یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

آمدن یا نیامدن خاتمی معادله تردید


آمدن یا نیامدن خاتمی معادله تردید

این روزها با آغاز زودهنگام مارتن انتخاباتی به خصوص در روزنامه ها و محافل دوم خردادی بحث داغ آمدن یا نیامدن خاتمی توجه تحلیل گران سیاسی را به خود جلب نموده است

این روزها با آغاز زودهنگام مارتن انتخاباتی به خصوص در روزنامه ها و محافل دوم خردادی بحث داغ آمدن یا نیامدن خاتمی توجه تحلیل گران سیاسی را به خود جلب نموده است. جریاناتی که اصرار دارند خاتمی را بار دیگر به صحنه بیاورند با شخم زدن افکار عمومی در صدد هستند که چه خاتمی بیاید و چه نیاید به سیاه نمایی و تبلیغات مسموم علیه دستاوردهای اصولگرایان پرداخته و فضای کشور را نیز دو قطبی کنند تا یا در صورت تکثر اصولگرایان پیروز انتخابات آتی باشند و یا در صورت تمرکز آنها بر گزینه واحد حداقل برای انتخابات یازدهم گزینه اصلی باشند. “تلاش کنیم تا خاتمی را به صحنه انتخابات بیاوریم” این را مرتضی حاجی گفته است. به نظر می رسد ابراز تمایل عارف و سایر گزینه های دوم خردادی برای کاندیداتوری ریاست جمهوری دهم به مذاق جمعی از دوم خردادی ها خوش نیامده است. به خصوص که کروبی نیز مصمم به حضور مستقیم در رقابتهای انتخاباتی است. تا به امروز که نزدیک به یک سال تا انتخابات ریاست جمهوری آینده فرصت باقی است آقایان عارف، محمد هاشمی، عبدالله نوری، خاتمی وکروبی برای کاندیداتوری به طور رسمی و غیر رسمی اعلام آمادگی کرده اند.

برخی شخصیتهای دوم خردادی نیز بنا به گرایشات خود از یکی از اشخاص مذکور اعلام حمایت نموده اند. با این وصف این پرسش بی جواب باقی مانده که چرا طیف خاصی از این جریان در صدد تمرکز بر کاندیدای واحد است؟ و اگر بر فرض این استراتژی موفق باشد پس از پیروزی برایند این چند هویتی در بین دوم خردادی ها به کجا می انجامد؟ از سویی پلورالیزه شدن جریان دوم خرداد بر اساس کدام دکترین به ضرر نامزدهای این جریان است؟ مگر نه اینکه شکاف بین افراطیون و میانه روهای دوم خردادی تعاملات محیطی جریان اصیل اصلاحات را بهبود بخشید. تکثر سیاسی در بین اصولگرایان در چند انتخابات گذشته یکی از رموز پیروزی آنها بوده است و این را بهتر از هر کسی استراتژیستهای دوم خردادی می دانند. پلورالیزه شدن جریان دوم خرداد آنقدر هم ترسناک نیست که جریانی را علیه حزب اعتماد ملی بسیج کرده است و محترمانه از کروبی می خواهد که در مورد زیاده خواهی های عده ای سکوت کند. سوال اصلی این است که آیا مدل رقابتی احزاب در ایران باید در یک تعامل و تضارب دو حزبی یا دو ضلعی خلاصه ‌شود و یا اینکه این تعامل محدود به دو حزب نباشد و کشور به سمت یک نظام چند حزبی و یا رقابت چند ضلعی حرکت کند؟در کشورهایی مانند نروژ و سوئد چهار یا پنج حزب سوسیالیست، کشاورزی/ مرکز، لیبرال‌ها، محافظه‌کاران و جنبش‌های کوچک کمونیستی وجود دارد که معمولا سه یا چهار حزب بزرگتر توانسته‌اند به تنهایی یا با ائتلاف با دیگران حکومت‌های نسبتا با ثباتی را تشکیل دهند.

در واقع اگر چه بالا بودن تعداد احزاب و نامزدهای انتخاباتی در یک کشور می‌تواند به عنوان یک متغیر در بی‌ثباتی سیاسی تاثیرگذار باشد اما لزوما یک رابطه مستقیم بین تعداد احزاب و بی‌ثباتی سیاسی برقرار نیست. در حقیقت فاصله احزاب و میزان قطب‌بندی میان آنها اهمیتی به مراتب بالاتر از تعداد احزاب و کاندیداها دارد. به نظر می‌رسد که الگوی رقابت احزاب در ایران با در نظر گرفتن تجارب سایر کشورها در عبارت معروف “وحدت در عین کثرت” خلاصه می‌شود لذا ممکن است گاهی رقابت دو ضلعی و گاهی سه ضلعی و یا چند ضلعی باشد. در نهایت هر چند ظاهرا پیروزی یک جریان سیاسی در انتخابات با میزان تمرکز آن بر گزینه های واحد پیوند مستقیمی دارد اما فراتر از این اتقان و شفافیت مواضع و سیاستهایی که نامزدها آنها را نمایندگی می کنند در رفتار انتخاباتی رای دهندگان موثر است. این تحلیل حلقه مفقوده ای است که زنجیره استراتژیک دوم خردادی ها را در انتخابات گذشته گسست و امروز بار دیگر آنها را وادار به تمایل به گزینه هایی کرده است که به تعبیر حسین مرعشی “امکان به چالش کشیده شدن را دارند.”



همچنین مشاهده کنید