاران و قدرت نظامی
نظامی شدن سیاست خارجی دولت جرج بوش را نمیتوان بدون شناخت نومحافظهکاران درک کرد. این گروه دارای تفکراتی است که در عرصه نظامی پیامدهای متعددی در سیاست خارجی آمریکا دارد. لئو اشتراوس فیلسوف سیاسی یهودی بنیانگذار فکری نومحافظهکاران محسوب میشود.
اشتراوس معتقد بود که اگر دموکراسی ضعیف باقی بماند و علیه استبداد که همواره توسعهطلب است، قد علم نکند، هیچگاه نخواهد توانست بر جامعه حاکم شود، حتی اگر لازم باشد، دموکراسی باید به زور متوسل شود. اندیشههای اشتراوس مبتنی بر بازگشت به اندیشههای یونان باستان و تقسیم ارزشها به خیر و شر است. بیشترین تأثیری که نومحافظهکاران از اشتراوس پذیرفتهاند، از کتاب در باب استبداد وی است.
نومحافظهکاران رسالت تاریخی آمریکا را سیطره خیر و نابودی تمامی ویژگیهای شر و بد میدانند. این مفاهیم در سخنرانیهای جرج بوش بارها تکرار شده است و اصطلاح محور شرارت نیز از این آبشخور فکری ریشه میگیرد. از دیگر ریشههای فکری نومحافظهکاری، عقاید و و درو ویلسون رئیسجمهوری اسبق آمریکاست. وی مدیریت جهان را وظیفه آمریکا میدانست. دیدگاه ویلسون نیز ریشه در پیوریتانیسم قرن ۱۷ و آنچه که مأموریت سفیدپوستان نام گرفت، دارد. البته ویلسون برای اجراء این مأموریت، بهکارگیری قدرت نظامی را تجویز نمیکرد، اما نومحافظهکاران استفاده از قدرت نظامی را ضروری دانستهاند و بههمین دلیل اصطلاح ویلسونیسم در چکمه را استفاده میکردند.
نومحافظهکاران با این تعبیر که جهان باید برای دموکراسی امن باشد، زیرا در غیر اینصورت دموکراسی در چنین جهانی امنیت نخواهد داشت، برای تقویت دموکراسی که بهزعم آنها نمونه ایدهآل آن در آمریکاست بهکارگیری هر ابزاری را تجویز میکنند. آلن بلوم و آلبرت وهلشتر اساتید ریاضیات و کارشناس استراتژی نظامی نیز در شکلگیری تفکر نومحافظهکاران نقش زیادی ایفا کردند. وهلشتر در عرصه استراتژیهای نظامی، پیشوای فکری ریچارد پرل و پل ولفوویتز که از چهرههای شاخص نومحافظهکاران دولت بوش هستند، است.
وهلشتر مشاور پنتاگون و یکی از پدران دکترین هستهای آمریکا به حساب میآید. وی مخالف اصلی دکترین سنتی تخریب تضمین شده متقابل بود. طبق این دکترین به این دلیل که دو بلوک شرق و غرب از توانائی تحمیل زیانهای جبرانناپذیر به طرف مقابل برخوردار بودند، لذا مسئولان هر دو طرف از فشردن دکمه آغاز جنگ هستهای هراس داشتند. وی این استراتژی را ناکارآمد میدانست و دکترین بازدارندگی درجهبندی شده را پیشنهاد کرد که به معنی پذیرش جنگهای محدود و استفاده از سلاحهای هستهای کوچک بود.
این دکترین اخیراً در دستور کار سیاست خارجی دولت بوش قرار گرفته است محافل فکری نو محافظهکاران تأثیر زیادی در تدوین سیاست خارجی نظامی دولت جرج بوش ایفا کردهاند. محافل پناک و اینتر پرایز در زمینه جهان تکقطبی و استفاده از ابزار نظامی از مدتها پیش سرمایهگذاری کرده بودند. گزارش بسیار مفصل پناک در مورد استراتژی نظامی آمریکا در قرن ۲۱ که با حمله ۱۱ سپتامبر تلاش کرد، یکی از متون و منابع اصلی سیاست خارجی آمریکا محسوب میشود. پناک یک بنیاد فکری ـ سیاسی است که نوعی مسئولیت جهانی برای آمریکا قائل است.
استراتژی امنیت ملی آمریکا که در سال ۲۰۰۲ تدوین شد، بیشتر مبتنی بر دیدگاههای پناک بود. پناک نه تنها به افزایش قدرت نظامی آمریکا، بلکه کنارهگیری از پیمانهای بینالمللی، کنترل منابع انرژی جهان، نظامی کردن جو و حتی بهکارگیری سلاحهای هستهای توسط آمریکا تأکید میورزد. یکی از بندهای اصلی برنامه پناک، بهکارگیری نیروی عظیم نظامی آمریکا جهت تضمین حفظ موقعیت آمریکا بهعنوان قدرت مسلط بر جهان است.
به این دلیل پناک به ضرورت تأسیس سیستمهای مؤثر دفاع موشکی اعتقاد دارد و چنین سیستمهائی را پایه مرکزی اعمال قدرت آمریکا و بازتاب نیروی نظامی آن در خارج میداند. بدون برخورداری از این سیستمها، دولتهای ضعیفی که از اشکال کوچک و محدود سیستمهای موشکی مجهز به کلاهکهای اتمی و یا دیگر سلاحهای مخرب برخوردارند، باعث میشوند تا آمریکا قادر نباشد از سلاحهای هستهای خود استفاده کند.
پینوشتها:
۱) sener Aktork, Amilitary History of the new world adn the Emergence of the U.S Hegemony, alternatives vol ۵, spring - summer ۲۰۰۶.
۲) mel Goodman, the militarization of u.s foreign policy, foreign policy in focus (FPLF) Februray ۲۰۰۴.
ناصر پورحسن
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست