چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

کارنامه شاهان ایران


کارنامه شاهان ایران

«ژان شاردن» جهانگرد و بازرگان فرانسوی در سال ۱۶۴۳ همزمان با تاجگذاری لویی چهاردهم در پاریس در خانواده یی جواهرساز به دنیا آمد و با شغل بازرگانی راه سفر در پیش گرفت

«ژان شاردن» جهانگرد و بازرگان فرانسوی در سال ۱۶۴۳ همزمان با تاجگذاری لویی چهاردهم در پاریس در خانواده یی جواهرساز به دنیا آمد و با شغل بازرگانی راه سفر در پیش گرفت. گردش روزگار شاردن را رهسپار دربار شاه ایران کرد و از این رهگذر بود که با توجه به آشنایی با زبان فارسی توانست ارتباط خوبی با مردم برقرار کند و سفرنامه یی خواندنی در مورد ایران منتشر سازد.

کتاب «سفرهای ژان شاردن به ایران» گزیده یی است خواندنی از این سفرنامه شامل فصل های جذابی از جلد سوم و جلد نهم که بیشتر شرح مشاهدات شاردن است از اصفهان پایتخت ایران در دوران سلطنت پادشاهان صفوی و وضع و حال مردم آن زمان از شاه تا گدا با ترجمه «دکتر محمد مجلسی». به این ترتیب خوانندگان می توانند همراه با کسی که لقب «تاجر شاه» را از دربار ایران دریافت کرده است رهسپار دیار اصفهان شوند و با مطالعه فصل های سرزمین ایران سفر به دوردست، پادشاهان، دولت و دربار، خلق و خوی، خورد و خوراک ایرانیان، طرز زندگی، دانایی و دانش و اعتقادات و خرافات آگاهی لازم را از روزهای این سرزمین در آن زمان به دست آورند. در این سفرنامه نکات جالبی آمده است.

برای مثال شاردن درباره کار و ابتکار در ایران می نویسد؛ مشرق زمینی ها سست و بی حال اند و تا وقتی مجبور نباشند کار نمی کنند. همه آثار هنری، مجسمه ها و تابلوهای نقاشی در نظر آسیایی ها بی ارزش اند زیرا نیازی را برنمی آورند و به کار نمی آیند و در یک کلمه می توان گفت این گونه هنرها شوقی را در آنها برنمی انگیزد و چنین چیزهایی را بی فایده می دانند و با اینکه هنرمندان باذوقی دارند، چون مردم به هنر ارج و بهایی نمی دهند، این هنرمندان مایوس می شوند و در نتیجه آثار اعجاب انگیز به وجود نمی آورند. همچنین آمده است ایرانیان علاقه یی به خلاقیت و ابتکار ندارند و گمان می کنند همه چیز را می دانند و نیازی نیست که قدم های تازه یی را برای اکتشاف و اختراع بردارند و اگر بیگانگان چیزهای تازه یی به آنها عرضه کنند، همه را می خرند اما حاضر نیستند یاد بگیرند و خود این گونه چیزها را بسازند.

از دیگر نکات جالبی که شاردن به آن اشاره می کند وضعیت حاکمیت پادشاهی در ایران است که با حکمرانی به نسبت موفق شاه عباس دوره رونق آغاز می شود و با حکمرانی نالایق پسرش سلیمان سوم به سرعت به رکود می انجامد.

شاردن درباره شیوه حکمرانی صفوی می نویسد؛ «به نظر می آید این کشور با آنکه مستبدانه اداره می شود و پادشاه ایران قدرت مطلق و بی چون و چرایی دارد اما هم در قانون و هم در عمل و اجرای قانون رگه هایی از انسانیت را می توان یافت.»

برای نمونه شما در کدام یک از امپراتوری های استبدادی عالم دیده اید که مردم اینقدر کم عوارض و مالیات بپردازند؟ در اینجا رعایا مالیات سرانه نمی پردازند و آذوقه و مواد غذایی و چیزهایی که برای زندگی مردم لازم و ضروری است از پرداخت عوارض معاف است و رفتاری که مسوولان و مدیران با دهقانان دارند سختگیرانه نیست و می توان گفت در این جامعه نوعی قرارداد نانوشته بین پادشاه و رعایای او وجود دارد که پیروزی ها و شکست ها را با همدیگر تقسیم می کنند و معمولاً هر وقت شکست و مصیبتی پیش می آید سهم کمتری از گرفتاری ها و بدبختی های آن به رعایا می رسد و حتی وقتی کشور با مشکل روبه رو می شود مالیات و بهره مالکانه را تخفیف می دهند تا دهقانان و مالکان بتوانند زمین های زراعتی خود را حفظ کنند و از همه عجیب تر وجود نوعی نظم و ترتیب بی سابقه در سپاهیان و گردان های نظامی است و بی آنکه انضباطی در کار باشد و سربازی را به زور وادار به رعایت نظم و انضباط کنند، آنان داوطلبانه نظم و ترتیب را رعایت می کنند.

در کجای دنیا چنین چیزی را می توان یافت؟ و در کجای دنیا سربازان اینقدر در رفاه هستند و بی آنکه کاری انجام دهند حقوق خود را دریافت می کنند؟ و هر سرباز می رود و حقوق خود را می گیرد بی آنکه تقلبی در کار باشد. چند کلمه می توان گفت قوانین ایران برای رعایا بسیار خوب و مفید است و هر زمان که پادشاه کارآمد و عادلی بر تخت سلطنت بنشیند و قوانین را اجرا کند و نگذارد که وزیران و کارگزارانش با ستمکاری و قانون شکنی مردم را آزار بدهند ایران بهترین و خوشبخت ترین امپراتوری جهان خواهد شد. من نمی دانم چگونه با این خصوصیات می توان حکومت ایران را مستبد و وحشی صفت دانست؟

اما در دو مورد قضایا به دو گونه دیگر است؛ اول تسلط پادشاه است بر وزیران خویش که در این محدوده پادشاه نه قانون را رعایت می کند و نه عدالت را و هر چه بخواهد می کند و در لحظه یی که به هر علتی خشمگین شود فرمان می دهد سر یک وزیر یا یکی از درباریان یا حکمرانان زیردست خود را از تن جدا کنند و این مساله به مردم ربط ندارد و استبداد پادشاه تا آنجا که من دیده ام، از این محدوده فراتر نمی رود اما مورد دوم آن است که حاکمان شهرستان ها و وزیران بی آنکه حدود و قانونی را در نظر بگیرند مردم را غارت می کنند و جهانگرد یا مسافر بیگانه وقتی چنین چیزهایی را می شنود متحیر می شود و گمان می کند استبداد مطلق در سراسر این مملکت حکمفرماست اما وقتی قضایا را از نزدیک می نگرد درمی یابد که آنچه شنیده گزافه گویی و شایعاتی بیش نیست.

موضوع دیگری که بارها شنیده ام این است که می گویند مردم ایران بردگانی بیش نیستند که چنین چیزی درست نیست و من نمی دانم چرا ناظران بیگانه این شایعات نادرست را باور می کنند؟ واقعیت این است که مردم در این کشور کم و بیش آزادند و هرکاری که می خواهند می کنند. حتی عده یی از ایرانیان اعضای خانواده و مال و ثروت شان را برمی دارند و به کشورهای همسایه می روند. امتیاز دیگری که ایرانیان بر ما اروپاییان دارند آن است که در آنجا کسی را وادار نمی کنند دین و مذهب شان را بپذیرد. مسیحیان در ایران چندان زیاد نیستند و چندان قدرت و ثروتی ندارند و تا حال نشنیده ام آنان را به زور وادارند که از مذهب خود دست بردارند و مسلمان شوند در ضمن کسی را وادار نمی کنند به مسجد برود و نماز بخواند، با آنکه ایرانیان غالباً مسلمانند و هیچ کس منکر قرآن نیست و هر کس مجاز است که قرآن را به اندازه فهم خود تعبیر و تفسیر کند، و رمز و رازهای آن را به شکلی که درمی یابد، بپذیرد.

«سفرهای ژان شاردن به ایران» با ترجمه «دکتر محمدمجلسی» را نشر دنیای نو در ۲۱۵ صفحه با قیمت ۳۲۵۰ تومان رهسپار بازار کتاب کرده است.

جواد لگزیان



همچنین مشاهده کنید