پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا

خاطرات تلویزیون چوبی


خاطرات تلویزیون چوبی

داخل ویترین کفش های طبی است و دست و پاهای مصنوعی آن سوتر انواع کفش هایی است که دست و پاها را زمان شکستگی ثابت نگاه می دارد منتظران اینجا هر کدام به دردی گرفتارند یا آمده اند دست و پاهایشان را بگیرند یا به کفش ها و تجهیزات خاص پزشکی نیاز دارند

داخل ویترین کفش‌های طبی است و دست و پاهای مصنوعی. آن سوتر انواع کفش‌هایی است که دست و پاها را زمان شکستگی ثابت نگاه می‌دارد. منتظران اینجا هر کدام به دردی گرفتارند. یا آمده‌اند دست و پاهایشان را بگیرند یا به کفش‌ها و تجهیزات خاص پزشکی نیاز دارند. درد و انتظار، آدم را بی‌طاقت می‌کند، بنابراین شتاب کار در اینجا بالاست. دو اتاقی که بیماران را برای اندازه گرفتن آنچه می‌خواهند فرا می‌خواند، زود به زود پر و خالی می‌شود.

داخل اتاق خانم جوانی نشسته است. مهندسی پزشکی خوانده و ۳۳ سال دارد. از ارتباطش با تلویزیون می‌پرسم. می‌گوید سریال‌ها و برنامه‌های تلویزیون را براساس علاقه‌مندی خانواده دنبال می‌کند و مخاطب سریال و برنامه خاصی نیست، اما برنامه‌هایی را مانند «اردی‌بهشت» و «کارنامه» که در حوزه کتاب است، گاهی دنبال می‌کند و از میان سریال‌های جدید هم «دختران حوا» به خاطرش می‌آید.

اما تمام خاطرات آوا جهانشاهی از تلویزیون متعلق به کودکی است. می‌گوید: بچه که بودم عاشق تیتراژ برنامه کودک بودم. همان تیتراژ معروفی که پسرکی پشت پرده قرمز راه می‌رود و پرنده در پایان آن را بالا می‌کشد. آن زمان‌ تنها چیزی که از بهانه‌گیری‌های کودکی‌ام کم می‌کرد، همین موسیقی و کودکی بود که یک مسیر را فکورانه چند بار طی می‌کرد. «دیدنی‌ها» برنامه دیگری بود که او تمام بخش‌هایش را جزء به جزء دنبال می‌کرده و از تمام بخش‌های آن لذت می‌برده است.

از موسیقی‌اش که هنوز هم آن را دوست دارد تا مجری برنامه و تصاویری که نشان می‌داد. می‌گوید: روزهای یکشنبه همیشه منتظر دیدن برنامه دیدنی‌ها بودم. بیشتر خاطرات کودکی و نوجوانی‌اش با تلویزیون گره خورده است، دورانی که بیشتر تفریح اوقات فراغتش به دیدن برنامه‌های تلویزیونی ختم می‌شد. افتتاح شبکه سه را بخوبی به یاد دارد و آن را اتفاق بزرگی در زندگی‌اش می‌داند.

او می‌افزاید: هنوز هم تصویر تلویزیون قدیمی‌مان را به یاد دارم. دستگاهی که با پیچاندن دکمه‌ای، کانال‌هایش تغییر می‌کرد و بدنه‌ای چوبی داشت. سریال «آینه»، «گرگ‌ها» و «سربداران» را به خاطر علاقه خانواده‌اش دنبال می‌کرده است و هنوز هم وقتی موسیقی سریال گرگ‌ها را می‌شنود کمی ترس در وجودش می‌دود! اما «سلطان و شبان» سریال محبوب اوست. کمی فکر می‌کند و می‌گوید: آقای حکایتی را هم دوست داشتم. از سریال‌های تلویزیون به کارهایی علاقه‌مند است که مرضیه برومند ساخته است و آنها را سریال های با کیفیت و جذابی می‌داند. او هنوز هم برنامه‌های محبوبش را از میان برنامه‌های کودک انتخاب می‌کند و می‌گوید هنوز مخاطب برنامه فیتیله‌هاست.

چرا کودکان دهه ۵۰ و ۶۰ اینقدر عاشقانه از برنامه‌های تلویزیون می‌گویند و کودکی‌هایشان پر از تصاویر کارتون‌های غم‌انگیز آن ایام مانند بی‌خانمان، دختری در مزرعه، نل و هاچ زنبور عسل است و کودکان نسل جدید کمتر از تلویزیون خاطره دارند؟ این پرسشی است که بعد از حرف‌های این مهندس جوان که با شور از گذشته سخن می‌گوید، به ذهنم می‌رسد. خودش کودک پنج ساله‌اش را مثال می‌زند که برای بازی همه چیز دارد. از رایانه و اینترنت گرفته تا دی‌وی‌دی کارتون و شبکه‌های متنوع تلویزیونی. وسایل بازی این نسل بسیار متنوع‌تر از گذشته است و تمام اوقات فراغت بچه‌ها به دیدن تلویزیون ختم نمی‌شود.

نورا حسینی