یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
نقش رسانه های آلترناتیو در جریان غزه
از جنگ جهانی اول و دوم گرفته تا ویرانگری ابرقدرتها در ویتنام و افغانستان، از نسلکشیهای بالکان، از دهها سال رنج و درد ملت بیپناه و مظلوم فلسطین و به خاک و خون کشیده شدن غیر نظامیان و زنان و کودکان بیدفاع صبرا، دیر یاسین، شتیلا، قانا و جنین تا جنگ ۳۳ روزه لبنان، از کشاندن نبردها به منازل مسکونی و موشک باران شهرها و هدف قرار دادن تاسیسات شهری و مردم بیدفاع ایران توسط ارتش متجاوزعراق تا فاجعه حلبچه، همه و همه کشتارها و خون ریزیهای بیحساب را در جریان منازعات منطقهای و فرا منطقهای شاهد بودهایم. لیکن نوع و میزان واکنش افکار عمومی به هر یک از حوادث یاد شده به شدت تحت تأثیر چگونگی همپیمانی قدرتها یا تنازع آنها در برهههای زمانی مختلف بوده است. هر زمان قدرتهای جهانی در پدیداری فاجعه هم پیمان بوده و اشتراک منافع داشتهاند، رسانههای مسلط جهانی به آرامی و اغماض و سکوت از کنار دهشتناکترین فجایع گذشته و کمتر افکارعمومی را باخبر نمودهاند.
نمونه بارز این بیعدالتی و رفتار غیرحرفهای و مغایر با اخلاق رسانهای پذیرفته شده در کنوانسیونهای بین المللی در مواجهه با حجم وسیع کشتار مردم بیدفاع ایران و عراق به دست رزیم جنایتکار صدام دیده میشود که در سانسور خبری رسانههای مسلط جهانی کسی را چندان تکان نمیدهد یا حتی حلبچه با همهی عمق و سیاهی فاجعه به تعارف میگذرد. اما اگر حادثه با منافع یکی از قدرتها به ویژه غربی ناسازگاری داشته به عنوان نمونه حوادث گرجستان علیرغم همزمانی با بازیهای المپیک ۲۰۰۸ پکن، موضوع به سرعت به تیتر اول رسانهها جهان تبدیل و تلاش شده تا به شدت افکار عمومی جهان به آن معطوف شود.
غزه از جمله فجایع و تراژدیهای دست ساخت بشر مدعی مدرنیسم است که به دلیل شرایط زمانی که جهان مواجه با تغییرات فراوان در عرصه سیاست و خلأ تصمیمگیری بود و همچنین به دلیل همپیمانی بسیاری از قدرتهای جهانی و منطقهای در همراهی با اشغالگران قدس شریف میتوانست به سرنوشتی چون حلبچه دچار شود وتا مدتها در غبار بیخبری و سکوت باقی بماند. همزبانی کشورها و رسانههای غربی و ساختار معیوب سازمانهای بینالمللی به نفع اشغالگران صهیونیست بر کسی پوشیده نیست، همین گونه است وضعیت بسیاری از دولتهای بیعمل و وابسته کشورهای اسلامی نظیر مصر و سعودی که در بلوک سازش قرار گرفتهاند. رژیم اشغالگر نیز منطقه غزه را منطقه بستهی نظامی اعلام کرده و حتی رسانهها غربی مثل بیبی سی هم اجازهی ورود به منطقه و پوشش خبری را ندارند، مگر تحت فرماندهی و هدایت ارتش اشغالگر. حال چگونه است که غزه، حلبچه نمیشود و فراتر ازواکنشها به جنگ لبنان، حتی افکارعمومی بسیاری از ملتهای غیر اسلامی و دولتهای سکولاررا نیز چنین تحت تاثیرعمیق قرار میدهد.
پاسخ سوال فوق علاوه بر بیداری ملتها و وقوفشان به توجیهات و توطئههای قدرتها، در تحول رسانهای جهان و ویژگیهای امروز ارتباطی منطقه خاورمیانه نهفته است. خاورمیانه به لحاظ رسانهای تحول چشمگیری از خود نشان داده است. رسانههای منطقه قدرتی فرامنطقهای پیدا کردهاند و توانستهاند دستکم در این موضوعات که رسانههای غربی به دلایل سیاسی و سنتی چندان قدرت مانور ندارند، به شدت رسانههای مسلط جهانی را به چالش بکشند و ویژگیهای حرفهای تاثیرگذارتری از خود بروز دهند.
به عنوان مثال شبکههای تلویزیونی الجزیره، المنار، العالم، پرس تی وی، و ... به رغم ضعفها با پوشش زنده و شبانه روزی خود از غزه و تصاویر جنایات جنگی شرایط جدیدی ایجاد کردهاند که تحت فشار قرار دادن المنار در مصر و العالم و پرس تی وی در غزه و تخریب دفاتر این دو رسانه را نیز باید در راستای خشم از این تاثیرگذاری ارزیابی کرد. اینترنت دنیای ارتباطات را تغییر داده و دیگر صرفا این قدرتها نیستند که درباره جریان خبر حداقل در این گونه موارد تصمیم میگیرند. حتی رسانههای غربی نیز دیگر نمیتوانند به همان روش گذشته ادامه دهند. رسانههای انگلیسی زبان منطقه ادبیات جدیدی را به فضای رسانهای غرب افزودهاند و بسیاری از مردمان این کشورها خواهان اطلاعات دقیقتر و کاملتری از رویدادها هستند و دست کم در این گونه رخدادها دیگر اعتماد مطلق گذشته را به رسانههای مسلط خودشان ندارند.
همین چند روز پیش هزاران تن در انگلستان با انتقاد شدید از «بیبیسی» فریاد شرم بر تو ای «بیبیسی» سر دادند و از این بنگاه رسانهای میخواستند که حقیقت را بگوید. بنابراین این رسانهها نیز برای واگذار نکردن میدان رقابت به رسانههای نوظهور رقیب یا به منظور راضی نگه داشتن مالیات دهندگان خود، ناچارند به هر طریق ممکن حداقل بخشی از واقعیتها را منتشر نمایند ولو آنکه بخواهند درلابلای تحلیلهای جهت دار خود و فرصتهای بیشماری که در اختیار سران رژیم اشغالگر میگذارند و با سانسور شدید دیدگاههای مقاومت فلسطین واقعیتهای تلخ و سیاه غزه را توجیه نمایند و جنایات ماشین جنگی اشغالگران را دفاع از خود معرفی نمایند و هرگز نپرسند که براستی اگر به فرض مثال ملت انگلستان یا هر یک از ملتهای غربی دیگر دهها سال تحت اشغال بودند و دهها هزار تن از مردمانشان بیگناه کشته شده یا به اسارت میرفتند و اگر سالها محاصره بودند و در معرض گرسنگی و تشنگی و تحقیر، به راستی با اشغالگران چه میکردند و تا چه اندازه از امنیت شهروندان ارتش اشغالگر سخن میگفتند که امروز از مردمان غزه انتظار مدارا دارند و آنان را به اتهام بیثبات کردن امنیت شهروندان ارتش اشغالگر مستحق چنین بیرحمی و کشتاری میدانند.
واکنشهای مردمی در اقصی نقاط جهان ودر همین کشورهای غربی نشان داد که همان میزان خبر و تصویر که از سیستم فیلترینگ رسانهها عبور و در اختیار مخاطبان قرار گرفت، کافی بود که جهان را تکان دهد. رسانهها هر تحلیلی میخواهند داشته باشند، مهم اصل خبر است که افکارعمومی جهان از آن مطلع شده و اساس تحلیل مخاطبان را تشکیل داده است که البته بسیارمتفاوت ازتحلیل و خواست دولتها ، قدرتها و رسانههای مسلط است. آلام و مظلومیت فلسطینیان، تشنگی و گرسنگی روز افزون، تنهای پاره پاره از آتش مستقیم هواپیماها و تانکها و بمبهای فسفری و فوق مدرن، قلبهای پاره شدهی کودکان بیپناه از گلولهی مستقیم اشغالگران، چهرهی رنجدیده اما مقاوم ، خاکستر ویرانی های غزه و خون بر زمین ریخته مردمی که سالها تحت اشغال بوده و با دست خالی در معرض بیرحمی ارتشی سرتا پا مسلح و ویرانگرقرار گرفتهاند، همان میزان که به رسانهها راه یافت، خبر از ددمنشی بیحد و توحش مدرن اشغالگران صهیونیست و ادعاهای دروغین حامیان آنها میداد که خارج از تحمل عواطف و احساس مردم عادی از هر کیش و مسلکی است.
از این روست که لیونی وزیر خارجه اشغالگران از کانال تلویزیونی الجزیره میخواهد تا از انتشارفیلم و تصاویرعملکرد اشغالگران خوداری کند تا آنان بتوانند ماموریت ضد بشری خود را به بدون حساس کردن افکار عمومی جهانیان به انجام برسانند. شاید برخی از صحنهها و تصاویر بسیار تکان دهنده و خارج از تحمل مخاطب باشند، اما فاجعه آنقدرعظیم است که نمیتوان آن را به تصویر نکشید و جهانیان را هشیار نکرد. این همان چیزی است که اشغالگران به شدت از آن واهمه داشته و سعی در سانسورحقیقت و اصلاح چهره کریه و رسوا شده خود دارند.
لیونی میخواهد که تصاویر اطفالی که به مرگ لبخند زدهاند منتشر نشود. لیونی میخواهد که تصاویر قربانیانی که سرهایشان با راکتهای هوشمند از تنشان جدا شده است نشان داده نشود تا همچنان خود را به جهان قربانی معرفی کنند، اما نمیتواند. چرا که در دنیای جدید ارتباطات، رسانههای نوظهور و آلترناتیو منطقهای، تسلط رسانههای صاحب سبک و مسلط غرب را عملا به چالش کشیدهاند و مخاطبین قدرت یافتهاند که اطلاعات را آنچنان که میخواهند به گردش درآورند، نه آنچنان که صرفا رسانهها مسلط تعبیر، تفسیر و دیکته میکنند. اکنون هر رسانه منطقهای و محلی یا هر سایت، وبلاگ، پیامک و ایمیلی میتواند نقشی تأثیرگذار ایفا نماید.
در کنار سازوکار رسانه این محتوا و عناصر پیام است که نقشی جدی ایفا میکند. این که رسانههای آلترناتیو فضای جدیدی ایجاد کردهاند، همواره مورد قبول بوده همچنان که در جنگ دوم خلیج فارس یا انتخابات اخیر آمریکا شاهد بودیم، اما اینکه بتوانند تسلط رسانههای اصلی و رسمی جهان را بشکنند مورد سوال بوده است. ماجرای غزه نه تنها از منظر انسانی، بلکه از منظر رسانهای به ویژه نقش رسانههای آلترناتیو و تأثیر تصویر که خود رسانهای مستقل است نیز اتفاق مهمی در جهان رسانه است.
در عین حال به رغم واکنش مثبت تعداد قابل توجهی از دولتهای نسبتا مستقل، ممکن است رسانهها و افکار عمومی تاثیر تعیین کننده مورد توقع بر ساخت فعلی قدرت و نظام غیر عادلانه تصمیم گیری در جهان به ویژه در پایان عادلانه به تراژدی غزه را در حال حاضر مشاهده نکنند و سیاستمداران دولتهای بزرگ و همپیمانانشان درلابلای تعارفات دیپلماتیک، کم اعتنا به حساسیتهای رو به گسترش مردمی و رسانهای، همچنان راه گذشته خود را پیموده و به راه حلهایی کمتر از حمایت نهایی از جریان سلطه و اشغال و سازش راضی نشوند؛ همچنان که در جریان تصویب قطعنامه غیر منصفانه سازمان ملل به رغم خیزش مردمی در سطح جهان شاهد بودیم. اما بیتردید تا همین جا نیز نشانههای تاثیر گذار جریان جدید رسانه بر افکار عمومی و نظام تصمیم سازی آشکارشده است. اگر جریان رسانههای آلترناتیو شاخصههای متمایز گفتمانی خود را حفظ نموده و تداوم بخشند، میتوان انتظار داشت که همبستگی معنوی ملتها، آرایش فکری و متعاقبا نظام و جغرافیای سیاسی آینده به ویژه در منطقه به شکل معنا دارتری از عملکرد و گفتمان رسانهها نوظهور جهانی و منطقهای و افکار عمومی تاثیر پذیرد و از سوی دیگر رسانههای مسلط فعلی جهانی وادار به تغییر مشی یا دچارچالش جدی با اعتماد مخاطبان خود شوند.
از نقش تصویر در پیام رسانی فاجعه غزه سخن به میان آمد. همزمانی هجوم به غزه با دهه محرم و برخی شباهتهای فاجعه غزه با کربلای حسینی مرا وا میدارد تا کمی هم از روشهای ارتباطی به ویژه نقش تصویر و سمبلها در پیام رسانی حادثه کربلا بگویم.
وقتی پس از مصیبت عظمای عاشورا، سرهای مبارک شهیدان را به نیزه و کاروان اسرا را از شهری به شهری روانه کردند، در حقیقت یزیدیان به دست خود مردمی را که چندان از ماجرا با خبر نبودند به آنچه گذشته بود واقف نمودند. شاید برخی هلهله و شادی کرده باشند، اما در ذهن بسیاری این سوال جرقه زد که این سرهای به نیزه و این کاروان اسیر، کیاند و چرا با آنان چنین شده است؟ خطبهی زینب کبرا (س) در مجلس یزید نقطه عطف دیگری در پیام رسا نی عاشوراست. پس از آن، سالها عزاداری ممنوع میشود اما امامان شیعه از هر فرصت و سمبل مناسبی برای یادآوری فاجعه بهره میگیرند. اینجاست که امام زین العابدین (ع) علاوه برروشهای تحلیلی و تبیینی ازعنصر دعا و سمبل اشک همه جا بهره میگیرند و یا حتی به هنگام ذبح گوسفندی از تشنگی حیوان در حال ذبح پرسش میکنند.
روضههای شیعه سراسر معنا، رنگ، تصویر، سمبل، اشک و عاطفه است. هیئتها و تکیهها همین گونهاند. در روضهها تلاش میشود صحنه صحنه و لحظه به لحظهی آنچه درکربلا و روز عاشورا گذشته است، تصویر و در ذهن مخاطب شبیه سازی و شبیه خوانی شود. درمکتب عاشورایی، در تکایا و حتی نذریها عنصر رنگ و نشانه وسمبل نقشهای ویژهای دارند. طبیعتا برای پیروان اهل بیت (ع) و وجدانهای بیدار شنیدن و یادآوری بسیاری از صحنههای کربلا غیر قابل تحمل است، اما همچنان که عرض شد عظمت فاجعه و ضرورت وقوف به چرایی آنچه بر پاره تن پیامبر(ص) و خاندان شریفشان گذشته از چنان اهمیتی برخوردار است که دیگردر توصیف قصاوت یزیدیان نمیتوان بیش از اندازه ملاحظه جنبههای عاطفی مخاطب را نمود. بیتردید ره یافتن به فلسفه قیام اما حسین (ع) و یاران با وفایش مبنای عزاداری هاست، اما ابتدا باید با همین شبیه سازی ها، تصویرسازیها و سمبلها ذهن مخاطب را با این سوال مواجه نمود که چرا چنین ستمی بس عظیم بر خاندان پیامبر روا شده است؟
علاوه بر ارزشهای معنوی و بسیار فراوان عزاداریها از جمله شبکه اجتماعی و خودجوش آن که سهمی بینظیر در حفظ و صیانت از ارزشهای والای دینی و انسانی دارد، شاید ازدیگر دلایل تاکید امام عظیم الشان انقلاب بر عزاداریها و این که میفرمایند باید سنتهای آن حفظ شود ازهمین منظر نشانه شناسی و تاثیرآن بر شناخت معنا باشد. فرزندان ما از مسیر همین تصویرسازیها، سمبلها، رنگها، اشکها و عاطفهها است که با شبکه اجتماعی و دسته جات عزاداران سید الشهدا (ع) و به تدریج به فلسفه قیام آن حضرت پیوند میخورند.
محاصره، تشنگی، تنهایی، دستهای تهی، اسارت، شهادت علی اصغر گونه کودکان، استقامت زینب گونه زنان، دلهای مالامال از ایمان و وفای یاران، بیوفایی مدعیان اسلام و صلح، شقاوت اشغالگران ، خانههای سوخته، همراهی آخوندهای درباری و سکوت روشنفکرنمایان و ... همه و همه تداعی معانی وقایع کربلا و عاشورا است. امروز یا فردا، دیر یا زود ماجرای غزه پایان مییابد. غزه پاره تن اسلام است. باید ماجرای غزه و کودکان آن را با عاشورا پیوند زد و آن را در هر کوی برزن و در هر فرصت و مناسبت در طول زمان گسترش داد و در روایت مقاومت و انعکاس تراژدی غزه و وقایع امثال آن هر چه میتوان از همین عناصر و سمبلها در اطلاعرسانی بهره برد.
ابوالفضل فاتح
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست