چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
پیدایش خط در حجاز
بلاذری در آخر فتوح البلدان آغاز پیدایش خط را در میان اعراب حجاز چنین ذكر میكند: «اولین بار سه نفر از قبیله «طی» (كه در مجاورت شام بودند)خط(خط عربی)را وضع كردند و هجاء عربی را به هجاء سریانی قیاس كردند.بعد عدهای از اهل انبار این خط را از آن سه نفر آموختند و اهل حیره از اهل انبار فرا گرفتند.بشر بن عبد الملك كندی برادر اكیدر بن عبد الملك كندی امیر دومهٔ الجندل كه نصرانی بود، در رفت و آمدهای خود به حیره خط عربی را از اهل حیره یاد گرفت.همین بشر برای كاری به مكه رفت و سفیان بن امیه(عموی ابو سفیان)و ابو قیس بن عبد مناف بن زهره او را دیدند كه مینوشت، از او خواستند كه نوشتن را به آنها تعلیم كند و او به آنها تعلیم كرد.بعد خود بشر با این دو نفر در یك سفر تجارتی به طائف رفتند، غیلان بن سلمه ثقفی در طائف خط نوشتن را از آنها آموخت.بعد بشر از آن دو نفر جدا شد و به دیار مصر رفت.عمرو بن زرارهٔ كه بعد به عمرو كاتب معروف شد نوشتن را از او آموخت.سپس بشر به شام رفت و در آنجا عده زیادی از او فرا گرفتند.» ابن الندیم در الفهرست، فن اول از مقاله اولی، به قسمتی از گفتههای بلاذری اشاره میكند.
ابن الندیم از ابن عباس روایت میكند كه اول كسی كه خط عربی نوشتسه نفر از مردان قبیله بولان بودند كه قبیلهای است در انبار، و اهل حیره از مردم انبار فرا گرفتند.
ابن خلدون نیز در مقدمه خویش فصل «فی ان الخط و الكتابهٔ من عداد الصنائع الانسانیهٔ» قسمتی از گفتههای بلاذری را ذكر و تایید میكند .
بلاذری با سند روایت میكند كه هنگام ظهور اسلام در همه مكه چند نفر باسواد بودند.میگوید: «اسلام ظهور كرد و در قریش فقط هفده نفر صنعت نوشتن را میدانستند: عمر بن الخطاب، علی بن ابی طالب(ع)، عثمان بن عفان، ابو عبیده جراح، طلحه، یزید بن ابی سفیان، ابو حذیفهٔ بن ربیعه، حاطب بن عمرو عامری، ابو سلمه مخزومی، ابان بن سعید اموی، خالد بن سعید اموی، عبد الله بن سعد بن ابی سرح، حویطب بن عبد العزی، ابو سفیان بن حرب، معاویهٔ بن ابی سفیان، جهیم بن الصلت، علاء بن الحضرمی كه از هم پیمانان قریش بود نه از خود قریش» . بلاذری فقط یك زن قرشی را نام میبرد كه در دوره جاهلیت مقارن ظهور اسلام، خواندن و نوشتن میدانست و او «شفاء» دختر عبد الله عدوی بود.این زن مسلمان شد و از مهاجران اولیه به شمار میرود.بلاذری میگوید: «این زن همان است كه حفصه همسر پیغمبر را نوشتن آموخت و روزی پیغمبر اكرم به او فرمود: «الا تعلمین حفصهٔ رقیهٔ النملهٔ كما علمتها الكتابهٔ» یعنی همچنانكه نوشتن را به حفصه آموزانیدی خوب است «رقیهٔ النملهٔ» .را نیز به وی بیاموزانی. »
در فتوح البلدان(مطبوع در مطبعهٔ السعادهٔ مصر در سال ۱۹۵۹)این كلمه را «رقنه النملهٔ» ضبط كرده كه البته اشتباه نسخه است و صحیح آن همان طور كه در النهایه ابن اثیر ماده «نمل» ضبط شده است «رقیهٔ النملهٔ» است. «رقیهٔ» جملههایی بوده ورد مانند كه میخواندهاند و آن را برای دفع بلا یا بیماری مفید میدانستهاند.ابن اثیر در ماده «رقی» میگوید بعضی از اخبار منقول از پیغمبر اكرم «رقی» را منع و بعضی تجویز كرده است، و خود مدعی میشود كه احادیث منع، ناظر است به تعویذ به غیر نام خدا و به اینكه انسان توكلش را از خدا بر گیرد و به این تعویذها اعتماد كند، و احادیث تجویز ناظر به این است كه كسی متوسل به اسماء الهی شود و از خداوند اثر بخواهد. ابن اثیر در ماده «نمل» میگوید: آنچه به نام «رقیهٔ النملهٔ» معروف است، در واقع از نوع «رقی» نبوده است، جملههایی بوده معروف و همه میدانستند نفع و ضرری نمیرساند.رسول خدا به صورت شوخی و ضمنا نوعی كنایه به همسرش حفصه آن سخن را به شفاء فرمود. جملهها این بوده است: «العروس تحتفل، و تختضب، و تكتحل، و كل شیء تفتعل غیر ان لا تعصی الرجل» یعنی عروس در میان جمع مینشیند، رنگ میبندد، سرمه میكشد، عروس همه كار میكند جز اینكه شوهرش را نافرمانی نمیكند.این جملهها را «رقیهٔ النملهٔ» مینامیدند و ظاهرا در این نامگذاری نیز نوعی شوخی و طنز به كار رفته است. ابن اثیر میگوید: رسول اكرم از روی شوخی و طنز به شفاء فرمود همان طوری كه نوشتن را به حفصه یاد دادی خوب بود «رقیهٔ النملهٔ» را نیز یاد میدادی.اشاره به اینكه این خانم فرمان مرا اطاعت نكرد و رازی را كه به او گفته بودم(در تاریخ معروف است و آیه اول سوره تحریم ناظر به آن است)افشا نمود. بلاذری آنگاه چند زن از زنان مسلمان را نام میبرد كه در دوره اسلام، هم میخواندند و هم مینوشتند، و یا تنها میخواندند. میگوید: «حفصه همسر پیغمبر مینوشت.ام كلثوم دختر عقبهٔ بن ابی معیط(از زنان مهاجر اولیه)نیز مینوشت.عایشه دختر سعد گفت پدرم به من نوشتن آموخت.كریمه دختر مقداد نیز مینوشت.عایشه(همسر پیغمبر)میخواند ولی نمینوشت، همچنین ام سلمه.» بلاذری سپس نام كسانی را كه در مدینه سمت دبیری رسول خدا را داشتند ذكر میكند، آنگاه میگوید مقارن ظهور اسلام فقط یازده نفر از مردم اوس و خزرج(دو قبیله معروف ساكن مدینه)صنعتخط، را میدانستند، و نام آنها را هم ذكر میكند. معلوم میشود صنعتخط، تازه وارد محیط حجاز شده بوده است و اوضاع و احوال محیط آن روز حجاز چنان بوده كه اگر كسی خواندن یا نوشتن میدانست معروف خاص و عام میشد.افرادی كه مقارن ظهور اسلام این صنعت را میدانستند، چه در مكه و چه در مدینه، معروف و انگشتنما، و معدود و انگشتشمار بودند، لهذا نامشان در تاریخ ثبتشد، و اگر رسول خدا در زمره آنان میبود قطعا به این صنعتشناخته میشد و نامش در زمره آنان برده میشد، و چون اسمی از آن حضرت در زمره آنان نیست معلوم میشود به طور قطع او با خواندن و نوشتن سر و كار نداشته است.
دوره رسالت و مخصوصا دوره مدینه
از مجموع قرائن به دست میآید كه رسول اكرم در دوره رسالت نیز نه خواند و نه نوشت، ولی علمای اسلامی - چه شیعه و چه سنی - در این جهت وحدت نظر ندارند، بعضی استبعاد كردهاند كه چگونه ممكن است وحی - كه همه چیز را میآموخته است - خواندن و نوشتن را به او نیاموخته باشد ؟ در چندین روایت از روایات شیعه وارد شده كه آن حضرت در دوران رسالت میخوانده ولی نمینوشته است .از آن جمله روایتی است كه صدوق در علل الشرایع آورده است: «از منتهای خدا بر پیامبرش این بود كه میخواند ولی نمینوشت.هنگامی كه ابو سفیان متوجه احد شد، عباس عموی پیغمبر نامهای به آن حضرت نوشت.وقتی نامه رسید كه او در یكی از باغهای اطراف مدینه بود.پیغمبر نامه را خواند ولی اصحابش را به مضمون نامه آگاه نكرد، امر كرد همه به شهر بروند.همینكه به شهر رفتند موضوع را به اطلاع آنها رسانید.» .
ولی در سیره زینی دحلان جریان نامه عباس را بر خلاف روایت علل الشرایع نقل میكند، میگوید: «همینكه.نامه عباس به رسول خدا رسید، مهرش را باز كرد، به ابی بن كعب داد بخواند.كعب خواند و پیغمبر دستور داد كتمان كند.پس از آن رسول خدا بر سعد بن الربیع صحابی معروف وارد شد و موضوع نامه عباس را با او در میان گذاشت و از او نیز خواست فعلا موضوع را پنهان نگهدارد.». بعضی معتقدند كه آن حضرت در دوره رسالت، هم میخوانده و هم مینوشته است.سید مرتضی - به نقل بحار الانوار - میگوید: «عقیده شعبی و جماعتی از اهل علم این است كه رسول اكرم از دنیا نرفت مگر اینكه هم خواند و هم نوشت.» سید مرتضی خود به حدیث معروف دوات و قلم(یا دوات و شانه)استناد میكند، میگوید: «در اخبار معتبر و در تواریخ وارد شده كه آن حضرت در حین وفات فرمود دوات و شانه بیاورید تا برای شما دستوری بنویسم كه بعد از من گمراه نشوید» . استناد به حدیث دوات و قلم استناد صحیحی نیست.این حدیث صراحت ندارد كه رسول خدا میخواسته است با دستخود بنویسد.اگر فرض كنیم میخواسته است در حضور جمع فرمان بدهد بنویسند و آنها را شاهد بگیرد و به عنوان شهادت از آنها امضاء بگیرد باز تعبیر اینكه «میخواهم برای شما چیزی بنویسم كه گمراه نشوید» صحیح است.به اصطلاح ادبی، این گونه تعبیرات «اسناد مجازی» است.
اسناد مجازی از وجوه فصاحت است و در زبان عربی و غیر عربی شایع است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست