پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
بازگشت به قرآن
با طولانی شدن عصر هجران و جدایی از قرآن و فریادرسی رسول به خاطر مهجور ماندن قرآن در میان قومش و با فاصله افكندن بین نور قرآن و تودهها از طرف آنان كه مرگ خود را در سریان روح كتاب در اجساد نحیف مسلمانها میدانند در دهههای اخیر، شاهد عصر بازگشتبه قرآن با انگیزههای گوناگون و پراكنده و توقعها و انتظارهای متفاوت هستیم. گروهی با طرح پرسشها و تهیه پاسخ به قرآن روی آوردند تا برای حرفهای خود مستندی بیابند و به آنچه یافتهاند رنگ دینی بدهند.
گروهی با بازگشتبه قرآن، به ظاهر قرآن و الفاظ آن بسندهكرده و فهم قرآن و تعقل در حقیقت آن را متروك گذاشتهاند و دین را وسیله و نردبانی برای رسیدن به دنیا قرار دادند و قرآن را بر هوای خود عطف كردند. دسته سوم با اهرم قراردادن قرآن، جوامع اسلامی را در برابر استعمار بیدار و متحد كرده و با تكیه بر یك بعد قرآن، ابعاد دیگر آن را فراموش نمودند. عداهای نیز به جای طرح بازگشتبه قرآن، چرایی بازگشت را مطرح نمودند واینكه چرا باید به قرآن بازگشت و قرآن چه ضرورتی دارد و اساسا انسان چه نیازی به این رجعت دارد.
در پاسخ به این سؤال، پرسشهای اصلیتری روی مینماید كه انسان چه نیازی به دین و وحی دارد و جایگاه و منزلت وحی در زندگی آدمی كجاست؟
و قبل از این، سؤال مهمتری جلوه میكند كه انسان كیست و چه نیازهایی دارد تا آنگاه بر اساس شناخت انسان از خودش و نیازهایش، نسبت او با دین و وحی و قرآن روشن گردد، چرا كه با مجهول بودن او و نیازهایش همه چیز برای او مجهول خواهد ماند; آنگونه كه علیعلیه السلام فرموده:«فان الجاهل بقدر نفسه یكون بقدر غیره اجهل». (۱)
هر كس به ارزش وجودیاش نادان باشد، به شناخت دیگران نادانتر است و فرق نمیكند این غیر، وحی، قرآن، ... باشد كه قدم اول در حوزه معرفت، انسان شناسی است كه انسان با شناختخود به شناخت غیر خود میرسد و به سؤالهای بیجواب پاسخ مناسب میدهد. نزدیكترین و بیخطرترین راه معرفت، تفكر در نفس آدمی است كه با این تفكر، انسان مجهولات و گم شده خود را باز مییابد و به:
۱. قدر،
۲. روابط گسترده و پیچیده،
۳. استمرار و تداوم،
خود راه مییابد.
قدر عبارت است از: ۱ . اندازه ۲ . ارزش ۳ . برنامهریزی.
اندازه و قدر انسان كدام است؟ این قدر و اندازه چه ارزشی دارد و برای این اندازه و ارزش به چه برنامهای نیاز است.
استعدادها و سرمایهها و امكانات مجموعه قدر آدمی را تشكیل میدهد; آنچه كه با سایر موجودات مشترك دارد و آنچه كه خاص خود اوست، از غریزه گرفته تا نیروی فكر و عقل و قلب و روح.
انسان موجودی است كه با نیروی فكرش، با داشتن مبادی و معلومات مطلوب، به مجهولش راه پیدا میكند و به شناخت راههای متعددی دست مییابد. با نیروی عقل كه نیروی سنجش اوست، به ارزیابی و سنجش راههای بدست آمده میپردازد و بهترین را نشان میدهد، چرا كه در تعریف عقل آمده است: «العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان» . (۲)
این انسان از مركز ادراك و احساس برخوردار است كه حب و بغض و دوستی و دشمنی و گرایش او را تشكیل میدهد و همه عواطفش را در بر میگیرد كه به این مركز ادراك و احساس قلب میگویند.
چنین انسانی در برابر ارزشها و اهداف و راههای بدست آمده و بهترین آنها از قرب و بعدی برخوردار خواهد بود و خود را در جایگاه دور و نزدیكی در نوسان میبیند كه نشانگر «روح» اوست.
آدمی با معرفت این مجموعه و اندازه و قدر و تامل در دنیاهای قبل از این دنیا، به ارزش خود پی میبرد كه از دنیای موجود بزرگتر است و به تعبیر حضرت علیعلیه السلام برای این دنیا خلق نشده است: «لسنا للدنیا خلقنا» (۳) و دنیا منزلی از منازل سیر اوست و دار مجاز و پل عبور است: «فان الدنیا لمتخلق لكم دار مقام بل خلقت لكم مجازا لتزودوا». (۴)
اینجاست كه انسان به غیب و آخرت گرایش و عشق و كشش پیدا میكند وبه استمرار و ادامه خود میرسد كه بدون این تفكر و تامل در خویش به خسران مینشیند و به ادامه راهش گرایش نمییابد كه «الذین خسروا انفسهم فهم لایؤمنون». (۵)
از جهت دیگر آدمی خود را با جهان و دیگران در ارتباط میبیند و خود را در دنیایی از روابط احساس میكند و چنان این احساس، ظریف و زیباست كه به عمق این حقیقت رهنمود میشود:
اگر یك ذره را برگیری از جای
همه عالم خلل یابد سراپای
حال برای چگونه رابطه ایجاد كردن و چگونه راه رفتن، چگونه خوابیدن و چگونه گفتن خود را نیازمند ضابطههای حاكم بر این روابط احساس میكند.و با شناخت این مجموعه قدر و روابط گسترده و پیچیده و باور به ادامه و استمرار، انسان به كسی كه او را در این سیر تا انتهای مقصد راهنمایی كند و برای او برنامهای جامع و كامل ارائه دهد و راه را برایش روشن گرداند، مضطر میشود; آنگونه كه برای رفع عطش به آب اضطرار پیدا میكند.
عشق او به راهش او را عاشق نوری میگرداند كه همه راه را برایش روشن میگرداند. این نور نمیتواند غریزه باشد كه غریزه انسان حتی در مقایسه با غریزه سایر حیوانات ضعیف است و علم و عقل نمیتواند این نقش را ایفا كند كه عقل و علم نور افكنی در سطح محدود هستند; بگذریم از اینكه خود عقل برای روشن شدنش محتاج به نور است .
اینجاست كه ضرورت وحی و دین و قرآن جلوه مینماید كه این گسترده و بینهایت را تنها خالق این مسیر با نور خودش میتواند روشن نماید و قرآن همان نور حق است كه بر قلب پاك پیامبر نازل شده تا همه راه انسان تا مقصد نهایی را روشن گرداند: «قد جائكم من الله نور و كتاب مبین». (۶) بنابراین قرآن ضرورت كسانی است كه با معرفتبه قدر و روابط و ادامه خویش، خود را از دنیا بزرگتر میبینند و عالم شهود را برای خود كم دیده و به دنیاهای بزرگتر و به استمرار خود عشق میورزند و این عشق، آنها را عاشق قرآن میگرداند و به قرآن مضطر مینماید; چرا كه «و الذین یؤمنون بالآخرهٔ یؤمنون به»; (۷) كسانی گرایش به قرآن پیدا میكنند كه به آخرت گرایش داشته باشند.
پینوشتها:
۱) نهجالبلاغه، نامه ۵۳.
۲) محاسن برقی، ج ۱، ص ۳۱۰.
۳) نهج البلاغه، نامه ۵۵.
۴) نهجالبلاغه، خطبه ۱۳۲.
۵) انعام / ۱۲.
۶) مائده / ۱۵.
۷) انعام / ۹۲.
عبد المجید فلسفیان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست