جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
هدیه نوروزی با روبان وفای به عهد
دماغ یا همان بینی به عنوان یکی از اعضای بدن آنقدر استراتژیک است که از قدیم درباره آن زیاد صحبت کردهاند. مثلا به آدم مغرور میگفتند دماغش باد دارد یا ازدماغ فیل افتاده و.... خلاصه این عضو نسبت به سایر اعضای بدن انسان از ارج وقرب بسیاری برخوردار بوده و هست.تا جایی که امروزه برای زیبایی، بعضیها به جراحی دست زده تا مثلا دماغشان را سربالا کنند و البته اهمیت این عضو آنقدر است که در دنیای تصویر هم مورد توجه واقع شده، مثلا کارگردانی فیلمی به نام «دماغ» میسازد که ماجرای دختری از خانواده کم بضاعت است و برای اینکه دختر خواستگار داشته باشد تلاش میکند دماغش را عمل کند و کارگردانی دیگر این عضو مهم را ناقابل میداند و فیلمی با مضمون همان فیلم دماغ جلوی دوربین میبرد؛ اما این بار از منظری دیگر به آن نگاه میشود و تمام اتفاقات در خانوادهای مرفه رخ میدهد.
عازم اتوبان اشرفی اصفهانی میشوم؛ خانهای در یکی ازخیابانهای نزدیک به محله باغ فیض که خانوادهای متمول در آن زندگی میکنند. خانهای با معماری امروزی و مبله همراه تمام لوازم و وسایل و تکنولوژی جدید و تابلوهایی که دیوار پذیرایی را تزئین کرده و پردههایی که به لحاظ رنگ با مبلمان خانه همخوانی دارد، همه از زندگی مرفه خانواده قصه «یک دماغ ناقابل» نوشته علیاصغراحمدیمقدم حکایت دارد که به کارگردانی مجتبی چراغعلی جلوی دوربین حمید احمدی رفته است.
پدر خانواده، عزتالله مهرآوران است و مرجانه گلچین به عنوان مادر و سحرولدبیگی نیز دختر ترشیده آنان که تنها راه رهایی از بدشانسی و رفتن به خانه بخت را جراحی دماغش میداند و عاقبت افشین سنگ چاپ در نقش فرنود وارد زندگی آنان میشود و به عنوان داماد سرخانه به جمع آنها میپیوندد.
وارد خانه میشوم. گروه در پذیرایی مشغول کار هستند. به همین دلیل فرصت سلام علیک و خسته نباشید همان ابتدا به دست نمیآید. خانم مسنی با چادرگلدارخودساکت در قسمت هال خانه روی صندلی نشسته است که بعدا متوجه میشوم صاحبخانه است. او بهآرامی در گوشهای کار گروه را نظاره میکند و گروه هم با سر وصدا تمرین میکنند. مرجانه گلچین در کناری استراحت میکند و فرصت مناسبی میبینم حالا که گروه مشغول کار است کارم را با مصاحبه دختر پرشور سریال پرخاطره «آیینه» و بازیگرخوش اخلاق و طناز دهه اخیر تلویزیون شروع بکنم. او برای اینکه صدایش مزاحم صدابردار نشود خیلی آرام و با صدای پایین درباره کار توضیح میدهد.
دلم برای کارجدی تنگ شده است
مرجانه گلچین با اشاره به این که یک دماغ ناقابل طنز اجتماعی است و هدف اصلی آن مطرح کردن موضوع وفای به عهد است، میگوید: مساله ما به عنوان یک خانواده در این فیلم، بزرگی دماغ دختر خانواده است.
گلچین که کار تلویزیونی خود را از سال ۶۱ در مجموعه تلویزیونی خانواده به کارگردانی مشترک غلامحسین لطفی و داریوش مودبیان شروع کرده است، با توجه به فعالیت تئاتری و سینماییاش، معتقد است مجموعه تلویزیونی آیینه معرف جدی او به همگان بوده است. وی که از ۹ سالگی با نقشهای جدی در تئاترکودکان شروع و با فیلمهای سینمایی چون «گل مریم» و «قصه زندگی» بازیگری در سینما را آغاز کرده، چند سالی است در آثار طنز حضور دارد و روی آوردن به آثار طنز را تجربه جدید و گریزی در بازیگری چند سال اخیر خود میداند و خیلی جدی میگوید: دلم برای کار کاملا جدی تنگ شده و امیدوارم به همان ژانری که از اول شروع کردم، باز گردم و مجدد کار جدی را تجربه کنم.
این بازیگر که اولین تجربهاش را با مجتبی چراغعلی پشت سر میگذارد، فضای پشت صحنه این فیلم تلویزیونی را صمیمی و دوستانه میداند و میگوید: طبیعی است بازده کار با این صمیمیتها بالا میرود و حتما فضای شاد کار در آن طرف دوربین هم به مخاطب منتقل میشود و امیدوارم خوششان بیاید.
دماغ مگه حروم میشه؟
نوبت بازی همه افراد خانواده میرسد. مادر و دخترش افسون کنار هم روی مبل انتهای پذیرایی مینشینند و افسون سرش را روی شانههای مادر میگذارد و به خاطر دماغش گریه میکند. در پلان ۱۰ از سکانس ۲۰ دختر گریه کنان بلند میشود و با عصبانیت میگوید: این دماغ دیگه واسه من دماغ بشو نیست!
پدرش میپرسد: واسه چی؟
افسون که همچنان عصبانی است، میگوید: واسه چی؟ واسه این که غصبیه، حرومه، دزدیه.
پدر با تعجب میگوید: چیچیرو دزدیه، حرومه، دماغ مگه حروم میشه؟
این بگو مگوها بین آنها، مادر را به طرفداری دختر و داماد را به طرفداری پدرزن سوق میدهد و دوربین ابتدا در نمایی لانگ خانواده را در قاب خود دارد وبا تکرار همین بازیها و دیالوگها متناسب با دکوپاژ کارگردان دوربین با تک شات و دوشات و سهشات حس بازیگران را از نماهایی نزدیکتر ثبت میکند.
دوربین چند بار جای خود را عوض میکند تا از زوایای مختلف این سکانس را ثبت کند و ریتم تندی به کار دهد.
در تلویزیون خودم را مصرف میکنم
عزتالله مهرآوران از بازیگران با سابقه تئاتر، سینما و تلویزیون است که بیشتر حضورو فعالیتش در تئاتر است چرا که اعتقاد دارد در صحنه تئاتر جان دوباره میگیرد.
او با توضیح این که در تئاتر خودم را اصلاح و در تلویزیون و سینما مصرف میکنم و به همین دلیل سعی میکنم حضورم را در تئاتر همیشه حفظ کنم، در خصوص آشناییاش با چراغعلی میگوید: این کارگردان دنیای تصویر را از دریچه تئاتر میبیند و این دو مدیوم را در هم آمیخته است. بعد از خواندن فیلمنامه، کار را در حد یک طنز جا افتاده دیدم که موقعیتهای خوبی برای بازیگر پدید میآورد، به همین دلیل پذیرفتم و امیدوارم مخاطب هم بپذیرد.
بعد از مصاحبه دوباره سراغ گروه کارگردانی میروم و در کنار کارگردان بازیها را از داخل مانیتور میبینم. همان بازیها و دیالوگها که تداوم حس در این شرایط خیلی سخت است، اما بازیگران خوب از عهده کارشان برمی آیند چرا که با این تعدد پلان کمتر پیش میآید برداشتها تکرار شود.
یک دماغ ناقابل شبیه کارهای قبلی من است
مجتبی چراغعلی فارغالتحصیل کارگردانی از دانشگاه سوره، کارگردان جوانی است که اولین فیلمش سال ۱۳۸۷ با نام «یک آسمان آبی سقف اتاق من است» از سیما پخش شد. «ول کن دستمو»، «داماد مصلحتی»، «چشماتو نبند» و... از کارهای دیگر این کارگردان است که در کارنامه کاریاش به ثبت رسیده و اکنون یک دماغ ناقابل را به عنوان ششمین کار خود برای گروه اجتماعی سیمافیلم میسازد. وی قصد دارد ششمین اثر خود را برای پخش در نوروز ۱۳۹۲ آماده کند.
مرجانهگلچین: دلم برای کار کاملا جدی تنگ شده و امیدوارم به همان ژانری که از اول شروع کردم، باز گردم و دوباره کار جدی را تجربه کنم
این کارگردان درباره فیلمش میگوید: نویسنده فیلمنامه علیاصغر احمدیمقدم است و طی نشستی که با هم داشتیم ایشان پذیرفتند نظراتم را در بازنویسی لحاظ کنند و نتیجه این همکاری و تعامل الآن جلوی دوربین رفته است.
چراغعلی با این توضیح که یک دماغ ناقابل را هم همچون کارهای قبلی اش در ژانر طنز کار میکند، امیدوار است موردتوجه مخاطب قرار بگیرد و اوقات خوشی را درایام نوروز برای آنان رقم بزند. وی در ادامه میگوید: ۱۳ روز از تولیدکار میگذرد و طبق برنامهریزی مسعود حقی این کار باید ۱۶ روزه تمام شود و باتوجه به گروه خوبی که تهیه کننده دور هم جمع کرده است، همگی تلاش میکنند با سرعت کار را پیش ببرند.
در یکی از پلانها که دوربین از زاویهای دیگر بهمن، پدر خانواده را میگیرد، لرزشی خفیف در تصویر دیده میشود که با تذکر منشی صحنه و بازبینی مجدد کارگردان تکرار میشود.
منشی صحنه در این گونه فیلمها که کارگردان سعی دارد با خرد کردن سکانسها ریتم مورد نظرش را ایجاد کند برای حفظ تداوم حس بازیگران و چینش آکسسوار صحنه باید دقت کافی داشته باشد. تاجایی که میگویند منشی صحنه چشم کارگردان است. در زمان فیلمبرداری و برگههای یادداشتش کمک بسیاری به کارگردان و تدوینگر در زمان تدوین میکند و با این حساسیتی که در پلان قبل دیدم، بهشته ناصری، به عنوان منشی صحنه خوب از عهده مسئولیت بر میآید.
ویژگی این داماد، چتربازی است
افشین سنگ چاپ کارش را در نوجوانی از سال ۱۳۶۴ با بازی در سریال «ما میتوانیم» به کارگردانی مجتبی یاسینی شروع کرد. او همزمان با فعالیت در تئاتر در رشته بازیگری و کارگردانی تئاتر فارغ التحصیل شد و در زمینه دنیای تصویر در سمتهای مختلف از جمله دستیار کارگردانی و برنامه ریز کار خود را به نحو احسن انجام داد و پس از کسب تجربیات ارزشمند در سمت انتخاب بازیگر و بازیگردان در آثار مختلف تلویزیونی نقش عمدهای ایفا میکند. او که همچنان با بازی در نقشهای منفی و طنز، خود را به مخاطب شناسانده در فیلم تلویزیونی یک دماغ ناقابل نقش فرنود، داماد سرخانهای را بازی میکند که به تعبیر خودش ویژگیاش چتربازی است!
وی درباره نقش خود این گونه توضیح میدهد: با توجه به این که داستان فیلم طنز برگرفته از اجتماع امروزی است، نقش کاراکتری را بازی میکنم که بیکار و بیپول و بیمسئولیت است و از قضا تک فرزندی را برای ازدواج انتخاب میکند تا بتواند از موقعیت مالی پدرش بهره ببرد.
سنگ چاپ کاراکتر فرنود را شخصیتی بی مزه و بینمک تحلیل میکند و معتقد است برخلاف نقشهایی که تاکنون ایفا کرده، نقش کسی را بازی میکند که نسبت به محیط اطرافش بیتفاوت است.
دوربین برای پلان آخر سکانس ۲۰ روی ریل قرار میگیرد و ابتدا مادر و دختر را در قاب خود دارد که دختر با عصبانیت کوسنی را که در دستش دارد، پرت میکند و با گفتن این جمله که این دماغ دیگه برای من دماغ بشو نیست از قاب دوربین خارج میشود. مادر میخواهد بهدنبالش برود که همزمان با حرکت او دوربین نیز به سمت جلو حرکت میکند تا مادر را که در حال رفتن است با پدر و مادر در یک قاب داشته باشد.
داوود جلوی او را میگیرد و میگوید: شما نگران نباشید داماد گرفتهاید برای چنین روزهایی. اون زن منه و خودم آرومش میکنم. مادر که همینطور چپچپ به داماد نگاه میکند با داد میگوید خب اگه میخواهی بری دنبالش تا بلایی سردماغش نیاورده برو دیگه... .
برای توضیحات تکمیلی بعد از ضبط این پلان سراغ برنامهریز رفتم و از گروه خداحافظی کردم. مسعود حقی، برنامهریز این فیلم تلویزیونی میگوید: ۶۰ درصد کار در همین لوکیشن اتفاق میافتد و طبقه پایین لوکیشن خانه عروس و داماد است و طبقه بالا که در حال حاضر گروه حضور دارند خانه پدر عروس است.
وی با اشاره به این که پس از سه روز تصویربرداری در طبقه پایین، در حال حاضر آمدیم بالا، درباره نوع کار کارگردان توضیح میدهد: نگاه کارگردان این است که معمولا سکانسها را بیش از ۱۵ یا ۱۶ پلان خرد میکند و ما در طول این فیلم شاید دو یا سه مورد سکانس پلان بیشتر نداشتیم، چون کارگردان برای حس و حال کار و تند شدن ریتم داستان، اعتقاد به خرد کردن سکانسها دارد.
حقی با این توضیح که در کارهای طنز معمولا بازیگران نقطه نظرهایی دارند که در دورخوانیها اضافه میکنیم و در چنین شرایطی ممکن است دکوپاژ کارگردان تغییر کند که به نفع کار است، درباره قصه میگوید: خانوادهای که در این فیلم به تصویر کشیده میشود قصد دارد دخترشان را به خانه بخت بفرستد و از این روی دست به عمل جراحی دماغ دختر میزند، که باعث به وجود آمدن ماجراهای یک دماغ ناقابل میشود.
مرجانه گلچین، عزتالله مهرآوران، سحر ولدبیگی، افشین سنگچاپ، امیر قریبزاده، الیزابت امینی، مجید شهریاری، علی جاننثاری بازیگران اصلی این فیلم تلویزیونی هستند.
سایر عوامل پروژه عبارتنداز: مجری طرح: محسن پورهاجریان، کارگردان: مجتبی چراغعلی، نویسنده: علیاصغر احمدیمقدم، مدیر تصویربرداری: حمید احمدی، مدیر تولید: علیرضا باقربیگی، مدیر برنامهریزی: مسعود حقی، طراح صحنه و لباس: شیرین بوریاییدوست، صدابردار: محمد قمی، طراح چهرهپردازی: علیرضاباقربیگی، منشی صحنه: بهشته ناصری، مدیر تدارکات: سیدجواد لاجوردی، دستیاران کارگردان: سیدحمیدرضا رفایی و ماهان میمی، دستیاران تصویربرداری: مهیار میرجلالی،هادی راوندی، مهرداد اکبری و محمد برهانیزاده، عکاس: مسعود پورهاجریان، دستیاران صحنه ولباس: محمدبیدگل، میثمکرمی و سعیدهیزدی، دستیار صدا: احمد ذوالفقاری، مجریان گریم: سحرموسوی، علی زاهدی و عاطفه جلالی، دستیاران تدارکات: شاهینرادفر، علی حق نظری و داوود صوفی.
یک دماغ ناقابل به تهیه کنندگی اصغر پورهاجریان در گروه اجتماعی سیمافیلم تهیه میشود.
بهناز وفایی وحدت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست