شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

کودتای ۲۸مرداد در محکمه یک طرفه تاریخ


کودتای ۲۸مرداد در محکمه یک طرفه تاریخ

یادآوری رخداد ۲۸مرداد برای ایرانیان به منزله ورق زدن صفحه سیاهی از تاریخ آنان است که هیچ گاه فراموش نمی شود در عصری که همه جهان سرمایه و تکنیک, تمام قد علیه فعلیت دموکراسی خواهی و ملی گرایی آنان صف بسته بودند, کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ به نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران بدل شد

یادآوری رخداد ۲۸مرداد برای ایرانیان به‌منزله ورق‌زدن صفحه سیاهی از تاریخ آنان است که هیچ‌گاه فراموش نمی‌شود. در عصری که همه جهان سرمایه و تکنیک، تمام‌قد علیه فعلیت دموکراسی‌خواهی و ملی‌گرایی آنان صف بسته بودند، کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ به نقطه‌عطفی در تاریخ معاصر ایران بدل شد. با گذشت ۶۰سال از آن حادثه و به‌رغم انتشار اسناد و مقالاتی که پیرامون آن صورت گرفته بحث درباره این رخداد تاریخی همچنان ادامه دارد و پیامدهای آن کودتا را هرکس به‌گونه‌ای تفسیر و بیان می‌کند. این یادداشت در نظر دارد با درآمدی بسیار مجمل بر هر یک از عوامل شکل‌گیری و به‌بار نشستن کودتای ۲۸مرداد، نقش و جایگاه نیروهای خارجی، عوامل داخلی، فهم عرفی و طبقات میانجی اجتماعی را در این رخداد تاریخی بررسی کند. نوشتار مزبور به هیچ عنوان در پی واکاوی و بازخوانی مستندات تاریخی این رویداد نیست.

درباب وقایع و تاریخ این کودتای ارتجاعی و استعماری، تفسیر‌های مختلفی بیان شده است. مفسران درباری و سلطنت‌طلب‌ها از آن به‌منزله قیام ملی، شوروی‌‌چی‌ها به‌عنوان دسیسه‌چینی امپریالیسم علیه اتحاد جماهیر شوروی، استعمارگران به نام نجات ایران از دام کمونیسم و اعضای جبهه ملی نیز ملغمه سردرگمی از همه تفاسیر مزبور را بیان کرده‌اند. اما هرآنچه تاکنون درباره این کودتا گفته شده اغلب جنبه سیاسی داشته و به سبب نگاه بغض‌‌آلود و حسرت‌بار عده‌ای از یک‌سو و نگاه پیروزمندانه دسته‌ای از سوی دیگر، هیچ‌گاه علل وقوع کودتا در متن جامعه انتقالی ایران بررسی نشده است و نقش صورت‌بندی‌های بدیل نظیر طبقات اجتماعی، فهم عرفی و نیروهای غیردولتی مسلط بر اجتماع شهری که به عنوان میانجی ظهور این رخداد مطرح بوده نادیده گرفته‌ شده است. به‌رغم آنکه این کودتا در تاریخ مبارزات ضد‌استعماری توده ایران آسیب‌ها و اثرات مخرب و واپس‌گرایی به جا گذاشته اما تا امروز تحلیل و بررسی همه‌ جانبه‌ای از آن صورت نگرفته است؛ تحلیل‌هایی که فارغ از افشای اسناد و روایات تاریخی، مستقیما به جایگاه و نقش اجتماع شهری ایران در امکان وقوع چنین رخدادی بپردازد. از این‌رو همچنان این پرسش بی‌پاسخ مانده است که فارغ از روایات و تفسیرهای تاریخی، امکان تحقق کودتای ۲۸مرداد، به‌رغم شهوت سیری‌ناپذیر استعمارگران، تا چه اندازه وابسته به متن اجتماع شهری و تا چه میزان به ناکارآمدی نیروهای داخلی مربوط بوده است؟

در تاریخ معاصر ایران موضوعاتی نظیر مشروطیت، نفت، مصدق و کودتای ۲۸مرداد از اهمیت خاصی برخوردار است و به‌واسطه تصوری که از مفهوم این موضوعات شکل گرفته مردم ایران همواره نقش انگلیس و بعد‌ها آمریکا را در ناکامی این تجربه‌ها پررنگ‌تر از هر عامل دیگری تصور می‌کنند. در یک رویکرد سودانگارانه به قول کارل کوسیک واقعیت به‌عنوان جهان وسایل، هدف‌ها، کارافزار و نیازمندی‌ها مطرح می‌شود. از طرفی دیگر خود این موضوعات به گواه مستندات عرفی، ساختار و ماهیت تاریخی‌شان را بی‌واسطه و مستقیم به دست آورده بودند که به علت چنین شکلی از واقعیت، وجدان تاریخی ایرانیان در جهان شبه-انضمامی آن دوران، تصویر این موضوعات را جریحه‌دار کرده و این امر باعث شد تا بازخوانی‌های این رخداد، چشم خود را بر مولفه‌های دیگر بپوشانند. بنابراین به سبب ارتباطی که میان این موضوعات برقرار بود مسلما فهم عرفی، تمام عمل کودتا را بی‌واسطه بر دوش استعمارگران خارجی انداخت و با این روند، به‌نحوی جادویی تمام ابعاد مخرب و هولناک آن حادثه را دور زد. به‌تبع چنین روندی، دیگر در ردیف متهمان کودتای ۲۸مرداد، نه خبری از نقش نیروهای داخلی بود و نه تاثیر طبقات میانجی اجتماعی. گرچه ردپای جریان مسموم استعمار همواره در کانون توجهات بوده و هست. مساله استعمار در نزد استعمارگران به‌عنوان یک «کلیت‌انضمامی» شناخته و طرح می‌شود که الزاما برای ریشه‌دواندن در خاک مستعمره به طبقه‌ای ارتجاعی نیاز دارد. درواقع بدون چنین پایگاه طبقاتی‌ای، استعمار نمی‌تواند پا بگیرد.

پدیده «ارتجاع-استعمار» عصر جدید (ایالات متحده آمریکا) که پس از جنگ جهانی دوم فعلیت استعمارِ خیرخواهانه خود را در قامت سرمایه‌داری نئولیبرال و هار تبیین و ارایه کرده بود به‌طور غیرمستقیم در رخداد ۲۸ مرداد، وابسته به انگلستانی شد که خود بنیان ارتجاع و استعمار بود. چنان‌که از متن اسناد و روایات تاریخی نیز برمی‌آید، انگلستان با روحیه ارتجاعی- استعماری بی‌بدیل خود، پیوسته در تلاش بود تا موافقت آمریکا را برای کودتا علیه جنبش نفت و دولت مصدق به دست آورد. از طرفی دیگر با توجه به امکان ورشکستگی اقتصاد بریتانیا که ممکن بود در پی تهدید آشکار آمریکا مبنی بر اینکه اگر نیروهای خود را از مصر خارج نکند لیره‌های انگلیس را که در بانک‌های آمریکا بود در بازار خواهد فروخت، شاید بتوان ردپای اصرار انگلستان به مشارکت آمریکا در تاراج ایران را پیدا کرد. اکنون انگلستان مجاب شده بود با توجه به نیرو‌ها و امکانات قوی‌ترین استعمار جهانی، به آمریکا باج بدهد. بنابراین امکان پروژه کودتای ۲۸ مرداد و تاراج توده ایران، تنها با حضور ایالات متحده برای انگلستان ممکن و عملی بود.

این کودتا به ادعای بسیاری از مورخان به آسانی پیروز شد. اما اگر ما علت و سبب این پیروزی را صرفا به نقش و حضور آمریکا و انگلیس استعمارگر خلاصه کنیم مسلما تحلیلی شتابزده، ساده‌انگارانه و احساساتی از این رخداد ارایه کرده‌ایم. تا به آنجا که اکنون قریب به ۶۰سال از آن اتفاق می‌گذرد اما در محکمه تاریخ ما جز آمریکا و انگلیس، خبری از دیگری نیست.

کودتای ۲۸مرداد گسست و شکافی در تاریخ ما ایجاد کرد که فارغ از حرکت خطی یا غیرخطی تاریخ و اینکه رخدادی همچون کودتا در کجای این مساله قرار می‌گیرد پرسش اصلی را بر سر تاثیر این شکاف متمرکز می‌کند. آیا از دل این شکاف نیروهای مولدی به‌وجود آمد تا محرک تاریخ ما باشد یا برعکس، چنین گسستی موجب کندشدن روند این حرکت شد؟ آیا در مرحله بازتولید این گسست، تکانه‌ای جلوبرنده بر تاریخ ما به‌منظور بیان پرسش‌ها و نقدهای درون‌خانوادگی وارد شد؟ به‌عنوان مثال چرا مصدق در روز ۲۵ مرداد به توصیه فاطمی عمل نکرد تا به نحوی انقلابی، سلطنت را ملغی کرده و اعلام جمهوری کند.

یعنی پیش از کودتا دست به انقلاب بزند. درحالی که نمی‌توان صرفا به بهانه مشی خشونت‌پرهیزی از این مساله فاصله گرفت. به گواه مستندات تاریخی، تشکیل دولت مصدق در پی حذف فیزیکی رزم‌آرا و برپایه خشونتی بود که در زمان تشکیل دولتش صورت گرفته بود و او نیز نسبت به اعمال خشونت تجویزی، هیچ اعتراضی نکرده بود، اما در ۲۵ مرداد و در فعلیتی تا به این حد متناقض و متعارض بر پایبندی خود نسبت به قانونمندی و نفی خشونت اصرار می‌ورزید؟ چرا فقط در این زمان بود که خبری از نشر خشونت نبود؟ به‌رغم آنکه اغلب مورخان در دموکراتیک‌بودن دولت مصدق اتفاق نظر دارند اما چرا خشونت در رفتار سیاسی وی رویکردی دلبخواهی پیدا کرده بود؟ از این‌رو مساله خشونت و انقلاب و ارتباط آن با امر قانونمندی و میزان نقش آن در کودتای ۲۸مرداد، همچنان در محکمه تاریخ ایران نامعلوم و مجهول باقی مانده است. درواقع محکمه تاریخ ایران در روایتی یک‌طرفه، صرفا بر اساس اسناد و مدارکی که مبنی بر دخالت آمریکا و انگلیس در متن کودتاست عمل کرده و هیچ بازخواستی از طبقات میانجی اجتماع شهری، طبقات ارتجاعی، نیروهای داخلی و نیروهای غیردولتی مسلط بر فهم عرفی نکرده است.

با این حال در عصری که «دولت - ملت‌ها» در حال تکوین هویت نمادین خود بودند و قدرت رفته‌رفته مشروط به قوانین شده و نقش توده مردمی در انگیزه دموکراسی‌خواهانه‌شان پررنگ‌تر می‌شد، تکانه‌های فکری ما فارغ از شناخت مناسبات حاکم بر جهان و درحالی که سر در لاک خود فرو برده بودند تنها توانستند ناظر بر پیروزی کودتا باشند؛ و وجدان تاریخ ایران خسته‌تر از پیش معادلات نامانوس خشونت، کودتا و تحقیر را بر شکاف پیش‌آمده احساس کند. دست آخر نیز صف‌آرایی حق و خیر مطلق علیه باطل تنها نتیجه‌ای بود و هست که ۲۸ مرداد را برای ایرانیان قابل تحمل می‌کند تا شاید به این واسطه بتوانند در زیر آماج تلخی این واقعیت کمر راست کنند. چرا که تحمل پوزخند کودتای ۲۸ مرداد در محکمه یک‌طرفه تاریخ بسیار دردناک است.

سهند ستاری



همچنین مشاهده کنید