یکشنبه, ۲۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 16 March, 2025
مجله ویستا

«ارزش های اخلاقی از دیدگاه حضرت زهرا س »


«ارزش های اخلاقی از دیدگاه حضرت زهرا س »

صفات فطری, ویژگی هایی است كه در نهاد انسان به شكل «غریزه», «احساس» و «استعداد» از سوی پروردگار حكیم نهاده شده است و انتخاب و اراده ما هیچ دخالتی در وجود, مقدار و تعداد آنها نداشته است

● طلیعه

مهم‏ترین گام در تحقق خواسته ‏های حقیقی زندگی، آن است كه نخست بدانیم: «چه» می‏خواهیم؟ و «چرا» می‏خواهیم؟ این بینش موجب می‏شود كه هرگز به جزئیات زندگی نپردازیم و عمر خود را تباه نكنیم و یا نیمه اول زندگی را صرف انتظار كشیدن برای نیمه دوم و نیمه دوم را صرف حسرت خوردن برای نیمه نخست نكنیم! هزاران آفرین بر كسانی كه بیش از دیگران «خود» را «كشف» می‏كنند و در پی آن هستند كه با تغییر نگاه و نگرش به «خود»، «خلقت» و «خداوند»، تمامی زندگی و دنیای اطراف خویش را با چشمانی سرشار از شناخت و روشنایی بنگرند؛ اینان هیچ گاه در كوچه پس‏ كوچه‏ های سرگردانی، حیرت و پشیمانی دیده نمی‏شوند و زندگی خویش را دقایق و لحظه‏ هایی می‏دانند كه در آن به سر می‏برند، از این‏رو همیشه و هر حال شادمان و خرسند به امروز می‏نگرند و پرامید و پرنوید، فردا را انتظار می‏كشند.

ارائه سلسله بحث‏های «ارزش‏های جاودان زندگی» در بینش‏های ناب فاطمه(ع)، گامی در شروع و استمرار این مسیر سعادت است كه تاكنون سه بخش آن را مطرح كردیم. «ارزش‏های اخلاقی» فراز دیگری از بحث است كه با هم به آن می‏پردازیم و این نوشتار را به پایان می‏بریم.

ارزش‏های اخلاقی

گر تو آدم‏زاده هستی «علّم‏الاسماء» چه شد

«قاب قوسین»ت كجا رفته است، «او ادنی» چه شد

بر فراز دار، فریاد «اناالحق» می‏زنی

مُدّعی حق‏طلب «انیّت» و «اِنّا» چه شد

صوفی صافی اگر هستی بِكَنْ این خرقه را

دم زدن از خویشتن با بوق و با كرنا چه شد

مرشد، از دعوت به سوی خویشتن بردار دست

«لا» الهت را شنیدستم ولی «الاّ» چه شد ۱

صاحب‏نظران و اندیشمندان امور اخلاقی ـ معنوی، صفات روحی و نفسانی انسان‏ها را دو گونه دانسته‏ اند:

۱ـ فطری و طبیعی؛

۲ـ اكتسابی و اختیاری.

صفات فطری، ویژگی‏هایی است كه در نهاد انسان به شكل «غریزه»، «احساس» و «استعداد» از سوی پروردگار حكیم نهاده شده است و انتخاب و اراده ما هیچ دخالتی در وجود، مقدار و تعداد آنها نداشته است. حس خداجویی و حق‏طلبی، دانایی و كمال‏یابی، آزادگی و سربلندی، استقلال و عدالت خواهی، بقاء و جاودانگی، از جمله صفات فطری انسان‏ها هستند كه همراه با «عقل»، «غضب»، «شهوت» و قوه «وهمیه» در وجود هر یك از ما قرار دارند.

این صفات، مرز و معیار امتیازات انسان نسبت به حیوانات و دیگر جانداران است كه بسته به نوع و مقدار استفاده از هر یك، رهاوردی خاص به همراه دارد. از این‏رو اگر به حالت «تعدیل» درآیند و استفاده‏ای «بهینه» و «بهنگام» از هر یك شود، ما را به «تعالی، ترقی و صعود» می‏رسانند، اما «افراط» و «تفریط» و یا استفاده نادرست و ناشایست، ره اوردی جز «خواری، تنزل و سقوط» نخواهد داشت.

صفات اكتسابی و اختیاری كه در طبیعت انسان وجود ندارند، ویژگی‏هایی است كه هر یك از ما با اراده و انتخاب خویش آنها را گزینش می‏كنیم و در عرصه‏ های مختلف برای ما ایجاد می‏شود و آنها را به كار می‏گیریم. رابطه این صفات با صفات فطری و طبیعی، ارتباطی دقیق و عمیق است، به گونه‏ای كه استفاده به اندازه و بموقع از آن ویژگی‏ها، باعث پدید آمدن صفات حسنه اكتسابی و اختیاری می‏شود و «فضایل، محاسن و مكارم اخلاق» برای هر یك از ما ایجاد می‏شود و آن هنگام كه درست و بجا عمل نكنیم، «رذایل اخلاقی، سیئات و صفات شیطانی» پدید می‏آیند.

به طور مثال همه انسان‏ها شیفته و فریفته جاودانگی و عظمت، غنا و ثروت، عزّت و بلندآوازگی و دانش و دانایی هستند تا در خانواده و جامعه، جایگاهی برتر یابند و همیشه و هر جا، مورد توجه و احترام قرار گیرند، این ویژگی والا كه «سعادت، نیكبختی و خوشبختی» نام دارد، گاه با استفاده بسیار از عقل و اندیشه و به كارگیری دقیق غضب و شهوت انجام می‏شود، در این هنگام آرمان انسان برای جاودانگی، ثروتمندی، عزّت و آبرومندی و دانش و دانایی متفاوت می‏شود؛ هرگز در پی جلوه ‏های ظاهری این صفات قرار نمی‏گیرد، بلكه حیاتی ابدی و ثروتی ماندگار می‏جوید كه با مرگ پایان نمی‏یابد و آبرویی پایدار و دانشی همیشه همراه می‏طلبد كه افزون بر زمین، در آسمان نیز ارزشمند باشد.۲

بی‏گمان در این حال محور تمامی خواست‏های او «منْ» نمی‏شود، بلكه «ما» به عنوان جامعه و خواست و مصلحت دیگران از یك سو و رسالت وی نسبت به پروردگار مهربان و بایدها و نبایدهای خداوندی از آغاز تا پایان زندگی، مورد توجه جدّی قرار می‏گیرد و با این تحول و تكامل، هماره خود را در مثلثی با سه ضلعِ «خود و خود» نسبت به خودسازی و تهذیب نفس، «خود و خلق»؛ برای خدمت به جامعه مسلمانان و «خود و خدا» نسبت به وظایف عبودیت و بندگی می‏نگرد، در این هنگام «سعادت»، «نیكبختی» و «جاودانگی حقیقی» در لحظه لحظه حیات و هستی انسان موج می‏زند و او را به آن سوی آسمان‏ها اوج و عزّت می‏بخشد.

● فاطمه زهرا(ع)؛ اخلاق و ارزش‏های پایدار الهی

دخت آفتاب، حضرت زهرا(ع)، نمادی جامع و كامل از «فرهنگ فلاح» و رستگاری در قرآن بود و به خوبی ارزش‏های اخلاقی، معنوی و معرفتی را در پندار، گفتار و رفتار خویش جلوه‏ گر می‏ساخت. او به خوبی می‏دانست كه «فلاح» یعنی رستگاری، سعادت و خیر تمام‏عیار در زندگی، آنگاه دائم و ثابت خواهد بود كه آرمانی ماندگار داشته باشد و هرگز وابسته به اموری ظاهری، زودگذر و یا كوتاه‏ مدت نگردد؛ حقیقتی چشمگیر و روشنگر كه آیات قرآن، همگان را به عبرت ‏آموزی آن فرا می‏خواند و به طور پی در پی هشداری حیات‏بخش می‏دهد؛ گاه كه از جلوه‏ های جاری و ظاهری زندگی، سخن می‏گوید، به سطحی‏ نگری زراندوزان و پول‏پرستان اشاره می‏كند كه منطق و گمان یكایك آنان چنین است:

«یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ؛ ۳

گمان می‏كند مال و دارایی، او را جاودان و ابدی می‏سازد.»

رفاه و بی‏ نیازی می‏نگرند:

«إِنَّ الإِنسانَ لَیَطْغی أَنْ رَّءَاهُ اسْتَغْنی؛۴

همانا انسان سركشی می‏كند، آن زمان كه خود را بی ‏نیاز پندارد.»

و یا آنان كه «شخصیت» و «هویت» خود را در «قدرت» می‏نگرند، دارای این شعار می‏داند كه:

«قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلی؛ ۵

در حقیقت امروز هر كه فایق آید و برتر شود، خوشبخت می‏شود.»

این بینش قرآنی و آسمانی موجب گردیده بود كه زهرای عزیز(ع)، فلاح و رستگاری را تنها و تنها در بهره ‏گیری از ارزش‏های الهی بداند و با تمام وجود به این باور دست یابد كه:

«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّی ...۶ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّاها ...؛۷ قَدْ أَفْلَحَ المؤمنون ...؛۸

رستگار كسی است كه خود را [از پلیدی‏ها [پاك گردانید ... هر كس نفس خود را طاهر و پاكیزه ساخت سعادتمند شد ... همانا مؤمنان رستگارند.»

در نگاه پرنور زهرای مرضیه(ع)، بهترین و برجسته‏ ترین مقام، «مقام امین» و «مقام كریم» بود، چنان كه قرآن با اشاره بدان می ‏فرماید:

«اِنَّ الْمُتَّقیِنَ فی مَقَامٍ أَمِینٍ ...۹ و كنوزٍ و مَقامٍ كریم؛ ۱۰

به راستی كه پرهیزگاران در جایگاهی آسوده‏ اند ... [كه در بردارنده] گنجینه‏ ها و محل‏های پرناز و نعمت است.»

از این‏رو هیچ گاه «عزّت و عظمت» و «حقیقت و شخصیت» خویش را در زینت‏ های زندگی كه بقایی بی‏ مقدار و فنایی فراوان دارد، نمی ‏نگریست و با نگاه عمیق خود «خیرها» یعنی بهترین‏ها و برترین‏ها را ـ آن هم نزد پروردگار بزرگ و مهربان كه همیشگی و ابدی است ـ جستجو می‏كرد تا هماره همراه او باشند و تا ابدیت از یكایك آنها بهره ببرد. بدین خاطر نگاه او نگاه آسمانی بود و چون آیات قرآن بر این باور بود كه:

«الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَهُٔ الْحَیوهِٔ الْدُّنْیا وَ الْباقیاتُ الصّالحاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوابا وَ خَیْرٌ أَمَلاً؛۱۱

مال و پسران زینت زندگی دنیایند و نیكی‏های ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر امید برتر است.»

و چنین بود كه در لحظه لحظه‏ های حیات خویش به «روز نیاز» توجه شایانی داشت و از ژرفای دل و اندیشه، اندوخته ‏هایی برای آن روز فراهم می‏ساخت، روزی كه:

«لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ اِلاّ مَنْ أَتَی اللّه‏َ بِقَلْبِ سَلِیمٍ؛ ۱۲

هیچ مال و فرزندی سود نمی‏دهد، مگر كسی كه دلی پاك [از تیرگی‏ها و تاریكی‏ها[ به سوی خدا بیاورد.»

زندگی جز نفسی نیست، غنیمت شمرش نیست امید كه همواره نفس برگردد نه هر آن را كه لقب بوذر و سلمان باشد راست كردار چون سلمان و چو بوذر گردد هر نفس كز تو برآید، چو نكو در نگری آز تو بیشتر و عمر تو كمتر گردد پاكی ‏آموز به چشم و دل خود، گر خواهی كه سراپای وجود تو مُطهَّر گردد هر كه شاگردی سوداگر گیتی نكند هرگز آگاه نه از نفع و نه از ضرّ گردد ۱۳

● جلوه‏ های اخلاق در بینش‏ها و روش‏های حضرت زهرا(ع)

الف) اخلاص، انفاق، ایثار

سخنان نخست فاطمه(ع) در مسجد مدینه، سینای صلابت و خطبه خدایی آن حضرت بود كه تا روز رستاخیز همگان را از گنجینه معارف و حقایق بهره ‏مند ساخت و دایرهٔ‏المعارفی از ناب‏ترین آموزه‏ های آسمانی را ارائه نمود.

پیوند احكام الهی، عقاید دینی و اخلاق پاك معنوی و ملكوتی، ذخایر زرینی است كه در فرازهای فروزانی از این سخنان می‏یابیم كه آن بانوی بصیر در باره آنها می‏ فرماید:

«فجعل اللّه‏ُ الایمان تطهیرا لكم من الشّرك و الصلاهٔ تنزیها لكم عن الكبر و الزكاهٔ تزكیهًٔ للنفس و نماءً فی الرزق و الصّیام تثبیتا للاخلاص و الحج تشییدا للدّین و العدل تنسیقا للقلوب؛ ۱۴

همانا خداوند «ایمان» را مایه «طهارت» و پاكی شما از شرك، «نماز» را سبب پیراستگی شما از «كبر»، «زكات» را باعث «پاكی نفس» و افزایش رزق و روزی و «روزه» را مایه حفظ و پایداری «اخلاص» و حج را آزماینده دین و عدالت را نمودار مرتبه یقین و تقویت قلوب قرار داد.»

زهرای اطهر(ع) حقیقت اخلاص را یعنی تنها و تنها خدا را در نظر داشتن و فقط برای او كار كردن داشت، بدین خاطر آزادی از وابستگی به مدح و ستایش دیگران و آزادگی از هوای نفس و فریب شیطان را نصیب خود كرده بود. تو همیشه و هر حال ظاهر و باطنی یكسان و درون و برونی همسو داشت و هر آنچه «می‏گفت»، نخست «می‏یافت» و پیش از یافتن، «می‏دید» و دیدن و یافتن و گفتن او همه با روشنای نور اخلاص و یقین همراه بود.

او به این باور رسیده بود كه «اخلاص» در زندگی، زیربنای «مصلحت بندگی» است، از این‏رو می‏فرمود:

«مَنْ اَصْعَد اِلیَ اللّه‏ خالِصَ عِبادَتِه اَهْبَطَ اللّه‏ُ اِلَیه اَفْضَلَ مَصْلِحَتِه؛ ۱۵

كسی كه عبادت خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترین مصلحت او را به سوی وی روانه می‏كند.»

و با این مشعل بینش بود كه زهرای بتول(ع)، هرگز افكار و افعال خود را بیرون از نگاه و نگرش پروردگار نمی‏دید، بلكه «حاكم و شاهد» را در عرصه ‏های مختلف زندگی خداوند بصیر و حكیمی می‏دانست، روزی باید در محضر او قرار گیرد و به یكایك انتخاب‏ها و انجام‏های خود پاسخگو باشد.

از این‏رو «انفاق» در بینش فاطمه «خرج» نبود، بلكه «دخل» محسوب می‏شد و یا «ایثار» و چشم‏پوشی از خواست و نیاز خود، «از دست‏رفته» به حساب نمی‏آمد، بلكه «به دست‏آمده» دیده می‏شد. همان گونه كه در فرازهای پیشین این نوشتار، به هنگام پرداختن به ارزش‏های عبادی آن بانوی بزرگ به جلوه‏ هایی از آنها اشاره كردیم و دانستیم این ویژگی‏ها جزء صفات نفسانی و ارزش‏های ذاتی فاطمه(ع) گردیده بود، بدین خاطر بی‏هیچ كُندی و كدورتی، نسبت به انجام این اعمال، استقبال می‏كرد و اشتیاق می‏ورزید:

مزرع تسلیم را حاصل بتول

مادران را اسوه كامل بتول

بهر محتاجی دلش آن گونه سوخت

با یهودی چادر خود را فروخت

نوری و هم آتشی فرمان‏برش

گم رضایش در رضای شوهرش

آن ادب‏پرورده صبر و رضا

آسیاگردان و لب قرآن‏ سرا ۱۶

ب) صداقت، رضایت، خشیت

«صداقت و راستگویی»، صفتی ساده و زیبا اما ادعایی سخت و مشكل است كه در هنگامه‏ های گفتار و رفتار، چگونگی آن آشكار می‏شود؛ آنجا كه منافع انسان با سخنی كوتاه اما غیر راست پیوند خورده است، افراد صالح و وابسته ‏ای توان بیان حقایق را دارند و با صداقت تمام‏عیار با حوادث روبه‏ رو می‏شوند.

زندگی زهرای مرضیه(ع)، بهترین گواه بر صداقت و راستگویی اوست. دوستان و دشمنان آن حضرت بر این باور بودند كه آن بانو، انسانی است كه گفتار و رفتارش با هم تطابق دارد و همسو است.

روزی عایشه با صراحت بسیار لب به سخن گشود و گفت:

«ما رأیت احدا اصدق لهجه منها الا ان یكون الّذی ولّدها؛ ۱۷

هیچ كس را راستگوتر از زهرا نیافتم مگر تنها پدرش ـ رسول خدا ـ را.»

و روز دیگر كه ماجرایی بین عایشه و فاطمه(س) پیش آمده بود، عایشه خود رو به پیامبر(ص) كرد و گفت:

«ای رسول خدا! از فاطمه بپرس كه او هرگز دروغ نمی‏گوید.» ۱۸

گفت پیوسته به دست او راستگو

راستگویی من ندیدستم چو او

راستگویی در نهادش خلقتی‏ست

هر چه گوید من نگویم آن تهی‏ست ۱۹

آری از جمله از همین ‏روست كه آن بانوی بی‏نظیر را «صدّیقه» نامیدند، یعنی كسی كه بسیار راستگوست و هرگز دروغ نگفته است.

احمد لقمانی

پی نوشت :

۱ ـ رهبر كبیر انقلاب، حضرت امام خمینی(ره).

۲ ـ نقطه‏ های آغاز در اخلاق عملی، ص۱۵ و ۱۶؛ ر.ك: علم اخلاق اسلامی، ص۲۱، ۹۴، ۱۰۳ و ۴۱۱؛ چهل حدیث، ص۱۷۵ و ۳۸۵؛ معراج‏ السعاده، ج۱، ص۲۹۴ و ۶۳۳؛ جهاد اكبر، ص۴۵.

۳ ـ همزه، آیه ۳؛ ر.ك: تفسیر التحریر، ج۲، ص۱۸۸؛ تفسیر الجدید، ج۳، ص۳۴۷؛ تفسیر الكاشف، ج۱، ص۴۸.

۴ ـ علق، آیه ۶ و ۷؛ ر.ك: عبس، آیه ۵؛ اللیل، آیه ۸.

۵ ـ طه، آیه ۶۴؛ ر.ك: تفسیر الكاشف، ج۲، ص۲۰؛ تفسیر الكبیر فخر، ج۵، ص۲۰۵ و ج۱۰، ص۸۰؛ تفسیر كشف‏الاسرار، ج۲، ص۸۷.

۶ ـ الاعلی، آیه ۱۴؛ ر.ك: تفسیر المراغی، ج۵، ص۱۶۶؛ تفسیر ملاصدرا، ج۵، ص۵۴؛ تفسیر المنیر، ج۹، ص۹۸.

۷ ـ الشمس، آیه ۹؛ ر.ك: الكافی، ج۱، ص۴۰۱ و ج۲، ص۱۰۱، ۱۰۷ و ۲۳۲؛ وسائل‏الشیعه، ج۲، ص۱۳، ۱۰۷ و ۱۴۲.

۸ ـ مؤمنون، آیه ۱؛ ر.ك: بحارالانوار، ج۱، ص۱۶۸ و ج۹، ص۹۵ و ج۴۰، ص۸۹.

۹ ـ دخان، آیه ۵۱؛ ر.ك: اعلام‏الدّین، ص۱۱۷ و ۱۳۶؛ بصائرالدرجات، ص۲۵؛ تحف‏المؤمن، ص۲۰۷ و ۲۹۷.

۱۰ ـ شعراء، آیه ۵۸؛ ر.ك: دخان، آیه ۳۶.

۱۱ ـ كهف، آیه ۴۶؛ ر.ك: بحارالانوار، ج۱۰۶، ص۱۰۸؛ الاحتجاج، ج۱، ص۲۰۷؛ ارشادالقلوب، ج۱، ص۱۳۳.

۱۲ ـ شعراء، آیه ۸۸ و ۸۹؛ ر.ك: تفسیر المیزان، ج۷، ص۷۳؛ تفسیر كشف‏الاسرار، ج۹، ص۳۴۵.

۱۳ ـ پروین اعتصامی.

۱۴ ـ كتاب من لا یحضره‏الفقیه، ج۳، ص۵۶۷؛ وسائل‏الشیعه، ج۱، ص۲۲؛ الاحتجاج، ج۱، ص۹۷؛ بلاغات‏النساء، ص۲۸؛ دلائل‏الامامه، ص۳۲؛ علل‏الشرائع، ج۱، ص۳۴۸؛ المناقب، ج۲، ص۳۷۷.

۱۵ ـ تفسیر الامام، ص۳۲۷؛ عدهٔ‏الداعی، ص۲۲۳؛ مجموعه ورام، ج۲، ص۱۰۸؛ بحارالانوار، ج۶۷، ص۳۴۹ و ج۶۸، ص۱۸۴.

۱۶ ـ اقبال لاهوری.

۱۷ ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۶۸؛ ر.ك: اعیان‏ الشیعه، ج۱، ص۳۰۸؛ حلیهٔ‏الاولیاء، ج۲، ص۴۱.

۱۸ ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۸۴؛ ر.ك: المناقب، ج۳، ص۳۴۱.

۱۹ ـ مولوی.

۲۰ ـ بحارالانوار، ج۳۹، ص۸۹؛ امالی شیخ طوسی، ص۳۴۴؛ ر.ك: الاحتجاج، ج۱، ص۶۵۷؛ دلائل‏الامامه، ص۱۲؛ المناقب، ج۳، ص۲۲۰.

۲۱ ـ الامالی شیخ طوسی، ص۶۶۸؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۰۵.

۲۲ ـ الكافی، ج۱، ص۴۵۹؛ التهذیب، ج۱، ص۴۴۰؛ الاستبصار، ج۱، ص۱۹۹؛ وسائل‏الشیعه، ج۲، ص۵۳۰؛ الدعوات، ص۲۵۴؛ عل ل‏الشرائع، ج۱، ص۱۸۴.

۲۳ ـ الكافی، ج۱، ص۴۵۸؛ مسائل علی بن‏ جعفر(ع)، ص۳۲۵.

۲۴ ـ الصراط‏ المستقیم، ج۲، ص۹۲؛ بحارالانوار، ج۲۲، ص۴۹۰.

۲۵ ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۷۵.

۲۶ ـ الفجر، آیه ۲۷، ۲۸، ۲۹ و ۳۰.

۲۷ ـ مفاتیح ‏الجنان، ص۵۲۸؛ ر.ك: البلدالامین، ج۱، ص۱۱۰، ۱۶۱ و ۱۹۱؛ الصحیفهٔ‏السجادیه، ج۱، ص۱۵۴ و ۱۷۸؛ جنهٔ‏الامان، ج۱، ص۳۹۴؛ ریاض‏السالكین، ج۵، ص۱۴۵.

۲۸ ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۴۹.

۲۹ ـ همان، ج۴۳، ص۱۵۱؛ ر.ك: الاقبال، ص۳۸۴؛ البلدالامین، ص۵۱ و ۲۸۴؛ الدعوات، ص۲۳۱؛ مصباح كعبی، ص۷.

۳۰ ـ بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۶۴ و ۲۲۱؛ ر.ك: تفسیر فرات كوفی، ص۶۷۱؛ مصباح‏ المتهجد، ص۲۰۸ (با اندكی تفاوت).

۳۱ ـ فروغی بسطامی.

۳۲ ـ حجر، آیه ۴۳ و ۴۴.

۳۳ ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۸۷؛ عوالم‏ المعلوم، ج۱۱، ص۱۳۰.

۳۴ ـ كهف، آیه ۴۷.

۳۵ ـ احقاق‏ الحق، ج۲۵، ص۵۲۷.

۳۶ ـ شیخ بهایی.

۳۷ ـ دلائل الامامه، ص۷.

۳۸ ـ تفسیر الامام، ص۳۵۴.

۳۹ ـ اهل‏ال بیت(ع)، ص۱۳۱؛ مسند فاطمه(ع)، ص۷۰.

۴۰ ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۹ و ۱۰؛ دلائل‏الامامه، ص۱۱.

۴۱ ـ همان، ج۴۱، ص۲۶.

۴۲ ـ الامالی شیخ طوسی، ص۳۹۰؛ الكافی، ج۱، ص۴۵۳؛ التهذیب، ج۸، ص۲۱۶؛ ثواب‏الاعمال، ص۱۳۸.

۴۳ ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۸۱.

۴۴ ـ حافظ.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.