جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

دو پنجره رو به تنهایی


دو پنجره رو به تنهایی

نگاهی به نمایش «من حرفی ندارم دنبالشو نگیر» نوشته فرهاد نقدعلی و کارگردانی آشا محرابی

آثار هنری که بر اساس نگاهی جمعی شکل گرفته‌اند، اغلب همه‌جانبه‌تر، کامل‌تر و گاهی ماندگارتر بوده‌اند. نمایش «من حرفی ندارم... دنبالشو نگیر» از آن دست نمایش‌هایی است که حاصل تفکر سه نفر است: آلبرتو موراویا، رمان‌نویس و نمایشنامه‌نویس ایتالیایی که موضوع اغلب آثارش را جنسیت، بیگانگی و «وجودگرایی» تشکیل می‌دهد، فرهاد نقدعلی که فضای آثارش بیشتر سنتی و اجتماعی است و آشا محرابی که فضای آثاری که در آنها حضور دارد، اغلب طنز و کمدی است. هر یک از این سه نفر به فراخور سلیقه و اندیشه خود مفاهیمی را به اثر افزوده و سهمی در شکل‌گیری آن داشته‌اند. نمایش، اقتباسی است از دو داستان کوتاه آلبرتو موراویا به نام‌های «من حرفی ندارم» و «دنبالشو نگیر» که توسط فرهاد نقدعلی بازخوانی جدیدی برای اجرای صحنه‌ای از آن صورت گرفته است.

متن از دو اپیزود تشکیل شده است. در اپیزود اول مردی با خصوصیات زنانه به آشپزی، ظرف شستن، اتو کردن، گلدوزی، نظافت و... علاقه‌مند است؛ اما به علت رفتار غیرمردانه و تصور اشتباهی که از همسرش دارد، همسرش (آنیزه) او را ترک می‌کند. او تصور می‌کرده به علت خصوصیات اخلاقی منحصر به فردش می‌تواند شوهری نمونه برای همسرش باشد اما آنیزه از رفتار وی در رنج است.

در حقیقت بین آنها عدم درکی واقعی شکل می‌گیرد که باعث می‌شود مرد تنها بماند و حتی علت ترک زن را نفهمد. او حتی از هر کسی که علت را می‌پرسد، در پاسخ می‌شنود: «دنبالشو نگیر.» در اپیزود دوم شاهد روایت مردی هستیم که زندگی مشترکش را با بازگویی ماجرای شب عروسی‌اش و اختلافشان بر سر تعداد مهمان‌ها شروع کرده است. بتدریج اختلافشان بالا گرفته، تا جایی پیش می‌رود که از یکدیگر متنفر می‌شوند و تنها به مقابله با یکدیگر می‌پردازند. زن به نحوی کاملاً تصادفی می‌میرد و مرد نیز برای اثبات حرف‌هایش، خودکشی می‌کند تا در دنیای دیگر حقانیت خود را به همسرش اثبات کند.

وجه اشتراک این دو داستان بسیار زیاد است. مسئله‌ اصلی در هر دو روایت، ناتوانی در برقراری ارتباط، عدم درک متقابل و در نتیجه تنهایی است. شیوه روایتی که این دو داستان را در یک نمایش دو اپیزودی به هم مرتبط می‌کند، بدان گونه است که این دو خانواده در دو خانه روبه‌روی هم هستند و پل ارتباطی‌شان پنجره‌ای است که رو به هم باز می‌شود. تماشاگر زمان‌های کنار رفتن پرده در نمایش اول را همزمان در نمایش دوم خواهد دید؛ اتفاقی که در این «بازی با زمان» می‌افتد، دقیقاً شبیه به تدوین موازی در سینماست.

یعنی در یک برش زمانی واحد، دو اتفاق به طور همزمان رخ می‌دهد و ما به کمک تمهیدی زیبا، همزمانی این دو اتفاق را احساس می‌کنیم. از اواسط نمایش با یک گردش ١٨٠ درجه و با قرینه‌سازی طولی توسط کارگردان، به آپارتمان مجاور می‌رویم که درست همین معضلات در آنجا نیز وجود دارد. تکرار مشکلات همجنس و همزمان، از لحاظ محتوایی نیز با درون‌مایه‌ کلی اثر همسوست و گستره‌ وسیع و همه‌گیری این گونه مشکلات زناشویی را مورد تأکید قرار می‌دهد (به هر کجا که روی، آسمان همین رنگ است). روایت‌ها دارای بار اجتماعی بالایی هستند. در این داستان‌ها یک مکان داریم و چند شخصیت که در آن مکان‌ها توصیف می‌شوند و همین امر باعث بیان معضلات اجتماعی در روابط انسان‌ها می‌شود. نویسنده مسائل اجتماعی را به اندازه‌ یک جامعه‌شناس خوب دیده و با رویکردی

گاه روانشناسانه، گاه فیلسوفانه آن را بیان می‌کند. او درد جامعه و افراد آن را می‌بیند، درک می‌کند و خود را به جای دیگران قرار داده، موقعیت بغرنج آنان را بازگو می‌کند. با رویکرد طنز به روایت می‌پردازد اما می‌داند که موقعیت بسیار هم تلخ است.

از نظر کارگردانی، خودنمایی یک نگاه غالب زنانه‌ طناز، از نکات قابل توجه نمایش است. تولد طنز زنانه با این نگاه و پرداختن به این خلأ عاطفی و مفهومی، به باز شدن فضایی در عرصه‌ هنر و فرهنگ می‌انجامد که فی‌النفسه جای خوشحالی دارد زیرا عرصه‌ هنر و فرهنگ همواره در حصاری از مناسبات کاملاً مردانه قرار داشته است؛ در حالی‌که رویش و جوشش آن با یک نگاه زنانه که از درون یک هنرمند شکل می‌گیرد، می‌تواند فضای موجود هنری را به تکامل برساند. مهم نیست خالق این نگاه مرد است یا زن. این هنرمند می‌تواند آلبرتو موراویای ایتالیایی یا فرهاد نقدعلی و یا آشا محرابی باشد. مهم امتزاج و کنار هم قرار گرفتن نگاه مردانه و زنانه در هنر –بویژه تئاتر- است که لازم، بلکه ضروری است.

این طنز زنانه در اینجا آشکارا با ابتذال و سطحی‌نگری فاصله دارد و اتفاقاً بسیار زیرکانه مطرح شده است؛ مفهومی که به عنوان حقیقت مرد مطرح می‌شود و مردان نمایش از آن بی‌بهره‌اند، همانا می‌تواند «قدرت برقراری ارتباط و درک متقابل» باشد که نمایش درصدد است این ضعف را به کل مردان تعمیم دهد. به همین دلیل مابه‌ازایی ملموس و طنز و البته بسیار جسورانه برای آن انتخاب کرده است.



همچنین مشاهده کنید