پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

بی هماوردی صهیونیست ها در سال های سرنوشت ساز فلسطین


بی هماوردی صهیونیست ها در سال های سرنوشت ساز فلسطین

شصت سال جنایت شصت سال مقاومت ۱۵

● سال‏های سر نوشت ساز

به دنبال صدور مواضع جدید انگلستان پیرامون فلسطین در قالب "کتاب سفید"، صهیونیست‏ها با شدّت و حدّت علیه آن موضع گرفتند و حتی "بن‏گوریون" رهبر با نفوذ صهیونیست‏ها، علی‏رغم مواضع مسالمت‏ جویانه "آژانس یهود" در برابر انگلستان، دستور اعمال خشونت علیه "حکومت قیمومیت" را صادر کرد.صهیونیست های افراطی دیگر نیز برنامه های بزرگتری را علیه انگلستان در سر داشتند که البته بسیار خام و کودکانه به نظر می رسید. از جمله سازمان تروریستی "ایرگون" که توسط "ژابوتینسکی" تأسیس شده بود، قصد داشت طی یک عملیات متهورانة نظامی، کودتایی را علیه "حکومت قیمومیت" به اجرا درآورده و تشکیل "دولت یهودی" را اعلام کند. طراحی این عملیات، یک ماه پیش از آغاز "جنگ دوم جهانی" انجام گرفت و قرار بود در آوریل سال ۱۹۴۰ به اجرا درآید، اما آغاز جنگ، همة برنامه‏های خیالی "ایرگون" را برهم زد.

با مرگ رهبر این گروه "ولادیمیر ژابوتینسکی" در اوت سال ۱۹۴۰، سازمان "ایرگون" دچار رکودی چند ساله شد.

تنها دو ماه و نیم پس از صدور "کتاب سفید سال ۱۹۳۹" آتش جنگ دوم جهانی شعله‏ور شد. با آغاز جنگ دوم جهانی در سال ۱۹۳۹، صهیونیست‏ها علی‏رغم تیرگی روابط با انگلستان، چاره‌ای نداشتند جز این که همراه نیروهای انگلیسی، با "متحدین" (آلمان، ایتالیا و متحدان آن‌ها) وارد جنگ شوند، چرا که رژیم‏های حاکم بر "آلمان" و "ایتالیا" از دشمنان سرسخت "یهود" محسوب می‏شدند. با این حال، گروه تروریستی "ایرگون" حملات ضدانگلیسی را نیز در فلسطین پی گرفت.

علی‏رغم تحولات مذکور نباید این‏گونه تلقی کرد که انگلستان، در سیاست‏های کلی خود تغییری ایجاد کرد و صهیونیست‏ها را از مقام "متحدی استراتژیک" تنزل داد. صهیونیست‏ها نیز به خوبی واقف بودند که بریتانیا در شرایط جنگی، به اجبار تدابیر ویژه‏ای را در پیش خواهد گرفت که اندکی متفاوت از گذشته است. این وضعیت بحرانی، با حملات برق‏آسای هیتلر، و اشغال فرانسه و بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی تشدید شد. برخلاف جنگ اول جهانی که فرانسه و ایتالیا نیز در کنار انگلستان حضور داشتند، این بار، فرانسه بسیار زود به اشغال دشمن درآمد و ایتالیا نیز متحد اصلی آلمان محسوب می‏شد. به این ترتیب انگلستان مجبور بود با حداکثر توان خود، مشغول جنگ شود و این خود از تمرکز مادی و معنوی "حکومت قیمومیت" در فلسطین می‏کاست.

● از اروپا به آمریکا

شرایط جدید بریتانیا، دستگاه دیپلماسی این کشور را ملزم می‏ساخت دشمنان جهانی و رقبای منطقه‏ای خود را به نحوی کنترل کند تا او را از جبهة نبرد با آلمان و متحدین آن منحرف نکند. از سوی دیگر، بریتانیا روی حمایت جهان عرب از خود بسیار حساب می‏کرد و همین باعث می‏شد برای کسب اعتماد آنان، مسالمت و دوستی بیش‌تری با اعراب از خود نشان دهد.

صهیونیست‏ها به شدت نگران این بودند که منافع آنان در فلسطین، به دلایل فوق‏، تحت تأثیر شرایط جنگی بریتانیا قرار گیرد که همین طور هم شده بود و انتشار آخرین "کتاب سفید" درباره فلسطین، مهم‏ترین نشانه این ماجرا بود. سازمان جهانی صهیونیزم و آژانس یهود باید خلأ نسبی اصلی‏ترین حامی خود را به گونه‏ای پر می‏کرد که چند قدمِ باقی‏مانده تا رسیدن به هدف نهایی را، با کم‌ترین مشکل طی کند. کمی تأمل دربارة وضعیت قدرت‏های برتر دنیا در دهة ۱۹۴۰ میلادی، بهترین و شاید تنها انتخاب را پیشروی صهیونیست‏ها قرار داد: "ایالات متحدة آمریکا".

این کشور که از آسیب‏های کمرشکن جنگ جهانی اول مصون مانده و در سال‏های آغازین جنگ جهانی دوم نیز از ورود به نبرد خودداری کرده بود، بالاترین امتیاز را برای حمایت از "آژانس یهود" و "تشکیل کشور یهود" کسب کرد؛ زیرا از یک طرف، این قدرت تازه‏نفس، حریصانه به دنبال یافتن جای پایی محکم در خاورمیانه - به علت ذخایر هنگفت نفتی آن - بود و قصد رقابت جدی با انگلستان بر سر نفوذ در مناطق آسیایی را داشت و از جانب دیگر، طی چند دهة گذشته، آمریکا به محل استقرار تروتمندترین یهودیان جهان، تبدیل شده بود و حمایت مالی این یهودیان برای "آژانس یهود" و "کشور یهودی" در حال شکل‏گیری حیاتی بود. گر چه یهودیان ایالات متحده، در ابتدا به صهیونیزم، زیاد روی خوش نشان نداده و ترجیح می‏دادند به آمریکا به عنوان "سرزمین موعود" فکر کنند، اما "سازمان جهانی صهیونیزم" توانست با تبلیغات پرحرارت و سنگین درباره مظلومیت قوم یهود و خصومت هیتلر علیه یهودیان جهان، یهودیان آمریکا را به سوی خود متمایل کند. همچنین مسیحیان آمریکایی، که پروتستان‏های متعصبی نیز بودند، با تکیه بر پیوندهای تاریخی میان پروتستان‏ها و یهودیان، با اشتیاق از دولت خود برای حمایت از "یهودیان مظلوم" پشتیبانی می‏کردند. به این ترتیب، با صدور آخرین "کتاب سفید" و آغاز جنگ دوم جهانی، دستگاه رهبری "صهیونیزم جهانی"، از اروپای غربی به ایالات متحدة آمریکا منتقل شد.

در اوت سال۱۹۳۹ میان رهبران "سازمان جهانی صهیونیزم" و "هیأت یهودیان آمریکا" ملاقاتی در "ژنو" صورت گرفت. در جریان این ملاقات قرار شد سازمان جدیدی تأسیس شود که روابط "صهیونیزم" با "آمریکا" را، پس از ورود انگلستان به جنگ، تنظیم کند. این سازمان، نخست "کمیتة اضطراری آمریکا در امور صهیونیزم" نام داشت و سپس به "شورای اضطراری صهیونیست‏های آمریکایی" معروف شد. این شورا باید پشتیبانی لازم را از صهیونیست‏ها برای اتخاذ مهم‏ترین تصمیم در راه تأسیس "رژیم صهیونیستی" در فلسطین، به عمل می‏آورد.

● تبدیل "موطن" به "کشور"

این تصمیم مهم عبارت بود از تغییر استراتژی صهیونیزم در فلسطین از "ایجاد موطن یهودی" به "تأسیس کشوری یهودی". ساده‏انگارانه است اگر این‏گونه تصور شود که تا پیش از این مقطع زمانی، صهیونیست‏ها در فکر "تأسیس کشوری یهودی" نبودند. صورت مذاکرات افشا شدة "اولین کنگرة جهانی صهیونیزم" نشان می‏دهد صهیونیست‏ها به علل سیاسی و استراتژیک، نمی‏خواستند مقاصد واقعی‏شان در مورد "تأسیس کشوری یهودی" افشا شود؛ از این‏رو، آنان واژة "موطن یهودی" را جعل کردند، چرا که با واقعیت صهیونیزم در آن مرحله از زمان (پایان قرن نوزدهم) هماهنگ‏تر بود. "ماکس نوردو" معاون "هرتسل"، دربارة نحوة جعل این واژه در "اولین کنگرة جهانی صهیونیزم" می‏گوید:

"بیش‌ترین تلاش خود را به کار بردم تا طرفداران ایجاد کشور یهودی در فلسطین را متقاعد سازم که می‏توانیم اصطلاحی جایگزین را مطرح کنیم که نشان‏دهندة منظور ما باشد، اما آن را چنان ارائه دهیم که از تحریک عثمانی‏های حاکم بر کشور مورد نظر جلوگیری کند... من به جای اصطلاح کشور، موطن را پیشنهاد کردم... اصطلاحی مبهم بود، اما به خوبی می‏دانستیم که معنای آن چیست! در آن برهه، معنی‌ کشور یهود را داشت."

آن چه بعدها در "اعلامیة بالفور" و "کُتُب سفید" چندگانه از آن یاد می‏شد نیز، همان اصطلاح "موطن یهودی" بود و همین ابهام نهفته در این اصطلاح، دستان "سازمان جهانی صهیونیزم" و حامیان انگلیسی آنان را برای بازی‏های پیچیدة سیاسی و کنترل حساسیت‏های دشمنان و رقبای منطقه‏ای و بین‏المللی بازگذاشت.

همان‏طور که اشاره کردیم، طی نیم قرن، سلسله به هم پیوسته‏ای از این بازی‏ها، در منطقة خاورمیانه و جهان به اجرا درآمد تا با آغاز جنگ دوم جهانی، "سازمان جهانی صهیونیزم" به جایی رسید که حس می‏کرد اگر از فرصت به دست آمده به واسطه جنگ استفاده نکند، خیانتی بزرگ مرتکب شده است. همة شرایط مهیا بود: مدعیان فلسطین اعم از اعراب و انگلستان، شدیداً درگیر مسائل خود بودند. دولت‏های تازه‌تأسیس عربی، همگی مشغول حل و فصل مشکلات داخلی‏شان بودند و انگلستان هم در آتش جنگ جهانی دست و پا می‏زد. از اعراب فلسطین هم که رهبرانشان یا کشته و تبعید شده بودند و یا سعی داشتند با آلمان و ایتالیا، علیه انگلستان متحد شوند، کاری برنمی‏آمد. (این اشتباه مکرر اعراب بود که می‏پنداشتند می‏توانند از باشگاه صلیبی اروپا، متحدی برای خود علیه اعضای دیگر همین باشگاه پیدا کنند؛ کاری که در طول تاریخ رویارویی اسلام و صلیبیان محقق نشد و در هر مقطعی که "به ظاهر" چنین اتحادی صورت گرفت، در نهایت باعث ضربه‏پذیرتر شدن مسلمانان و تضعیف آنان شد).

مسألة تبدیل "موطن یهودی" به "کشور یهودی" از همان سال‏های ابتدای جنگ توسط "آژانس یهود" به بحث گذاشته شد و در پایان سال ۱۹۴۱ کمیته‏ای مأمور تدوین یک بیانیه حاوی اهداف جدید صهیونیزم شد.

همکاری "آژانس یهود" با "کمیتة اضطراری آمریکا در امور صهیونیزم" (یا در آینده "شورای اضطراری صهیونیست‏های آمریکایی") منجر به برپایی کنفرانس فوق‏العاده‏ای در هتل "بالتیمور" نیویورک در ماه مه سال ۱۹۴۲ شد. ششصد نماینده از صهیونیست‏های اروپا و سه عضو کمیتة اجرایی "آژانس یهود"، از جمله "حییم وایزمن" و "دیوید بن‏گوریون" در این کنفرانس شرکت داشتند. در "بالتیمور" طرح "تأسیس کشوری یهودی" به طور رسمی مطرح شد و کنفرانس، اعلامیه‏ای را حاوی اهداف جدید صهیونیزم موسوم به "برنامة بالتیمور" تصویب کرد. تصویب نهایی "برنامه بالتیمور" در کنفرانس یهودیان آمریکا به سال ۱۹۴۳ صورت گرفت. "تبدیل فلسطین به یک مشترک‏المنافع یهودی"، "رد کتاب سفید ۱۹۳۹"، "آزادی مهاجرت تحت نظر آژانس یهود" و "ایجاد ارتش یهودی با پرچم صهیونیزم (ستاره داوود)" از اصول "برنامة بالتیمور" بود.

"برنامة بالتیمور" سرانجام به میان صهیونیست‏های فلسطین برده شد و پس از بحث و بررسی توسط آنان، به تاریخ دهم نوامبر سال۱۹۴۲ در "بیت‏المقدس"، رسماً به عنوان استراتژی و سیاست جدید صهیونیزم پذیرفته شد.

آغاز جنگ رسمی گروه‌‏های تروریستی صهیونیست با نیروهای انگلیسی، مقدمه ورود آمریکا به صحنه فلسطین بود. در فوریة سال ۱۹۴۴، گروه "ایرگون" به رهبری "مناخیم بگین"، جنگ علیه آلمان و متحدانش را متوقف کرده و تماماً روی نبرد با "دولت قیمومیت" متمرکز شد. چندی بعد، گروه افراطی "اشترن"، که در حقیقت از "ایرگون" انشعاب کرده بود، مجدّداً به "ایرگون" پیوست و در کنار آن به جنگ علیه"حکومت قیومیت" روی آورد. تخریب اموال دولتی و ترور مقامات انگلیسی و حتی انهدام "دفاتر مهاجرت قیمومیت"، از جمله شیوه‏های صهیونیست‏ها برای مستأصل کردن بریتانیا بود. کمیسر عالی بریتانیا "مک میچل" دو بار مورد سوء قصد قرار گرفت و حتی وزیر بریتانیا در امور خاور نزدیک " لرد موین" که در عین حال عضو کابینه جنگی انگلستان هم بود، توسط گروه "اشترن" به قتل رسید.

بریتانیا از یک سو حاضر نبود منطقه‏ای مانند "فلسطین" را به رقیبی تازه از راه رسیده واگذار کند و از سوی دیگر در آن مقطع، آمادگی تحمل پیامدهای همراهی آشکار با صهیونیست‏ها را نداشت؛ به همین علت بود که "وینستون چرچیل" نخست‏وزیر وقت انگلستان، در سال ۱۹۴۵ به رییس "آژانس یهود" که از وی خواستار لغو "کتاب سفید" و "تأسیس کشور یهودی در فلسطین" شده بود، پاسخ داد: "تا پایان جنگ و مذاکرات متفقین، نمی‏توان بر سر مسأله فلسطین مذاکره کرد."

البته صهیونیست‏ها هم حاضر نبودند سرنوشت برنامه‏های خود را با تردیدها و ملاحظات انگلستان گره بزنند. هدف عملیات‏های تروریستی گروه‏های مسلح صهیونیستی، بالا بردن هزینه‏های "دولت قیمومیت" بود تا انگلستان وادار شود تصمیم نهایی خود را دربارة فلسطین بگیرد. البته این شرایط منافعی هم برای انگلیسی‏ها داشت و آن هم حفظ وجهه در برابر اعراب و پرهیز از قیام‏های ضدانگلیسی آنان بود.

تا پیش از پایان جنگ دوم جهانی در اروپا، تنها سازمان‏های "ایرگون" و "اشترن" علیه نیروهای انگلیسی حاضر در فلسطین دست به عملیات تروریستی می‏زدند. مدت کمی پس از پایان درگیری‏ها در اروپا، "آژانس یهود" مطمئن شد که "بریتانیا" به این زودی‏ها قصد دست کشیدن از فلسطین را ندارد. این در حالی بود که به زعم غالب صهیونیست‏ها، زمان قطعی برپا شدن "کشور یهودی" فرا رسیده بود. به این ترتیب، "آژانس یهود" شاخة نظامی خود "هاگانا" را علیه "دولت قیمومیت" وارد صحنه کرد. در نوامبر سال۱۹۴۵، "هاگانا" با "ایرگون" و "اشترن" متحد شد و هر سه در قالب "جنبش مقاومت"، عملیات ضدانگلیسی را پی گرفتند و در حقیقت، "ایرگون" و "اشترن"، حکم تیم‏های ضربت و جوخه‏های ترور "هاگانا"، شاخة نظامی "آژانس یهود"، را پیدا کردند.

(جالب این جاست که کم‌تر از یک سال قبل، اعضای "ایرگون" و "اشترن" بارها به دلیل عملیات ضدانگلیسی توسط "هاگانا" دستگیر و حتی شکنجه شده بودند). با گسترش روزافزون حملات به منافع بریتانیا، این دولت تصمیم گرفت بر تعداد نظامیان خود در "فلسطین" بیفزاید. در مدت کوتاهی، به قدری سرباز انگلیسی وارد فلسطین شد که تعداد آنان به ۱۰۵ هزار نفر رسید، یعنی یک ششم جمعیت یهودی حاضر در فلسطین؛ اما این واکنش سودی برای انگلستان به بار نیاورد و تنها در ۳۱ اکتبر سال۱۹۴۵، راه‏آهن فلسطین در ۱۸۶ نقطه توسط "هاگانا" منفجر شد. حمله به پلیس و گشتی‏های بریتانیا در سواحل مدیترانه نیز شدت یافت.

از سوی دیگر، اعراب از این که صهیونیست‏ها بر روی متحدان سابق خود آتش گشوده بودند، تا مدتی دچار سردرگمی شدند، اما مشاهدة عدم برخورد جدی "دولت قیمومیت" با عوامل این حملات و تداوم رخنه یهودیان در تمامی شؤون فلسطین، آنان را متقاعد کرد که خطر باقی است و باید کاری کرد.

● تاسیس اتحادیه عرب

در ۲۲ مارس سال ۱۹۴۵ کشورهای عرب با تأسیس "اتحادیة عرب" در قاهره، "دفاع از حقوق مردم فلسطین" را در رأس برنامه‏های خود قرار دادند و فلسطین را به عنوان یک عضو این اتحادیه به رسمیت شناختند. همچنین "کمیتة عالی عرب" بار دیگر توسط این اتحادیه احیا شد و با نام "شورای عالی فلسطین" آغاز به فعالیت کرد و به جای نمایندة فلسطین در اتحادیة عرب، اعضای این شورا معرفی شدند.

در درون فلسطین هم، علی‏رغم فرسایش فراوان نیروهای انقلابی بر اثر "انقلاب بزرگ فلسطین"، دو سازمان شبه نظامی برای مقابله با گروه‏های مسلح صهیونیستی ایجاد شد. اول سازمان "نجاده" که توسط "رشاد الدباغ" و "محمد الحواری" فرماندهی می‏شد و دوم سازمان "فتوا" که تحت رهبری "جمال الحسینی"، پسرعموی "حاج امین الحسینی"، قرار داشت. این دو سازمان به دلایل مذهبی، به شدت با یکدیگر اختلاف داشتند، اما "اتحادیة عرب" تلاش‏هایی را برای اتحاد "نجاده" و "فتوا" آغاز کرد و با اعزام یک افسر مصری به نام "محمود لبیب" به فلسطین، سرانجام موفق شد این دو سازمان را در هم ادغام و تشکلی جدید با نام "سازمان جوانان" تأسیس کند.

البته این اتحاد به دلیل غیراصولی بودن آن و اختلافات عمیق رهبران دو گروه، عاقبت خوشی پیدا نکرد و به دلیل خیانت یکی از فرماندهان آن درست در حساس‌ترین لحظات تاریخ (سال ۱۹۴۸) متلاشی شد.

محمدعلی صمدی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.