دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
بازخوانی آثار احمدرضا درویش و حضور زن در فیلمهای او
جنگ و رازهایی سربهمهر
دوئل ساخته احمدرضا درویش عظیمترین فیلم جنگی كه در دو دهه گذشته در سینمای ایران تولید شده است. زبدهترین افراد سینمای ایران مدیریت بخشهای مختلف دوئل را به عهده داشتند تصویربرداری فیلم حدود یازده ماه در نقاط مختلف كشور توسط بهرام بدخشانی انجام شد و امیر اثباتی طراحی صحنه و لباس دوئل را به عهده داشت اگر به تماشای این فیلم نشسته باشید، حتماً طراحی صحنه آن شما را مجذوب كرده است اثباتی برای تداعی صحنههای واقعی جنگ به كتابها و عكسهای بسیاری مراجعه كرده است جلوههای ویژه دوئل آخرین تكنولوژی اسپشیالافكت سینمای ایران را به تصویر كشیده است در هیچ كجای دنیا برای فیلمهای جنگی و صحنه جنگ از مواد اصلی انفجار استفاده نمیكنند، اما مسئولان جلوههای ویژه در سینمای ما بهدلیل كمبود امكانات مجبورند مواد واقعی انفجار را در صحنههای جنگی به كار گیرند و محسن روزبهانی در دوئل صحنههایی را خلق میكند كه مانند صحنههای واقعی جنگ رعبآورند
احمدرضا درویش برای ایفای نقشهای دوئل سعی كرده بهترینها را انتخاب كند؛ فیلمی پربازیگر كه هر شخصیت آن اهمیت ویژه خود را دارد؛ هنرمندانی چون سعید راد، پژمان بازغی، پریوش نظریه، كامبیز دیرباز، انوشیروان ارجمند و پرویز پرستویی نقشهای اصلی دوئل را بازی میكنند
اما قصه چیست؟ قرار است رازهای جنگ پس از سالها فاش شود صحنههای خشن مردانه پس از سالها یادآوری میشود وعشق نخ تسبیح قصه فیلم است دوئل بر سر رازهایی سربهمهر و زنی است كه سالهاست به انتظار بازگشت شوهر است قصه فیلم با آزادی زینال از اسارتی بیستساله آغاز میشود او به گذشته میرود؛ به زمانی كه با عدهای از جوانان خرمشهر برای حفظ شهر در برابر دشمن مقاومت میكردند اما یك توطئه، یك گاوصندوق محرمانه زندگی زینال قهرمان را زیرورو میكند حال او برگشته تا آنچه سربهمهر بوده گشوده شود پس از بیستسال دوباره جنگی شروع میشود تا حق از ناحق مشخص شو
احمدرضا درویش كیست؟
یك كارگردان، فیلمنامهنویس، منتقد اجتماعی یا یك هنرمند متعهد؟
درویش متولد سال ۱۳۴۰ در تهران و كارشناس معماری و گرافیك از دانشگاه تهران است سینما را با دستیاركارگردانی و فیلمنامهنویسی آغاز كرد مدتی هم با صداوسیما همكاری داشت تا اینكه در سال ۱۳۶۸ اولین فیلم سینمایی خود با نام آخرین پرواز را كارگردانی كرد درویش با ساخت این فیلم نشان داد، سینما را میشناسد و میداند تعلیق در سینما حرف اول را برای نگهداشتن تماشاچی بر روی صندلی میزند او در سال ۶۹ دومین اثر خود با نام ابلیس را كارگردانی كرد این فیلم را میتوان نقطه آغاز كارهای درویش دانست ساختار دراماتیك فیلمنامه او چهارچوب كارهای بعدیاش شد این كارگردان در ابلیس نشان داد كه درام را میشناسد و میداند كه حضور یك زن در خط روایی قصه، فرازوفرود، كشمكش و خط تماتیك فیلم را رقم میزند حضور سوپراستار دهه ۶۰ سینمای ایران یعنی خسرو شكیبایی در ابلیس نشان داد كه درویش میداند برای فروش مناسب فیلم استفاده از بازیگر حرفهای و سرشناس ضرورت دارد ابلیس قصه سعید، كارمند بخش نظارت پرواز فرودگاه و عضو یك گروه جاسوسی است سعید اطلاعاتی را كه به دست میآورد در اختیار اعضای گروه میگذارد ماموران به او بدگمان میشوند و مسئولان گروه از او میخواهند كه همراه همسر و فرزندش كشور را ترك كند همسر او بهرغم میل باطنیاش همراه فرزند عازم سفر میشود سعید اطلاع مییابد كه هواپیما هدف موشك یك ناو امریكایی قرار گرفته است او كه خود را مسبب مرگ همسر و فرزندش میداند دچار اختلال روانی میشود و تصمیم به خودكشی میگیرد
در سال ۷۱ درویش با ساخت فیلم آذرخش نشان داد با ساختار فیلمهای حادثهای آشناست و میتواند راوی خوبی برای معضلات جامعه باشد؛ مشكلاتی كه جوانان را وادار میكند به راههای خلاف كشیده شوند او میگفت از طریق فرهنگسازی درست میتوان بحرانهای جامعه را محدود كرد آذرخش در جشنواره فیلم فجر چندان مورد توجه قرار نگرفت، اما در گیشه موفق شد حالا درویش ثابت كرده بود كه میتواند كارگردان حرفهای سینما باشد
غافلگیری با كیمیا
آنهایی كه در سیزدهمین جشنواره فیلم فجر موفق شدند فیلم كیمیا ساخته احمدرضا درویش را تماشا كنند، همگی غافلگیر شدند درویش یك فیلم ناب جنگی -- اجتماعی ساخته بود؛ او كه با فیلمهای قبلیاش نشان داده بود به تمام زیروبم سینما آشناست، اكنون كاملترین فیلم خود را ارائه میداد درویش خود را موظف كرده بود آنچه در واقعه خرمشهر و در زمان جنگ دیده بود به تصویر بكشد او آدمهای جنگ را خوب میشناخت چه، با مردان جنگ از نزدیك دمخور بوده است؛ این فیلمساز با كیمیا همه را بهتزده كرد، چون قهرمان قصه جنگی او یك زن بود؛ زنی كه با حس زنانه خود در شهری جنگی نفس میكشید و پیش میرفت؛ زنی كه به سبك فیلمهای هالیوودی تفنگ به دست نداشت و با حركات محیرالعقول به پیش نمیرفت زن در كیمیا یك مادر بود كه میخواست كودكی را كه یادگار خرمشهر و مردم آن بود به سلامت به محل امن برساند وظیفه او حفظ میراث بود بهترین بازیگران سینمای ایران نقشهای فیلم را بازی كردند خسرو شكیبایی در كیمیا بار دیگر در كنار بیتا فرهی قرار گرفت و رضا كیانیان مثلث آنها را كامل كرد كیمیا فیلمی دوپاره بود كه یك زن قسمتهای آن را به هم متصل میكرد پاره اول، شهر جنگزده خرمشهر و مردم آن است كه میخواهند زنده بمانند و شهر را حفظ كنند در زیر بمباران شدید دشمن كودكی در اتاق عمل متولد میشود، اما مادر كودك میمیرد و خانم دكترشكوه كودك را در آغوش میگیرد تا او را از میان باران خون و آتش نجات دهد كودك كه بعداً كیمیا نام میگیرد تنها یادگار خرمشهر است زنی تنها در محاصره دشمن بیباكانه و تنها با عشق مادری نوزاد را به جزیره سلامتی میرساند جنگ تمام میشود؛ و قسمت دوم فیلم از جایی آغاز میشود كه پدر كیمیا پس از سالها از اسارت دشمن باز میگردد و میفهمد كه فرزندش زنده است او كیمیا را در شهر مییابد، اما دكترشكوه كیمیا را حق خود میداند در پایان فیلم، پس از كشمكشهای فراوان كیمیا در كنار دكترشكوه میماند، اما او متعلق به تمام مردمی است كه دوستش دارند و میدانند او به كجای تاریخ تعلق دارد . دو سال بعد یعنی در سال ۱۳۷۵ بار دیگر درویش یك فیلم جنگی با نام سرزمین خورشید را مقابل دوربین برد؛ فیلمی كه بسیاری از منتقدان سینما آن را ادامه یا كاملكنندهِ كیمیا دانستند قهرمان سرزمین خورشید هم یك زن بود؛ زنی دلاور كه مانند یك مرد میجنگید و آنقدر همت و درایت داشت كه بتواند فرماندهی یك گروه را نیز بهعهده بگیرد بازی درخشان گلچهره سجادیه در این فیلم هنوز هم در ذهنها ماندگار است در سرزمین خورشید، درویش دو كودك را به رسم امانت به یك زن سپرد؛ زنی كه وظیفه خود میدانست این امانتها را به سرمنزل مقصود برساند قصه باز هم قصه خرمشهر بود و مردمی كه میخواستند از این شهر دفاع كنند، اما مجبور به ترك شهر میشوند چهار مرد در كنار یك زن بودند وقتی توان حركت نبود، زن میرفت وقتی همه ناامید بودند، او امیدواری میداد و وقتی كسی به فكر سازش میافتاد، او بود كه عصیان میكرد
طوفانی پس از سكوت
از سال ۷۸ تا ۸۱، حدود سه سال درویش در انزوا به سر میبرد تا فیلمنامه دوئل را آماده كند زمزمههایی شنیده میشد كه درویش قرار است عظیمترین فیلم جنگی ایران را بسازد و عاقبت پروژه دوئل بدون هیچ اطلاعرسانی مطبوعاتی آغاز شد یكمیلیارد تومان صرف ساخت فیلمی شد كه میخواهد هم تداعیكننده روزهای سخت و بزرگ جنگ باشد و هم روزهای بعد از جنگ را كالبدشكافی كند هر سكوتی در درون خود طوفانی به همراه دارد یك لحظه آرامش میتواند گردبادی شدید به همراه داشته باشد لحظات صلح از كینه روزهای جنگ ملتهباند و دوئل از كینههای فروخورده جنگ سخن میگوید؛ از مفسدانی كه در ظاهر بیتفاوت خود زمین را آلوده میكنند تا ریشهها را بخشكانند
زینال پس از بیستسال اسارت باز میگردد او متهم است و اكنون آمده تا بیگناهی خود را ثابت كند گاوصندوق سالهاست در ته اروندرود خزه بسته است زینال باید آن را بیابد و اسرارش را فاش كند سلیمه اما به خون زینال تشنه است بیستسال منتظر نشسته، بر زخم خود مرهم نگذاشته و اكنون چون گرگی زخمخورده میخواهد انتقام بگیرد؛ اما زینال بیگناه است چگونه باید به سلیمه ثابت كند كه مسئول شهادت شوهرش نیست گناه او این است كه به سلیمه قول داده همسر او را سالم برگرداند اما جنگ كه قول سرش نمیشود زینال خود اسیر دشمن و یك توطئه عظیم شده است سلیمهِ عاشق اما این حرفها سرش نمیشود میخواهد به بدترین شكل ممكن زینال را عذاب دهد او میخواهد انتقام بیستساله خود را یكشبه از زینال بگیرد و
نگاه درویش همپای جامعهاش حركت كرده؛ او جامعهشناس خوبی است او میداند شعله عشق هر چند غمگین میتواند گرمای یك فیلم را حفظ كند درویش میداند زنان به اندازه مردان از زندگی، عشق، جنگ، نفرت و سهم دارند درویش سهم هر كس را منصفانه میدهد
یك عاشقانه آرام
درویش در سال ۱۳۷۸ فیلم متفاوت متولد ماه مهر با بازی بازیگرانی جوان اما حرفهای چون محمدرضا فروتن و میترا حجار را مقابل دوربین برد فیلم با واكنشهای مختلفی از طرف منتقدان، دستاندركاران سینما و مسئولان فرهنگی روبهرو شد؛ اما نقطه عطف آن در عشقی بود كه درویش در كنار مبارزات دو جوان به صراحت بیان میكرد فیلم قصه دانیال، دانشجوی جانبازی بود كه به دانشگاه راه یافته بود و اكنون سودای عشق مهتاب، دختر یكی از اعضای هیئت امنای دانشگاه را در سر میپروراند دوستان دانیال با صدور اطلاعیهای خواهان جداكردن كلاسهای دخترها از پسران بودند هیئت امنای دانشگاه موافقت میكنند، اما دانیال و مهتاب مخالفاند از طرفی دانیال به دوستانش قول داده كه از تصمیم آنها حمایت كند مهتاب او را محكوم میكند و دانیال به زادگاهش برمیگردد مهتاب به دنبال او میرود در یك شب بارانی آنها راه را گم میكنند و در منطقه جنگی مینگذاریشده گرفتار میشوند وقتی دانیال راه امن بازگشت را مییابد یك لحظه پایش روی مین میرود و شهید میشود و مهتاب تنها به خانه برمیگردد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست