سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

فهم قرآن, موانع, مبانی و روش ها


فهم قرآن, موانع, مبانی و روش ها

کتاب قرآن همانند هر کتاب دیگر مجموعه ای از لغات است که فهم الفاظ آن, کار بسیار مشکلی نیست بلکه فهم دقیق کلمات و معنای به کاررفته در آن, مورد نظر خداوند بوده است

کتاب قرآن همانند هر کتاب دیگر مجموعه‌ای از لغات است که فهم الفاظ آن، کار بسیار مشکلی نیست بلکه فهم دقیق کلمات و معنای به کاررفته در آن،‌ مورد نظر خداوند بوده است.

اگر چه با دانستن زبان عربی و فهم لغات به سادگی معنای لغات قرآنی را می‌توان یافت اما برای فهم بیشتر و دقیق‌تر آن لازم است،‌ «فهم» از آیات را دنبال کرد، ‌زیرا کتاب قرآن همانند هر کتاب دیگر مجموعه‌ای از لغات است که فهم الفاظ آن، کار بسیار مشکلی نیست بلکه فهم دقیق کلمات و معنای به کاررفته در آن،‌ مورد نظر خداوند بوده است،‌زیرا اگر دردعوت به فهم خداوند تنها منظور فهم لغات آن بوده،‌نیازی به دعوت به فهم به وی‍ژه برای اعراب نبوده است،‌بنابراین در کنار فهم لغات و الفاظ قرآن که باید آن را یک ضرورت دانست،‌ لازم است برای فهم معانی آن نیز تلاش کرد تا درک درستی از آن داشت، روشن است این فهم نیز دارای موانع،‌ مبانی و روش‌هایی است که در این نوشته به آن پرداخته شده است.

● موانع فهم قرآن

لازم است قبل از آنکه به مبانی فهم قرآن آشنا شد،‌ ابتدا موانع این فهم مورد بررسی قرار گیرد،‌ زیرا تا زمانی که عامل عدم درک وجود داشته باشد امکان درک فراهم نخواهد شد.‌ «موانع» جمع «مانع» از ماده «منع» می‌باشد که در علم لغت آن را به حائل شدن بین شخص و اراده‌اش معنا می‌کنند. ضد آن در معنا کلمه «اعطاء» است و معادل آن در فارسی «بازداشتن» می‌باشد. همچنین اهل لغت «فهم» را به شناختن یا تعقل معنا کرده‌اند که معادل فارسی آن را دانستن ترجمه کرده‌اند،‌ براساس این تعاریف،‌ فهم یعنی دانستن و موانع فهم نیز شامل هر عاملی است که مانع این دانستن باشد. برای فهم قرآن نیز موانعی وجود دارد مانند: اعمال و صفات ناپسند زیرا که این اعمال در قدرت درک انسان ازقرآن تاثیر گذاشته و امکان فهم کامل را از انسان می‌گیرد. همانگونه که قرآن در آیات مختلفی به آن اشاره کرده است، به عنوان نمونه خداوند در باره گناه کفر می‌فرماید: «جَعَلْنا عَلی‏ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یفْقَهُوهُ وَ فی‏ آذانِهِمْ وَقْرا» «ما بر دلهای اینها پرده‏هایی افکنده‏ایم تا (قرآن را) نفهمند و در گوش‌هایشان سنگینی قرار داده‏ایم (تا صدای حق را نشنوند)!» عدم تواضع در مقابل خداوند و تکبر نیز از عوامل دیگر است خداوند در قرآن می‌فرماید: ((سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِی الَّذینَ یتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیرِ الْحَقِّ»

«به‌زودی کسانی را که در روی زمین بناحق تکبّر می‏ورزند، از (ایمان به) آیات خود، منصرف می‏سازم.)) تقلید کورکورانه نیز از عوامل دیگری که در قرآن به عنوان مانع معرفی شده است: «قالُوا أَجِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما کانَ یَعْبُدُ آباونا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقینَ» گفتند: آیا به سراغ ما آمده‏ای که تنها خدای یگانه را بپرستیم و آنچه را پدران ما می‏پرستند، رها کنیم؟! پس اگر راست می‏گویی آنچه را (از بلا و عذاب الهی) به ما وعده می‏دهی، بیاور!» به این مجموعه می‌توان عواملی دیگر مانند تفکر نکردن در آیات این کتاب آسمانی را نیز افزود.

● قواعد فهم قرآن

برای فهم قرآن،‌ حداقل نیازمند به ۶ کلید اساسی هستیم،‌موضوعاتی که باید آن را ۶ محور اصلی در فهم این کلام آسمانی دانست را می‌توان به این شکل برشمرد:

۱) فهم لغت و درک قواعد عربی: زبان عربی شامل موضوعاتی مانند علم لغت، اشتقاق و صرف،‌ نحو ،‌معانی و بیان است که لازم است برای فهم قرآن در حد مناسبی به این علوم آشنا بود،‌به عنوان نمونه در فهم لغت باید توجه داشت که واژه «مسیح‏» ممکن است از«سیاحت‏» یا از «مسح‏» مشتق شده باشد. در فرض اول، به معنای «سیاح‏» و در فرض دو، به معنای «ممسوح‏» (مالیده شده به روغن) است. همچنین در این مرحله باید معانی حقیقی یا مجازی هر لفظ نیز در نظر گرفته شود و مترجم یا قاری باید براساس قرینه‌های مختلف لفظ مورد نظر را به معنایی حقیقی یا مجازی تعمیم دهد همچنین باید فصاحت آن است - قرآن کلامی فصیح، بلکه افصح کلام است و در آن، تمثیلات، تشبیهات، استعارات، کنایات و... بسیار به کار رفته که فهم دقیق آن‏ها در گروی آشنایی با علوم معانی، بیان وبدیع است. به عنوان نمونه شهید بهشتی در این باره می‌گوید: شخصی واژه «کفات» را در لغت‏به معنای «پرنده تیز پرواز» دیده و بعد آیه «الم نجعل الارض کفاتا» را چنین معنا کرده: «آیا زمین را به صورت یک موجود تیز پرواز قرار ندادیم و استدلال کرده بود که از نظر قرآن،زمین پرواز (حرکت) می‏کند و حال آنکه «کفات» معنای اصلی‌اش عبارت است از در برگیرنده؛ یعنی، آیا زمین را در برگیرنده قرار نداریم؟ دنباله‏اش می‏گوید: برای زنده‏ها و مرده‏ها - که این معنای دوم با آیات بعد سازگار است.

۲) در نظر گرفتن روایات تفسیری: خداوند براساس آیه «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم‏» به سوی تو قرآن را فرستادیم تا برای مردم بیان کنی آنچه را به سویشان فرستاده شده است. تبیین آیات قرآن و تفسیر‌‌آن را به عنوان تکلیف و رسالتی برای پیامبر صلی الله علیه وآله ذکر کرده است چنانچه رسول خدا(ص) خود نیز می‌فرماید: «الاانی اوتیت القرآن و مثله معه یعنی السنه؛ همانا به من قرآن و مثل قرآن - یعنی، سنت - عطا شده است. بدیهی است که این ویژگی رسول خدا(ص) به جانشینان او یعنی ائمه معصومین(ع) نیز اختصاص دارد برهمین اساس که باید برای فهم قرآن به روایت نیزتوجه کرد .‌

۳) دقت در یکپارچگی قرآن و عدم تضاد در آیات: شهید صدر رحمه الله در این ارتباط می‏فرماید: «تفسیر آیه به آیه قرآن جدای از ارتباط مفهومی آن با آیات دیگر، موجب بروز تناقضات کلامی عدیده‏ای در طول حیات اسلام گردیده، زیرا هر مفسر به یک آیه که موید مذهب اوست، جدای از آیات دیگر، تمسک جسته و آن را دلیل بر صحت عقیده خود دانسته است که در نتیجه، موجب بروز مذاهب کلامی مختلف مثل مذهب جبریه، مفوضه و مجسمه گردیده است.» بنابراین باید دقت شود مجموعه آیات قرآنی در باره یک موضوع نباید به صورت ناپیوسته یا غیر منسجم بررسی شود.

۴) آشنایی و تسلط به مبانی تفسیر:‌ تسلط بر قرآن شناسی و پذیرش موضوعاتی مانند جامعیت،‌اعجاز و مصونیت قرآن کریم بخشی از نکاتی است که یک مفسر یا مترجم باید به آن توجه داشته باشد،‌ زیرا اگر در فهم قرآن به هر کدام از این موضوعات توجه نداشته باشیم قطعا انحرافاتی در فهم قرآنی حاصل خواهد شد

۵) در نظر گرفتن قواعد منطقی و مبانی علم اصول :‌ در این‏باره، مرحوم علامه طباطبایی(ره) می‏فرماید: «اگر در شأن نزول آیات، روایاتی آمده است، نباید حکم آیه را مخصوص آن واقعه بدانیم تا پس از انقضای واقعه و از بین رفتن آن حکم، آیه نیز ساقط شود؛ زیرا بیان آیه عام است و علت آن را مطلق می‏کند. پس اگر در حق افرادی از مومنان مدحی می‏کند یا نسبت‏به غیر مومنان مذمتی می‏نماید، مدح و ذم خود را به صفاتی از آن‏ها تعلیل کرده و نباید حکم را منحصر به آن‏ها دانست بلکه هر که دارای آن اوصاف باشد مشمول حکم آیه می‏گردد.»

۶) دقت در تعارض قواعد: تعارض، تقابل و تنافی ادله است، به شکلی که یکی بر اثبات موضوعی دلالت نماید و دیگری بر نفی آن و جمع بین آن‏ها ممکن نباشد.پس اگر مغایرت بین ادله به گونه‏ای باشد که جمع آن‏ها ممکن باشد، دیگر به آن تعارض نمی‏گویند؛ مثلا، در تفسیر آیه کریمه «اهدنا الصراط المستقیم‏» آمده که مراد از آن قرآن، اسلام، طریق عبودیت و اطاعت‏خدا و رسول او صلی الله علیه وآله‏است. این معانی مغایرتی با هم ندارند؛ زیرا اسلام همان طریق قرآن و هر دو همان عبودیت و هرسه همان اطاعت از خدا و رسول الله‏صلی الله علیه وآله است.

سید علی اصغر حسینی