چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

بررسی مجموعه شعر «پیرتر از خود» سروده حمیدرضا شکارسری فصل پیری


بررسی مجموعه شعر «پیرتر از خود» سروده حمیدرضا شکارسری فصل پیری

به تازگی شاهد اولین دوره چاپ مجموعه شعر «پیرتر از خود» سروده حمیدرضا شکارسری متولد ۱۳۴۵ بوده ایم این مجموعه که از تولیدات انتشارات سوره مهر, وابسته به حوزه هنری است در قطع رقعی, با شمارگان ۲۲۰۰ نسخه و قیمت ۱۵۰۰ تومان روانه بازار کتاب شده است

به تازگی شاهد اولین دوره چاپ مجموعه شعر «پیرتر از خود» سروده حمیدرضا شکارسری متولد ۱۳۴۵ بوده ایم این مجموعه که از تولیدات انتشارات سوره مهر، وابسته به حوزه هنری است. در قطع رقعی، با شمارگان ۲۲۰۰ نسخه و قیمت ۱۵۰۰ تومان روانه بازار کتاب شده است.

این دفتر گزیده ای از شعرهای مختلف شاعر در ده سال اخیر را در برمی گیرد که شامل سروده های وی طی سالهای ۷۵ تا ۸۵ می باشد و نام کتاب هم برگرفته از عنوان یکی از شعرهای همین مجموعه است:

با یک فنجان چای داغ

برف های پشت پنجره آب می شود

و شومینه بیهوده می سوزد...»

ناگهان از خودت پیرتر می شوی

اشعار این دفتر در قالب نیمایی و دارای ساختار و ساختمان زبانی کاملاً مدرن و امروزی هستند شکار سری، سرآغاز دفترش را با نام نامی حضرت زهرا(س) در قطعه «علت» زینت می بخشد و با اشارتی لطیف و زیبا به ماجرایی از زندگی آن بانوی گرامی اولین نغمه اش را می نوازد.

«روشنی

آن قدر روشن

که دیدنت را

چشم لازم نیست

و از این رو از نابینا رو می گیری...»

این دفتر سروده هایی با عنوان «راه روشن»، «اما امروز»؛ «هر جا که باشد»، «پنهان»، «تشییع»، «بر موج آهو» و... را در برمی گیرد.

شکار سری در این مجموعه به نوعی مضمون آفرینی و آشنایی زدایی محتوایی پرداخته است. چنانچه در اشعار او پیوندی عمیق و ابتکاری میان مضامین و موضوعات اجتماعی و عامیانه همراه با چاشنی طنز نمودی آشکار یافته است و رگه هایی از طنز قوی و پخته در اغلب سروده های او خودنمایی می کند. این شاعر نوپرداز در ساحتهای مختلف به شاعری پرداخته است. گاه از دغدغه های فکری، روحی و روانی خود و انسان امروزین می سراید و گاه با نگاهی عمیق تر مسایل پیرامونی و موضوعات اجتماعی، سیاسی، مذهبی و تاریخی را دستمایه شعر خویش قرار می دهد. سروده های وی روایتی از نگاه و برداشت خاص شاعر نسبت به زندگی، طبیعت و انسانهاست. وی در این روایت شاعرانه تصاویر و تعابیری ابتکاری را در قالب زبانی متفاوت به خدمت گرفته است که توجه مخاطب را به خود جلب می کند. اما گاه به نظر می رسد شاعر در ایجاد انسجام و هماهنگی میان ایده ها و مضامین شعری و ساختار زبانی سروده هایش دچار تکلف و به نوعی تملق شده است و همین مسئله فضای اشعارش را مه آلود و مبهم نموده است از این رو در برخی از سروده های این دفتر معانی و مفاهیم مورد نظر شاعر به سادگی قابل فهم و درک نیست و خواننده با چند دور خواندن و یافتن نشانه خاص شاعر (که البته گاهی این نشانه نیز مفقود است) به سختی متوجه مقصود اصلی شاعر می شود و اصل مطلب را به دست می آورد و این حالت در سروده «سرانجام» به روشنی نمایان است:

«برای بیان مقصود مجبوریم تمام شعر را بیاوریم»

کسی بعد از آخرین سنگ

کسی تردید ندارد که این شکل خود توست

کسی شک ندارد که دیگر از دست هیچ کس کاری ساخته نیست

و همه مطمئن اند اتوبوس ها دارند راه می افتند

تو اما تردید داری شریک نداشته باشی

تو شک داری به تنهایی بتوانی

و دنبال بقیه، سمت اتوبوس ها خیز برمی داری

اما سرانجام

سرت به سنگ خورده است...

در سروده «چند بهاریه» که شامل ۳ قطعه کوتاه است شاعر با بهره گیری از واژگان و تعابیری جدید و ابتکاری به وصف بهار و طبیعت پرداخته است اما نکته قابل تعجب در این سروده فوران روحیه یأس و ناامیدی است که در سراسر فضای شعری پراکنده است و بر روحیه نشاط و امید و سرزندگی غلبه ای تام یافته است؛ این فضای یأس آلود که بیشتر متأثرند از روحیه درونگرا و طرز بینش و تفکر خاص شاعر است تأثیری مستقیم و نامطلوب بر روح و روان و اندیشه خواننده خواهد گذاشت و اینجاست که رسالت شعر و شاعری و جایگاه آن زیر سؤال می رود! این روحیه یأس و دلمردگی در سروده های «انتحار» که شامل ۶ قطعه است تجلی دوباره ای یافته است و نمود روشن آن در این ابیات آشکار است:

چشمتان کور!

شما هم می خواستید مثل من ناامید شوید

حالا می توانستید گوش کنید به این روانشناس شیک و پیک

و...

در این مجموعه گاهی شعر بیشتر صورت گراست و معنی گریز، آنقدر که به نظر می رسد هدفمند و عمیق نیست. گویا شاعر بیشتر در پی زیبا سرودن است تا انتقال یک سلسله احساسات و اندیشه ها، این گونه شعر یک جذابیت آنی دارد و دیری نمی پاید.

اما از نقاط قوت این شاعر می توان به این نکته اشاره کرد که وی تلمیحات مذهبی و تاریخی را به زیبایی در خدمت مضامین اجتماعی قرار داده است و پیوند ظریف معنایی میان عناصر عاشقانه، مذهبی و اجتماعی برقرار نموده است. از جمله در سروده های «پایان عصر معجزات» و «مقصدها» که نوعی شعر آئینی پست مدرن است شاهد این هنرنمایی هستیم:

باید تعبیر می شد

اما هفت سال سوم هم نمی بارد

هفت سال های بعد هم

دیگر سالهای بعد هم

دیگر آسمان نوازش هیچ ابری را به یاد نمی آورد

و هیچ دلوی به صیدگنج نمی رود- و گرگ های گرسنه به بهشت می روند.

در سروده «مثل شمر» نیز همان ابهام و پیچیدگی موج می زند. شکارسری در این سروده مدام به تجدید فضا پرداخته است. گاه وارد فضای طنز می شود و بلافاصله وارد فضای کلاسیک، سپس نوعی تلمیح تاریخی- مذهبی به کار می برد و به یکباره به آشنایی زدایی و تشخیص می پردازد و هر لحظه وارد فضای جدیدی می شود؛ این حالت نیز برای خواننده ایجاد تکلف و سردرگمی می کند و این مسأله به ذهن متبادر می شود که شاعر از دایره تواضع خارج شده و قصد به رخ کشیدن توانمندیهای خاص خود را دارد در این میان بیشتر اندیشه متمایز بودن و شاخص بودن در شعر او جریان دارد تا ایراد معانی، مفاهیم و ارزش های اصیل و بنیادین!

و از عواقب و پیامدهای منفی این جریان نامطلوب که گاهاً در اشعار دیگر شاعران جوان نیز مشاهده می شود امنیت که در این مسیر بیراهه مخاطب دچار تکثر گرایی معنایی و برداشت هایی دوگانه و گاه چند گانه از شعر مورد نظر می شود که این مسئله به وحدت نظر و عقیده منجر نمی شود. البته اگر این کثرت معانی و چندگانگی برداشت منجر به وحدت نظر و درک واحد شود مطلوب است اما این حالت در اکثر سروده های این دفتر محقق نشده است و کثرت مفاهیم به سمت وحدت معانی و مقصود در جریان نیست و این معضل شعر شاعر را به نوعی مخاطب گریز و دیر فهم جلوه می دهد.

از جمله در سروده های «شاعر»، «هدیه»، «بلبشو»، «طرح»، «تشییع»، «میهمان» این ابهام و پیچیدگی در ذهن مخاطب ایجاد می شود که مقصود اصلی شاعر در این سروده چیست و در نظر هر مخاطبی برداشتی برخواسته از ذهنیت و اندیشه خودش ایجاد می شود تا این که مقصود اصلی شاعر روشن شود و این از ضعف بیان شاعر نشأت گرفته است که نتوانسته اندیشه و احساس درونی خود را سمت و سویی خاص بخشد تا در قالب زبانی روشن و فصیح معانی مورد نظر به مخاطب القاء گردد.

فهیمه بافنده



همچنین مشاهده کنید