پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
تحریفات قیام امام حسین از نظر شهید مطهری
● مقدمه :
آنچه که من میگویم غالبا یا همه آن ، همانهایی است که مرحوم حاجی نوری ۱ هم از آنها ناله کرده است ، و حتی صریحا این مرد بزرگ میگوید : امروز باید عزای حسین را گرفت اما برای حسین در عصر ما یک عزای جدیدی است که در گذشته نبوده است و آن اینهمه دروغهائی است که درباره حادثه کربلا گفته میشود و هیچکس جلوی این دروغها را نمیگیرد . برای مصیبت حسین بن علی باید گریست ، ولی نه برای شمشیرها و نیزههایی که در آن روز بر پیکر شریفش وارد شد ، بلکه به خاطر دروغها . و در مقدمه کتاب هم نوشته است که فلان عالم بزرگ از علمای هندوستان نامهای به من نوشته و از روضههای دروغی که در هندوستان خوانده میشود شکایت کرده و از من خواهش کرده است که کاری بکنم و کتابی بنویسم که جلوی روضههای دروغ در آنجا گرفته شود .
بعد مرحوم حاجی مینویسد : این عالم هندی خیال کرده است که روضه خوانها وقتی به هندوستان میروند دروغ میگویند ، نمیداند که آب از سرچشمه گل آلود است و مرکز روضههای دروغ ، کربلا و نجف و ایران یعنی همین مراکز تشیع است .
یک مطلب را لازم است قبلا بگویم که در همه اینها ، مردم مسؤولند . یعنی شما مردمی که در روضه خوانیها شرکت میکنید ، هیچ خیال نمیکنید که در این قضیه مسؤول هستید ، بلکه فکر میکنید که مسؤول فقط گویندگان هستند . دو مسؤولیت بزرگ مردم دارند ، یکی اینکه نهی از منکر بر همه واجب است . وقتی میفهمند و میدانند که اغلب هم میدانند که دروغ است ، نباید در آن مجلس بنشینند که حرام است و باید مبارزه کنند . و دیگر از بین بردن تمایلی است که صاحب مجلسها و مستمعین به گرم بودن مجلس دارند و به اصطلاح مجلس باید بگیرد ، باید کربلا شود . روضه خوان بیچاره میبیند که اگر هر چه میگوید راست و درست باشد آن طور که شاید و باید مجلس نمیگیرد و همین مردم هم دعوتش نمیکنند ، ناچار یک چیزی اضافه میکند .
مردم باید این انتظار را از سر خودشان بیرون کنند و با رفتارشان آن روضه خوانی را که میمیراند و مجلس را کربلا میکند تشویق نکنند . کربلا میکند یعنی چه ! مردم باید روضه راست بشنوند تا معارفشان ، سطح فکرشان بالا بیاید و بدانند که اگر روحشان در یک کلمه اهتزاز پیدا کرد ، یعنی با روح حسین بن علی هماهنگ شد و در نتیجه اشکی ولو ذرهای ، از چشمشان بیرون آمد واقعا مقام بزرگی است . اما اشکی که از راه قصابی کردن از چشم بیرون بیاید اگر یک دریا هم باشد ارزش ندارد .
نقل میکنند که یکی از علمای بزرگ در یکی از شهرستانها تا اندازهای درد دین داشت و همیشه به این دروغهائی که روی منبر گفته
میشد اعتراض میکرد و تعبیرش هم این بود که این زهرماریها چیست که بالای منبرها میگوئید . یک وقت یک واعظی به او گفت اگر اینها را نگوئیم اصلا باید در دکان را تخته کنیم ! آن آقا جواب داد اینها دروغ است و نباید گفته شود .
از قضا چندی بعد خود این آقا بانی شد و مجلسی در مسجد خودش تشکیل داد و همان واعظ را دعوت کرد ، ولی قبل از شروع منبر به واعظ گفت من میخواهم به عنوان نمونه ، مجلسی ترتیب بدهم که جز روضه راست در آن خوانده نشود و تو هم باید مقید باشی که جز از کتابهای معتبر هیچ روضهای نخوانی ، و با تعبیر خودش گفت از آن زهرماریها نباید چیزی بگویی .
واعظ هم گفت چون مجلس مال شماست اطاعت میشود . شب اول خود آقا در محراب رو به قبله نشسته بود ، منبر هم کنار محراب بود . آقای واعظ صحبتهایش را کرد و موقع خواندن روضه شد ، شروع کرد به خواندن روضه و خود را مقید کرده بود که جز روضه راست چیزی نگوید ، اما هر چه گفت مجلس تکان نخورد و همین طور یخ کرده بود . آقا دید عجب ، این مجلس مال خودش هم هست بعد مردم چه میگویند ، زنها میگویند لابد آقا نیتش پاک نیست که مجلسش نمیگیرد ، اگر آقا خودش نیتش درست بود ، اخلاص نیت داشت ، حالا کربلا شده بود . دید که آبرویش میرود چه بکند ؟ یواشکی و زیر چشمی به واعظ گفت یک کمی از آن زهرماریها قاطی کن .
این انتظاری که مردم برای کربلا شدن دارند ، خود دروغ ساز است و لهذا غالب جعلیاتی که شده است مقدمه گریز زدن بوده است .
یعنی برای اینکه بشود گریزی زد و اشک مردم را جاری کرد یک جعل صورت گرفته و غیر از این چیزی نبوده است .
آن چیزی که بیشتر ، دل انسان را به درد میآورد اینست که اتفاقا در میان وقایع تاریخی کمتر واقعهای است که از نظر نقلهای معتبر به اندازه حادثه کربلا غنی باشد . من در سابق خیال میکردم که اساسا علت اینکه این همه دروغ در این مورد پیدا شده ، این است که وقایع راستین را کسی نمیداند که چه بوده است ، بعد که مطالعه کردم دیدم اتفاقا هیچ حادثهای در تاریخهای دور دست مثل سیزده ، چهارده قرن پیش به اندازه حادثه کربلا تاریخ معتبر ندارد . مورخین معتبر اسلامی از همان قرون اول و دوم قضایا را با سندهای معتبر نقل کردند و این نقلها با یکدیگر انطباق دارد و به یکدیگر نزدیک هستند ، و یک قضایائی در کار بوده است که سبب شده جزئیات این تاریخ بماند . یکی از چیزهائی که سبب شده متن این حادثه محفوظ بماند و هدفش شناخته شود این است که در این حادثه خطبه زیاد خوانده شده . در آن عصرها خطبه حکم اعلامیه در این عصر را داشت . همان طور که در این عصر ، در جنگها مخصوصا اعلامیههای رسمی بهترین چیزی است که متن تاریخ را نشان بدهد ، در آن زمان هم خطبهها این طور بوده است . لذا خطبه زیاد است ، چه قبل از حادثه کربلا و چه در خلال آن و چه بعد از آن که اهل بیت در کوفه ، در شام ، در جاهای دیگر خطبههایی ایراد کردند . و اصلا هدف آنها از این خطبهها این بود که میخواستند به مردم اعلام کنند که چه گذشت و قضایا چه بود و هدف چه بود،و این خودش یک انگیزهای بوده که قضایا نقل شود .
در قضیه کربلا سؤال و جواب زیاد شده است و همینها در متن تاریخ ثبت است که ماهیت قضیه را به ما نشان میدهد .
در کربلا رجز زیاد خوانده شده است ، مخصوصا شخص ابا عبدالله زیاد رجز خوانده است و همین رجزها میتواند ماهیت قضیه را نشان بدهد .
در قضیه کربلا چه قبل و چه بعد از آن ، نامههای زیادی مبادله شده است ، نامههائی که میان امام و اهل کوفه مبادله شده است ، نامههائی که میان امام و اهل بصره مبادله شده است ، نامههائی که خود امام قبلا برای معاویه نوشته است ( از اینجا معلوم میشود که امام خودش را برای قیامی بعد از معاویه آماده میکرده است ) ، نامههائی که خود دشمنان برای یکدیگر نوشتهاند ، یزید برای ابن زیاد ، ابن زیاد برای یزید ، ابن زیاد برای عمر سعد ، عمر سعد برای ابن زیاد ، که متن همه اینها در تاریخ اسلام مضبوط است . لذا قضایای کربلا ، قضایای روشنی است و سراسر آن هم افتخار آمیز است . ولی ما چهره این حادثه تابناک تاریخی را تا این مقدار مشوه و بزرگترین خیانتها را به امام حسین (ع) کردهایم که اگر امام حسین (ع) در عالم ظاهر بیاید و ببیند ، خواهد گفت که شما بکلی قیافه حادثه را تغییر دادهاید . آن امام حسینی که شما در خیال خودتان رسم کردهاید که من نیستم ، آن قاسم بن الحسنی که شما در خیال خودتان رسم کردهاید که برادرزاده من نیست آن علی اکبری که شما در مخیله خودتان درست کردهاید که جوان با معرفت من نیست ، آن یارانی که شما درست کردهاید که آنها نیستند . ما قاسمی درست کردهایم که آرزویش فقط دامادی بوده ، آرزوی عمویش هم دامادی او بوده ! این را شما با قاسمی که در تاریخ بوده است مقایسه کنید .
۱- عوامل تحریف :
این عوامل بر دو قسم است .
عامل اول
یک نوع عوامل عمومی است . یعنی بطور کلی عواملی وجود دارد که تواریخ را دچار تحریف میکند ، اختصاص به حادثه عاشورا ندارد . مثلا همیشه اغراض دشمنان ، خود ، عاملی است برای اینکه حادثهای را دچار تحریف کند . دشمن برای اینکه به هدف و غرض خود برسد ، تغییر و تبدیلهائی در متن تاریخ ایجاد و یا توجیه و تفسیرهای ناروایی از تاریخ میکند و این نمونههای زیادی دارد که نمیخواهم در اطراف آنها بحث بکنم ، همین قدر عرض میکنم که در تحریف حادثه کربلا هم این عامل دخالت داشته است . یعنی دشمنان در صدد تحریف نهضت حسینی برآمدند . و همان طوری که در دنیا معمول است که دشمنان ، نهضتهای مقدس را به افساد و اخلال و تفریق کلمه و ایجاد اختلاف متهم میکنند ، حکومت اموی نیز خیلی کوشش کرد برای اینکه نهضت حسینی را چنین رنگی بدهد .
از همان روز اول چنین تبلیغاتی شروع شد . مسلم که به کوفه میآید ، یزید ضمن ابلاغی که برای ابن زیاد جهت حکومت کوفه صادر میکند ، مینویسد :
مسلم پسر عقیل به کوفه آمده است و هدفش اخلال و افساد و ایجاد اختلاف در میان مسلمانان است ! برو و او را سرکوب کن . وقتی مسلم گرفتار میشود و او را به دارالاماره ابن زیاد میبرند ، ابن زیاد به مسلم میگوید : پسر عقیل ! چه شد که آمدی به این شهر ، مردم وضع مطمئن و آرامی داشتند ، تو آمدی آشوب کردی ، ایجاد اختلاف و فتنه انگیزی کردی ! مسلم هم مردانه جواب داد :
اولا آمدن ما به این شهر ابتدایی نبود . مردم این شهر از ما دعوت کردند ، نامههای فراوان نوشتند و آن نامهها موجود است . و در آن نامهها نوشتهاند پدر تو ، زیاد ، در سالهایی که در اینجا حکومت کرده ، نیکان مردم را کشته ، بدان را بر نیکان مسلط کرده و انواع ظلمها و اجحافها به مردم کرده است . ( ثانیا )از ما دعوت کردند برای اینکه عدالت را برقرار کنیم . ما برای برقراری عدالت آمدهایم . و حکومت اموی برای اینکه تحریف معنوی کرده باشد ، از این جور قضایا زیاد گفت ، ولی تاریخ اسلام تحت تاثیر این تحریف واقع نشد . و شما یک مورخ و صاحبنظر را در دنیا پیدا نمیکنید که بگوید حسین بن علی العیاذ بالله قیام نابجایی کرد ، آمد کلمه مردم را تفریق کند ، اتحاد را از بین ببرد . خیر ، دشمن نتوانست در حادثه کربلا تحریفی ایجاد کند . در حادثه کربلا هر چه تحریف شده ، با کمال تاسف از ناحیه دوستان است .
عامل دوم
عامل دوم تمایل بشر به اسطوره سازی و افسانهسازی است و این در تمام تواریخ دنیا وجود دارد . در بشر ، یک حس قهرمان پرستی هست که در اثر آن درباره قهرمانهای ملی و قهرمانهای دینی افسانه میسازد ۲ .
قسمتی از تحریفاتی که در حادثه کربلا صورت گرفته معلول حس اسطوره سازی است . اروپائیها میگویند در تاریخ مشرق زمین مبالغهها ، اغراقها زیاد است و راست هم میگویند .
این حس اسطوره سازی ، خیلی کارها کرده است . ما نباید یک سند مقدس را در اختیار افسانه سازها قرار بدهیم « فان فینا اهل البیت فی کل خلف عدولا ینفون عنه تحریف الغالین و انتحال المبطلین و تاویل الجاهلین » ۳
، ما وظیفه داریم . حال برای هرات هر کس هر چه میخواهد ، بگوید . آیا صحیح است در تاریخ حادثه عاشورا ، حادثهای که ما دستور داریم هر سال آن را بصورت یک مکتب ، زنده بداریم ، اینهمه افسانه وارد شود ؟ !
عامل سوم
عامل سوم ، یک عامل خصوصی است . این دو عامل که عرض کردم یعنی غرضها و عداوتهای دشمنان و حس اسطورهسازی و افسانه سازی بشر در تمام تواریخ دنیا هست . ولی در خصوص حادثه عاشورا یک جریان و عامل بالخصوصی هست که سبب شده است در این داستان ، جعل واقع شود .
پیشوایان دین از زمان پیغمبر اکرم و ائمه اطهار دستور اکید و بلیغ دادهاند که باید نام حسین بن علی زنده بماند ، باید مصیبت حسین بن علی هر سال تجدید شود . چرا ؟ این چه دستوری است در اسلام ، چرا ائمه دین اینهمه به این موضوع اهتمام داشتند ، و چرا برای زیارت حسین بن علی اینهمه ترغیب و تشویق است ؟ به این چرا باید دقت کنید .
ممکن است کسی بگوید برای اینست که تسلی خاطری برای حضرت زهرا باشد ! آیا این حرف مسخره نیست ؟ بعد از ۱۴۰۰ سال هنوز حضرت زهرا احتیاج به تسلیت داشته باشد ، در صورتی که به نص خود امام حسین و بحکم ضرورت دین ، بعد از شهادت امام حسین ، ایشان و حضرت زهرا نزد یکدیگرند . این چه حرفی است ؟ ! مگر حضرت زهرا بچه است که بعد از ۱۴۰۰ سال هنوز هم بسر خودش بزند ، گریه کند و ما برویم به ایشان سر سلامتی بدهیم ؟ !
این حرفهاست که دین را خراب میکند ! حسین (ع) مکتب عملی اسلام را تاسیس کرد . حسین (ع) نمونه عملی قیامهای اسلامی است . خواستند مکتب حسین زنده بماند ، خواستند سالی یک بار حسین با آن نداهای شیرین و عالی و حماسه انگیزش ظهور کند ، فریاد کند : « الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقا » ۴ خواستند « الموت اولی من رکوب العار » ۵، مرگ از زندگی ننگین بهتر است ، برای همیشه زنده بماند . خواستند « لا اری الموت الا سعادش و الحیاش مع الظالمین الا برما » ۶ ، برای همیشه زنده بماند . زندگی با ستمکاران برای من خستگی آور است ، مرگ در نظر من جز سعادت چیزی نیست . خواستند آن جملههای دیگر حسین : « خط الموت علی ولد آدم مخط القلادش علی جید الفتاش » ۷ ، زنده بماند « هیهات منا الذله ۸ » زنده بماند . خواستند صحنههایی از این قبیل که حسین (ع) میآید در مقابل سی هزار نفر میایستد در حالی که در نهایت شدت از ناحیه خود و خاندان خود گرفتار است و مرد وار ، که چنین مردی دنیا بخود ندیده است میفرماید :
« الا و ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة یأبی الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت » ۹، زنده بماند . مکتب حسین (ع) زنده بماند ، تربیت حسینی زنده بماند ، پرتوی از روح حسینی در این ملت دمیده شود و بر آن بتابد . فلسفهاش خیلی روشن است . نگذارید حادثه عاشورا را فراموش شود . حیات شما ، زندگی و انسانیت و شرف شما به این حادثه بستگی دارد . به این وسیله میتوانید اسلام را زنده نگهدارید . پس ترغیب کردند که مجلس عزای حسینی را زنده نگهدارید و درست است .
عزاداری حسین بن علی واقعا فلسفه صحیحی دارد ، فلسفه بسیار بسیار عالی هم دارد . هر چه ما در این راه کوشش کنیم ، بشرط اینکه هدف این کار را تشخیص دهیم ، بجاست . اما متاسفانه عدهای این را نشناختند ، خیال کردند بدون اینکه مردم را به مکتب حسین آشنا کنند ، به فلسفه قیام حسینی آشنا کنند ، مردم را عارف به مقامات حسینی کنند ، همین قدر که آمدند و نشستند و نفهمیده و ندانسته گریهای کردند ، کفاره گناهان است .
مرحوم حاجی نوری نکتهای را در کتاب " لؤلؤ و مرجان " ذکر کرده است و آن اینکه عدهای گفتند موضوع امام حسین و گریه بر او ، ثوابش آنقدر زیاد است که از هر وسیلهای برای این کار میشود استفاده کرد . یک حرفی امروزیها در مکتب " ما کیاول " در آوردهاند که میگویند هدف وسیله را مباح میکند . هدف خوب باشد ، وسیله هر چه شد ، شد ! اینها هم گفتند ما یک هدف مقدس و منزه داریم و آن گریستن بر امام حسین ( ع ) است که کار بسیار خوبی است و باید گریست . به چه وسیله بگریانیم ؟ بهر وسیله که شد ! هدف که مقدس است ، وسیله هر چه شد ، شد . اگر تعزیه در آوریم ، یک تعزیههای اهانت آور ، درست است یا نه ؟
گفتند اشک جاری میشود یا نه ؟ همین قدر که اشک جاری شود ، اشکال ندارد ! شیپور بزنیم ، طبل بزنیم ، طبل بزنیم معصیت کاری بکنیم ، به بدن مرد لباس زن بپوشانیم ، عروسی قاسم درست کنیم ، جعل کنیم ، تحریف کنیم ، در دستگاه امام حسین این حرفها مانعی ندارد . دستگاه امام حسین از دستگاه دیگران جداست . در اینجا دروغ گفتن بخشیده است ، جعل کردن ، تحریف کردن ، شبیه سازی ، به تن مرد لباس زن پوشاندن ، بخشیده است . هر گناهی که اینجا بکنید ، بخشیده است ، هدف خیلی مقدس است ! در نتیجه افرادی دست به جعل و تحریف این قضیه زدند که انسان تعجب میکند !
در ده ، پانزده سال پیش که به اصفهان رفته بودم ، در آنجا مرد بزرگی بود ، مرحوم حاج شیخ محمد حسن نجف آبادی اعلی الله مقامه ، خدمت ایشان رفتم و روضهای را که تازه در جایی شنیده بودم و تا آن وقت نشنیده بودم ، برای ایشان نقل کردم . کسی که این روضه را میخواند اتفاقا تریاکی هم بود . این روضه را خواند و بقدری مردم را گریاند که حد نداشت . داستان پیرزنی را نقل میکرد که در زمان متوکل میخواست به زیارت امام حسین برود و آن وقت جلوگیری میکردند و دستها را میبریدند تا اینکه قضیه را به آنجا رساند که این زن را بردند و در دریا انداختند . در همان حال این زن فریاد کرد یا اباالفضل العباس ! وقتی داشت غرق میشد سواری آمد و گفت رکاب اسب مرا بگیرد . رکابش را گرفت ، گفت چرا دستت را دراز نمیکنی ؟ گفت من دست در بدن ندارم ، که مردم خیلی گریه کردند .
مرحوم حاج شیخ محمد حسن تاریخچه این قضیه را این طور نقل کرد که یک روز در حدود بازار ، حدود مدرسه صدر ( جریان ، قبل از ایشان اتفاق افتاده و ایشان از اشخاص معتبری نقل کردند ) مجلس روضهای بود که از بزرگترین مجالس اصفهان بود و حتی مرحوم حاج ملا اسماعیل خواجویی که از علماء بزرگ اصفهان بود در آنجا شرکت داشت .
واعظ معروفی میگفت که من آخرین منبری بودم . منبریهای دیگر میآمدند و هنر خودشان را برای گریاندن مردم اعمال میکردند . هر کس میآمد روی دست دیگری میزد و بعد از منبر خود مینشست تا هنر روضه خوان بعد از خود را ببیند ، تا ظهر طول کشید . دیدم هر کس هر هنری داشت بکار برد ، اشک مردم را گرفت . فکر کردم من چه کنم ؟
همانجا این قضیه را جعل کردم ، رفتم قصه را گفتم و از همه بالاتر زدم ، عصر همان روز رفتم در مجلس دیگری که در چارسوق بود ، دیدم آنکه قبل از من منبر رفته همین داستان را میگوید . کم کم در کتابها نوشتند و چاپ هم کردند ! این موضوع که دستگاه حسینی ، دستگاه جدایی است و از هر وسیلهای برای گریاندن مردم میشود استفاده کرد ، این توهم و خیال دروغ و غلط ، عامل بزرگی برای جعل و تحریف شد !
مرحوم حاجی نوری ، این مرد بزرگوار ، استاد مرحوم حاج شیخ عباس قمی که حتی بر حاج شیخ عباس ترجیح داشته است به اعتراف خود حاج شیخ عباس و دیگران ، مرد فوق العاده متبحر و با تقوائی است . ایشان این مطلب را در کتاب خودشان طرح کردهاند که اگر این حرف درست باشد که هدف وسیله را مباح میکند ، من این جور میگویم : یکی از هدفهای اسلامی ، ادخال سرور در قلب مؤمن است ، یعنی انسان کاری کند که مؤمنی خوشحال شود . من برای اینکه مؤمنی را خوشحال کنم ، در حضور او غیبت میکنم چون از غیبت خیلی خوشش میآید ! اگر بگویند مرتکب گناه میشوی ، میگویم خیر ، هدفم مقدس است ، من که غیبت میکنم ، میخواهم او را خوشحال کنم !
مثال دیگری مرحوم حاجی نوری ذکر میکند که مردی زن بیگانهای را میبوسد . بوسیدن زن نامحرم حرام است ، میگوئیم چرا این کار را انجام دادی ؟
میگوید من ادخال سرور در قلب مؤمن کردم ! در مورد زنا و شراب و لواط هم همین را میتوان گفت . این چه غوغایی است ؟ ! این چه حرف شریعت خراب کنی است ؟ ! اینکه برای گریاندن مردم در سوگ امام حسین ( ع ) ، استفاده کردن از هر وسیلهای جایز است ، بخدا قسم برخلاف گفته امام حسین است .
امام حسین ( ع ) ، شهید شد که اسلام بالا برود ، « اشهد انک قد اقمت الصلوه و آتیت الزکوه و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و جاهدت فی الله حق جهاده » ۱۰ امام حسین ( ع ) کشته شد که سنن اسلامی ، مقررات اسلامی ، قوانین اسلامی زنده شود ، نه اینکه بهانهای شود که پا روی سنن اسلامی بگذارند . امام حسین ( ع ) را ما بصورت العیاذ بالله اسلام خراب کن درآوردهایم . امام حسینی که ما در خیال خودمان درست کردهایم اسلام خراب کن است .
حاجی نوری در کتابش نوشته است یکی از طلاب نجف که اهل یزد بود ، برایم نقل کرد که در جوانی سفری پیاده از راه کویر به خراسان میرفتم . در یکی از دهات نیشاپور مسجدی بود و من چون جایی را نداشتم ، به مسجد رفتم . پیشنماز مسجد آمد و نماز خواند و بعد منبر رفت . در این بین با کمال تعجب دیدم فراش مسجد مقداری سنگ آورد و تحویل پیشنماز داد . وقتی روضه را شروع کرد ، دستور داد چراغها را خاموش کردند . چراغها که خاموش شد ، سنگها را به طرف مستمعین پرتاب کرد که صدای فریاد مردم بلند شد .
چراغها که روشن شد دیدم سرهای مردم مجروح شده است و در حالی که اشکشان میریخت از مسجد بیرون رفتند . رفتم نزد پیشنماز و به او گفتم این چه کاری بود که کردی ؟ ! گفت من امتحان کردهام که این مردم با هیچ روضهای گریه نمیکنند . چون گریه کردن بر امام حسین ( ع ) اجر و ثواب زیادی دارد و من دیدم که راه گریاندن اینها منحصر است به اینکه سنگ به کلهشان بزنم ، از این راه اینها را میگریانم ! به قول او هدف وسیله را مباح میکند .
هدف ، گریه بر امام حسین ( ع ) است ولو اینکه یک دامن سنگ به کله مردم بزند . پس این یک عامل خصوصی در این قضیه بوده که در جعلها و تحریفها دخالت داشته است انسان وقتی که در تاریخ سیر میکند ، میبیند بر سر این حادثه چه آوردهاند ! بخدا قسم حرف حاجی نوری حرف راستی است . میگوید امروز اگر کسی بخواهد بر امام حسین بگرید ، بر این تحریفها و مسخها باید بگرید ، بر این دروغها باید بگرید .
کتاب معروفی است به نام " روضة الشهداء " که نویسنده آن ملا حسین کاشفی است . حاجی نوری میگوید این داستان زعفر جنی و عروسی قاسم ، اول بار در کتاب این مرد نوشته شده و من این کتاب را ندیده بودم و خیال میکردم در آن یکی دو تا از این حرفهاست . بعد که این کتاب را که به فارسی هم هست و تقریبا ۵۰۰ سال پیش تالیف شده است ، . . . ملا حسین مرد ملا و با سوادی بوده و کتابهائی هم دارد و صاحب انوار سهیلی است . تاریخش را که میخوانیم معلوم نیست شیعه بوده یا سنی و اساسا مرد بوقلمون صفتی بوده است ، بین شیعهها که میرفته ، خودش را شیعه صددرصد و مسلم معرفی میکرده و بین سنیها که میرفته خودش را حنفی نشان میداده است . اهل سبزوار است و سبزوار مرکز تشیع بوده است و مردم هم متعصب در تشیع . در سبزوار شیعه صددرصد بوده و گاهی که به هرات میرفته ( شوهر خواهر و یا باجناق عبدالرحمن جامی بوده است ) در آنجا سنی بوده و به روش اهل تسنن . واعظ هم بوده ولی تا در سبزوار بود ذکرمصیبت میکرد . و وفاتش در حدود ۹۱۰ بوده است یعنی در اوایل قرندهم یا اواخر قرننهم .
اولین کتابی که در مرثیه به فارسی نوشته شده ، همین کتاب است که در پانصد سال پیش نوشته شده است . قبل از این کتاب ،
مردم به منابع اصلی مراجعه میکردند . شیخ مفید رضوان الله علیه "ارشاد" را نوشته است و چقدر متقن نوشته است . ما اگر به " ارشاد " شیخمفید خودمان مراجعه کنیم ، احتیاج بجای دیگر نداریم . از اهلتسنن ، طبری نوشته ، ابن اثیر نوشته ، یعقوبی و ابن عساکر و خوارزمی نوشتهاند . من نمیدانم این بیانصاف چه کرده است ! وقتی که این کتاب را خواندم دیدم حتی اسمها جعلی است ! یعنی در اصحاب امام حسین ( ع ) اسمهایی را ذکر میکند که اصلا وجود نداشتهاند ، در میان دشمن هم اسمهایی را میگوید که همه جعلی است .
داستانها را بشکل افسانه درآورده است .
این کتاب چون اولین کتابی است که بزبانفارسی نوشته شد ، لذا مرثیه خوانها که اغلب بیسواد بودند و به کتابهای عربی مراجعه نمیکردند ، همین کتاب را میگرفتند و در مجالس از رو میخواندند . اینست که امروز مجالس عزاداری امام حسین ( ع ) را روضه خوانی میگوئیم . در زمان امامحسین ( ع ) و حضرت صادق (ع) و امام حسن عسکری ( ع ) اصطلاح روضه خوانی رایج نبوده و بعد، در زمان سید مرتضی و خواجه نصیرالدین طوسی هم روضه خوانی نمیگفتهاند . از پانصد سال پیش به این طرف اسمش روضه خوانی شده ، روضه خوانی یعنی خواندن کتاب روضة الشهداء، یعنی خواندن همان کتاب دروغ. از وقتی که این کتاب بدست مردم افتاد ، کسی تاریخ واقعی امام حسین (ع) را مطالعه نکرد.
در شصت ، هفتاد سال پیش مرحوم ملا آقای دربندی پیدا شد. تمام حرفهای روضة الشهداء را باضافه چیزهای دیگری پیدا کرد و همه را یکجا جمع کرد و کتابی نوشت بنام اسرارالشهاده ، واقعا مطالب این کتاب انسان را وادار میکند که به اسلام بگرید .
حاجی نوری مینویسد که ما در درس حاج شیخ عبدالحسین تهرانی بودیم ( که مرد بسیار بزرگواری بوده است ) و از محضر ایشان استفاده میکردیم که سید روضه خوانی اهل حله آمد و کتاب مقتلی به ایشان نشان داد که ایشان ببینند معتبر هست یا نیست ، این کتاب نه اول داشت و نه آخر فقط در جایی از آن نوشته بود که فلان ملای جبل عاملی از شاگردان صاحبمعالم است . مرحوم حاج شیخ عبدالحسین کتاب را گرفت که مطالعه کند . اولا در احوال آن عالم مطالعه کرد ، دید چنین کتابی به نام او ننوشتهاند و ثانیا خود کتاب را مطالعه کرد ، دید مملو از اکاذیب است . به آن سید گفت این کتاب همهاش دروغ است . مبادا این کتاب را بیرون بیاوری و یا از آن چیزی نقل کنی که جایز نیست ، و اساسا این کتاب نوشته آنعالم نیست و مطالبش دروغ است . حاجی نوری مینویسد : همین کتاب دست
صاحب اسرار الشهاده افتاد و تمام مطالبش را از اول تا آخر نقل کرد .
حاجی نوری حکایت دیگری را نقل میکند که تاثرآور است و آن اینکه مردی رفت نزد مرحوم صاحب مقامع ۱۱ گفت دیشب خواب وحشتناکی دیدم . چه خواب دیدی ؟ گفت خواب دیدم با این دندانهای خودم گوشتهای بدن امام حسین (ع) را دارم میکنم ! این مرد عالم لرزید ، سرش را پایین انداخت ، مدتی فکر کرد ، گفت شاید تو مرثیه خوان هستی ، گفت بله . فرمود بعد از این یا اساسا مرثیه خوانی را ترک کن ، و یا از کتابهای معتبر نقل کن . تو با این دروغهایت گوشت بدن امام حسین (ع) را با دندانهایت میکنی ! این لطف خدا بود که در این رؤیا این را به تو نشان بدهد .
اگر کسی تاریخ عاشورا را بخواند میبیند از زندهترین و مستندترین و از پرمنبع ترین تاریخهاست . مرحوم آخوند خراسانی فرموده بود آنها که بدنبال روضه نشنیده میروند ، بروند روضههای راست را پیدا کنند که آنها را احدی نشنیده است . خطبههایی که امام حسین (ع) در مکه و بطور کلی در حجاز ، در کربلا ، در بین راه خوانده ، خطابههایی که اصحابش خواندهاند ، سؤال و جوابهایی که با حضرت شده ، نامههائی که میان ایشان و دیگران مبادله شده ، نامههائی که میان خود دشمنان مبادله شده است ، به علاوه اظهارات کسانی که حاضر در واقعهعاشورا بودهاند ( چه از دشمنان و چه از دوستان ) و این حادثه را نقل کردهاند ، آنها را مطالعه کنند . سه چهار نفر از دوستان امام حسین بودند که جان بسلامت بردند . از جمله ، غلامی است به نام عقبه بن سمعان که از مکه همراه امام بود و وقایع نگار لشکر ابا عبدالله بوده است . او در روز عاشورا گرفتار شد و چون گفت غلامم ، آزادش کردند . مرد دیگری است بنام حمید بن مسلم که از وقایع نگارهای لشکر عمرسعد بوده است . یکی از حاضرین واقعه ، شخص امام زینالعابدین (ع) است که همه قضایا را نقل کردهاند . نقطه ابهامی در تاریخ امامحسین وجود ندارد .
پس توبه کنیم ، واقعا باید توبه کنیم به خاطر این جنایت و خیانتی که نسبت به ابا عبدالله الحسین (ع) و اصحاب و یاران و خاندانش مرتکب میشویم ، همه افتخارات اینها را از بین میبریم . توبه کنیم و بعد ، از این مکتبتربیتی استفاده کنیم .
حالا ، من بطور نمونه تحریفاتی را بیان میکنم که بعضی از اینها مربوط به وقایع قبل از عاشورا ، بعضی مربوط به وقایع بین راه ، بعضی مربوط به ایام اقامت در ماه محرم ، بعضی مربوط به ایام اسارت و بعضی هم مربوط به ائمه بعد از قضایای کربلا ، و اغلب مربوط به روز عاشورا است . حال برای هر کدام دو نمونه میآورم .
۲- نمونه هایی از تحریفات :
۱- حاجی نوری در مقدمات قضایا نقل کرده است که میگویند روزی امیرالمؤمنین علی (ع) بالای منبر بود و خطبه میخواند . امام حسین (ع) فرمود من تشنهام و آب میخواهم ، حضرت فرمود کسی برای فرزندم آب بیاورد ، اول کسی که از جا بلند شد ، کودکی بود که همان حضرت ابوالفضل العباس (ع) بود ، ایشان رفتند و از مادرشان یک کاسه آب گرفتند و آمدند وقتی که وارد شدند در حالی وارد شدند که آب را روی سرشان گرفته بودند و قسمتی از آن هم میریخت که با یک طول و تفصیلی قضیه نقل میشود .
بعد امیرالمؤمنین علی (ع) چشمشان که به این منظره افتاد اشکشان جاری شد . به آقا عرض کردند چرا گریه میکنید ؟ فرمود: قضایای اینها یادم افتاد که دیگر معلوم است گریز به کجا منتهی میشود .
حاجی نوری در این جا ، میگوید : شما که میگوئید علی در بالای منبر خطبه میخواند ، باید بدانید که علی فقط در زمان خلافتش منبر میرفت و خطبه میخواند . پس در کوفه بوده است و در آن وقت امام حسین مردی بوده که تقریبا سی و سه سال داشته است . بعد میگوید اصلا آیا این حرف معقول است که یک مرد سی و سه ساله در حالی که پدرش دارد مردم را موعظه میکند و خطابه میخواند ناگهان وسط خطابه بگوید آقا من تشنهام آب میخواهم ؟ اگر یک آدم معمولی این کار را بکند میگویند چه آدم بیادب و بیتربیتی است ، و از طرفی حضرت ابوالفضل هم در آن وقت کودک نبوده ، یک نوجوان اقلا پانزده ساله بوده است .
میبینید که چگونه قضیهای را جعل کردند . آیا این قضیه در شان امام حسین است ؟ ! و غیر از دروغ بودنش ، اصلا چه ارزشی دارد ؟ آیا این شان امام حسین را بالا میبرد یا پائین میآورد ؟ مسلم است که پایین میآورد ، چون یک دروغ به امام نسبت دادهایم و آبروی امام را بردهایم ، طوری حرف زدهایم که امام را در سطح بیادبترین افراد مردم پائین آوردهایم . در حالی که پدری مثل علی مشغول حرف زدن است ، تشنهاش میشود ، طاقت نمیآورد که جلسه تمام شود و بعد آب بخورد ، همانجا حرف آقا را میبرد و میگوید من تشنهام ، برای من آب بیاورید !
۲- نمونه دیگری که تحریف و جعل کردند این است که قاصدی برای اباعبدالله (ع) نامهای آورده بود و جواب میخواست ، آقا فرمود که سه روز دیگر بیا از من جواب بگیر . سه روز دیگر که سراغ گرفت ، گفتند : آقا حرکت کردند و امروز عازم رفتن هستند . او هم گفت پس حالا که آقا میروند ، بروم ببینم جلال و کوکبه پادشاه حجاز چگونه است . رفت و دید آقا خودش روی یک کرسی نشسته و بنیهاشم روی کرسیهای چنین و چنان . بعد محملهائی آوردند ، چه حریرها ، چه دیباجها ، چه چیزها در آنجا بود . بعد مخدرات را آوردند و با چه احترامی سوار این محملها کردند .
اینها را میگویند تا ناگهان به روز یازدهم گریز میزنند و میگویند اینها که در آن روز چنین محترم آمدند روز یازدهم چه حالی داشتند .
حاجی نوری میگوید : این حرفها یعنی چه ؟ این تاریخ است که میگوید : امام حسین در حالی که بیرون میآمد این آیه را میخواند : « فخرج منها خائفا یترقب » ۱۲ یعنی در این بیرون آمدن خودش را به موسی بن عمران که از فرعون فرار میکرد تشبیه کرده است : « قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل » ۱۳ یک قافله بسیار بسیار سادهای حرکت کرده بود . مگر عظمت اباعبدالله به این است که یک کرسی مثلا زرین برایش گذاشته باشند ؟ ! یا عظمت خاندان او به این است که سوار محملهائی از دیباج و حریر شده باشند ؟ ! اسبها و شترهایشان چطور باشد ، نوکرهایشان چطور باشد ؟ !
۳- نمونه دیگر از تحریف در وقایع عاشورا که یکی از معروفترین قضایا شده است و حتی یک تاریخ هم به آن گواهی نمیدهد ، قصه لیلا مادر حضرت علی اکبر است . البته ایشان مادری به نام لیلا داشتهاند ، ولی حتی یک مورخ نگفته که لیلا در کربلا بوده است . اما ببینید که چقدر ما روضه لیلا و علی اکبر داریم ، روضه آمدن لیلا به بالین علی اکبر . حتی من در قم ، در مجلسی که به نام آیه الله بروجردی تشکیل شده بود که البته خود ایشان در مجلس نبودند ، همین روضه را شنیدم که علی اکبر به میدان رفت ، حضرت به لیلا فرمود که از جدم شنیدم که دعای مادر در حق فرزند مستجاب است ، برو در فلان خیمه خلوت موهایت را پریشان کن ، در حق فرزندت دعا کن شاید خداوند این فرزند را سالم بما برگرداند ؟ !
اولا لیلائی در کربلا نبوده که چنین کند . ثانیا اصلا این منطق ، منطق حسین نیست . منطق حسین در روز عاشورا ، منطق جانبازی است . تمام مورخین نوشتهاند که هر کس اجازه میخواست ، حضرت به هر نحوی که میشد عذری برایش ذکر کند ، ذکر میکرد ، بجز برای علی اکبر . فاستاذن فی القتال اباه فاذن له ۱۴ یعنی تا اجازه خواست ، گفت برو . حال چه شعرها که سروده نشده ! از جمله این شعر که میگوید :
خیز ای بابا از این صحرا رویم
نک بسوی خیمه لیلا رویم
۴- نمونه دیگری در همین مورد را که خیلی عجیب است من در همین تهران ، در منزل یکی از علمای بزرگ این شهر ، در چند سال پیش ، از یکی از اهل منبر که روضه لیلا را میخواند شنیدم و من در آنجا چیزی شنیدم که به عمرم نشنیده بودم . گفت بعد از اینکه حضرت لیلا رفت در آن خیمه و موهایش را پریشان کرد ، نذر کرد که اگر خدا علی اکبر را سالم به او برگرداند و در کربلا کشته نشود از کربلا تا مدینه را ریحان بکارد .یعنی نذر کرد که سیصد فرسخ راه را ریحان بکارد ! این را گفت و یکمرتبه زد زیر آواز :
نذر علی لئن عادوا و ان رجعوا
لازرعن طریق التفت ریحانا
من نذر کردم که اگر اینها برگردند راه تفت را ریحان بکارم . این شعر عربی بیشتر برای من اسباب تعجب شد که این شعر از کجا پیدا شده ؟ بعد بدنبال آن رفتم و گشتم ، دیدم این تفتی که در این شعر آمده کربلا نیست ، بلکه این تفت سرزمین مربوط به داستان لیلی و مجنون معروف است که لیلی در آن سرزمین سکونت میکرده و این شعر مال مجنون عامری است برای لیلی ، و این آدم این شعر را برای لیلا مادر علی اکبر و کربلا میخوانده .
تصور کنید اگر یک مسیحی یا یک یهودی یا یک آدم لامذهب آنجا باشد و این قضایا را بشنود ، آیا نخواهد گفت که تاریخ اینها چه مزخرفاتی دارد ؟ آنها که نمیفهمند که این داستان را این شخص از خودش جعل کرده است ، بلکه میگویند العیاذ بالله زنهای اینها چقدر بیشعور بودهاند که نذر میکردند از کربلا تا مدینه را ریحان بکارند . این حرفها یعنی چه ؟ !
۵- از این بالاتر ، ( حاجی نوری ) میگوید در همان گرما گرم روز عاشورا که میدانید مجال نماز خواندن هم نبود ، اما نماز خوف ۵ خواند و با عجله هم خواند . حتی دو نفر از اصحاب آمدند و خودشان را سپر قرار دادند که امام بتواند این دو رکعت نماز خوف را بخواند ، و تا امام این دو رکعت نماز را خواندند ، این دو نفر در اثر تیرهای پیاپی که میآمد از پا در آمدند .
مجالی برای نماز خواندن به اینها نمیدادند ، ولی گفتهاند در همان وقت امام فرمود حجله عروسی را بیندازید ، من میخواهم عروسی قاسم با یکی از دخترهایم را در اینجا ، لااقل شبیه آن هم که شده ببینم ، من آرزو دارم ، آرزو را که نمیشود به گور برد !
شما را بخدا ببینید حرفهائی را که گاهی وقتها از یک افراد در سطح خیلی پایین میشنویم که مثلا میگویند من آرزو دارم عروسی پسرم را ببینم ، آرزو دارم عروسی دخترم را ببینم ، به فردی چون حسین بن علی نسبت میدهند ، آن هم در گرما گرم زدو خورد که مجال نماز خواندن نیست ! و میگویند حضرت فرمود من در همین جا میخواهم دخترم را برای پسر برادرم عقد بکنم و یک شکل از عروسی هم که شده است در اینجا راه بیندازم . یکی از چیزهایی که از تعزیه خوانیهای قدیم ما هرگز جدا نمیشد عروسی قاسم نو کدخدا ، یعنی نو
داماد بود ، در صورتی که این در هیچ کتابی از کتابهای تاریخی معتبر وجود ندارد .
حاجی نوری میگوید ملا حسین کاشفی اولین کسی است که این مطلب را در کتابی بنام روضه الشهداء نوشته است و اصل قضیه صددرصد دروغ است .
اگر سیدالشهداء (ع) بیاید و اینها را مشاهده کند ( البته او در عالم معنا که میبیند ، اگر در عالم ظاهر هم بیاید ) ، میبیند ما برای او اصحاب و یارانی ذکر کردهایم که اصلا چنین اصحاب و یارانی نداشته است .
مثلا در کتاب محرق القلوب که اتفاقا نویسندهاش هم یک عالم و فقیه بزرگی است ، ولی از این موضوعات اطلاع نداشته ، نوشته شده است که یکی از اصحابی که در روز عاشورا از زیر زمین جوشید ، هاشم مرقال بود ، در حالی که یک نیزه هجده ذرعی هم دستش بود . در حالی که این هاشم بن عتبه از اصحاب حضرت امیر بوده و در بیست سال پیش کشته شده بود .
آخر یک کسی هم گفته بود سنان بن انس که بنا بقول بعضی سر امام حسین را برید ، نیزهای داشت که شصت فرع بود . گفتند نیزه شصت ذرعی که نمیشود ! گفت خدا برایش از بهشت فرستاده بود . ما برای امام حسین یارانی ذکر میکنیم که چنین یارانی نداشته است . و یا زعفرجنی جزو یاران امام حسین است . اما دشمنانی ذکر میکنند که نبوده است .
در کتاب اسرار الشهاده ملا آقای دربندی نوشته شده است که لشکر عمر سعد در کربلا یک میلیون و ششصد هزار نفر بود . باید سؤال کرد اینها از کجا پیدا شدند ؟ اینها همه در کوفه بودند ، مگر چنین چیزی میشود ؟ ! و نیز در آن کتاب نوشته که امام حسین در روز عاشورا سیصد هزار نفر را با دست خودش کشت !
با بمبی که در هیروشیما انداختند تازه شصت هزار نفر کشته شدند ، و من حساب کردم که اگر فرض کنیم که شمشیر مرتب بیاید و در هر ثانیه یک نفر کشته شود ، کشتن سیصدهزار نفر ، هشتاد و سه ساعت و بیست دقیقه وقت میخواهد . بعد که دیدند این تعداد کشته با طول روز جور در نمیآید ، گفتند روز عاشورا هم هفتاد ساعت بوده است !
همین طور درباره حضرت ابوالفضل گفتهاند که بیست و پنج هزار نفر را کشت که حساب کردم اگر در هر ثانیه یک نفر کشته شود ، شش ساعت و پنجاه و چند دقیقه و چند ثانیه وقت میخواهد .
پس حرف این مرد بزرگ ، حاجی نوری را باور کنیم که میگوید : اگر کسی بخواهد امروز بگرید، اگر کسی بخواهد امروز ذکر مصیبت کند ، باید بر مصائب جدیده ابا عبدالله بگرید ، بر این دروغهائی که به اباعبدالله علیه السلام نسبت داده میشود ، گریه کند .
۶- نمونه دیگر ، اربعین است . اربعین که میرسد ، همه ، این روضه را میخوانند و مردم هم خیال میکنند این طور است که اسراء از شام به کربلا آمدند و در آنجا با جابر ملاقات کردند و امام زین العابدین هم با جابر ملاقات کرد . در صورتی که بجز در کتاب لهوف که آن هم نویسندهاش یعنی سید بن طاووس در کتابهای دیگرش آن را تکذیب کرده و لااقل تایید نکرده است ، در هیچ کتاب دیگری چنین چیزی نیست و هیچ دلیل عقلی هم این را تایید نمیکند ، ولی مگر میشود این قضایائی را که هر سال گفته میشود از مردم گرفت ؟ ! جابر اولین زائر امام حسین (ع) بوده است و اربعین هم جز موضوع زیارت قبر امام حسین (ع) هیچ چیز دیگری ندارد . موضوع تجدید عزای اهل بیت نیست ، موضوع آمدن اهل بیت به کربلا نیست ، اصلا راه شام از کربلا نیست ، راه شام به مدینه ، از همان شام جدا میشود .
۷- متاسفانه حاجینوری یک داستان جعلی و تحریفی درباره امام زینالعابدین (ع) نقل میکند . میگوید : در روز عاشورا وقتی که برای اباعبدالله یاوری باقی نماند ، حضرت برای خداحافظی به خیمه امام زینالعابدین (ع) رفتند . حضرت امام زینالعابدین (ع) فرمود : پدرجان ! کار شما و این مردم به کجا کشید ؟ ( یعنی تا آن وقت امام زینالعابدین بیخبر بوده است ) ! فرمود : پسر جان به جنگ کشید . امام زینالعابدین فرمود حبیببنمظاهر چطور شد ؟ فرمود : قتل . زهیربنالقین چطور شد ؟ قتل . بریربنخضیر چطور شد ؟ قتل . هر کس از اصحاب را که اسم برد ، فرمود کشته شد . بعد بنیهاشم را پرسید ، قاسمبنحسن چطور شد؟ برادرم علیاکبر چطور شد؟ بر عمویم ابوالفضل چه شد ؟ . قتل . این ، جعل است ، دروغ است . امام زینالعابدین که العیاذ بالله آنقدر مریض و بیهوش نبوده که نفهمد چه گذشته است . تاریخ مینویسد حتی در همان حال امام حرکت کرد و فرمود عمه ! عصای مرا با یک شمشیر بیاور . یکی از کسانی که حاضر در واقعه بوده و آن را نقل کرده است ، شخص امام زینالعابدین (ع) است .
۸- بنابر یکی از دو روایت ابوالفضل در روز عاشورا جلو میآید ، عرض میکند برادرجان به من اجازه بفرمائید ، این سینه من تنگ شده است ، دیگر طاقت نمی آورم ، میخواهم هر چه زودتر جان خودم را فدای شما کنم .
من نمیدانم روی چه مصلحتی امام جواب حضرتابوالفضل را چنین داد ، خود اباعبدالله بهتر میدانست . امام فرمود برادرم حال که میخواهی بروی ، برو بلکه بتوانی مقداری آب برای فرزندان من بیاوری . لقب " سقا " ، آبآور ، قبلا به حضرت ابوالفضل داده شده بود ، چون یک نوبت یا دو نوبت دیگر در شبهای پیش ابوالفضل تواسنته بود برود صف دشمن را بشکافد و برای اطفال اباعبدالله آب بیاورد . اینجور نیست که سه شبانهروز آب نخورده باشند ، نه ، سه شبانه روز بود که ممنوع بودند ، ولی در این خلال توانستند یکی دوبار از جمله در شبعاشورا آب تهیه کنند ، حتی غسل کردند ، بدنهای خودشان را شستشو دادند .
زیرنویسها :
۱- مرحوم حاج میرزا حسین نوری اعلی الله مقامه ، استاد مرحوم حاج شیخ عباس قمی
۲- در شبهای عید غدیر آقای دکتر شریعتی یک بحث بسیار عالی راجع به این حس که در همه افراد بشر میل به اسطوره سازی و افسانه سازی و قهرمان سازی و قهرمان پرستی آن هم بشکل خارق العاده و فوق العادهای هست ، ایراد کردند .
۳- اصول کافی جلد ، ۱ صفحه ۳۲ کتاب فضل علم ، بصائر الدرجات صفحه ۱۰.
۴- بحار الانوار ج ۴۴ صفحه ۳۸۱ ، تحف العقول صفحه ۱۷۶ ، اللهوف صفحه ۳۳ ، مقتل الحسین خوارزمی ج ۲ صفحه .۵
۵- مناقب ابن شهرآشوب ج ۴ صفحه ۱۱۰ ، اللهوف صفحه ۵۰ ،بحارالانوار جلد ۴۵ صفحه ۵۰ ،کشف الغمه ج ۲ صفحه ۳۲
۶- بحارالانوار ج ۴۴ صفحه ۳۸۱، اللهوف صفحه ۳۳، تحف العقول صفحه ۱۷۶
۷- بحار الانوار ج ۴۴ صفحه ۳۶۶ ، اللهوف صفحه ۲۵
۸- اللهوف صفحه ۴۱ ، مقتل الحسین خوارزمی ج ۲ صفحه ۷ ، تاریخ شام ابن عساکر جلد ۴ صفحه ۳۳۳ ، مقتل الحسین مقرم صفحه ۲۸۷ ، ملحقات احقاق الحقج ۱۱ صفحه ۶۲۴ و ۶۲۵ ، نفس المهموم ص ۱۴۹ ، تحف العقول ص ۱۷۴
۹- همان مدرک
۱۰- مفاتیح الجنان ، زیارت امام حسین علیه السلام در شبهای عید فطر و قربان
۱۱- مرحوم آقامحمدعلی پسر مرحوم وحید بهبهانی که هر دو مردان بزرگی بودهاند . مرحوم آقا محمد علی به کرمانشاه رفت و خیلی هم نفوذ و اقتدار پیدا کرد .
۱۲- آیه به طور کامل این است : فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین »یعنی موسی از مصر با ترس و نگرانی از دشمن به جانب شهر مدین بیرون رفت و گفت پروردگارا مرا از شر این قوم ستمکار نجات ده . سوره قصص . ۲۱
۱۳- آیه بطور کامل این است : و لما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل »و چون از مصر بیرون شد و سر به بیابان رو بجانب شهر مدائن آورد با خود گفت امید است که خدا مرا به راه راست هدایت فرماید . سوره قصص . ۲۲
محمد صالحی
منبع : حماسه حسینی ج ۱ ، ص ۲۰ تا ۶۵
توضیح : بخاطر دسته بندی مطالب ، بعضی از پاراگرافهای مرتبط ، جابجا شده و کنار هم قرار گرفته است .
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه روز معلم مجلس شورای اسلامی دولت رهبر انقلاب نیکا شاکرمی دولت سیزدهم مجلس بابک زنجانی شهید مطهری
آتش سوزی تهران پلیس زلزله قوه قضاییه پلیس راهور شهرداری تهران سیل آموزش و پرورش سلامت سازمان هواشناسی دستگیری
قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی ایران خودرو سایپا کارگران تورم حقوق بازنشستگان
سریال نمایشگاه کتاب فیلم سینمایی عفاف و حجاب تلویزیون جواد عزتی مسعود اسکویی سینما رضا عطاران سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
مکزیک
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس اوکراین نوار غزه انگلیس نتانیاهو یمن افغانستان ایالات متحده آمریکا
پرسپولیس استقلال فوتبال سپاهان تراکتور علی خطیر لیگ برتر ایران لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید باشگاه استقلال بایرن مونیخ لیگ برتر
هوش مصنوعی تلفن همراه اپل اینستاگرام گوگل همراه اول فرودگاه واکسن تبلیغات ناسا پهپاد
سرطان کبد چرب فشار خون بیمه کاهش وزن بیماری قلبی دیابت مسمومیت داروخانه