جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تاثیر جریان فکری سکولار بر تعلیم و تربیت ایران


تاثیر جریان فکری سکولار بر تعلیم و تربیت ایران

اعزام دانشجو, نهضت ترجمه, تاسیس مدارس جدید عوامل اصلی پیدایی جریان سکولار و گسترش آن به تعلیم و تربیت می باشند, البته نفوذ انگیزه های خارجی برای صدور تربیت غربی به کشورهای جهان سوم, همچنین دخالت زمینه های اجتماعی داخلی رادر پذیرش این نوع تربیت نمی توان نادیده گرفت

جریان سکولار در نتیجه نقادی‌های شیفتگان غرب و نوگرایان اولیه، همچنین در نتیجه داعیه‌های روشنفکران لائیک و اصلاح‌طلبی به وجود آمد که خواستار پذیرش بدون چون و چرای فرهنگ و تمدن غرب بود. اعزام دانشجو، نهضت ترجمه، تاسیس مدارس جدید عوامل اصلی پیدایی جریان سکولار و گسترش آن به تعلیم و تربیت می‌باشند، البته نفوذ انگیزه‌های خارجی برای صدور تربیت غربی به کشورهای جهان سوم، همچنین دخالت زمینه‌های اجتماعی داخلی رادر پذیرش این نوع تربیت نمی‌توان نادیده گرفت.

انگیزه‌های خارجی صدور تربیت سکولار غرب، بیشتر مربوط به ماهیت جامعه سرمایه‌داری است، چون رشد سرمایه‌داری و نیاز دو جانبه کشورهای غربی به مواد اولیه و بازار مصرف مقتضی توسعه آموزش و پرورش جدید به کشورهای پر جمعیت و غنی از انرژی بود، استعمار نو برخلاف استعمار کهن که ارزش‌های استعمارگران را به زور و از طریق نظامی تحمیل می‌نمود، به انتقال ارزش‌ها و نگرش‌های جدید غرب از طریق مدرسه و مطبوعات و تبلیغات اشتیاق فراوان دارد، بلکه تثبیت این ارزش‌ها در روح و اندیشه قافله استعمار زدگان با کمک نظام تربیتی و تبلیغی از پایایی و دوام بیشتری حکایت دارد. مدرسه می‌تواند مردم کشورهای دیگر را با هنجارهای سرمایه‌داری غرب، هنجارمند کند و نوع بزرگسالانی را که جامعه صنعتی غرب به آن نیاز دارد تولید کند.

به‌طور خلاصه، کارکرد استعماری فوق عبارت است از:

۱) حذف و تلخیص فرهنگ و تاریخ بومی به نحوی که متناسب با نگرش مستعمرین باشد

۲) ایجاد اشتیاق نسبت به تاثیر فرهنگ و تمدن غربی

۳) تحقیر آداب و رسوم، زبان بومی و شیوه زندگی ملی یک ملت

۴) تلفیق ضرورت تقلید از الگوهای غرب

۵) ایجاد تردید درباره توانمندی‌های خودی

۶) نظارت بر دگرگونی‌های اجتماعی و کنترل نظم اجتماعی

۷) پرورش نیروی کار منضبط، وقت شناس و هنجار پذیر تابع و مطیع دیوان‌سالاری که از نقد و نوآوری گریزان باشد.

به این ترتیب نظام سرمایه‌داری برای انتقال ایده‌ها و ارزش‌های مورد نظر خود به جوامع سنتی، نیاز به تغییر و تحول نظام‌های تربیتی آنها دارد و تحول نظام‌های تربیتی جوامع سنتی مستلزم زمینه‌سازی اجتماعی است. بهترین عامل برای ایجاد زمینه اجتماعی داخل طبقه تحصیلکرده و مسافران مجذوب فرهنگ هستند. از این‌رو چنان که برتراند راسل توضیح می‌دهد، سرمایه‌گذاری‌های غرب، برای انتقال فرهنگ خود به جهان سوم از طریق فراهم آوردن امکاناتی برای مسافرت جوانان، طبقه متوسط و مرفه، مبلغین رایگان فرهنگ بیگانه پرورش می‌دهند که در جامعه بومی خود، به عنوان یک ضرورت مبنایی برای توسعه و پیشرفت، نخست تاسیس مدرسه و دانشگاه را پیشنهاد می‌کنند. در نهایت، آموزش و پرورش کشورهای دیگر را تحت کنترل قرار می‌دهد یعنی احساس ضعف و عقب‌ماندگی را به عنوان یک احساس عمومی در مقابل اندیشه غربی مطرح می‌کنند و زمینه اجتماعی داخل را برای ظهور داعیه‌های اصلاح‌طلبی فراهم می‌آورند.

به این ترتیب، جامعه‌های استعمار زده حتی در صورت استقلال ظاهری از لحاظ وابستگی فرهنگی، روابط پایداری را با استعمارگران حفظ می‌نمایند. به طوری که زبان، فرهنگ، برنامه درسی، معلمین و پایه‌گذاران مدارس جدید و بالاخره مدیریت و برنامه‌ریزی نظام تربیتی، همچون نظام‌های اقتصادی و اجتماعی آنها، در تابعیت کشورهای استعمارگر باقی می‌ماند.

بنیادهای خیریه آمریکایی توانسته‌اند اشکال خشک و آشکار امپریالیسم نظامی و اقتصادی را با برنامه‌های فرهنگی- آموزشی خود تکمیل کنند. این بنیادها پس از جنگ جهانی دوم، حمایت خود را از نهادهای آموزشی در مناطق استراتژیک جهانی افزودند. به امید آن که بتوانند به ترتیب افرادی موفق شوند که اولا، نگرش آنها درباره منافع ایالات متحده سازگار با دیدگاه این بنیادها باشد و ثانیا جهان پیرامون خود را به گونه‌ای شکل دهند که متضمن حفظ و توسعه منافع آمریکا باشد و به تربیت دانشکده‌ها و موسسات تحقیقاتی برای تربیت برگزیدگان جهان سوم پرداختند.

در راستای همین سیاست استعماری، مسیون‌های آمریکایی در سال ۱۸۳۴ میلادی در ارومیه در قریه سیر مدرسه ساختند و در ۱۸۶۶ میلادی در بیروت دانشگاه تاسیس نمودند و این در حالی بود که در سال ۱۸۶۶ میلادی بر اثر کمبود دبیرستان در آمریکا فقط۴۲ % دانش‌آموزان امکان رفتن به مدرسه متوسطه را داشتند. در هر صورت، پیامدهای اقدام‌های سه گانه‌ای که حاکمان ایرانی برای جبران عقب ماندگی و توسعه اقتصادی اجتماعی انجام دادند با هدف‌ها و انگیزه‌های نخستین آنان فاصله زیادی داشت. جریان ادامه‌دار اعزام محصل برخلاف انگیزه‌های نظامی- صنعتی عباس میرزا و دیگر مروجین اصلاح‌طلب بیش از آنکه به اصلاح دانش نظامی و تجدد و گسترش صنعت و در نهایت استعفای اقتصادی- اجتماعی ایران کمک کند، سبب تشدید وابستگی، ترویج آداب و رسوم و هنر و فرهنگ مبتذل غرب و انتقال باورهای غیر اخلاقی و غیر دینی غربیان شد و به ظهور پدیده‌ای اجتماعی انجامید که از آن با عنوان “فلکی” یاد می‌شد.

فلکی کمی زبان فرنگی و از آن کمتر فارسی یاد گرفته و مدعی است که می‌تواند به زبانی که آن را نمی‌داند، تمدن غربی را که نمی‌شناسد برای ما وصف کند و ... برای آن که در اصلاح کردن امور ایران از کسی عقب نماند پیرو عقیده سخیف است و در هنگام حمله‌ور شدن تمدن فرهنگی به ایران، همدست بیگانه است و به امید آنکه تمدن فرنگی ما را زودتر بگیرد از خیانت به فکر و زبان و فرهنگ خودی بدون دلیل عقلی روی‌گردان نیست.

البته تجدد طلبان بی‌غرض و بسیاری از اصلاح‌طلبان و همچنین عامه مردم از ماهیت سکولار مدرسه‌های جدید و کارکردها و انگیزه‌های استعماری آنها آگاه نبودند، همچنین بسیاری از پایه‌گذاران ایرانی مدرسه‌های جدید تنها به انگیزه خیرخواهی و با حسن نیت برای اصلاح عقب ماندگی ایران به گسترش تعلیم و تربیت جدید اقدام می‌نمودند ولی برخلاف این غفلت هموطنان از پیامدهای تعلیم و تربیت جدید، مدرسه ضمن آثار مثبتی که در برقراری آموزش و پرورش رایگان، دولتی و همگانی داشت در جهت وابستگی‌های فرهنگی و جایگزینی ارزش‌های اجتماعی تاثیرگذار بود. در حقیقت مدارس جدید در کنار نظام سیاسی لائیک رضاخان، در گسترش سکولاریسم اجتماعی موثر واقع شد، زیرا رضاخان به تقلید از آتاتورک سعی داشت از طریق استبداد نظامی و با حذف شعایر دینی به گسترش دفعی و خشن سکولاریسم مبادرت ورزد.

به این ترتیب، جریان سکولار که نفوذ و رشدش را در نماد تعلیم و تربیت تاحدی مرهون نظام سیاسی لائیک بود در تثبیت آن نیز تاثیر داشت. غلبه این جریان موجب دگرگونی‌هایی شد که از جمله آنها می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود.

توسعه و تاسیس مدارس مختلط، استخدام معلمین ناهمجنس با شاگردان، منع حجاب در مدارس و دانشگاه‌ها، کاهش تدریجی زمان و مواد درسی دینی، تغییر محتوای کتب دینی بدون توجه به آرای علما بی‌رغبتی نسبت به اجرای مراسم مذهبی، عدم لحاظ معیارهای اخلاقی، مذهبی، محجور شدن کتاب قرآن کریم و ...

جریان سکولار مسلط بر تربیت و تعلیم رسمی کشور، علاوه بر حذف جلوه‌های دینی و مذهبی، غرب‌گرایی را نیز ترویج می‌نمود ولی ترویج غرب‌گرایی اخلاقی بلکه فضاحت اخلاقی آن را به حدی بود که برخی از روشنفکران از جمله طالبوف کسروی، جمال زاده، علی نوروز، و ... هم به واکنش و مخالفت وادار شدند و به نقد آن پرداختند.

توسعه مدرسه‌های جدید و همگانی و دولتی شدن آنها، نقش این مدرسه‌ها را در کنترل اجتماعی و تنظیم شغل‌ها و سلسله مراتب اجتماعی، بیش از پیش نمود. این امر سبب گردید مخالفت‌ها به تدریج کاهش یابد و ضرورت همراه شدن با نظام تربیت رسمی کشور، بر همه طبقا ت جامعه تحمیل گردد. در نتیجه، اقشار متدین جامعه نیز با تربیت سکولار، هر چند ناخواسته کنار آمدند. ولی، اقبال دین باوران به تربیت جدید سبب شد تا دو جریان فکری دیگری پدید آید و به تدریج به طور ناپیدا در نظام تعلیم و تربیت نفوذ کند، در حقیقت پیدایش تدریجی جریان‌های اصلاح‌گری و احیای‌گری دینی ناشی از برآیند تلاقی نیروی مخالفت‌ها و موافقت‌ها با تربیت سکولار وارداتی می‌باشد که جریان احیاگری دینی توانست نقش موثری در آگاه نمودن مردم به تعلیم و تربیت اسلامی داشته باشد.

علی محمدی تودشکی

مدرس دانشگاه

منابع:

-۱ دکتر جمیله علم الهدی، جریان‌های فکری تاثیرگذار در تعلیم و تربیت کتاب نقد شماره ۲۲

-۲ عبدالهادی حائری، نخستین رویارویی اندیشه‌گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب، امیرکبیر، ۱۳۷۲

۳ - تاریخ معاصر ایران، (مجموعه مقالات)، ج ۷، تهران، بنیاد مستضعفان، ۱۳۷۶