چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

زندگی چیزی شبیه دریافتن لبخند لحظه‌ها


زندگی چیزی شبیه دریافتن لبخند لحظه‌ها

- زندگی چیزی شبیه ترن هوایی شهربازی است. بالا، پائین، بالا، پائین. مهم این است که وقتی آن بالایی و وقتی با شتاب به سمت پائین سقوط می‌کنی خودت را نبازی و یادت نرود که کسی تو را آفریده …

- زندگی چیزی شبیه ترن هوایی شهربازی است. بالا، پائین، بالا، پائین. مهم این است که وقتی آن بالایی و وقتی با شتاب به سمت پائین سقوط می‌کنی خودت را نبازی و یادت نرود که کسی تو را آفریده و مراقب توست که قدرتی بالاتر از قدرت او نیست.

- زندگی چیزی شبیه یک جاده ناشناخته است. هر لحظه بخشی از آن را می‌بینی. داشتن نقشه راه الزامی است اما هیچ نقشه راهی وجود ندارد مگر آن را خودت کشیده باشی و هیچ تضمینی برای رسیدن به مقصد این جاده وجود ندارد مگر خواست، اراده و تلاش خودت. جاده نه صاف است نه مستقیم؛ پر از پیچ و خم و فراز و نشیب است.

برای گم نشدن باید چشم‌ها را باز نگه داشت و به علائم راهنما دقت کرد و مسیری را انتخاب کرد که به سمت روشنی و نور است نه تاریکی و وقتی در انتخاب راه مردد می‌مانی، گاهی باید فرمان را به قلبت بسپاری.

- زندگی چیزی شبیه نقاشی است؛ ترسیم لحظه‌هایی که سپری می‌شود. روی این بوم نمی‌شود هر چیزی را نقاشی کرد چون تصحیح کردنش غیرممکن یا بسیار دشوار است.

- زندگی چیزی شبیه بازی کامپیوتری است؛ بازی‌ای که برای بار اول آغازش کرده‌ای. هیجان‌انگیز و ناشناخته. اما اگر بسوزی، نمی‌توانی آن را از سر بگیری و برای جبران اشتباه‌هایت دکمه برگشتی وجود ندارد و باید دنبال راه‌های دیگری بگردی. هیچ کس این بازی را انجام نداده تا رمز و راز عبور از موانع‌اش را تقلب کنی، چون هر کس بازی خودش را دارد. پس باید دقت کنی و شجاع باشی. ترسوها زود می‌بازند. زندگی شبیه یک رود بزرگ است. گاه از کنار تماشایش می‌کنی، در کناره‌های رودی و گاه درست وسط سیلاب.

- زندگی شبیه بازاری است که در آن خوبی و بدی بده بستان می‌شود. از هر دست بدهی از همان دست می‌گیری، هر چه بکاری، همان را درو می‌کنی، خوبی کنی، خوبی می‌بینی و بدی کنی، بدی می‌بینی. بازار عدالت.

آنقدرها مهم نیست که زندگی را به چه چیزی تشبیه کنیم، مهم این است که در گذر روزهای خوب و بد و در فراز و نشیب‌ها، یادمان نرود که باید تا جایی که می‌توانیم روحمان را پاکیزه از آلودگی‌ها نگه داریم تا بتواند با قدرت مسیر برتری را طی کند و یادمان نرود که هیچ مایع سفیدکننده‌ای اختراع نشده که آن را به حالت اول برگرداند و سفید و براقش کند.

شاید هم اهدافی که در مسیر زندگی آنقدر دور تصورشان می‌کنیم، همین نزدیک نزدیک باشد. شاید همه آن هدف‌ها، در نهایت همین یکی باشد؛ فقط پاکی روح که به خشنودی عمیق ما و لبخند لحظه‌ها و به هدیه بزرگی که خشنودی خداست ختم می‌شود.

عصمت دین‌پرور