یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

عجیب است


عجیب است

«سینمای ایران را می شود تعطیل کرد » کاش این جمله را یک رهگذر عادی گفته بود که بر حسب تصادف از کنار پیکره کم جان و غرقه به خون این سینمای مظلوم و مهجور می گذشته

«سینمای ایران را می‌شود تعطیل کرد.» کاش این جمله را یک رهگذر عادی گفته بود که بر حسب تصادف از کنار پیکره کم‌جان و غرقه به خون این سینمای مظلوم و مهجور می‌گذشته.

در آن صورت می‌شد به واسطه اهل نبودنش و ندیدن و ندانستن آنچه بر سر این پیکره بی‌پناه آورده‌اند و آورده‌ایم، کلامش را نشنیده گرفت و تنها به این بسنده کرد که دستش را بگیریم و نزدیک‌تر بیاوریمش تا خیلی اجمالی فقط ببیند از چند جهت و با چند زاویه متفاوت و بهانه‌های مختلف در طول این همه سال به این فرزند مشکوک!!!

حمله شده و هر بار چیزی از آن کم شده و حالا که خرطومش بریده و روی چشمانش افتاده و عاجش شکسته و دهانش را بسته و گوش‌هایش به دست‌هایش دوخته شده تازه می‌پرسیم: این موجود عجیب‌الخلقه اصلا به چه دردی می‌خورد؟؟.... این را تا همین جا داشته باشید تا بگویم:

نیت ستون نیمکت، بر آن بوده و هست که تنها از «بازیگری» بگوید و نشانه‌هایش؛ اصولی را که یا فراموش شده‌اند یا مثل سلام، هرچقدر تکرار شوند تکراری نخواهند شد، با توجه به جا و مجال کمی که دارد مرور کند و مثال و مصداق‌هایش را از فیلم‌های روی پرده وام بگیرد.

این محدودیت خود خواسته گرچه شاید کمی این ستون را خواندنی‌تر کند (البته احتمالا برای مشتاقان بازیگری فقط) اما باعث می‌شود که استمرار هفته‌ای و دائمی‌اش رعایت نشود، چراکه گاه پیدا کردن یک مثال برای روشن شدن یک اصل، صبری بیش از یک هفته می‌طلبد.

ذکر این تبصره بدان جهت لازم آمد که اولا عذری باشد از ساکن نیمکت برای «گاه‌ نوشتن» این ستون به خواننده‌هایش(که در کمال حیرت گویا کم هم نیستند) دوم اینکه این بار شاید اولین باری است که روی نیمکت بحثی به جز بازیگری مطرح می‌شود.

دلیلش هم شنیدن عبارت آغازین بود، آن هم از تنها مشاور هنری بالاترین مقام اجرایی مملکت که اتفاقا پسوند سینماگر و فیلمساز را نیز یدک می‌کشند و جای بسی حیرت باقی می‌گذارند که چطور می‌شود بر مسندی تکیه دهیم و مورد مشورت قرار بگیریم و اصرار کنیم که تکیه‌گاه و موضوع مشاوره را بردارند و ببرند.

آری می‌شود سینما را تعطیل کرد، می‌شود موزه هنرهای معاصر و فرهنگسراها را نیز بست. تئاتر که دیگر از همه راحت‌تر تعطیل می‌شود. همه تئاتر این سرزمین خلاصه شده در یک ساختمان مدور که بیخودی هم بسیار زیباست و «بیخودی‌تر»!

اینکه یک سری آدم بیکار و مجنون در آن راهروهای دخمه مانند و سالن‌های فرسوده خود را خسته می‌کنند و عرق می‌ریزند تا چراغی را روشن نگه دارند که در نگاه بعضی دوستان، پول برق آن چراغ بیشتر می‌ارزد تا تاثیرش بر ذهن و روح و نگاه مخاطبان اندک و غریبش. کتابخانه ملی و کتابفروشی که دیگر هیچ. با تیراژ ۲۰۰۰ عددی کتاب در مملکت ۷۰ میلیونی اصلا چه نیازی هست به چاپ کتاب جدید.این همه کتاب هست که هیچ‌کس نخوانده. عقل هم حکم می‌کند اول کتاب‌های چاپ شده تمام شود بعد اگر تقاضای بود راجع به چاپ کتاب جدید فکر شود.

دانشکده‌های هنری و آموزشگاه‌های سینمای هم که جای خود دارد و عجیب برای تعطیل‌شدن چشمک می‌زنند. در این مکان‌ها یک سری آدم می‌پذیرند با امید اینکه «آدم‌تر» تحویل دهند. غافل از اینکه اول باید هر چه توان دارند خرج کنند تا برچسب‌های ریز و درشتی که به سر و صورتشان چسبیده را پاک کنند و بعد از اینکه تازه برادری خود را ثابت کردند، خواهند فهمید ارثی در کار نیست چراکه مرده خودشان هستند.

شنیدن آن عبارت به همراه آمارهایی که انگار ما هیچ نقشی در رسیدن و داشتنشان نداریم و عین توفان گونو بی‌جهت و بی‌دلیل و بی‌تقصیر از ما آمده و خراب کرده و رفته است، آنقدر برای صاحب این قلم حیرت‌آور بود که هرچه کرد نتوانست بگذارد و بگذرد. بحث و صحبت ما زمانی ‌شأن و منزلت دارد که اصل و بستر حرف، زیر سوال نرفته باشد.

دردآور است که چنین بی‌درد از ایران بی‌سینما بگوییم. آیا می‌دانیم که کلمات انرژی دارند، چه مثبت و چه منفی و با گفتنشان نیروی آنها را در فضا رها می‌کنیم؟ آیا باور داریم که پندار «رستم» شدن، حتی برای لحظه‌ای، سهراب‌کشی را به ارمغان می‌آورد؟

و کاش بدانیم که «بستن» و «نداشتن» اینچنین پدیده‌های گرانبهایی، ممکن است در لحظه جوابگوی اعداد بی‌رمق آمار باشند، اما کاش ایمان داشتیم که چون نفت و طلا، امانت هستند و بی‌جانشین و کمترین اثری که بی‌محابا خرج کردنشان دارد، باری است که باید بر دوش وجدانمان سنگینی کند. آقای کیارستمی نقل می‌کردند از میلان کوندرا که گفته بود پدرش، هرچقدر بر عمرش افزوده می‌شد، دایره کلماتش محدودتر (و احتمالا عمیق‌تر) می‌شد. تا اینکه در سال آخر عمرش فقط دو كلمه می‌گفت:«عجیب است»...

حبیب رضایی



همچنین مشاهده کنید