یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
انگلیس جنگ با تروریسم یا جنگ علیه دموكراسی
تروریسم استفاده از روشها و ابزارهای غیرمتعارف جهت نفوذ در افكار عمومی و رسیدن به یك هدف سیاسی است. رعب و وحشت، ابزار رسیدن به این نفوذ است. عنصر مردم و افكار عمومی در این میان تعیین كننده است. تلاش تمام طرفهای درگیر از جمله رسانه های گروهی برای جذب همین افكار عمومی است. هر یك از دو نیروی تروریسم و یا دولت بتواند افكار عمومی را با خود همراه كند، به موفقیت در این تقابل نزدیك شده است. اگر ما به این معادله توجه كنیم كه
Force+legitimacy=power قدرت = افكار عمومی یا مشروعیت + زور (قدرت عریان)تروریست ها به این دلیل كه گروهها یا افرادی هستند كه نسبت به دولتها از نیروی اجبار كمتری برخوردار هستند، به اعمال قهرآمیز روی می آورند تا دولت حاكم را تسلیم و یا به خواسته خود نزدیك كنند. آنها با این دیدگاه كه زور، قابلیت انحصاری دارد، ولی قدرت انحصاری نیست و می تواند در اختیار هر كسی قرار گیرد به دنبال به چالش كشیدن دولتها هستند. از آنجا كه منبع مشروعیت هر دولت ناشی از كاركرد آن كه شامل حفظ امنیت و پاسداری از حقوق شهروندی مردم است، بنابراین هنگامی كه یك دولت با تروریسم مواجه می شود، میان دو گزینه دشوار قرار می گیرد: ۱- عدم امنیت مردم ۲- حفظ حقوق شهروندی. چنانچه اراده مبارزه با تروریسم وجود نداشته باشد، «نبود امنیت» كاركرد دولت را منفی می كند و باعث كاهش مشروعیت دولت می شود. از سوی دیگر، اگر بخواهد با تروریسم مقابله كند، ناچار است كه بخشهایی از حقوق شهروندان را نادیده بگیرد. پس معادله ای كه دولت با آن مواجه می شود، معادله باخت باخت است. دولتهایی كه مبارزه با تروریسم را هدف اصلی خود قرار می دهند، معمولاً دولتهایی هستند كه میل به توتالیتر دارند. تروریسم از این جنبه كه رعب و وحشت ایجاد می كند، توقع از دولت برای ایجاد امنیت را افزایش می دهد. دولتها برای مبارزه با این پدیده، به هر میزان كه از زور استفاده می كنند، از قدرت غافل می شوند. به عبارت دیگر، دولتها در انتخاب روش زور (قدرت عریان) برای مبارزه با تروریسم، درواقع، بخشی از مشروعیت خود را از دست می دهند و منحرف می شوند. به بیان دیگر، تروریسم مخل دموكراسی است، اما تروریستها در نقطه مقابل قرار می گیرند. آنها به دنبال این هستند كه زور خود را به قدرت تبدیل كنند. لازمه رسیدن به چنین هدفی، آگاهی بخشی به مردم است. مهم نیست كه این آگاهی بخشی درست یا نادرست است. مهم این است كه حركت زا و موجد انگیزه باشد. دولت ممكن است در راه مبارزه با تروریسم، هم تروریسم را و هم جامعه مدنی را هدف قرار دهد. در بسیاری از موارد كه جامعه مدنی در مقابل دولت قرار می گیرد، دولت به طور ناخواسته به تروریسم كمك می كند. دولت در تقابل با تروریسم، اقدامات سختگیرانه ای را نسبت به شهروندان خود اعمال می كند در نتیجه، از همان ابتدا، شهروندان از قربانیان اصلی این تقابل هستند، بازداشت ها، كنترل آمد و شد و استراق سمع و نظارت آشكارو مخفی بر رفتار شهروندان از این اقدامات است. دولتها معمولاً با بزرگنمایی و بدون توجه به مطالبات و انگیزه تروریستها، خطر را به گونه ای هشدار می دهند كه مردم احساس می كنند هدف اصلی تروریستها خود مردم هستند و دولت نگهبان امنیت آنها است.
از نكات مهم این بحث این است كه با قبول نسبی این شرط كه دولتها در هنگام بحرانها ناچار به اتخاذ سیاستهای سختگیرانه هستند، چرخش دولتها از كاركرد اصلی خود برای مبارزه با تروریسم تا چه زمانی ادامه خواهدیافت؟ به عبارت دیگر، دولتها تا كجا حاضرند برای مبارزه با تروریسم از سهم دموكراسی كم كنند؟ و آیا دولتها به همان رفتار سابق خود بازخواهندگشت؟ اینجاست كه جامعه مدنی باید تضمینهای لازم را برای بازگرداندن دولت به رفتار سابق خود دردست داشته باشد.
حوادث ۱۱ سپتامبر
در حوادث ۱۱ سپتامبر، تروریستها نتوانستند افكارعمومی را با خود همراه كنند. برعكس، دولت آمریكا با برخورداری ازاین ابزار، دستاویزی نیز برای ورود به جنگ با القاعده پیداكرد. دو جنگ در افغانستان و عراق به این دلیل اتفاق افتاد كه آمریكا هم با زور و هم با قدرت، به جنگ القاعده و رژیم صدام رفت. دولت «جورج بوش» برای ورود به این جنگها از توجیهی قوی برخوردار بود و توانست بر موج احساسات مردم آمریكا و حتی دیگر كشورها برای ورود به این دو جنگ سوار شود.
از همان زمان تاكنون، اغلب سخنرانیهای بوش، مهیج و تحریك كننده بوده است. طرح محور شرارت، نمونه ای از آغاز این لحن است.
بوش بطور غالب به این نكات اشاره می كند كه «كار بزرگ نیروهای نظامی ما در عراق و افغانستان ایجاد امنیت برای شهروندان آمریكایی است. آنها به دنبال این هستند كه عدالت را به مأمن تروریستها ببرند و تروریستها را به پای میز عدالت بكشانند و درهرجای جهان درتعقیب آنان باشند. صلح، آزادی، امنیت و آرامش ملت ما مدیون آنهایی است كه در عراق و افغانستان و دیگر نقاط جهان در راه مبارزه با تروریسم جان باختند و كسانی كه امروز از امنیت و آرامش آمریكا دفاع می كنند. شما برای آزادی ۵۰ میلیون نفر در عراق و افغانستان تلاش كردید.»
حوادث لندن
حوادث لندن و وقوع چند انفجار دراین شهر اگرچه از نظر شكل، الگوی كوچكتری از حوادث ۱۱ سپتامبر بود اما گویای این واقعیت تلخ و تكان دهنده بود كه عاملان این حركت تروریستی جوانانی بودند كه در انگلیس متولد شدند و قادربودند امنیت انگلیس را به خطر بیندازند.
افزون بر آن، مسیری كه دولت انگلیس درآن قرارگرفته با حوادث ۱۱ سپتامبر متفاوت بود. اما شاید انگلیسیها درنگاه به بستر این حوادث و این مسیر، خود را به تجاهل می زنند. تفاوت ساده انگلیس و آمریكا در این است كه آمریكاییها برای ورود به جنگ از یك توجیه قوی بهره می بردند، اما حضور انگلیسیها در دو جنگ و حركت گام به گام با آمریكاییها هیچ توجیهی نداشت برای اینكه آمریكا هدف تروریستها بود، نه انگلیس. دولت انگلیس برای ورود به این دو جنگ هیچ اعتنایی به افكارعمومی این كشور نكرد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست