جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
وقتی تا این حد در وجودت ریشه دارد
عشق میکشد اگر که بخواهد، یا زنده میکند اگر که بخواهد؛ مهم آن است که بیاید، نه آنکه با تو چه کند. «عباس نعلبندیان» / لویی پارو؛ منتقد اسپانیایی زبان؛ بر این باور است که بیشتر قهرمانان درامهای لورکا، بار میراث گران وزنی را بردوش میکشند. بار آیین و رسوم خانوادگی، بار سنن ستمگر و سختگیر شرافتی که امروز دیگر به هیچ روی قابل درک و فهم نیست. این گفته البته کاملا درست و پذیرفتنی است. آداب و رسوم جامعه روستایی آن زمان اسپانیا و قراردادهای اجتماعی و فرهنگی حاکم بر آن، مسئلهای است که لورکا در نمایشنامههایش بسیار به آن توجهکرده است. شخصیتهای نمایشنامههای لورکا در بسیاری موارد، خواستههایشان، نیازهایشان و مهمتر از همه سرنوشتشان در مقابل آن چیزی که سنت نامیده میشود، قرار میگیرد و تقریبا در همه موارد آنها مغلوب آیین و سنن اجتماعی میشوند؛ گویی که گریزی از سرنوشت و تقدیر محتومی که سنت برای آنها رقم زده، نیست. تقدیری مرگآسا که در «عروسی خون» همانطور که مادر داماد پیشبینیکرده بود: «این پسر هم باید سرنوشت پدر و برادرش رو داشته باشه.» کشتهشدن لئوناردو در نزاعی خونین با داماد خود را نشان میدهد، در «یرما» منجر به قتل خوان به دست یرما میشود و در «خانه برناردا آلبا» چارهای به جز خودکشی برای آدهلا باقی نمیگذارد.
اما جدای از بحث سرنوشت و تقدیر، عشق نیز نقش پررنگی را در نمایشنامههای لورکا داراست و ردپای آن را میتوان به صورت برجستهای در آثار لورکا یافت. انکار نمیتوان کرد که لورکا شاعری بهشدت عاشقپیشه است. برای فهمیدن این مسئله، فقط کافی است به اشعار عاشقانه لورکا که تعداد آنها کم هم نیست، نگاهی بیندازیم. نگاه لورکا به مقوله عشق بدون شک نگاهی متفاوت، تا حدی فرازمینی و با اندکی اغراق مقدس است. لورکا عشق را میستاید و دلیلی برای زندگی میداند. از نظر او عشق امری اجتنابناپذیر است. خود او میگوید: «چیزهایی هست که نمیتوان بر زبان آورد، چراکه واژهای برای بیان آنها وجود ندارد. اگر هم وجود داشته باشد، کسی معنای آن را درک نمیکند. اگر من از تو نان و آب بخواهم تو درخواست مرا درک میکنی اما هرگز این دستهای تیرهای را که قلب مرا در تنهایی گاه میسوزاند و گاه منجمد میکند درک نخواهی کرد. . . » لورکا در نمایشنامههای خود توجه ویژهای به مقوله عشق دارد و شاید بتوان گفت عشق و نسبت آن با انسان امروزی، از دغدغههای فکری او بوده است طوری که تقریبا نمایشنامهای از لورکا وجود ندارد که ردی از عشق در آن موجود نباشد. در «عروسی خون» عشق لئوناردو و عروس موضوع اصلی و در واقع جانمایه نمایش است.
در «یرما» عشق قدیم یرما و ویکتور و اشارههای مدام به اینکه این عشق در رابطه بین یرما و خوان وجود ندارد، از موضوعات اصلی است و در «خانه برناردا آلبا» نیر موضوع نمایشنامه ترکیبی از عشق و غریزه است در مقابل سنتهای بیرحم جامعه. حتی در آثار نمایشی کمتر شناختهشده لورکا نیز، جای پای عشق بهوضوح دیده میشود: در «دوشیزه رزیتا»، دونا رزیتا دختری دوستداشتنی و با وقار است که دل به عشق پسر عمویش میبندد، اما باز به دلیل وجود و اثر همان سنتها، هیچگاه نمیتواند با او ازدواج کند. در «عشق دن پرلمپلین به بلیزا در باغ»، مرد ۵۰ سالهای به دختر همسایهشان که نامش بلیزاست و آوازهای عاشقانه میخواند، دل میبازد و در چنگ عشق او اسیر میشود. بلیزا به ازدواج با دن پرلمپلین راضی میشود، اما در عینحال به روابط دیگری تن میدهد. دن پرلمین اگرچه از این مسئله آگاه میشود، اما هنوز عاشق اوست. در «همسر حیرتآور کفاش»، کفشدوزی پیر با دختری جوان ازدواج میکند اما زندگیشان سراسر کشمکش و پر از هیاهو است، چراکه کفشدوز پیر است و زن افسرده. کفشدوز خانه را ترک میکند و پس از چندی در هیات بازیگری دورهگرد باز میگردد و به زن اظهار عشق میکند و زن عاشق او میشود.
در «مارینا پینهدا»، مارینا زنی است در نهایت احساس. یک زن اندلسی عاشق در فضایی بینهایت سیاسی. او خود را بهخاطر عشق فدای عشق میکند، اما اطرافیانش او را شهید راه آزادی معرفی میکنند، حال آنکه در واقعیت او قربانی قلب عاشق و دیوانه خویش است. حتی در اولین اثر لورکا با نام «طلسم پروانه»، جای پای عشق بهوضوح پیداست. پروانهای مجروح به لانه سوسکها میافتد، سوسکها پروانه را پرستاری و مداوا میکنند و در این میان سوسکی جوان به عشق پروانه گرفتار میآید. پروانه اما پس از مداوای بالش، سوسکها را ترک میگوید و عاشق خود را تنها رها میکند. تردیدی در اینکه عشق از مضامین اصلی و شاید به تعبیری، اصلیترین موضوع در نمایشنامههای لورکا باشد، وجود ندارد. اما سوال اینجاست که مختصات این عشق چیست و لورکا آن را چگونه ترسیم کرده است؟ در واقع میتوان گفت عشق مطرحشده در آثار نمایشی لورکا، نیرویی پیشبرنده، غیرقابل مهار و تا حدودی ویرانگر است. وقتی که عشق حادث میشود، دیگر چیزی جلودار آن نیست و در مقابل همه چیز قدعلم میکند. به عنوان مثال، در عروسی خون، عروس بهخاطر عشق به لئوناردو، دیوانهوار به همه چیز پشت پا میزند و همچنین است وضعیت لئوناردو که زن و کودکش را رها میکند و در صبح روز عروسی به خانه عشق گذشتهاش میرود: عروس: یه مرد با اسبش دوتایی خیلی چیزا میدونن. بازی قشنگیه اینکه یه دختر تک و تنها رو وسط یه صحرای برهوت تو هچل بندازن و به ستوه بیارن، من هم واسه خودم غرور دارم برای همین هم عروسی میکنم تا با شوهرم که باید بیشتر از همه عالم دوسش داشته باشم در خونهمو به روی همه دنیا ببندم.
لئوناردو: غرور تو. . . میدونی؟. . . یه ذره هم کمکت نمیکنه. [به او نزدیک میشود.]
عروس: نیا جلو!
لئوناردو: اینکه آدم از حسرت بسوزه و جیکش هم در نیاد از لعنت خدا هم بدتره. غرور چه دردی از من دوا میکنه؟ اینکه تو رو ندیدم و گذاشتم شبهای دراز عذاب تلخ بیخوابی رو تحمل کنی به چه کار من خورد و جز اینکه خود منرو هم زنده زنده خاکستر کرد چه فایدهیی به حالم داشت؟ تو خیال میکنی گذشت زمان درد آدمو شفا میده؟ خیال میکنی دیوارها چیزی رو قایم میکنن؟ اشتباه میکنی: وقتی چیزی تا این حد تو وجود آدم ریشه بدوونه، هیچی نمیتونه جلوشو بگیره!
عروس: [ مرتعش] نمیتونم بهت گوش بدم! نمیتونم صداتو بشنوم! انگار عرق رازیونه میچشم یا رو تشکی که از گل سرخ پرش کرده باشن به خواب میرم. صدات منو میکِشه و من، با اینکه میدونم دارم خودمو با جفت دستای خودم به غرق میدم، دنبالش میرم. . .
خدمتکار: [ نیمتنه لئوناردو را از پشت سر میکشد. ] برو دیگه!
لئوناردو: نترس، آخرین باره که دارم باهاش حرف میزنم.
عروس: میدونم که دیوونهم. میدونم بس که تحمل کردم از تو گندیدم. اما باز به خودم فشار میارم که اینجا بمونم، آروم بهش گوش بدم و نگاش کنم که دستاشو چه جوری تکون میده. . .
از دیگر مشخصههای عشق مطرحشده در آثار لورکا، در مقابل آداب و سنن قرارگرفتن و در نهایت، فاجعهبار بودن آن است. همه عشقهای موجود در سهگانه «عروسی خون»، «یرما» و «خانه برناردا آلبا» سرنوشتی مصیبتبار دارند. همینطور است سرانجام عشق در نمایشنامههای «عشق دن پرلمپلین به بلیزا در باغ»، »همسر حیرتآور کفاش»، «دوشیزه رزیتا»، «مارینا پینهدا» و حتی «طلسم پروانه». درواقع حتی یک مورد عشق بهفرجامرسیده نیز در نمایشنامههای لورکا وجود ندارد. گویی انگار که لورکا همواره عشق را همراه فنا میبیند، اما با این همه بر این باور است که باز هم گریزی از عشق نیست. جدال بین سنت و عشق نیز در بسیاری از آثار لورکا دیده میشود و به نوعی شاید بتوان گفت درونمایه بیشتر نمایشنامههای اوست؛ جدالی که همواره با خشونت آمیخته میشود و سرانجام دردناک و غمانگیزی دارد، مثل صحنه آخر «خانه برناردا آلبا»:
اشک و گریهزاری لازم ندارم. به مرگ باید رودررو نگاه کرد. ساکت! [به یکی از دخترها] گفتم ساکت! [به یکی دیگر از دخترها] اشکاتو نگهدار واسه روزا و شبای تنهاییت. همه خودمونو تو دریای اشک و عزا غرق میکنیم. . . آدهلا، کوچکترین دختر برناردا آلبا باکره مرده. شنیدین که چی گفتم؟ ساکت! ساکت! گفتم ساکت!
نکته دیگری که در مقوله عشق در آثار نمایشی لورکا باید به آن اشاره کرد، آن است که عشق مطرحشده در بیشتر نمایشنامههای لورکا، عشقی همراه با غریزه از یکطرف و عشقی ازلی- ابدی از طرف دیگر است. بیشتر زنان و مردان نمایشنامههای لورکا، افرادی پرشور و پرحرارت به حساب میآیند. درواقع لورکا نهتنها عشق و غریزه را جدای از هم نمیداند، بلکه بر پیوستگیشان نیز در نمایشنامههایش تاکید میکند. مثلا در «عروسی خون»:
جدت هر جا که رفته بود یهبر بچه پس انداخته بود. . . اینه اون چیزی که من آج و داغشم! مرد باید نر باشه. . . گندم که شد، باید گندم خوب باشه
یا در «یرما» که یرما از سردبودن خوان و از اینکه او نمیتواند به یرما فرزندی دهد، ناراضی است:
دست که بهش میکشم تنش عین یه مرده سرده. و من، منی که همیشه از زنهای اونجوری نفرت داشتم، تو اون لحظه دلم میخواد یه کوه آتیش باشم!
یا در «خانه برناردا آلبا» که دختران برناردا بهخصوص آدهلا بیپروا از غریزهشان میگویند:
نصیحتاتو نیگردار واسه خودت. ما از این چیزامون دیگه خیلی گذشته. . . من واسه خاموشکردن این آتیشی که تو تنم و میون لبهام شعله میکشه به مادرم هم میپرم. چی داری به من میگی؟ که برم تو اتاقم درو رو خودم قفل کنم و دیگه بیرون نیام؟ اگه میتونی یه خرگوشو با دست بگیری بفرما!
و آخر اینکه عشقهایی که لورکا به آن میپردازد، عشقهایی فناناپذیرند. لئوناردو هیچگاه نتوانسته عشقش را از یاد ببرد، همانطور که عروس عشق لئوناردو را هرگز فراموش نکرده است. یرما نیز همیشه عشق ویکتور را در سر دارد و ازدواجش با خوان باعث از بینرفتن این عشق نمیشود. و البته بسیاری موارد دیگر.
عطا صادقی
سه نمایشنامه از لورکا
ترجمه: احمد شاملو
ناشر: نشر چشمه
چاپ اول بهار ۱۳۸۵
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست