سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

پرواز با پرنده مهاجر


پرواز با پرنده مهاجر

اگر فردا پس فردا خبرش آمد كه فیلیپه اسكولاری را به خاطر جر و بحث با داور مسابقه محروم كرده اند, مشخص می شود فوتبال دنیا یك حساب و كتابی دارد اسكولاری در كل بازی از حرف زدن با داور و بازیكنانش منصرف نمی شد

● گزارش اختصاصی از نیمه نهایی

اگر فردا پس فردا خبرش آمد كه فیلیپه اسكولاری را به خاطر جر و بحث با داور مسابقه محروم كرده اند، مشخص می شود فوتبال دنیا یك حساب و كتابی دارد. اسكولاری در كل بازی از حرف زدن با داور و بازیكنانش منصرف نمی شد.

حتی بارها رو به ریموند دومنك كرد و با اشاره های عجیب دست و صورت او را مورد خطاب قرار داد. فیلیپیو در حقیقت یكی از سوژه های جذاب ورزشگاه آلیانز بود كه البته خبرنگارها او را به همدیگر نشان می دادند و می خندیدند.

اسكولاری كه برای بردن حاضر است شخصیت خودش را له كند در دفعات بعدی بغل دستی های خودش را هم بلند كرد تا به نیمكت فرانسه و زمین و زمان بپرند و فریاد بزنند. با این وجود دومنك مثل ماركو فن باستن در بازی قبلی حتی نگاه هم به همتای خودش نمی كرد. كار به جایی رسید كه مایكل لندرو دروازه بان سوم فرانسه چندین بار بلند شد و با حركات دست ادای او را درآورد و به مربی پرتغال فهماند خیلی حرف می زند.

در عین حال اواخر مسابقه هر دفعه دور و بری های اسكولاری می خواستند بلند شوند و جوسازی كنند، فیلیپه با حركات دست آنها را آرام می كرد. این تصور می رفت كه مرد برزیلی با پذیرش شكست از صرافت آن كارها افتاده، ولی باز در هنگام خروج از زمین او تمام فكرش این بود كه پشت سر خورخه لاریوندا، داور اروگوئه ای راه بیفتد و نق بزند. اگر مسئولین تیم پرتغال او را نمی گرفتند حتی مستر اسكولاری بدش نمی آمد اوضاع را خراب تر هم بكند. این حركات ناشیانه در حالی بود كه پیش از بازی همه جا از كتاب چینی «هنر جنگیدن» كه كتاب محبوب اسكولاری است حرف می زدند.

مربی پرتغال اما می تواند ضمیمه ای با عنوان «و چگونه می توان خود را حقیر كرد» به این كتاب اضافه كند. بازی كه تمام شد بازیكنان فرانسوی به سراغ هوادارانشان رفتند و از آنها تشكر كردند. یكی از آنها ویلی سانیول بود كه یكی یكی جایگاه های فرانسوی ها را می دید و می رفت. سانیول سرانجام به جایی رسید كه فرانسوی ها كنار خبرنگارها نشسته بودند. كلی از تماشاگران سمت او هجوم آوردندو می گفتند مثل پاتریك ویرا پیراهنش را دربیاورد و به آنان بدهد. سانیول اما انگار آنها را نمی دید.

مدام با چشمانی نگران جمعیت پشت سر آن عده را نگاه می كرد. جوری كه منتظر اتفاق عجیبی است. در یك لحظه نگاهش در یك جا ماند و آنجا، پله هایی بود كه همسرش با دختر كوچكی كه در بغل داشت پایین می آمد. جمعیت ناخودآگاه كنار رفت و سه نفر همدیگر را در آغوش گرفتند. مشخص هم نبود كه چرا هر سه ناگهان به گریه افتادند. گریه بابت این موفقیت بزرگ بود و یا از بابت دلتنگی، معلوم نشد. یكی هم از آن كنار آمد پرچم بزرگ فرانسه را روی این سه نفر انداخت. فلاش ها یك لحظه قطع نمی شد.

امه ژاكه هم مثل دیدارهای قبلی فرانسه در استادیوم بود. او یكی از خوشحال ترین كسانی بود كه موفقیت تیم ملی كشورش را می دید. پیروزی ریموند دومنك پیروزی بزرگ او هم محسوب می شد. با این برد حالا ژاكه به راستی پدر فوتبال فرانسه شده، چون دومنك مثل روژه لمه از همكاران و دوستان قدیمی ژاكه است. كسی كه ژاكه بر روی او خیلی پافشاری كرد و سرانجام توانست دستیار سابقش را به مربیگری تیم ملی برساند.

اگر پیشتر دوست دیگر امه ژاكه یعنی روژه لمه توانسته بود به قهرمانی جام ملت های اروپا ۲۰۰۰ برسد، این مرتبه دستیار دیگر ژاكه موفق شد تیم ملی فرانسه را به فینال جام جهانی ۲۰۰۶ برساند. از آن جام ملت ها تا این جام جهانی، ژاكه اما نفوذ خود را تا حدودی از دست داده بود و آن زمان دوران مربیگری ژاك سانتینی در تیم ملی بود. سانتینی دقیقاً برخلاف خواسته ژاكه انتخاب شده بود. كسی كه نه دوست و دستیار ژاكه و نه مثل لمه و دومنك در آكادمی ملی «كلروفونتن» جایی كه ژاكه همه كاره اش به شمار می آید تحصیل كرده بود. سانتینی كه طبق پیش بینی ژاكه در یورو ۲۰۰۴ زمین خورد، فوتبال فرانسه دوباره روی به امه ژاكه آورد كه حالا با این توفیق از این انتخاب خود بسیار راضی است. پیروزی فرانسه بر پرتغال در حقیقت پیروزی امه ژاكه بر تمام دشمنانش بود.

اینكه می نویسند فلان بازیكن، ستاره بزرگی است، دلیل بر این نمی شود كه او واقعاً چنین ستاره ای باشد. یكی از همین دست بازیكن ها پدرو پائولتا فوروارد نامدار پرتغال است كه در این بازی هم دقیقه ۶۵ بیرون كشیده شد و جایش را به سابروسا داد.

مهاجمی كه همیشه آمار گل های او را پیش می كشیدند و ادعا می كردند در این تورنمنت غوغا خواهد كرد. این وعده وعیدها را البته خود پدرو پائولتا در روزهای پیش از مسابقات داده بود و از این می گفت كه آقای گل جام خواهد شد. پائولتا اما مثل تورنمنت های قبلی (یورو ۲۰۰۴ و جام جهانی ۲۰۰۲) یك ناكام بزرگ بود. در این بازی هم هافبك های پرتغال بارها به او توپ رساندند ولی پائولتا در برابر دو مدافع مركزی فرانسه انگار هیچ بود و حتی توان كنترل توپ را هم نداشت. دو سال دیگر صبر می كنیم و در یورو ۲۰۰۸ می بینیم فوروارد بزرگ پرتغال بالاخره چه گلی به جمال تیم ملی كشورش خواهد زد.

یكی از خوبی های ورزشگاه عجیب آلیانز این است كه بازیكنان در دوقدمی تو هستند. البته برای افرادی كه خیلی آن بالاها ننشسته اند. هر وقت كه زیدان برای پرتاب اوت یا كرنر به كناره های زمین نزدیك می شد، این احساس ناخودآگاه به وجود می آمد كه استاد را در یكی دو مسابقه آخرش تماشا می كنی.

زیدانی كه با گلش نه تنها تیم ملی فوتبال فرانسه را یك بار دیگر به قهرمانی در جام جهانی نزدیك كرد بلكه از طرفی لطمه دوباره ای به ژوسپن و راست گرایان فرانسه زد كه یكی از شعارهایشان پاكسازی هر چه بیشتر كشور از مهاجرینی مثل زیدان است كه نسل مردم فرانسه را از اصالت خارج كرده اند. جدا از این اوصاف، بعد از این گل قیافه زیدان با زیدان ۴ ماه پیش كه در رئال مادرید بازی می كرد خیلی فرق می كرد. او دوباره چهره یك همیشه پیروز را پیدا كرده بود. استفان افنبرگ در موردش گفته: «او سخت ترین كارهای فوتبال را به آسان ترین شكل ممكن انجام می دهد.»

میشل پلاتینی هم در ورزشگاه بود، اما شما مطمئن نباشید كه او از این برد خیلی خوشحال شده، فرانسه اگر با زیدان دوباره قهرمان جام جهانی شود، او كاملاً زیر نام زیدان محو خواهد شد.

همان طور كه پیشتر زیزو با قهرمانی در جام جهانی ۹۸ و یورو ۲۰۰۰ نام پلاتینی را در فوتبال كشورش به حاشیه برده بود. كه گاهی نیز میشل با گوشه و كنایه، زیزو را زیر سئوال می برد كه همیشه زیدان در واكنش می گفت كه میشل پلاتینی به او حسادت می كند. حالا اگر فرانسوی ها با درخشش زیدان دوباره قهرمان شوند، آن گاه میشل دیگر چاره ای جز تسلیم ندارد. او كه در استادیوم بود می دید كه هر بار زیزو برای ارسال یك ضربه كرنر به كناره های زمین می رود، تماشاچی های فرانسوی چگونه تشویقش می كنند. این تشویق ها البته از بازی اول فرانسه مقابل سوئیس در اشتوتگارت شروع شد و فقط به خاطر این یكی دو برد گذشته نبود. دقیقه ۵۵ هم زیزو به كنار جایگاه خبرنگارها برای زدن ضربه كرنر آمد. به سرت می زد كه طرفش بروی و بگویی: «یا اخی، سلام علیكم.»

نه به آن جام جهانی ۹۸ كه فرانسوی ها نمی دانستند از بین ونسان كاندلا یا بیزنته لیزارازو كدامیك را برای پست مدافع چپ انتخاب كنند و نه به الان كه فقط یك اریك آبیدال را برای این قسمت زمین دارند. بازیكنی كه مثل آرنه فردریش در تیم ملی آلمان، نقطه ضعف بزرگ خط دفاعی فرانسه به حساب می آید.

در نیمه اول فیگو دو سه بار از كنارش گریخت كه ارسال های او نزدیك بود دروازه فرانسه را باز كند. كریستیانو رونالدو هم كه جای خود را با فیگو در زمین عوض كرد آبیدال را كاملاً خسته كرده بود. پرتغالی ها البته از حضور بازیكنی مثل او استفاده دیگری هم می كردند و آن به هنگام بازی سازی فرانسوی ها از خط دفاعی بود. هر موقع كه بارتز می خواست توپ را به مدافعانش بسپارد تا آنها بازی را پایه ریزی كنند، پرتغالی ها سه مدافع دیگر یعنی سانیول، گالاس و تورام را یارگیری می كردند تا بارتز چاره ای جز اینكه توپ را به آبیدال بدهد نداشته باشد. این بازیكن بعد از یكی دو متر پیشروی خیلی آسان توپ را به پرتغالی ها لو می داد و حمله دیگری روی دروازه فرانسه ترتیب داده می شد. این وضعیت ادامه داشت تا اینكه زیزو در این مواقع خودش را كاملاً نزدیك آبیدال می كرد و توپ را از او می گرفت و حفظ می كرد.

بالاخره كمیته فنی فیفا بازیكنی را انتخاب كرد كه اكثراً با آن انتخاب موافق بودند. بازیكن برتری كه این كمیته از مسابقه پرتغال - فرانسه برگزید، كسی غیر از لیلیان تورام نبود كه در این مسابقه هم فوق العاده كار كرد. او و گالاس قلب خط دفاعی فرانسه را تسخیر ناپذیر كرده بودند به گونه ای كه اسكولاری مطمئن شد از راه توپ های هوایی و سانتر هرگز نمی تواند به گل برسد و با آوردن سیمائو سابروسا بازی را به زمین آورد كه راه زمین را هم تورام و گالاس بسته بودند. بنابراین خبرنگارها عقیده ای غیر از تورام نداشتند. این درحالی بود كه در مسابقه قبلی بین ایتالیا و آلمان یك انتخاب عجیب دیگر صورت گرفته بود و كمیته فنی فیفا ستاره های ایتالیا را ندید و جایزه را به آندره پیرلو داد! كسی كه در زمین غیر از چند پاس كوتاه و یكی دو بار عوض كردن جریان بازی هیچ كار نكرد و در عوض فرانچسكو توتی در یك خط جلوتر از او تمام مسابقه را در مشتش گرفته بود...

هر چهار تیمی كه به نیمه نهایی جام جهانی رسیدند، تیم هایی بودند كه به غیر از اجرای صحیح اصول دفاعی، دو مدافع مركزی بسیار موفق داشتند. در تیم ملی آلمان مرته ساكر و متزلدر و به خصوص این دومی عالی بودند. در ایتالیا كاناوارو و ماتراتزی كه این دومی را مارچلو لیپی اصلاحش كرده بود، نقش بسیاری در این موفقیت داشتند. در پرتغال فرناندو مه یرا و ریكاردو كاروالیو مثل شیر مراقب دروازه شان بودند و در نهایت در فرانسه تورام و گالاس همین وظیفه را بر عهده داشتند. با این حساب در فینال امروز و سالیان بعد تیم هایی برنده خواهند شد كه از این ویژگی ها برخوردار باشند. فوتبال كنونی دنیا چیزی غیر از این نمی خواهد. به همین خاطر نیز بازیكنانی مثل زیدان، رونالدینیو و لیونل مسی شبیه شعله هایی كوچك در فوتبال یخ بسته امروز هستند كه باید دو دستی حفظ شان كرد. آن فوتبال زیبا و تماشاگرپسند كه در زهن ماست كم كم به فراموشی سپرده می شود و در جام های جهانی بعد اوضاع بدتر از این هم خواهد شد.

مسابقه پرتغال - فرانسه در مونیخ یكی از شلوغ ترین بازی های این جام جهانی بود. به هر حال موقعیت جغرافیایی مونیخ به گونه ای است كه بسیاری از فرانسوی ها و حتی پرتغالی ها ترجیح داده بودند خودشان را با ماشین به این شهر برسانند و در این موقعیت حساس تیمشان را تنها نگذارند.

همین مسئله ترافیك وحشتناكی را در شهر به وجود آورد كه سابقه نداشت. در عوض ایستگاه قطار مونیخ چه قبل از بازی و چه بعد از آن كاملاً خلوت بود. این شلوغی ها البته موجب شده بود كه اتوبوس مخصوصی كه به نام «Media Shuttle» به ایستگاه قطار می آید و خبرنگاران را به استادیوم می برد، تاخیر زیادی داشته باشد. وضعیت در نهایت به گونه ای شد كه به هنگام آمدن اتوبوس، همین خبرنگاران باپرستیژی كه از كشورهای متمدن آمده اند، چنان همدیگر را با خشونت كنار می زدند كه آن خبرنگاران بنگلادشی با حیرت گوشه ای ایستاده بودند و ماتشان برده بود. خوشبختانه اما در این لحظات یك خبرنگار ایرانی كه با چنین موقعیت هایی آشنا است گلیم خودش را به خوبی از آب بیرون می كشد.

هر چند آن نظم و تربیت شگفت انگیز ژرمن ها در این روزهای آخر جام جهانی اندكی خدشه دار شده و قطاری نیست كه ۲۰ - ۱۵ دقیقه تاخیر نداشته باشد، اما جداً می توان ادعا كرد كه آلمانی ها در برگزاری این مسابقات موفق به معنای واقعی كلمه بودند. همه چیز سر جای خود، مرتب و منظم بود. تمام آن شهرها، قطارها و ایستگاه های قطار كه پذیرای میهمانان بی شماری بودند هرگز كثیف و آلوده نشدند.

حتی اگر در ظلمات شب، قطاری یك ساعت در یك جا متوقف می ماند، كسی این مسئله را به حساب یك اشتباه كودكانه نمی گذاشت و همه اطمینان داشتند كه حتماً چاره ای جز این نبوده است. در تمام شهرها، روبه روی ایستگاه های قطار مركز بزرگی به نام «اطلاعات» (Information) قرار داشت كه به رایگان و در كمال ادب خواسته های مسافرین را اجابت می كرد. پلیس های با هیبت آلمانی هرگز با تماشاچی های سرمستی كه از سروكله شان بالا و پایین می رفتند ترشرویی نكردند.

مردم آلمان چه قبل از آن كه امیدوار به فینال بودند و چه بعد از آن به خارجی ها و توریست ها احترام گذاشتند و اگر سازمانی به نام DB یا همان راه آهن آلمان نبود، تماشای دو مسابقه در دو روز كاری به شدت طاقت فرسا و حتی محال می نمود. در حقیقت باید گفت آلمان آبرویی دوباره به جام جهانی بخشید و سازمان دهی آنها به بازی ها كم نظیر بود. یكی از ایرانی های ساكن اینجا در قطار می گفت حالا باید دید بعد از ناكامی تیم ملی آلمان برخورد آنها با شما چگونه است، اما در حقیقت چه الان كه آلمان امیدی به قهرمانی ندارد و چه زمستان سال گذشته كه خبرنگارها برای مراسم قرعه كشی جام جهانی به لایپزیك آمده بودند هرگز یك مورد بدرفتاری هم از این ژرمن ها دیده نشد.

علی فولادی



همچنین مشاهده کنید