سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

پسامدرنیسم و پدیده چند فرهنگی


پسامدرنیسم و پدیده چند فرهنگی

فرهنگ تکثرگرا در خدمت سلطه سرمایه داری

در تعاریف فرهنگ عمومی،(۱) پسامدرنیسم یا دوران پس از مدرن(۲)، به لحاظ تاریخی از نیمه دوم قرن بیستم و به طور مشخص از پایان جنگ دوم جهانی تا به امروز را شامل می شود. گر چه این دوره با ویژگی ها و مشخصاتی همچون، تکثرگرایی، تمرکززدایی، معناگریزی و پیچیدگی توصیف و تبیین می شود (به همین دلیل هم بسیاری از متفکران و اندیشمندان عرصه فرهنگ و جامعه شناس همچون لیوتار، ایهاب حسن، میشل فوکو و... به هرحال با نسبت هایی کم و بیش متفاوت و مشابه، آن را روند فکری- فرهنگی متمایز از مدرنیسم و یکپارچگی عقلانی و هدفمندی سیاسی و اقتصادی آن- که همان ماتریالیسم سیاسی یا کاپیتالیسم باشد- برمی شمارند) با این حال واضح است که در پس این پیچیدگی و معناگریزی، سیاستی پنهان اما به همان میزان مؤثر و نیرومند جهت تلاقی اهداف ماتریالیسم سیاسی (کاپیتالیسم) با مقوله فرهنگ- به ویژه جهت سلطه هرچه بیشتر بر جوامع درحال توسعه- درکار است.

درواقع شاید بتوان سال۱۹۰۰ میلادی یعنی سالمرگ فیلسوف شالوده شکن و معترض به سنت های فلسفی پیشین- ایده آلیسم و ماتریالیسم- آلمانی و انگلیسی، فردریش نیچه و نگرش اراده معطوف به قدرت او را نقطه تلاقی و آخرین پیوند واضح میان مدرنیسم تمامیت خواه با اهداف سیاسی- اقتصادی آشکار- حتی بواسطه قدرت نظامی- با پسامدرنیسم پیچیده، مرموز و لایه لایه در سیاست و اقتصاد فرهنگی پنهان در عصر حاضر تلقی نمود.

چنان که نیچه در یک پیشگویی تاریخی- فلسفی، جنگ های خونین و نزاع های قریب الوقوع اروپا را پایان یک دوره فکری واضح در تاریخ غرب و آغاز دوره ای جدید از رقابت و مبارزات اقتصادی و فرهنگی در تاریخ بشر پیش بینی می کرد و تنها اندکی پس از مرگ او دیدیم که چنین شد۳.

اگرچه نزاع و جنگ های خونین قدرت های اروپایی(غرب) بر سر منابع و منافع سیاسی و اقتصادی پس از جنگ دوم با تلفات بسیار و هزینه های هنگفت بی حاصل ماند، اما به یک همگرایی سیاسی- اقتصادی انجامید که امروزه به نام پدیده چند فرهنگی- به ویژه در جوامع درحال توسعه- قابل مشاهده و بررسی است.

چند فرهنگی یا مولتی کالچرالیسم، در نگاه نخست و تعریف ابتدایی به همان معنای تکثرگرایی و معناگریزی است. یعنی تلفیق سنت های فرهنگی متفاوت و اکثراً شرقی (به ویژه سنت های فرهنگی آسیا و آفریقا و درکل جوامع درحال توسعه)، با تکنولوژی و فن آوری های نوین و اکثراً غربی، در عرصه تجارت. یعنی تولید و مصرف انبوه در بازارهای جهانی و بازتولید و تکثیر آن از طریق رسانه، فارغ از معنای خاص سیاسی و اهداف ایدئولوژیک، و البته همراه با منافع اقتصادی مشترک. چنان که نمونه های بارز این پدیده جدید فرهنگی را می توان بیش از هر کجا در موسیقی های نوظهور معروف به موسیقی ملل یا موسیقی تلفیقی و همچنین در صنعت پر رونق سینمای امروزی با تم ها و ته مایه هایی سطحی و دفرمه شده از افسانه ها و اسطوره های شرقی در قالب فرمی و ساختار تجاری هالیوود ملاحظه نمود؛ «صنعت موسیقی تحت فشار ضرورت نوسازی بازاری است که، به واسطه بحران بعضی از انواع (مثل راک پرگرسیف(۵) و جاز) و به ویژه به علت کیفیت متوسط تولید موسیقایی در سال های ۷۰ و ۸۰، به کسادی کشیده شده است. بنابراین، تولیدکنندگان صفحه در بخش تازه ای سرمایه گذاری می کنند، در بخش موسیقی ملل، که در آن، به طور مصنوعی و به منظور بهتر تجاری کردن محصولات، انواع تجاری مختلفی را که تا به حال حاشیه ای بودند، گرد هم می آورند،... این واقعیت که صحبت بر سر پدیده ای است کاملا ذاتی فرهنگ اروپایی- سفیدپوست و منطق سودجویانه آن با این مسئله نیز ثابت می شود...»۶

با این حال نکته ظریف و در عین حال قابل توجه در این پدیده جدید فرهنگی، همان رسالت ایدئولوژیکی است که به طرز مرموز و نامحسوس اهداف ماتریالیسم سیاسی نظام تمامیت خواه مدرن یعنی همان کاپیتالیسم را، اگر چه نرم و انعطاف پذیر ولی با شدت و سرعتی به مراتب فراتر از آنچه در دوران مدرن به طرزی قاطع و آشکار خود را می نمود، در ماتریالیسم فرهنگی پسامدرن دنبال می کند. با این تفاوت که اینک آن نزاع تاریخی و جنگ های خونین بر سر قدرت و سلطه ایدئولوژیک غرب در دوران مدرن، جای خود را به نزاع های قومی، دینی و در مجموع تضادهای فرهنگی جوامع در حال توسعه به صورت حملات تروریستی، بمب گذاری ها و آتش گشایی های منطقه ای و عقیدتی یا اصلاحات تا حد ممکن خونین و خشونت آمیز در جوامع عرب و خاورمیانه داده است.در واقع فرهنگ، خود تبدیل به سیاست، آن هم درحد اعلاء و معنای ایدئولوژیک آن شده است. برای مثال انواع موسیقی رپ، راک، هیپ- هاپ و از این دست با تکنولوژی و نرم افزارهای پیشرفته غربی، تمپو و ریتم آفریقایی و بعضا ملودی های پنتاتونیک یا دیگر ملودی های شرقی با متن کلامی فارسی، ترکی، عرب، آذری و... دیگر نه مانند یک اثر هنری با تم انتقادی سیاسی یا اجتماعی که همچون یک ابزار تکنولوژیک جهت حملات فرهنگی و ایدئولوژیک تولید و توسط رسانه تکثیر و بازتولید می شود.به این ترتیب چند فرهنگی یا مولتی کالچرالیسم، اگر چه به زیر نقاب پسامدرنی خود، ظاهرا قائل به ارزش های متفاوت فرهنگی و مشارکت برابر سنت های جوامع در حال توسعه با تکنیک های صنعتی و ترفندهای تجاری غرب برای بدست آوردن بالاترین سود حاصل از تسخیر بازارهای اکثرا جهان سومی است. با این حال در پس این نقاب، همان سیاست عقلانیت مدرن (ماتریالیسم سیاسی) مبتنی بر سلطه هر چه بیشتر بر افکار توده و هژمونی ایدئولوژیک کاپیتالیسم استعماری را دنبال می کند که در نیمه نخست قرن بیستم اروپا را به آتش ویرانگر دو جنگ خانمان سوز کشاند و اینک همان آتش را به گونه ای دیگر جهت منافع هر چه بیشتر اقتصادی و ایدئولوژیک بر ملل در حال توسعه و جهان سوم افکنده است. و بعبارت دیگر همان طور که فردریک جیمسون- منتقد فرهنگی پسامدرن- معتقد است؛ اگر چه در پسامدرنیسم و نظریه پردازی فرهنگی آن چنین وانمود می شود که در عصر حاضر فرهنگ حیاتی جدید و مستقل از اهداف ایدئولوژیک و اقتصادی یافته است، با این حال واقعیت این است که مقوله فرهنگ در این عصر خود جزئی از ایدئولوژی و اهداف نظام سیاسی حاکم یا همان کاپیتالیسم شده است؛

«... اصلا به نظر جیمسون اگر در دوران مدرن، فرهنگ در برخی حوزه ها مثل هنر تا حدی دارای استقلال از جهت دهی اقتصاد و سرمایه بود در وضعیت پست مدرن و در عصر سرمایه داری متأخر، این استقلال نسبی نیز از بین می رود و فرهنگ کاملا جذب سرمایه داری از نوع متأخر و معاصر آن می شود.»۷

م. حمیدی

پی نوشت:

۱. Multiculturalism

۲. Postmodern

۳. .۱۹۱۴م (آغاز جنگ نخست جهانی)

۴. Fusion Music

۵. Progressive Rock

۶. جاناتاسیو. فرانچسکو، زیباشناسی و بازار: تعمقی بر تجارت موسیقی ملل، ترجمه: ساسان فاطمی، فصلنامه موسیقی ماهور، شماره ۲۱، پاییز ۱۳۸۲، صفحه .۱۵۳

۷. انجمن علمی مدیریت صنعتی دانشگاه هرمزگان، فردریک جیمسون: پسا- صنعتی یا سرمایه داری سوم؟

http://hu-im.Com ۱۷/۲/۱۳۸۹



همچنین مشاهده کنید