شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

جذابیت های آشكار و پنهان


جذابیت های آشكار و پنهان

پارسا پیروز فر و امین حیایی در فیلم نقاب یكی از بهترین بازی های خود را به نمایش می گذارند اما تفاوت كوچكی را می توان در جنس بازی این دو جست وجو كرد كه این تفاوت ۲ شیوه و ۲ راه مشخص را برای گشودن پنجره هایی به بازی آنان پیش روی ما قرار می دهد

● نگاهی به بازی های فیلم «نقاب»

یكی از جذاب ترین بخش های تحلیل سینمایی، پرداختن به شخصیت های دوست داشتنی است كه پس از تماشای یك فیلم با توان تأثیر گذاری كه دارندمدتها در ذهن باقی می مانند.

اگر شما هم برگ های ذهنتان را ورق بزنید به طور حتم شخصیت های بسیاری را خواهید یافت كه جزئیات رفتاری آنها را هنوز فراموش نكرده اید.

نمونه هایی در سینمای ایران مانند حمید هامون، حاج كاظم و سلحشور آژانس شیشه ای، تركیبی از شخصیت های فیلم های مرحوم علی حاتمی، سارا، لیلا (هر دو از ساخته های داریوش مهرجویی) و ... در سینمای جهان هم كه نمونه ها بی شمارند؛ پدر خوانده ها، جیب بر فیلم جیب بر خیابان جنوب، جك نیكلسون در دیوانه ای از قفس پرید، تلألو و محله چینی ها، اماتورمن در بیل را بكش، نوجوان های خلافكار روزی روزگاری آمریكا، تراویس فیلم راننده تاكسی و بسیاری دیگر. نمی دانم تا به حال فكر كرده اید كه راز ماندگاری این نقش ها در چیست؟

این نوشتار قصد پاسخ به این سؤال را ندارد و هدف ما تحلیل بازی های فیلم نقاب است. اما اگر بازی های نقاب را دوست داریم می تواند به این دلیل باشد كه به طور مثال شخصیت نیما كه پارسا پیروزفر نقش آن را بازی می كند بی ارتباط با شخصیت هایی كه آنها را دوست داریم نیست.

منظور ما از دوست داشتن نوعی برقراری ارتباط دراماتیك با این شخصیت هاست. اگر نه پدر خوانده كه یكی از بهترین فیلم های تاریخ سینما شناخته شده، خشن ترین آن نیز نامگذاری می شود. سلسله عواملی با یكدیگر همنشینی پیدا می كنند تا ما از یك شخصیت خوشمان بیاید، او را دوست داشته باشیم و تا مدت ها نتوانیم او را فراموش كنیم. بخشی از این جذابیت در مرحله نگارش فیلمنامه شكل می گیرد. نویسنده باید موقعیت های دراماتیك را برای شخصیت ایجاد كند كه برجستگی های ذاتی او نسبت به دیگر شخصیت ها نمود بیشتری داشته باشد.

بخشی دیگر كارگردانی است كه از نظر فضای بصری یك شخصیت را در موقعیت های دیدنی قرار می دهد و بخشی دیگر كه فكر می كنم سهم عمده ای در بحث ما داشته باشد شیوه های بازی بازیگران این شخصیت های محبوب است. پارسا پیروز فر و امین حیایی در فیلم نقاب یكی از بهترین بازی های خود را به نمایش می گذارند.

اما تفاوت كوچكی را می توان در جنس بازی این دو جست وجو كرد كه این تفاوت ۲ شیوه و ۲ راه مشخص را برای گشودن پنجره هایی به بازی آنان پیش روی ما قرار می دهد. شخصیت نیما (پیروزفر) بر خلاف كامران (حیایی) بسیار استوار است. او عقایدی دارد، كه شاید در مواجهه عام خلاف عرف هم باشد، اما تا انتها بر آنها پافشاری می كند.

اما كامران از ابتدا به نظر می رسد متزلزل است. بنابراین شیوه شخصیت پردازی كامران نوعی حركت سینوسی به همراه دارد كه هر لحظه می تواند تغییر كند. بنابراین واكنش های فیزیكی و گفتاری حیایی نیز متناسب با این حركت سینوسی طراحی می شود. اما نیما در طول فیلمنامه به لحاظ شخصی نوسان چندانی ندارد بلكه داستان او را به گونه ای طراحی می كند كه ریتم حضورش در كلیت فیلمنامه سینوسی به نظر برسد. از همین رو پیروز فر فرصت بیشتری در اختیار دارد كه به قوام شخصیت خود كمك كند و با ریزه كاری هایی كه در بازی خود وارد می كند نیما را نه در حد شخصیت هایی كه در ابتدای بحث آمد بلكه در اندازه فیلم و فیلمنامه و ارتباط آن با كلیت سینمای ایران جذاب جلوه می دهد.

در ابتدای فیلم ما از نیما چهره ای مظلوم و آرام می بینیم كه پیوسته این صفات او از سوی دیگر شخصیت های فیلم مورد تأكید قرار می گیرد. پیروز فر در این برهه تلاش می كند بازی كنترل شده و یا بگوییم مهار نشده از خود به نمایش بگذارد. یكی دیگر از وظایف او و حیایی در این بخش هم لو ندادن داستان است.

چون كوچك ترین اشتباه از جمله یك خط نگاه غلط و یا تغییر لحن نابجا كل فیلم را دستخوش ویرانی می كند. آنها باید بازی شان را به سبكی اجرا كنند كه تماشاگر تا نیمه داستان متوجه چهره پشت نقاب آنها نشود. همانطور كه اشاره شد بازی پارسا درست مهار شده است. در بسیاری از لحظه ها و فصل های فیلم بازی وی به گونه ای طراحی شده كه حركتی از درون به بیرون دارد.

یعنی عواطف و احساسات اش به صورتی شكل می گیرد كه در درون طراحی شده و بعد كنترل شده روی صورت و حركاتش نمود پیدا می كند. البته پس از مدتی می فهمیم كه این كنترل جملگی شگرد بازی او با نگار در طول یك سوم ابتدایی فیلم بوده است. او می داند كه می تواند با این سكوتش نگار را تحت تأثیر قرار دهد. چون پیش تر دربازی های خود روبه رو شدن با دیگر شخصیت های فیلم، این رفتار را آزموده و به نتیجه رسیده است.

به لحن او نیز كه دقت كنیم به شكلی خاص از اجرا بر می خوریم. او كلام خود را با شفافیت ادا نمی كند. نوعی حس پشت ادای این واژه ها نهفته كه دائم صدای او را از بالا به سمت پائین هدایت می كند. گفتار او با انرژی خاص آغاز می شود ولی در ادامه دائم از میزان این انرژی كاسته می شود. نمونه بارزش فصلی است كه نگار و نیما با هم به یك رستوران مراكشی می روند.

اما در پاساژی شیوه بازیگری پیروزفر متناسب با شخصیت یكسره تغییر می كند. فصلی كه او با نگار پس از سفر كامران تلفنی صحبت كرده و بعد از قطع كردن تلفن قهقهه ای دهشتناك می زند. در این پاساژ آن روی این شخصیت به طور كامل برای تماشاگر نمایان می شود. شخصیتی مرگبار و بسیار خطرناك. از این به بعد دیگر از آن بازی كنترل شده خبری نیست.

او به مردی حیله گر بدل می شود كه این حیله گری و پلشتی در نوع رفتارش رخ می نماید. شیوه بازیگری پیروز فر كه در لحظات پیشین از درون به بیرون بود، اكنون برعكس، از بیرون به درون كشیده می شود. یعنی حالا ما باید با درشت نمایی هایی كه او در چهره و فیزیك نشان می دهد به ویژگی های رفتاری اش پی ببریم. شاید همین تغییر سبك و نگاه است كه آرام آرام شخصیت وی را در ذهن ما جذاب می كند.

تنها نكته ای كه پیروزفر بین دو شیوه بازی می كوشد آن را همراه داشته باشد طنازی گفتاری اش است. حتی زمانی كه قرار می شود پازل داستانی در ذهن ما كامل شود مرموز بودن او بیشتر به ما كمك می كند. فصلی را به یاد بیاورید كه او در منزل ماهرخ برای نخستین بار با كامران آشنا می شود. وقتی برای دیدار كامران به آشپزخانه می رود با توسل به لحن و چهره ای یخ زده نمایی از شیطان را تداعی می كند كه به وسوسه كامران آمده است.

شخصیت نیما در تصویری كه پیروزفر از آن ارائه می كند، هیچ گاه خود را نمی بازد و خیلی زود كنترل خود را به دست می گیرد. نمونه اش فصل پایانی فیلم است كه او مجبور می شود برای لحظه ای به نگار التماس كند، اما خیلی زود بر خود مسلط می شود. در یك نگاه كلی پیروزفر توانسته به بازی منسجمی در نقاب دست یابد.

حیایی نیز تا حد زیادی موقعیتی چنین دارد. با این توجه منش شخصیتی او در طول فیلم به لحاظ اجرا تا حدی ثابت است. اگر بخواهیم از یك نگاه كمی دورتر روابط كامران و نیما را بنگریم به این نتیجه می رسیم كه در واقع بازیگر اصلی داستان، نیماست و كامران تنها موقعیت ها را برای او مهیا می سازد. حیایی از ابتدا همچون دیگر فیلم هایش بازی بیرونی را برای نیما طراحی می كند. فصل هایی كه او شاد است یا غمگین حس هایش كنترل نشدنی به نظر می رسد. با صدای بلند می خندد و دائم با استفاده از دست هایش نوعی حالت تحكم را برای تماشاگر تداعی می كند.

زمانی هم كه به اصطلاح مقابل نیما كم می آورد، چهره اش تبدیل به شخصیتی ابله می شود. بنابراین متناسب با بازی حیایی، كامران برخلاف نیما به هیچ وجه باهوش و زیرك نیست بلكه بازیگر خوبی است. این بازیگر بودن بسیار خوب با جنس ادای حركات و ریتم پرتابی دیالوگ توسط حیایی در فیلم تثبیت می شود. اما در این میان ضعفی نیز خود را به رخ می كشد كه به نظر می رسد كاظم راست گفتار در جایگاه كارگردان نتوانسته به آن فائق آید.

حیایی زمانی كه قرار می شود دیالوگ های طنزآمیز فیلم را كه به احتمال، موجب خنداندن تماشاگر خواهد شد، بیان كند بسیار آن را درشت و جلوه گر ارائه می نماید. این غلونمایی در فصول طنزآمیز فیلم یكدستی بازی اش را متزلزل می كند. در حالی كه اگر كارگردان كمی بازی او را كنترل می كرد، بخش های طنز می توانست منجر به عاملی برای شكستن فضا شود. اگر بخواهیم شاهد مثالی را برای این بحث به میان آوریم می توانیم به فصل داخل رستوران اشاره كنیم و زمانی كه دوغ نگار روی پایش می ریزد بازی حیایی در این لحظه ساختار بصری شخصیت اش را دستخوش تغییراتی منفی می كند.

ضلع دیگر مثلث حیایی و پیروزفر در این فیلم سارا خوئینی هاست. بازی خوئینی ها در فیلم به هیچ عنوان یكدستی و ساختار منظم بازی حیایی و پیروزفر را ندارد. او دیالوگ ها را درست بیان نمی كند و در فصل هایی با شكست های تنفسی ریتم بازی خود را دستخوش تغییر می كند. در فصل هایی هم كه باید خطی را میان تنهایی های شخصی اش و بازی كه با تماشاگر می كند بكشد، موفق به انجام این كار نمی شود.

نمونه اش پرسه زنی های او در سكانس هایی از فیلم است كه كامران او را ترك كرده، این كه او به انتقام می اندیشد یا تنهایی خود، در بازی خوئینی ها گم شده است. از دیگر سو او در جمله ای به نیما، وقتی كه آنها را به كام مرگ می فرستد، می گوید: از ابتدا عاشق نیما بوده و در كاری كه می خواسته انجام دهد مشكوك اما این تشكیك در عمل هیچ گاه به بازی او راه نمی یابد. ساختار بازی وی در فصل های نخستین نیز به گونه ای است كه هیچ گاه نمی توانیم باور كنیم كه در انتهای فیلم دست به چنین عملی خواهد زد.

خوئینی ها می توانست با كامل كردن مثلث بازی كامران، نیما و نگار، فضای خوبی را برای بده بستان بازیگران ایجاد كند كه در این زمینه موفق نیست و فیلم از این منظر لطمه می خورد.

حیایی در فیلم هایی كه فیلمنامه و یا كارگردان خوبی دارد انرژی مثال زدنی را با خود به فیلم وارد می كند كه این انرژی در فیلم هایی مانند میهمان و... به عاملی مخرب برای فیلم بدل می شود. اگر او به درستی مورد استفاده فیلمسازان قرار می گیرد، عناصری كه در بازی وی تكراری هم به نظر می رسند تبدیل به نقطه قوت می شوند.

پیروزفر نیز حضوری هر از گاه در سینما دارد. اما بازیگر خوبی است و پس از نقش آفرینی در نقش معتاد فیلم میهمان مامان، نقاب موقعیتی دیگر برای او به شمار می آید.

رامتین شهبازی



همچنین مشاهده کنید