جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

اینشتین هایی که به درد هیچ کاری نمی خورند


اینشتین هایی که به درد هیچ کاری نمی خورند

مروری بر نارسایی های یادگیری و اختلالات هیجانی در دانش آموزان

عبارت «نارسایی یادگیری» به تفاوت میان توانایی ذهنی دانش آموز و پیشرفت تحصیلی وی در یک یا چند زمینه خواندن، نوشتن و ریاضی اشاره دارد. بررسی های انجام شده، نارسایی های یادگیری را با تعدادی از مشکلات اجتماعی، هیجانی و رفتاری مرتبط ساخته است.

معمولاً افسردگی، اضطراب، پرخاشگری و حرمت خودپایین و احساس تنهایی در کودکان مبتلا به نارسایی های یادگیری به میزان بیشتری دیده می شود. مدرسه بخش عمده یی از زندگی دانش آموز را تشکیل می دهد و نیمی از ساعت های بیداری دانش آموز در مدرسه صرف یادگیری، دوست یابی و ایجاد هویت خود در ارتباط با دیگران می شود. تجربه های مدرسه بر تحول نخستین کودک تاثیر بسزایی دارد. بنابراین منطقی به نظر می رسد کودکی که در یادگیری با دشواری قابل توجهی روبه رو می شود، با پیامدهای منفی آن در آینده مواجه خواهد شد. ممکن است اختلال های یادگیری به طور قوی با مشکلات هیجانی مرتبط باشند چرا که نارسایی های اساسی که در یادگیری نقش دارند، تحول اجتماعی و هیجانی را نیز تحت تاثیر قرار می دهند. می توان گفت اگرچه هنوز علت مشکلات هیجانی به طور دقیق روشن نیست. با این وجود انکار این یافته های تحقیقاتی که بسیاری از کودکان مبتلا به نارسایی های یادگیری از برخی مشکلات هیجانی، رفتاری و اجتماعی رنج می برند نیز دشوار است. برخی از مشکلات هیجانی در افراد مبتلا به نارسایی های یادگیری به شرح ذیل است.

● افسردگی

افسردگی می تواند تاثیر بسزایی بر عملکرد تحصیلی دانش آموز داشته باشد به همین دلیل افسردگی دوران کودکی را باید جدی گرفت. کودکان پیش دبستانی افسرده ممکن است بیش فعال، پرخاشگر یا نافرمان به نظر آیند که این امر تا حدودی به این علت است که آنها مهارت زبانی مناسبی برای ابراز احساسات خود ندارند و کودکان مقطع ابتدایی که به افسردگی مبتلا هستند، معمولاً کج خلق، بی تفاوت، حواس پرت و همچنین غمگین به نظر می آیند. اغلب کودکان افسرده وهله های غمگینی همراه با برون ریزی و افت تحصیلی را تجربه می کنند. امروزه بسیاری از پژوهشگران دریافته اند دانش آموزان مبتلا به نارسایی های یادگیری در مقایسه با همکلاسی های خود افسردگی بیشتری را تجربه می کنند و کودکان کم سن و سال تری که مبتلا به نارسایی های یادگیری هستند در مقایسه با کودکان بزرگ تر مبتلا به آن، افسردگی بیشتری را تجربه می کنند. این امر شاید به این دلیل باشد که کودکان بزرگ تر درک بیشتری از نارسایی های یادگیری خود دارند و می توانند سازگاری بهتری داشته باشند. در مورد علل وجود افسردگی در کودکان مبتلا به نارسایی های یادگیری، تبیین های بسیاری وجود دارد. اصولاً برخی کودکان قادر نیستند ناکامی ها و شکست های پی در پی ناشی از این نارسایی خود را تحمل کنند. اگر دلسردی آنها مهار نشود، می تواند به احساس درماندگی، عدم کفایت و ناامیدی منجر شود. همچنین برچسب خوردن و شناسایی شدن به عنوان فردی متفاوت از همسالان خود می تواند احساس انزوای کودک را افزایش دهد. اگر افسردگی در دانش آموزان مبتلا به نارسایی های یادگیری جدی گرفته نشود، ممکن است عواقب بدتری به دنبال داشته باشد.

● اضطراب

معمولاً دانش آموزان مبتلا به اضطراب به دلیل رفتارشان به سادگی شناسایی می شوند. اغلب آنان عصبی یا گوش به زنگ به نظر می رسند. ممکن است اضطراب دانش آموز در ارتباط با وقایع مدرسه، به طور مثال، تمسخر همکلاسی ها در زنگ تفریح باشد یا ممکن است ناشی از برخی موضوعات خاص مانند مشکلات یادگیری یا اضطراب جدایی از والدین خود باشد. دانش آموزان مبتلا به نارسایی های یادگیری، در مقایسه با دانش آموزان بدون نارسایی، اضطراب بیشتری را تجربه می کنند. ممکن است اضطراب شدید آنان با این احساس دانش آموز مرتبط باشد که مسائل از کنترل او خارج است. همچنین نگرانی در مورد عملکرد واقعی مانند نگرانی پس از تحویل دادن تکالیف نیز می تواند در بروز اضطراب در دانش آموزان مبتلا به نارسایی های یادگیری سهیم باشد. معمولاً دانش آموزان مبتلا به نارسایی های یادگیری اضطراب خود را به طور مستقیم بروز می دهند، به عنوان مثال به خود شک می کنند که «اگر قبول نشوم چه می شود؟» اضطراب این دانش آموزان می تواند به صورت شکایت های جسمانی نیز نشان داده شود. این دانش آموزان که اضطراب خود را به صورت جسمانی نشان می دهند، از نگرانی های خود آگاه نیستند و به جای آن صرفاً علائم جسمانی اضطراب از جمله سردرد، دل درد و خستگی مفرط را احساس می کنند. ممکن است معلم یا والدین آنان چنین تصور کنند که این شکایت های جسمانی ساختگی و برای گریز از انجام تکلیف است. علائم جسمانی به احتمال زیاد درماندگی کودک را نشان می دهد و ممکن است تلاش هایی ناهوشیارانه برای جلب حمایت اطرافیان نیز به شمار آیند.

● پرخاشگری

پرخاشگری دانش آموزان می تواند طیف گسترده یی از زورگویی گرفته تا نافرمانی و برون ریزی تخریبگر داشته باشد. در صورتی که دانش آموزان شیوه های دیگری برای ابراز ناکامی خود نیابند، به برون ریزی می پردازند. رفتار پرخاشگرانه دانش آموز می تواند تاثیر پایداری بر عملکرد تحصیلی و اجتماعی داشته باشد و نباید مورد اغماض قرار گیرد. همچنین برخی پژوهشگران بر این باورند که نارسایی های یادگیری به طور خاص علت بروز پرخاشگری دانش آموزان است، شاید به این علت که این نارسایی ها در چرخه ناکامی، شکست و محدودیت مهارت ها نقش دارند. عدم موفقیت در مدرسه می تواند به رفتارهای ضداجتماعی فرد در آینده منجر شود، چرا که این گروه از دانش آموزان قادر نیستند به اهداف خود برسند. با این همه برخی تحقیقات نیز از این یافته ها پشتیبانی نمی کنند. دانش آموز مبتلا به مشکلات یادگیری احتمالاً بیش از بقیه رفتارهای تدافعی همچون خصومت های کلامی نشان می دهد یا شروع کننده درگیری های جسمانی است. ممکن است مهارت های ضعیف نیز منجر به رفتار پرخاشگرانه شود. نداشتن توانایی بحث کردن، جلوگیری از اوج گرفتن مشاجره یا حتی ناتوانی در عذرخواهی به شیوه یی مناسب به دعوا می انجامد. اگر دانش آموزی نتواند ناکامی خود را به صورت کلامی ابراز کند، آن را معمولاً به صورت جسمانی نشان می دهد. در صورتی که برخی دانش آموزان با میزانی از ناکامی، ناامیدی طرد شدن از سوی همسالان و بیزاری از خود مواجه شوند، این امکان وجود دارد که به سوی دیگران حمله ور شوند، به ویژه به سوی افرادی که بیشتر از سایرین این احساسات را برمی انگیزند. به طور کلی نمی توان و نباید صرفاً به علت وجود نارسایی های یادگیری، پرخاشگری را پیش بینی کرد. با وجود این در برخی دانش آموزان و در بعضی موقعیت هایی که عواملی همچون محرومیت های اقتصادی وجود دارد، نارسایی های یادگیری می تواند به سایر عوامل افزوده شود و به برون ریزی مشکلات رفتاری منجر شود.

● حرمت خودپایین

حرمت خود صرفاً یک مفهوم کلی نیست، بلکه شامل جنبه هایی همچون نگرش به خود، آگاهی داشتن از استعدادهای خود و تصدیق آنها، روش های مقابله با شکست و توانایی مقابله با چگونگی نگرش دیگران نسبت به ما می شود. معمولاً آموزگاران دانش آموزانی را که حرمت خودپایینی دارند، می شناسند. این دانش آموزان ممکن است نتوانند تحسین دیگران را بپذیرند و به نظر می رسد خودشان را دوست ندارند. حرمت خودضعیف می تواند عاملی مهم در دور باطل عملکرد ضعیف دانش آموز به حساب آید. به عنوان مثال دانش آموزانی که احساس می کنند «کودن» هستند، در حل مسائل ریاضی تلاش نمی کنند و در نتیجه نمره پایین آنان بر بینش اولیه آنها صحه می گذارد. در واقع نگرش منفی نسبت به خود یا احساس معیوب بودن، دانش آموز را از داشتن یک ارزیابی واقعی نسبت به مهارت ها و استعدادهای خود بازمی دارد. تحقیقات فراوانی که در زمینه حرمت خود دانش آموزان مبتلا به نارسایی های یادگیری صورت گرفته است نشان می دهد این گروه از دانش آموزان حرمت خودضعیف تری دارند. این امر ممکن است ناشی از شکست های مکرری باشد که آنها تجربه می کنند. همچنین گاه ممکن است این دانش آموزان، نارسایی های خود را تعمیم دهند و یک تصویر کلی منفی از خود داشته باشند. حرمت خودضعیف می تواند با حساسیت بیش از حد نیز در ارتباط باشد. دانش آموزان مبتلا به نارسایی های یادگیری از تحقیر شدن بیشتر واهمه دارند و تجربه های شکست پی در پی، آنها را به آسانی ناکام می سازد. همچنین این احتمال وجود دارد که آنان در زمینه مهارت های تحصیلی، اجتماعی، رفتاری و غیرتحصیلی احساس عدم کفایت داشته باشند. با توجه به اینکه حرمت خود، نسبت به سایر زمینه های سلامت هیجانی بسیار اساسی است، لذا مولفه های آموزشی برای پرورش حرمت خود می توانند تاثیر بسزایی داشته باشند.

● احساس تنهایی

دانش آموزان مبتلا به نارسایی های یادگیری در روابط میان فردی خود مشکلات بیشتری را تجربه می کنند. آنها در مقایسه با همکلاسی های بدون نارسایی از شایستگی اجتماعی کمتری برخوردارند. مثلاً رفتارهای محاوره یی آنان از جرات ورزی و تاثیرگذاری کمتری برخوردار است و ممکن است ارتباطات غیرکلامی را نادرست برداشت کنند. این دانش آموزان معمولاً در پذیرش اجتماعی، خود را منفی ارزیابی می کنند و بیشتر مورد سوءاستفاده همکلاسی های خود قرار می گیرند. اغلب حالت انفعالی توام با نارسایی های یادگیری می تواند روابط مثبت با همسالان را به تاخیر اندازد بنابراین احتمال می رود دانش آموزان مبتلا به نارسایی های یادگیری بیشتر توسط همکلاسی های خود طرد شوند. آنان احساس می کنند با دیگران متفاوت هستند و به همین دلیل احساس تنهایی بیشتری می کنند. شاید این دانش آموزان به دلیل طرد شدن های پی در پی توسط همکلاسی های خود، انتظار داشته باشند در آینده نیز احساس تنهایی بیشتری کنند. شاید بهترین شیوه به حداقل رساندن مشکلات هیجانی، رفتاری و اجتماعی مرتبط با نارسایی های یادگیری این باشد که به بررسی مستقیم این نارسایی ها بپردازیم. همچنین ارائه خدمات حمایتی مناسب نیز ضروری است و می توان این خدمات را با همکاری متخصصان یادگیری به بهترین وجه انجام داد. آگاه ساختن دانش آموزان از موفقیت افراد مشهوری که با نارسایی های یادگیری دست و پنجه نرم می کردند نیز می تواند الهام بخش باشد زیرا این آگاهی بر این امر دلالت می کند که هر چقدر هم درگیری دانش آموزان با مشکلات یادگیری شان دشوار باشد، می توانند به آ ینده یی درخشان دست یابند. به عنوان مثال، در دوران کودکی توماس ادیسون، والدین و حتی خود او بر این باور بودند که وی «کودن» است. مجسمه ساز معروف آگوست رودین به عنوان فردی «آموزش ناپذیر» برچسب خورد. حتی به آلبرت اینشتین که یک نابغه واقعی بود، گفتند «به درد هیچ کاری نمی خورد».

گیتی اسدی

کارشناس ارشد روان سنجی