یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ارتباط هنر و معنویت اسلامی


هنر اسلامی مبتنی بر معرفتی است كه خود سرشت روحانی دارد معرفتی كه استادان سنتی هنر اسلامی آن را «حكمت» نام نهاده اند۱ چون در سن ّت اسلامی, با صبغه عرفانی روحانیت آن, خردمندی و روحانیت از هم جدایی ناپذیرند و وجوه مختلف یك حقیقت به حساب می آیند, حكمتی كه هنر اسلامی بر آن استوار است چیزی جز جنبه خردمندانه خود روحانیت اسلامی نیست

این قول مشهور توماس قدیس كه «هنر بدون حكمت هیچ نیست» (ars sine scienta nihil)، بی‌تردید به عیان‌ترین وجهی در مورد هنر اسلامی صدق می‌كند. این هنر بر علمی باطنی مبتنی است كه به ظواهر اشیاء نظر ندارد، بلكه ناظر بر حقیقت درونی آنهاست. هنر اسلامی به مدد این علم و به واسطهٔ برخورداری از بركت محمدی، حقایق اشیاء را كه در «خزاین غیب» قرار دارد در ساحت هستی جسمانی متجل‍ّی می‌سازد. اگر به سردر بنایی چون مسجد شاه در اصفهان، با آن نقوش هندسی و اسلیمی شگفت‌انگیزش بنگریم، درحالی‌كه تجل‍ّی جهان معقول را در دنیای اشكال محسوس پیش رو داریم، بر این حقیقت گواهی می‌دهیم. اگر به نواهای موسیقی سنتی ایرانی یا عربی گوش بسپاریم، آن نوای ازلی كه روح را پیش از دوران كوتاه اقامتش در این جهان خاكی به وجد می‌آورد می‌شنویم. خصلت فكری انكارناپذیر هنر اسلامی محصول نوعی راسیونالیسم نیست، بلكه ثمرهٔ شهود عقلی‌ِ نمونه‌های مثالی این جهان خاكی است، شهودی كه به ی‍ُمن روحانیت اسلامی و فیضی كه از سنت اسلامی نشئت گرفته و جاری است، امكان‌پذیر گشته است. هنر اسلامی مقلد اشكال ظاهری طبیعت نیست، بلكه اصول اساسی آنها را متجلی می‌كند. این هنر بر پایهٔ علمی استوار است كه نه ثمرهٔ استدلال و نه تجربه‌گرایی است، بلكه مبتنی بر «علم مقدسی» است كه حصول آن صرفا‌ً به واسطهٔ ابزاری كه سن‍ّت در اختیار می‌نهد، میسر می‌گردد. پس تصادفی نیست كه هر وقت و هر كجا هنر اسلامی به اوج خلاقیت و كمال دست یافته، جریان فكری ـ یا معنوی ـ سنت اسلامی با قدرت و سرزندگی خاص‍ّی حضور داشته است. و برعكس، همین ارتباط ع‍ِلّی خود دلیلی است برای درك این مسئله كه چرا هر وقت وجه روحانی اسلام دستخوش زوال شده یا غایب گشته است، از كیفیت هنر اسلامی هم كاسته شده است. دربارهٔ جهان معاصر باید گفت همان‌قدر كه روحانیت و تفك‍ّر كه درواقع نیروی حیات هنر اسلامی را تأمین می‌كند، مورد غفلت قرار گرفته، به همان اندازه این هنر نابود شده است.

منابع مكتوبی متعل‍ّق به دوره‌های خاصی از تاریخ اسلام موجودند كه وجود رابطه میان معنویت و تفكر اسلامی از یك سو و هنر از سوی دیگر را به اثبات می‌رسانند. در موارد متعدد دیگر، سنت شفاهی هیچ اثر مكتوب بی‌واسطه‌ای بر جا نگذاشته كه بتوان از بیرون، این رابطه را به دقت و به تفصیل مورد مطالعه قرار داد. نمونهٔ مورد اول، ایران‌ِ دورهٔ صفوی است كه یكی از خلاق‌ترین ادوار هنر اسلامی و نیز فلسفه و متافیزیك اسلامی است. اگر نظریه «عالم خیال»۲ در آثار حكمایی چون صدرالدین شیرازی۳ به دقت بررسی شود، پیوند بین نظریه‌های متافیزیكی و كیهان‌شناختی، و هنر رایج آن عصر شامل مینیاتور‌ ـ كه در چند فصل بعد به آن خواهیم پرداخت ـ و نیز شعر، موسیقی و حتی منظره‌آرایی landscape architecture آشكار می‌گردد۴. این نسبت متضمن حركتی خلاف هنجار طبیعی و معمول نیست، بلكه نمونه‌ای اتفاقی از یك اصل كلی است كه ادراك این رابطهٔ اساسی را حتی در موارد دیگری كه در آنها امكان دستیابی به فرمول‌بندیهای صریح اصول فكری به كار گرفته شده وجود ندارد، ممكن می‌سازد. اگر مراحل یا فصول تازه‌ای در هنر اسلامی پا به عرصه وجود نهاده است، این واقعیت در پرتو این پیوند، مترادف بروز تغییری در معنویت اسلامی نیست، بلكه از تداوم كاربرد اصول سن‍ّتی زنده و پویا در موقعیتها و شرایط متفاوت حكایت می‌كند.

برای آنكه رابطهٔ مستقیم میان هنر و معنویت اسلامی روشن‌تر شود می‌توانیم به هنرهای نمایشی توجه كنیم. به دلیل سرشت خاص دین اسلام كه بر تنش دراماتیك میان زمین و آسمان، یا راه و رسم فداكاری و رستگاری قهرمانانه از طریق میانجیگری الهی مبتنی نیست، و نیز به واسطهٔ خصلت غیر اسطوره‌ای آن، هرگز تئاتری مقدس و مذهبی، به گونه‌ای كه در یونان باستان، هند یا حتی اروپای مسیحی در قرون وسطا وجود دارد، در اسلام ظهور و توسعه نیافت. اما به میزانی كه عنصر شعور عاطفی و نمایشی در جهان‌بینی اسلامی راه یافت و به جنبه‌ای از روحانیت اسلامی، عمدتا‌ً در تشیع، بدل شد، نوعی تئاتر مذهبی موسوم به تعزیه به‌تدریج شكل گرفت و در ایران دورهٔ صفوی و قاجار و مغول، و در هند بعد از دوران سلطهٔ مغولها ساخته و پرداخته شد۵. با این همه، شكل‌گیری چنین قالب هنری، كه در اسلام از اهمیت دست اول برخوردار نیست و حتی هنر مقدسی هم به حساب نمی‌آید و اگر دقیق باشیم باید آن را نوعی هنر مذهبی‌۶ بنامیم، به هر حال به رابطه میان معنویت و هنر اسلامی اشاره دارد كه نه تنها در عرصه‌هایی چون خوشنویسی و معماری به تجلیات شكوهمندی منتهی می‌گردد، بلكه حتی در شاخه‌های اختصاصی‌تر و محدودتری چون تعزیه، كه بازتاب مستقیم حس تراژدی در تشیع است، نمود می‌یابد.

ارتباط معنویت اسلامی با هنر اسلامی را همچنین باید در نحوهٔ شكل‌گیری ذهن و روح مسلمانان، از جمله هنرمندان یا صنعتگران، توسط مناسك و شعائر مذهبی اسلام پیدا كرد. نماز كه اوقات روز و شب را تقسیم می‌كند و به‌طور منظم مانع از سلطهٔ خفقان‌آور خیالپروری بر روح می‌شود، قرابت با طبیعت بكر كه نمونهٔ ازلی مسجد است و مساجد موجود در شهرهای كوچك و بزرگ صرفا‌ً آن را تقلید می‌كنند، ارجاع مكرر قرآن به حقایق مربوط به آخرت و معاد و ناپایداری جهان، تكرار مستمر آیات قرآنی كه روح مسلمانان را در قالب مجموعه‌ای منظم از دیدگاههای روحانی دوباره شكل می‌دهد، تأكید بر جلال و عظمت پروردگار كه مانع از آن می‌شود تا هر نوع اومانیسم پرومته‌وار در آن مجال بروز بیابد و عوامل متعدد دیگری كه با نبوغ خاص اسلام مرتبط می‌شوند و ذهن و روح مسلمانان را شكل داده و می‌دهند، از آن جمله‌اند. معنویت اسلامی با تعلیم و تربیت انسان در قالب «انسان مسلمان» كه در آن واحد بندهٔ خدا و جانشین اوست («عبدالله» و «خلیفه‌‌الله» به تعبیر قرآن) از طریق تلقین برخی دیدگاهها و حذف برخی دیگر در ذهن و روح مردان و زنان مسلمانی كه این هنرها را آفریده‌اند، به‌طور مستقیم بر هنر اسلامی اثر نهاده است. اگر مسلمان سنتی مجسمه‌های غول‌پیكر میكل‌آنژ را خردكننده و كلیساهای به سبك روكوكو را خفقان‌آور می‌یابد، به واسطهٔ همین تسلیم در برابر پروردگار و ترس از تعظیم نفس در مقابل حضور الهی است كه معنویت اسلامی در روح و ذهن او برانگیخته است. مسئله این نیست كه هنرمندان مسلمان نمی‌توانند آثار هنری عظیم یا پرومته‌وار خلق كنند، كما اینكه در سالهای اخیر چنین كرده‌اند و توانایی خود را به خوبی به نمایش گذاشته‌اند؛ بلكه این است كه هیچ مسلمانی مادام كه نقش و اثر معنویت بر روح او قوی باشد، دست به چنین كاری نمی‌زند.

فقط آنچه از «احد» شرف صدور می‌یابد، می‌تواند به سوی آن هدایت كند. اگر طبیعت بكر محمل یاد خدا یا ذكر است، از آن روست كه خالق آن «صانع الهی» بوده است، چنانكه یكی از اسماء پروردگار همانا «صانع» به معنای سازنده یا صنعتگر است. به همین ترتیب، اگر هنر اسلامی می‌تواند محمل ذكر «احد» قرار گیرد، به این دلیل است كه گرچه خالق آن انسان است، اما از نوعی الهام فرافردی و «حكمت» ناشی می‌شود كه به «او» بازمی‌گردد. اگر خوش قریحه‌ترین مسلمانان با شنیدن شعر فارسی یا عربی، یا گوش فرا دادن به نوای تلاوت قرآن، یا مشاهدهٔ یك قطعه خوشنویسی عربی می‌توانند جذبه‌ای معنوی پیدا كنند و به وجد آیند، بدان سبب است كه بین این هنرهای مختلف و معنویت اسلامی، پیوندی درونی وجود دارد. حمایت عظیم هنر اسلامی از اشتیاق نفس برای وصول به ساحت تجرید، مگر از طریق پیوند باطنی میان این هنر و معنویت اسلامی ممكن نمی‌شد. اگر برای نشان دادن ارتباط هنر و معنویت اسلامی، به دلیل خارجی نیاز باشد، آن را می‌توان در نقش حمایتی‌ِ هنر اسلامی در ایجاد «حال» یا حالت روحانی، كه خود موهبتی آسمانی است، و در نحوهٔ برخورد آنان كه به باطن معنویت اسلامی نزدیك‌تر هستند با این هنر و جلوه‌های گوناگون آن، پیدا كرد. همین ارتباط به تنهایی كافی است تا استدلالهای تمام كسانی را كه معتقدند هنر اسلامی صرفا‌ً فرآوردهٔ عوامل صوری تاریخی، منتزع از اصول و سرچشمه‌های معنوی دین اسلام است.

پی‌نوشت‌ها:

۱. ر. ك.: بوركهارت، با مشخصات فوق، ص ۱۹۶.

۲. «خیال» در اینجا معنایی سوای وهم و پندار دارد.

۳.این نظریه توسط كربن و در چند كتاب او از جمله كالبد معنوی و زمین آسمانی(SPIRITUAL BODY AND CELESTIAL EARTH)،تخیل خلاق در تصوف ابن عربی(CREATIYE IMAGINATION IN THE SUFISM OF ،IBN’ ARABI) و در باب اسلام ایرانی (EN ISLAM IRANIEN) (۴ جلد، به‌ویژه جلدهای ۲ و ۴) مورد مطالعه دقیق قرار گرفته است.

۴. نیز: ژ. دورینگ، «موسیقی، شعر و هنرهای بصری در ایران» (MUSIC,POETRY AND THE VISUAL ARTS IN PERSIA) ، در نشریه جهان موسیقی (WORLD OF MUSIC)، دورهٔ چهاردهم، شماره ۳، ۱۹۸۲، صفحات ۸۲ ـ ۷۲ و نیز «ب‍‍ُعد خیالی» و هنر ایران (THE “IMAGINAL” DIMENSION AND ART OF IRAN) همان‌جا، دورهٔ نوزدهم، شماره ۳ ـ ۴، ۱۹۷۷، صفحات ۳۴ ـ ۲۴.

۵. در مورد تعزیه ر.ك.پ. چلكووسكی (گردآورنده). تعزیه: مناسك و نمایش در ایران (TA’ ZIEH: RITUAL AND DRIMA IN IRAN)، نیویورك، ۱۹۷۹.

۶. در واقع این امر همواره مورد مخالفت «علمای» ظاهربین‌تر شیعه بوده است.

نصر سید حسین



همچنین مشاهده کنید