پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

استاد تعلیق


استاد تعلیق

۳۰ سال از مرگ آلفرد هیچکاک سلطان سینمای وحشت جهان گذشت

آلفرد هیچکاک ،کسی که بیش از هر کارگردان دیگری در فیلم‌هایش به موضوع‌های ترسناک پرداخته و حتی عاشقانه‌ترین فیلم‌هایش را بر بستری از تعلیق و دلهره آفریده، متولد ۱۳ ماه آگوست است. او یکی از آن چهره‌های شاخصی است که در آخرین سال قرن نوزدهم یعنی در‌سال‌۱۸۹۹ به دنیا آمده و به این حساب همین ماه گذشته ۱۱۱‌ساله شد. این در حالی است که امسال یکی از مهم‌ترین فیلم‌های او و تاریخ سینما یعنی فیلم «روانی» هم ۶۰ ساله شده و هنوز یک مناسبت دیگر هم در کار است: دقیقا ۳۰ سال از درگذشت هیچکاک می‌گذرد.

هیچکاک کسی است که سینمای دلهره وام دار اوست. هرچند داستان‌های ترسناک از خیلی سال پیش نوشته و منتشر می‌شدند، و حتی فیلم‌های ترسناکی مثل فرانکشتاین و دراکولا قبل از آلفرد هیچکاک ساخته شدند، اما هیچکاک تشخصی به این ژانر داد که هنوز که هنوز است، کارگردان‌های آثار دلهره‌آور و فیلم‌های ترسناک که می‌خواهند حرفی برای گفتن داشته باشند، با الهام از آثار او فیلم‌هایشان را می‌سازند.

کارگردان جوانی که در سال ۱۹۲۲ اولین فیلمش را ساخت در همان اولین کارهایش یعنی «مستاجر» هم مهر خاص خودش را بر فیلم زد. سینمایش ترکیبی از نور و سایه است و حرکات متفاوت دوربین را از سینمای صامت آلمان وارد آثارش کرده است. در زمانی که سینمای سیاه و سفید تنها سینمای موجود بود، این بازی با نور و تاریکی نقشی مهم برای القای حس مورد نظر کارگردان داشت و با حرکات پیچیده درونی می‌توانست زوایای متفاوت درون شخصیت‌هایش را نشان دهد.

سینمای هیچکاک، سینما به معنی ناب آن است. به قول خودش «فقط زمانی باید به سراغ گفتگو رفت که با تصویر نتوان آن را بیان کرد» و او استاد تصویر بود.

برای او فیلمبرداری رگ حیات فیلم است و نوار صدا اهمیت خاصی دارد و همه اینهاست که باعث می‌شود‌ هنوز هم با دیدن فیلمی که ۶۰ سال از ساختنش گذشته، تماشاگران از ترس فریاد بکشند.

او می‌د‌اند که در فیلم دلهره‌آور، هر صحنه باید بیش از روایت قصه تاثیر دیگری هم روی تماشاگر بگذارد. برای همین هیچ چیز در سینمای او تصادفی شکل نمی‌گیرد و هر پلان با منظوری خاص گرفته می‌شود و در جای خود قرار می‌گیرد. صحنه‌های فیلم‌های او و برش سریع نماها نه تنها قصه را تعریف می‌کنند، بلکه التهابی را که کارگردان در نظر دارد، به بیننده منتقل می‌کند.

هیچکاک کمتر به عنصر غافلگیری و کلک زدن به بیننده اعتقاد دارد. برعکس او اعتقاد دارد تماشاگر باید در جریان آن چیزی که دارد اتفاق می‌افتد قرار داشته باشد تا بتواند در آن شریک شود.

به قول فرانسوا تروفو، او مردی است که در تجسم ترس در سینما نظیر ندارد و با این حال خودش موجودی است بسیار ترسان...

دلهره و تعلیق، راز آثار اوست؛ رازی که تنها هیچکاک از آن با خبر است. برای همین «روانی» که فیلمی با درونمایه پزشکی است می‌تواند آدم را روی صندلی میخکوب کند، «پرندگان» که فیلمی تخیلی است می‌تواند همه وحشت مرموز را به جان آدم بنشاند و «شمال از شمال غربی» که فیلمی کاملا اکشن است، باز هم موجب وحشت از نوع ناب خودش می‌شود. حتی فیلمی مثل «مرد عوضی» که از نظر موضوعی کمتر از همه شبیه آثار هیچکاک است هم در همه جلسات دادگاه و بررسی‌های پلیس یک سرانجام شوم و باورنکردنی را به بیننده یادآور می‌شود.

هیچکاک به عنوان کارگردان برای اولین بار وقتی ۲۳ سال داشت پشت دوربین قرار گرفت. این فیلم با نام «عدد ۱۳» هیچ‌وقت کامل نشد، اما «مستاجر» در سال ۱۹۲۷ با موفقیت چشمگیر و استقبال بی‌نظیری از سوی مردم و منتقدین همراه شد. او از همین فیلم افکت‌های به‌یادماندنی‌اش را خلق کرد و صدایی مثل صدای قدم‌های جنایتکاری در طبقه بالا که به گوش خانواده‌ای که در طبقه پایین زندگی می‌کنند، می‌رسد از جمله اینهاست.

آخرین کارش با نام «توطئه خانوادگی» در سال ۱۹۷۶ ساخته شد. به این ترتیب سابقه ۵۳ ساله این کارگردان صاحب سبک ساخت ۶۷ فیلم است که در ۲۹ مورد خود او تهیه کننده‌اش بوده و سناریو ی۲۲ فیلم را هم خودش نوشته است.

فیلم‌های او اغلب تحسین شده هستند و هر یک جایگاهی خاص در تاریخ سینما دارند. با این همه آلفرد‌هیچکاک با وجود این که ۵ بار نامزد دریافت جایزه اسکار شد، هرگز موفق به کسب این جایزه نشد و تنها در آخرین ماه‌های زندگی‌اش یک اسکار افتخاری دریافت کرد.

او در سال ۱۹۵۶ با حفظ ملیت انگلیسی‌اش، شهروندی آمریکا را هم پذیرفت و در سال ۱۹۸۰ از سوی ملکه الیزابت دوم لقب «سر» را دریافت کرد.

«حق‌السکوت» که در سال ????ساخته شد اول قرار بود به عنوان یک فیلم صامت نمایش داده شود، اما بعد نظر تهیه کننده عوض شد و صداگذاری و فیلمبرداری دوباره از بسیاری از قسمت‌های آن باعث شد تا یکی از بهترین فیلم‌های آن دوره شکل بگیرد. در این فیلم که اقتباسی از نمایشنامه مشهور چارلز بنت است، زنی که یک متجاوز را به قتل می‌رساند، دربرابر شاهدان این قتل که از او حق‌السکوت می‌خواهند، قرار می‌گیرد.

«مردی که زیاد می‌دانست» در سال ۱۹۳۴، فیلمی اکسپرسیونیستی و پیچیده است. داستان این فیلم درباره زن و شوهری است که در حالی که تعطیلات خود را در سنت‌موریس می‌گذرانند در جریان توطئه‌ای قرار می‌گیرند که برای کشتن یک سیاستمدار لندنی چیده شده است.

«سی و نه پله» که یک سال بعد ساخته شد، اقتباسی آزاد از رمان جان‌بوکان است و یکی از آن فیلم‌هایی است که کاملا سبک آلفرد هیچکاک را نشان می‌دهد. داستان فیلم درباره مرد بی‌گناهی است که همزمان توسط پلیس و خرابکاران تحت تعقیب است و باید بی‌گناهی خودش را به اثبات برساند. این فیلم پر ازتعقیب و گریزهای هیجان‌انگیزاست که اثبات هویت در آن اهمیتی حیاتی پیدا می‌کند.

دهه ۴۰ دهه پیوستن هیچکاک به هالیوود است. «ربکا» اولین همکاری این کارگردان نامدار سینمای بریتانیا با سلزنیک تهیه‌کننده مشهور آمریکایی است. با ‌ ربکا‌ که ‌ اقتباسی از کتاب پرفروش دافنه دوموریه است با حضور لارنس اولیویه‌، هیچکاک توانست از امکانات پیشرفته سینمای آمریکا بهترین استفاده را ببرد. این فیلم دو جایزه اسکار را برد.

در «سوءظن» که در سال ۱۹۴۱ ساخته شد برای اولین‌بار ‌کری گرانت‌ بازیگر مشهور آمریکایی همکاری‌اش را با هیچکاک آغاز کرد. این تریلر کاملا روانکاوانه درباره ازدواج یک زوج ناهماهنگ است: مردی بی‌دست و پا و خوش‌شانس که با زنی ثروتمند ازدواج کرده، اما این زن بتدریج به شوهرش سوءظن می‌برد و فکر می‌کند قصد دارد او را برای ثروتش بکشد.

مجله‌ تایم‌‌

مترجم : آرزو پناهی