شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
مجله ویستا

گستره ای از روزمرگی


گستره ای از روزمرگی

آتشفشان, شامل ۹ عکس صحنه پردازی شده است عکس هایی که هر یک در موقعیت متفاوتی از زندگی روزمره طرح ریزی شده اند از نشیمن و حیاط خانه گرفته تا سوله کارخانه و آزمایشگاه مدرسه, اما عکس ها در دو چیز مشترکند

آتشفشان، شامل ۹ عکس صحنه‌پردازی شده است. عکس‌هایی که هر یک در موقعیت متفاوتی از زندگی روزمره طرح‌ریزی شده‌اند. از نشیمن و حیاط خانه گرفته تا سوله کارخانه و آزمایشگاه مدرسه، اما عکس‌ها در دو چیز مشترکند. خنده بلااستثنای افراد حاضر و آن دیگر دم حیوانی که در جایی از هر یک از عکس‌ها بیرون زده است. دمی که غرابت آن با سایر اجزای تصویر و البته بی‌تفاوتی ـ و حتی خندیدن ـ آدم‌ها به آن، بارزترین عناصری‌اند که به نظر می‌رسد کلید فهم عکس‌ها را برای مخاطب پیش‌رو قرار داده‌اند. به این ترتیب، دیدن نمایشگاه با خنده آدم‌های حاضر در عکس‌هایی با ابعاد بزرگ و وضوح و کیفیت رنگی بالا آغاز می‌شود.

شادی و طراوتی که در رنگ‌های موجود در عکس و عمق تصاویر دیده می‌شود نیز، خود به مثابه تمهیدی برای بیشتر شدن این بی‌اعتنایی و غرابت میان آن عنصر اضافی ـ دم ـ و باقی عناصر تصویر شناخته می‌شود.

از طرفی و به نوعی دیگر، آن دم را بدل به جزئی جدانشدنی ـ گرچه نامانوس ـ از تصاویر می‌کند و این همه در نهایت عواملی است که سبب می‌شود عکس‌های دشتی، مفهوم موردنظر او را القا کند.

عکس‌هایی که در نظر نخست چیزی بیشتر از نمایش مقاطعی از زندگی روزمره به همراه ندارد. صحنه‌ای از آماده شدن خانواده یا دوستان برای جشن تولد، فعالیت دختران در آزمایشگاه مدرسه، سبزی پاک کردن زنان در خانه، روزمره‌های کارگران کارخانه، بازدید از گالری و دیگر صحنه‌هایی از این دست. گستره‌ای از مفاهیم به وسعت تفاوت روزمرگی آدم‌های جامعه، به قدر بضاعت آنچه در ۹ عکس می‌گنجد.

در عین حال که همه انواع تفاوت در این مجموعه نگنجیده‌اند، هیچ تأکید خاصی بر گروه یا نوع مشخصی از افراد یا شکل زندگی نیست و به این ترتیب، با اشاره‌ای نسبتا عام روبه‌رو می‌شویم، اما عکس‌ها زمانی پا از نمایش صرف روزمره‌ها فراتر می‌گذارد که خنده تمام افراد حاضر بدون استثنا در همه عکس‌ها تکرار می‌شود.

همچنین دم آن حیوان غریب خودنمایی می‌کند. بدون آن که کمتر عکس‌العملی از این آدم‌ها در برابر آن دم دیده شود و هم بدون آن که کمتر ارتباطی میان این دم خیالی بزرگ با آن فضای زندگی عادی پیدا شود بنابراین، حل ابهام موجود، به بیانیه نمایشگاه موکول می‌شود؛ بیانیه‌ای که چندخطی را درباره آتشفشان‌های ایران مبتنی بر نگرشی علمی بیان می‌کند: «در کشور ما در چند هزار سال اخیر آتشفشانی رخ نداده است، اما این واقعیت را نباید فراموش کنیم که سرزمین ایران در گذشته نه‌چندان دور (از نظر زمین‌شناسی)، پدیده‌های آتشفشانی بسیار فعالی را پشت‌سر گذاشته که شواهد آنها به صورت صدها آتشفشان خاموش و نیمه‌خاموش نمایان است. از این رو با قاطعیت نمی‌توان گفت تمام فعالیت‌های آتشفشانی در این سرزمین برای همیشه رو به خاموشی گراییده است.»

تأکید نوشته بر آتشفشان یا پدیده‌های آتشفشانی و ایران است. بررسی یک پدیده جغرافیایی و نگارش علمی آن و ذکر منبع علمی بر پایه شیوه تحقیقی، به‌سان حربه‌هایی است برای بی‌ادعایی و باورپذیری موضوع پیش‌گفته که البته در محمل عکس‌ها و تأکیدات تمثیلی، به سمت خوانش موردنظر هنرمند نزدیک می‌شوند.

آیا آتشفشان همان دمی است که همه آدم‌ها با خنده به آن بی‌اعتنایی می‌کنند؟ همان که در همه اطراف زندگی آنها حضور دارد و انگار ندارد؟ آتشفشان یا آتش زیر خاکستر؟

نکته: دم در عکس‌های گوهر دشتی ‌بدل به جزئی جدانشدنی‌از تصاویر می‌ شود‌ و این همه در نهایت عواملی است که سبب می‌شود عکس‌های دشتی، مفهوم موردنظر او را القا کند. عکس‌هایی که در نظر نخست چیزی بیشتر از نمایش مقاطعی از زندگی روزمره به همراه ندارد

اما بعد، مجموعه عکس آتشفشان به جهت ارتباط بیانیه نمایشگاه و عکس‌ها، مجموعه موفق‌تری به نظر می‌رسد.

کافی است عکس‌ها را ببینی و سپس بیانیه نمایشگاه را بخوانی.

این ارتباطی قابل کشف است که کلید گشایش آن در بیانیه گنجانده شده است و البته مساله مهم‌تر آن که عکس‌ها از این گردونه رمزگشایی بیرون نمانده‌اند و همان طور که اشاره شد، قدرت تحمل مفهوم موردنظر عکاس را دارد.

در مقابل مجموعه پیشین دشتی (تجزیه آهسته) که به نظر می‌رسید نوشته، قالبی تمام و کمال را تعیین کرده و این مخاطب است که باید عکس‌ها را در آن جای دهد.

بی‌آن که قدرت و قوت کافی را در خود عکس‌ها سراغ داشته باشیم بنابراین، مفهوم پیش‌گفته عکاس، نیافتنی یا دور از ذهن می‌نمود، اما چرا؟ این تفاوت در موفقیت مرهون چه چیزی است؟

توصیف و تمثیل، عکاسی صحنه‌پردازی شده معمولا با روایت همراه است و شاید بخشی از موفقیت این نوع عکاسی را باید در موفقیت نمایش مفهوم و مصادیق روایت جست، اما آیا این روایت روایتی حقیقی است؟ روایت پیش‌رو در عکاسی صحنه‌پردازی شده می‌تواند روایتی خیالی یا واقعی باشد.

در حقیقت، هر آنچه مطابق مطلوب عکاس باشد. حکایتی از واقعیت، یا حکایتی از خیال، اما چگونه یک روایت، نمایشی می‌شود؟ موضوع خیالی یا موضوع واقعی، هر دو نیازمند دو مقوله برای این مهم هستند. نخست؛ توصیف و آن دیگر تمثیل.

روایت مورد نظر باید ابتدا توصیف شود، اما اگر آن وصف، عینا وصف همان موضوع مورد نظر هنرمند نباشد، در هر دو صورت (موضوعی خیالی و موضوع واقعی) لازم است تا وجه تمثیلی میان آنچه ارائه شده و آنچه مورد نظر صاحب اثر است، نیز پیش روی مخاطب قرار گیرد تا فهم موضوع از ورای چیزی که ارائه شده است، میسر شود.

عموما در عکاسی صحنه‌پردازی شده، موضوعی خواه خیالی یا واقعی، در نظر گرفته می‌شود، اما آن موضوع به صورت روایتی واقعی (آنچنان که عکاسی مستند به آن می‌پردازد) به نمایش درنمی‌آید بلکه عکاس، روایتی را می‌سازد و جلوی دوربین می‌برد که به زعم وی، تمثیلی از موضوع مورد نظر اوست.

به علاوه، گاه به واسطه ارتباطات یا عناصر نامأنوس اضافه شده یا ساخته شده در عکس‌ها، آن وجه تمثیلی پررنگ‌تر شده و این گونه در اختیار مخاطب قرار می‌گیرد.

در واقع، نگارنده این طور می‌پندارد که اگر این سیر از توصیف به تمثیل، در عکس‌های صحنه‌پردازی شده، طی شود، موضوع و مفهوم مورد نظر عکاس به شکلی قابل قبول به نمایش درمی‌آید که البته در این میان، نباید اهمیت انتخاب روایت را در موفقیت مراد عکاس فراموش کرد.

و اما مجموعه عکس اخیر گوهردشتی به همین جهت، نسبت به مجموعه پیشین صحنه‌پردازی شده او موفق‌تر است.

در این عکس‌ها به جهت نمایش صحنه‌ای غیرواقعی (از ترکیب زندگی روزمره با آن دم بیرون زده و بی‌هیچ عکس‌العمل متناسبی از آدم‌های حاضر در مقابل آن) فضایی تمثیلی پیش رو قرار می‌گیرد و بعد در همان قالب تمثیلی، به جهت نمایش روزمره‌ها، ذهن به دنبال ربط حقیقی این دو می‌گردد و آنجاست که می‌تواند موضوع مطرح شده در بیانیه نمایشگاه را (که البته با زیرکی هنرمند با استفاده از تدابیری که قبلا گفته شد، به شکلی غیرجانبدارانه مطرح می‌شوند تا «واقعیت» جلوه کنند) تاویلی واقعی قرار دهد و به موضوع و مفهوم مورد نظر عکاس دست پیدا کند.

‌اینجاست که تعریف «روایت» به بیان مایکل جی تولان خواندنی است: «روایت، توالی پیش‌انگاشته رخدادهایی است که غیرتصادفی به هم اتصال یافته‌اند.»

حنانه پروین