سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

شوره زار است این زمین, گلستانش كنیم


شوره زار است این زمین, گلستانش كنیم

باغی بسازیم كه باغبانان دلسوزش سرو تناور پرورش دهند ریشه سبزینه هامان را چنان در دل این خاك بگسترانیم كه گزند روزگار خم بر ابروی فوتبالمان نیاورد از ناكامی و شكست و سرافكندگی چه مانده كه فوتبال ما تجربه اش نكرده باشد

شورش را درآورده اید. همه شما، همه ما. شورش را درآورده ایم! چه دارد این فوتبال نیمه ویران كه هر روز كمر به تخریب بیشترش می بندیم؟ هر روز از همدیگر ایراد می گیریم و یكدیگر را محكوم می كنیم به نقصان و كمبود، به فساد و تبانی، به قدرت طلبی و بی كفایتی! كجای كاریم آقایان؟محض رضای خدا نگاهی به ۲۵ هفته گذشته همین لیگ برتر بیندازید. سال تا سال فوتبال این مملكت شده حاشیه و تخریب، پس كی بسازیمش؟

كی كمبودهایش را جبران كنیم؟ كی نقص هایش را ترمیم نماییم؟آن از فدراسیون فوتبالمان كه مدتها است رییس ندارد، آن هم از ۲ باشگاه بزرگ و مردمی مان كه یكی نه هیأت مدیره دارد، نه مدیرعامل و دیگری دچار اختلافاتی است كه قطعاً پایانش را همه ما می دانیم. می دانیم چون این سناریو هر چند وقت یك بار تكرار می شود.

بعد از هر مسابقه، موج انتقادات از داورها فضای فوتبالمان را پر می كند. بعد از هر انتقاد اینچنینی هم زعمای قوم داوری دفاعیاتشان را ارایه می كنند و اگر لازم باشد شكایتی هم روانه این دادگاه و آن دادسرا می نمایند. البته اخیراً وقت هایی هم بوده كه اشتباه داورِ تحت نظارتشان را می پذیرند. تمام فوتبال ما شده همین بازی با كلمات و جمله ها.

بازی با همدیگر! از هفته اول لیگ برتر تا حالا كه هفته بیست و پنجم را پشت سر گذاشته ایم این دور تسلسل ادامه داشته است بدون اینكه دردی از ما و دردی از فوتبالمان دوا شود.یك روز استقلال از داوری طلبكار است، روز دیگر پرسپولیس!

یك روز فلان مربی باید پاسخگوی انتقاداتش از داوران باشد، روز دیگر بهمان بازیكن. كی شاهد پایان این درام رقت انگیز خواهیم بود، خدا عالم است.حرف این نیست كه آن كه اعتراض می كند حق دارد یا نه كه اگر حقش ناحق نمی شد هیچ وقت زبان به انتقاد نمی گشود. حرف این است كه راهی تازه می باید، طرحی نو تا این روال غلط پایان بگیرد.

تا به جای این گفتن و آن نشنیدن فضایی ایجاد شود كه در آن نه حقی ضایع شود و نه به سبب آن بخشی از فوتبال این سرزمین تخریب!كنار بگذاریم این های هوی را! این از آب گل آلود ماهی گرفتن را! شفاف باشیم، زلال، قانونمند و مهربان! دست در دست هم نهیم و عاشقانه فوتبالمان را به اوج برسانیم. بیاییم برای یك بار هم كه شده دست از اصلاح همدیگر برداریم؛ كمر همت به اصلاح خودمان ببندیم و شوره زار فوتبالمان را تبدیل به گلستان كنیم. بدانیم در چنین فضایی اگر سبزینه ای هم باشد، گیاه خودرو است.

كم دوام است. باغی بسازیم كه باغبانان دلسوزش سرو تناور پرورش دهند. ریشه سبزینه هامان را چنان در دل این خاك بگسترانیم كه گزند روزگار خم بر ابروی فوتبالمان نیاورد. از ناكامی و شكست و سرافكندگی چه مانده كه فوتبال ما تجربه اش نكرده باشد؟

تعلیق نشده بودیم كه شدیم و به تبع آن تحقیر هم شدیم. آن قدر در مجامع بین المللی و حتی قاره ای بی اعتبار گشته ایم كه یكی از بهترین تیم های باشگاهی مان را به خاطر لیستی كم اهمیت از حضور در مهمترین رویداد باشگاهی قاره محروم می كنند. آنها نسخه فوتبالمان را می پیچند و ما در همان زمان دنبال محكوم كردن و مقصر جلوه دادن همدیگریم.

دنبال این نیستیم كه بن همام و دستگاهش چگونه به خود جرأت می دهند اینگونه با آبروی فوتبال ما بازی كنند، آن هم به خاطر لیستی كه ۲ روز دیر یا زود ارسال شدنش به هیچ كجای فوتبال دنیا برنمی خورد. ما مدتها و مدتها است كه دنبال تخریب همدیگریم فارغ از اینكه تیشه به ریشه فوتبالمان می زنیم. تیشه به ریشه خودمان!حدیث بی پایان است دردهای این فوتبال. قلم را به اسیری گرفتن كاری از پیش نمی برد تا گوش شنوایی نباشد. خوابیم یا خودمان را به خواب زده ایم؟ به هر حال بهتر است بیرون بیاییم از این «هپروت» خودساخته قبل از اینكه مجبور به این كار شویم.

جمشید محبی



همچنین مشاهده کنید