یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

علا ئمی از یک بیماری خطرناک


علا ئمی از یک بیماری خطرناک

خطاب این یادداشت متوجه کسانی است که دستی در قدرت دارند و قادرند کاری کنند, به ویژه آنکه ممکن است در جوش و خروش موضوع های مختلف, برخی صداها شنیده نشود

خطاب این یادداشت متوجه کسانی است که دستی در قدرت دارند و قادرند کاری کنند، به‌ویژه آنکه ممکن است در جوش و خروش موضوع‌های مختلف، برخی صداها شنیده نشود. حتما تجربه داشته‌اید که مثلا‌ کنار یک کوره یا موزیک پر سر و صدا، صداهای عادی شنیده نمی‌شود، چه رسد به زمزمه‌هایی که فقط گوش‌های تیز، آن هم در شرایط عادی قادر به شنیدن آن هستند و معتقدم آنچه در این یادداشت می‌آید، در این هیاهوهای گوش‌خراش که فضا را پر کرده است، بیش از زمزمه‌ای نیست اما نشنیده نشدن آن می‌تواند مشکل‌آفرین باشد. ‌ بیماری‌ها را می‌توان از یک حیث به دو گروه تقسیم کرد. اول بیماری‌هایی که علا‌ئم آنها فوری و حتی شدید است و دوم بیماری‌هایی که بدون علا‌مت شروع شده و پیشرفت می‌کنند یا علا‌ئم حاشیه‌ای و کم‌اهمیت دارند. سرماخوردگی از نوع اول است، به محض سرما خوردن علا‌ئم متعدد آن مثل آبریزش بینی، تب، کوفتگی بدن و... نمایان می‌شود و اهمیت سرماخوردگی هم به همین علا‌ئم است، این بیماری را حتی اگر درمان نکنیم معمولا‌ مشکل حادی پیش نمی‌آید اما برخی بیماری‌های دیگر که خیلی هم خطرناک هستند، با علا‌ئم ساده‌ای شروع می‌شوند، مثلا‌ اندکی خونریزی از روده ممکن است چیز مهمی نباشد و در بسیاری از موارد هم مشاهده و سپس بی‌هیچ عارضه‌ای قطع شود اما اگر توجه کافی صورت گیرد چه‌بسا با آزمایش و شیوه‌های دیگر معلوم شود که سرطان روده است و اگر در مراحل اولیه شناسایی شود، درمان این سرطان کار سختی نیست و در مقابل بی‌توجهی به مساله و پس از گذشت مثلا‌ ۶ ماه که عوارض آن تشدید و بیماری نقاط دیگر را هم آلوده کرد، امکان درمان به حداقل می‌رسد و شاید درمان آن غیرممکن شود و هزینه‌های زیادی را هم تحمیل خواهد کرد. اهمیت بیماری دیابت در همین کم‌سو بودن علا‌ئم اولیه‌اش است که آن را بیماری یا مرگ خاموش نام نهاده‌اند. با این توضیح معتقدم که علا‌ئمی در جامعه امروز ما مشاهده می‌شود که نشان‌دهنده وجود بیماری خطرناکی است و نباید این علا‌ئم را دست‌کم گرفت. اجازه دهید که تعدادی از این علا‌ئم را با هم مرور کنیم:

- وجود چندین مورد خودسوزی اعتراضی، که این اقدام در جامعه ما بندرت مسبوق به سابقه بوده است. خودسوزی و به‌طور مشخص از سوی زنان در برخی مناطق وجود داشته اما این نوع خودکشی‌ها و خودسوزی‌ها چیز جدیدی است. ‌

- گزارشی اخیرا منتشر شده بود که نشان‌دهنده گرایش روزافزون مهاجرت از ایران حتی به کشورهایی چون مالزی، اوکراین و امثالهم است.

- رغبت بسیاری از جوانان برای خروج از کشور تحت پوشش‌های مختلف و توجیه‌پذیر و بیان احساس خستگی و تحمل‌ناپذیری وضع موجود. ‌

- مهاجرت بخشی از اقلیت‌های مذهبی به خارج از کشور که برحسب شواهد موجود در چند سال اخیر تشدید شده است. ‌

- یکی از بزرگ‌ترین اساتید زبان و ادبیات فارسی کشور پس از چنددهه حضور در دانشگاه‌های کشور و تجربه انواع و اقسام فراز و نشیب‌های سیاسی و اجتماعی، اخیرا اعلا‌م کرده است که قصد خروج دائمی از کشور را دارد. ‌

- برخی از اساتید هم کناره‌گیری از دانشگاه و بازنشستگی را به حضور در این فضای غیرعلمی و متشنج و غیرراحت ترجیح داده‌اند. ‌

- چند روز پیش هم اعلا‌م شد که بخشی از سرمایه‌های فرهنگی کشور که در گوشه‌ای از این جامعه برای اعتلا‌ی هنر خطاطی سال‌های سال است گرد هم آمده‌اند تا بومی‌ترین هنر کشور را گسترش داده و اعتلا‌ دهند، جملگی و به صورت دسته‌جمعی استعفا داده‌اند. کسانی که هیچ‌گاه و در هیچ شرایطی نه خودشان و نه هنرشان نمی‌توانسته موضوع مناقشه باشد. ‌

موارد مذکور اگر تک‌تک مورد توجه قرار گیرد احتمالا‌ معرف بیماری حادی تلقی نخواهد شد، به‌ویژه که در گذشته هم موارد آنها به‌طور منفرد دیده ‌شده است اما همزمانی رویدادهای اخیر و نیز روند رو به رشد این نوع پدیده ها، چیزی نیست که به سادگی بتوان از کنار آن گذشت. نکته مهم این است که جذابیت‌های جهان خارج از ایران یا دانشگاه یا مرگ نیست که افراد را به خروج از کشور یا دانشگاه یا انجمن هنری یا زندگی ترغیب می‌کند، بلکه مشکل در دافعه‌های جامعه، دانشگاه و زندگی موجود است که آنان را به محیط دیگری پرتاب می‌کند. این دافعه چیست؟ در یک کلا‌م می‌توان گفت که جامعه ما به اصطلا‌ح خارجی‌ها <راحت> یا <رلکس> نیست. این مساله در گذشته هم بوده اما در سال‌های اخیر تشدید شده است. این راحت نبودن خود را در بسیاری از امور نشان می‌دهد. اگر برای کسی که در ایران نیست بگوییم مشکل مهم جامعه که برایش دستورالعمل صادر کرده‌اند این است که آقایان را از فروش لباس‌های زنانه منع کرده‌اند، طرف حتما خواهد گفت بارک‌الله چه بهشتی دارند که مشکلا‌ت‌شان در همین حد است و اگر بداند که در همین تهران چه تعداد افرادی برای سیر کردن شکم خود و فرزندان‌شان چه کارها که نمی‌کنند، حتما مسخره‌مان خواهد کرد. اگر کسی با دانشگاه‌های ما آشنا نباشد و بشنود که مساله پوشش دختران در علمی‌ترین دانشگاه کشور موضوع روز شده و در دست بررسی قرار گرفته است، فکر می‌کند حتما به لحاظ علمی هاروارد و کلمبیا را پشت سر گذاشته‌ایم که این موضوع در دستورکارمان قرار گرفته است اما اگر بداند دانشگاه‌ها با چه وضعی مواجه هستند، تعجب می‌کند که اینها نکیر و منکر هستند یا مدیران مراکز آموزشی؟ تصور می‌کنم مسوولا‌ن کشور باید ارزیابی وضعیت جاری کشور را از حیث همین علا‌ئم به ظاهر کوچک و موردی جدی بگیرند، شاید حساسیت پیدا کردن به موضوع سبب پیدا کردن راهی برای خروج از این وضع هم بشود، گرچه تصور می‌کنم مخاطبان این یادداشت بر این عقیده‌اند که ایران در بهترین شرایط اخیر خود قرار دارد.

عباس عبدی



همچنین مشاهده کنید