سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

هلال ماه, پشت هجده قدم


هلال ماه, پشت هجده قدم

جام جهانی ۲۰۰۶ اولین باری است كه این قدر از ایتالیا مطمئن هستیم اضطرابی اگر بود به هجده قدم حریف مربوط می شد نه زمین خودمان ممكن بود گل نزنیم, فرصت ها را از دست بدهیم اما این كه گل بخوریم

۱- و این حاصل صبر ما بود. ایتالیای غمگین ما بر آلمان همیشه پیروز غلبه كرد. این قدر عقب نشست، این قدر در خودش جمع شد كه فرهنگ مهاجمی مثل آلمان، از نفوذ به درون آن خسته شد، دید كه نمی تواند، دید كه زورش نمی رسد.

شكست های ایتالیا هر چند وقت آن قدر روی هم جمع می شود كه كم كم از درونش یك پیروزی بیرون می آید. مثل كودكی كه آن قدر كتك می خورد كه پدرش را خسته می كند. اینجا عقب نشستن و مشت خوردن خودش یك تاكتیك است.

محمدعلی كلی هم اغلب بازی هایش را این طوری می برد. این قدر مشت می خورد كه حریف قوی تر و جوان تر خسته می شد و بعد علی، با یك ضربه كارش را می ساخت. این یكی از اولین سكانس های فیلم «علی» ساخته مایكل مان است. علی در برابر سانی لیستون، همین جور دارد مشت می خورد.

تكیه داده به طناب های رینگ و لیستون دارد می زندش. كمی ناداوری و خطاهای ناجور لیستون (كه به هر حال برای شكل دادن به درام لازم است و قاطی بازی دیشب آلمان ها هم بود) به هر حال وجود دارد. محمدعلی هر چندوقت ضربه ای می زند، اما باز پس می كشد و در می رود. می رود دفاع. و لیستون می كوبد توی سر و چشم و پهلوهای علی. و درست در این لحظه مسابقه است، لحظه ای كه تماشاگر مشت خورده انتظارش را دارد، كه جو عوض می شود. كه محمدعلی اولین ضربه اش را می زند. ووووووه. موسیقی ضرب و زنگ دار لیزا جرارد و پیتر بورك از اینجا شروع می شود و نمای بسته ای داریم از دو پای علی كه آن رقص پای معروفش را اجرا می كند. ورق برگشته است. ایتالیا در دقیقه ۱۱۸ بازی گل زده است. كودك كتك خورده روی پاهایش بلند شده است.

۲- عقب نشستن و در خود فرو رفتن ایتالیا هیچ وقت از ترس نیست. این اتفاقی است كه همیشه می افتد. این بهترین شكل درام است. مرد ضعیفی كه قوی می شود. نه زیر پا مانده است و نه همیشه قوی بوده. ایتالیا با آنگولا بازی كند یا غنا، با اوكراین یا آلمان، شیوه بازی همین است.

حتی وقتی خیلی از حریفش قوی تر است، برتری اش باز دل آدم را نمی زند. این یك جور اصالت است كه در بازی تیم های دیگر كم گیرمی آید. ایتالیایی ها بردشان را خوشمزه می كنند. آدم را تا دم مرگ می برند و زنده برمی گردانند. اصول داستان پردازی را رعایت می كنند. حالا كه ایتالیا برده و یكی دو ساعتی از بازی گذشته، تازه غم و غصه ها شروع شده. این كه چند سال دیگر باید منتظر بمانیم تا ایتالیایی ها به چنین پیروزی ای مهمان مان كنند.

از نیمه نهایی جام ۱۹۹۰ تا فینال ۱۹۹۴ و پنالتی های یك چهارم نهایی ۱۹۹۸ و آخرین لحظات فینال لعنتی جام ملت های ۲۰۰۰ و بالاخره یك هشتم نهایی جام جهانی ،۲۰۰۲ گذشته ایم كه به این بازی رسیده ایم. فرق می كند با آلمانی كه وقتی ضعیف است باز مثل تیم های برنده بازی می كند. این فرهنگ پر از تراژدی ایتالیا در برابر فرهنگ پر از فتوحات آلمان است. لحظه ای است كه كودك كتك خورده سرش را بلند می كند.

جام جهانی ۲۰۰۶ اولین باری است كه این قدر از ایتالیا مطمئن هستیم. اضطرابی اگر بود به هجده قدم حریف مربوط می شد نه زمین خودمان. ممكن بود گل نزنیم، فرصت ها را از دست بدهیم. اما این كه گل بخوریم؟! اصلاً. سیستم اصیل ایتالیایی حالا به چنان كمالی رسیده كه سال ها از آن دور مانده بود. این تیمی است كه به هوادارانش قوت قلب می دهد. تیمی كه مدافعانش در برابر مهاجمان حریف می ایستند. شما نگران نباشید، بدن كاناوارو هست. یك جور دیوار گوشتی كه كسی نمی تواند از آن عبور كند. در تمام این دوره از بازی ها، شاید ایتالیا عقب نشسته باشد، اما این دیوار گوشتی به غیر از یك صحنه در بازی با آلمان، وانداده است. بینش باز نشده است. این زنجیره تیمی افتخار ما است. میانه میدان را نداریم، اما پشت هجده قدم را چرا. كنار هم ایستاده ایم.

رفقایی كه آخر بازی دیشب SMS زدند، چند سالی بود كه منتظر مانده بودند؟ این اتفاقی است كه هر روز نمی افتد. اگر ایتالیا به قول گروسو حالا درون زمین یك تیم حسابی دارد، هوادارانش در ایران هم چنین گروهی تشكیل داده اند.

همدیگر را می شناسند یا نه، مهم نیست. یا با هم ارتباط دارند یا نه. آدم ها را از تیم هایی كه دوست دارند می شود شناخت. ۴ سال پیش SMS نبود و حالا هست. قبل و بعد از بازی گوشی های مان را در دست می فشاریم و منتظر می مانیم. منتظر یك بوق، یك زنگ. فوتبال بهانه است. به عكس های هواداران تیم ها در اینترنت یك نگاهی بیندازید. فرصتی ایجاد شده تا آدم ها دور هم جمع شوند. كه دنبال گریه و خنده ای بگردند كه آنها را به یكدیگر نزدیك خواهد كرد. بعد بازی ایتالیا و دور و بر خودمان، این همه SMS رد و بدل شده، كه یك ركورد است.

هنوز با هم ارتباط داریم. این هم از تكنولوژی. یك ساعت بعد از بازی است و دارم از طریق عكس های اینترنتی به صورت همه آنهایی كه هزاران كیلومتر آن طرف تر برای پیروزی ایتالیا یا شكست آلمان خندیده اند یا گریسته اند نگاه می كنم. عكاس ها این روزها زمین بازی را بی خیال شد ه اند و صورت هواداران را نشانه رفته اند. چنین غم یا خوشحالی نابی در باقی سال كمتر گیر می آید. وقتی كه فوتبال نیست. ن

ه فقط با این گروه محدودی كه SMS می زنند، كه حالا با طیف گسترده ای از آدم ها رو به رو هستیم. انگار نیمی از جهان امشب غمگین اند و نیمی خوشحال. فعلاً جزء نیمه خوشحالیم ولی یكشنبه شب شاید همه چیز فرق كند. پس مغرور نمی شویم. به این می گویند تجربه باخت. ایتالیا تا دل تان بخواهد از این جور تجربه ها در اختیار ما هوادارانش گذاشته است. جای خیلی از ما كنار یكدیگر در تجربه این برد خالی بود: «كاش فلانی هم بود.» فینال امسال، وقتی مدافعان ایتالیا مثل هلال به دقت چیده شده ای، دور محوطه هجده قدم شان می ایستند تا دروازه تیم شان را در برابر فرانسه یا پرتغال حفظ كنند، جای چند نفر از شما كنار گروه ما خالی خواهد بود؟ اما چه فرقی می كند.

از این بردها نباشد، باخت كه هست. وقتی كنار هم هستیم، باختن هم حال می دهد.پیروزی ایتالیا به كنار، این كه الكس دل پیرو گل نهایی را زد، ماجرا را قشنگ تر می كند. با دل پیرو عمری گذرانده ایم. با او از گمنامی بیرون آمده ایم و با او غروب كرده ایم. در تمام این مدت همراهش بوده ایم. و این كه هنوز مانده، خودش غنیمتی است. دل پیرو در بازی نبود و وقتی وارد شد، جزء رویاهای مان بود كه گل بزند و اتفاقاً زد.

گلش را با ضربه آرامی هم زد. توپش كه از بالای سر ینس لمن رد شد، خیالم كه از گل شدن توپ راحت شد، برگشتم و برای یك لحظه به چهره رفقایم نگاه كردم. صورت شان را دیدم وقتی توپ به تور دروازه رسید و از جا پریدند. گفتم كه، ایتالیایی ها بلدند چه جوری یك گل معمولی را، گلی كه تاثیر چندانی در نتیجه بازی ندارد را، مهم و محترم جلوه دهند. حتماً می دانید كه، همه آدم ها در همه جای دنیا كارهای یكسانی انجام می دهند. فرقش این است كه تعداد معدودی از این آدم ها بلدند كه چه جوری همان كارهای معمول را با كلاس جلوه دهند.

امیر قادری



همچنین مشاهده کنید