جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
ویژگیهای حکومت ولایی در اندیشه رهبر معظم انقلاب
پیام مهم بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در عید غدیر امسال توجه به ویژگیهای امام علی(ع) به عنوان کانون وحدت بخش جهان اسلام و هوشیاری مسلمانان در مقابل طرح های تفرقه افکنانه دشمنان اسلام بود.
پیام مهم بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در عید غدیر امسال توجه به ویژگیهای امام علی(ع) به عنوان کانون وحدت بخش جهان اسلام و هوشیاری مسلمانان در مقابل طرح های تفرقه افکنانه دشمنان اسلام بود.رهبر معظم انقلاب با اشاره به اینکه هرچند فقه، کلام و فلسفه شیعه اعتقاد به ولایت وجانشینی امام علی(ع) را در طول تاریخ حفظ کرده وبه آن پایبند است؛ اما تاکید کردند که این مسئله به هیچ وجه نباید سبب اختلاف و ایجاد تفرقه میان شیعه وسنی شود. از همین رو ایشان غدیر را از زاویه ای دیگر عامل وحدت بخش جهان اسلام می دانند وآن شخصیت و ویژگیهای والای حضرت علی(ع) است که تمام علمای اسلام بر آنها اتفاق نظر دارند:« همین قضیهی غدیر در یک نقطه وسیله و مایهی اجتماع امت اسلامی است و او شخصیت امیرالمؤمنین است. دربارهی شخصیت و عظمت این انسان بزرگ و والا بینِ مسلمین اختلافی نیست. امیرالمؤمنین را همه در همان نقطهی عالی و سامی(رفیع) که باید به او در آن نقطه نگریست - از لحاظ علم، از لحاظ تقوا، از لحاظ شجاعت - مینگرند و میبینند؛ یعنی ملتقای عقیدهی همهی آحاد امت اسلامی امیرالمؤمنین است.»
علاوه بر تاکید رهبر معظم انقلاب بر شخصیت امام علی(ع) به عنوان کانون وحدت در جهان اسلام، نوع تبیین ایشان از اندیشه "حکومت ولایی" برخاسته از جریان غدیر خم، به هیچ وجه در جهت بر جسته کردن اختلاف اندیشه سیاسی شیعه وسنی نبوده و می توان گفت که رویکردی وحدت آفرین را دنبال می کند.
از آنجا که حادثه عظیم غدیر، قله مرتفع و شاخص برجسته نظریه اسلامی است که مدل حکومت اسلام را - که "حکومت ولایی" باشد - تبیین و تفسیر نموده است. لذا برای شناخت صحیح ابعاد مختلف نظریه حکومت در اسلام باید مساله غدیر مورد توجه و بازنگری قرار گیرد.
حضرت آیت الله العظمی خامنهای درباره اهمیت غدیر میفرمایند: «معنای این حرکت که در روز هجدهم ذیالحجه سال دهم هجرت اتفاق افتاد، این است که اسلام به مسألهی مدیریت جامعه به چشم اهمیت نگاه میکند. اینطور نیست که امر مدیریت در نظام اسلامی و جامعهی اسلامی، رها و بیاعتنا باشد. علت هم این است که مدیریت یک جامعه، جزو اثرگذارترین مسائل جامعه است.» (۱۰/۱۱/۸۳)
معظم له در سالهای متمادی در مناسبت عید غدیر خم و دیگر زمانهای مناسب به تبیین این موضوع پرداخته است که توجه به این سخنان برای علاقمندان به نظام اسلامی و وحدت جهان اسلام ضروری می نماید.
الف) تأملی در معنای "ولایت"
اولین گام برای شناخت دقیق مساله حکومت در اسلام، دقت در واژه ای است که برای معرفی حکومت اسلامی بکار گرفته شده است که آن واژه "ولایت" است. این واژه از زوایا و ابعاد مختلف معنایی برخوردار است که چهره حقیقی حکومت در اسلام را متفاوت از دیگر نظامهای سیاسی ترسیم مینماید.
کلام حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در این زمینه چنین است:
۱) «ولایت، معنای عجیبی است. اصل معنای ولایت، عبارت از نزدیک بودن دو چیز با یکدیگر است. فرض بفرمایید وقتی که دو ریسمان، محکم به هم تابیده میشوند و جدا کردن آنها از یکدیگر، به آسانی ممکن نیست، آن را در عربی «ولایت» میگویند. ولایت، یعنی اتصال و ارتباط و قرب دو چیز به صورت مماس و مستحکم با یکدیگر. همهی معانیای که برای «ولایت» در لغت ذکر شده است - معنای محبت، معنای قیومیت و بقیهی معانی، که هفت، هشت معنا در زبان عربی هست - از این جهت است که در هر کدام از اینها، به نوعی این قرب و نزدیکی بین دو طرف ولایت وجود دارد. مثلا «ولایت» به معنای محبت است؛ چون محب و محبوب، با یکدیگر یک ارتباط و اتصال معنوی دارند و جدا کردنشان از یکدیگر، امکانپذیر نیست.» (۶/۲/۷۶)
۲) «ولایت که عنوان حکومت در اسلام و شاخصهی نظام اجتماعی و سیاسی برای اسلام است، یک معنای دقیق و ظریفی دارد که معنای اصلی ولایت هم همان است و آن عبارت است از پیوستگی، پیوند، درهمپیچیدن و در هم تنیدگی. این، معنای ولایت است. چیزی که مفهوم وحدت، دست به دست هم دادن، با هم بودن، با هم حرکت کردن، اتحاد در هدف، اتحاد در راه و وحدت در همهی شؤون سیاسی و اجتماعی را برای انسان، تداعی میکند. ولایت، یعنی پیوند. (۲۷/۱/۷۷)\
۳) «ولایت، یعنی سرپرستی، پیوند، ارتباط، اتصال، بههم پیچیده شدن دوچیز، به هم جوشیدگی و به هم پیوستگی کسانی که با یکدیگر ولایت دارند. معنا و شکل و مفهوم ولایت در جامعه و نظام اسلامی، این است. از اینجهت، در جامعهی اسلامی، کلمهی ولایت به حکومت اطلاق میشود و رابطهی بین ولی و مردم، یک رابطهی ولایتی است و ارتباط و اتصال آنها، غیرقابل انفکاک میباشد و تمام اجزای این جامعه، با یکدیگر متصلند و از هم جدا نیستند. قضیه، مثل دستگاههای سلطنت، دستگاههای قدرت و کودتاچیهایی که بر یک جامعه مسلط میشوند، نیست.» (۲۰/۴/۶۹)
۴) «معنای ولایت چیست؟ به طور خلاصه معنایش این است که اسلام در نماز و روزه و زکات و اعمال فردی و عبادات خلاصه نمیشود، اسلام دارای نظام سیاسی است، حکومتی بر مبانی مقررات اسلامی پیشبینی شده است. در اصطلاح و عرف اسلامی، نام حکومت، "ولایت" است.» (۶/۱/۷۹)
ب) شاخصههای حکومت ولایی
در تفسیر و تبیین حکومت ولایی شاخصه ها و مشخصات متعددی را برشمردهاند که هر یک از منظری توانسته است ابعاد این حقیقت واحد را مشخص نماید، اما آنچه در ادامه خواهد آمد منظر مورد نظر حضرت آیت الله العظمی خامنهای است که به نوبه خود نگاهی نو و محققانه، و مبتنی بر نیازها و سوالات زمانه ماست که ابعاد ناشناخته ای از حکومت ولایی را برای محققین آشکار میسازد. رویکردی دقیق و معطوف به عمل که افق نظام اسلامی را ترسیم نماید.
در این میان سه شاخصه و مولفه از جایگاه ویژه ای برخوردارند: ۱- الهی بودن خاستگاه حکومت. ۲- محوریت یافتن معیارها و صلاحیتهای الهی در این حکومت ۳ جایگاه محوری مردم در نظام ولایی.
اما پیش از پرداختن به این سه پایه اصلی نظام ولایی برخی دیگر از ویژگیها که در کلام حضرت آیت الله العظمی خامنهای مطرح گردیده و در تمییز این نظام از دیگر نظامهای سیاسی میتواند مفید باشد به اختصار مرور میگردد.
۱) تفاوت نظام ولایی و نظام سلطنتی
یکی از اتهامات مطرح شده توسط مخالفین نظام ولایی، یکسان انگاشتن آن با حکومت سلطنتی است. در این باره حضرت آیت الله العظمی خامنهای میفرمایند:
«ماهیت امامت، با ماهیت سلطنت، مغایر و متفاوت و مناقض است، این دو ضدهماند.
امامت، یعنی پیشوایی روحی و معنوی پیوند عاطفی و اعتقادی با مردم اما سلطنت، یعنی حکومت با زور و قدرت و فریب، بدون هیچگونه علقه معنوی و عاطفی و ایمانی؛ این دو، درست نقطه مقابل هم است.
امامت، حرکتی در میان امت، برای امت و در جهت خیر است.
سلطنت، یعنی یک سلطه مقتدرانه بر علیه مصالح مردم و برای طبقات خاص برای ثروتاندوزی و برای شهوترانی گروه حاکم...
امامت، یعنی آن دستگاهی که:
۱) عزت خدایی را برای مردم به وجود میآورد؛
۲) علم و معرفت را به مردم میدهد؛
۳) رفق و مدارا را میان آنها ترویج میکند؛
۴) ابهت اسلام و مسلمین را در مقابل دشمن حفظ میکند؛
اما سلطنت و حکومتهای جائرانه، نقطهای مقابل آن است...» (۲۷/۱/۷۹)
ایشان تبدیل ولایت به سلطنت را بزرگترین انحراف در تاریخ اسلام دانسته میفرمایند: «اگر دقت کنید، میبینید جنگهای امیرالمؤمنین در این مدت کوتاه، همه در راه جلوگیری از تبدیل امامت و ولایت اسلامی به آن شکلهای منحرف است؛ تبدیل امامت به سلطنت؛ تبدیل حکومت معرفت به حکومت جهالت؛ تبدیل حکومت مبتنی بر نادیده گرفتن منافع شخصی به حکومتی که در رأس آن کسانی باشند که بیش از همه چیز، به منافع شخصی خود و جمع کردن مال و منال دنیوی میاندیشند.»(۱۲/۱۲/۸۰)
۲)ویژگیهای عمومی حکومت ولایی
▪ ولایت، چه طور حکومتی است؟
ولایت، آن حکومتی است که شخص حاکم با آحاد مردم دارای پیوندهای محبتآمیز و عاطفی و فکری و عقیدتی است.
آن حکومتی که زورکی باشد؛ آن حکومتی که با کودتا همراه باشد؛ آن حکومتی که حاکم، عقاید مردمش را قبول نداشته باشد و افکار و احساسات مردمش را مورد اعتنا قرار ندهد، آن حکومتی که حاکم حتی در عرف خود مردم - مثل حکومتهای امروز دنیا- از امکانات خاص و از برخورداریهای ویژه برخوردار باشد و برای او، منطقهی ویژهیی برای تمتعات دنیوی وجود داشته باشد،
▪ هیچکدام به معنای "ولایت" نیست.
ولایت، یعنی آن حکومتی که در آن، ارتباطات حاکم با مردم، ارتباطات فکری، عقیدتی، عاطفی، انسانی و محبتآمیز است مردم به او متصل و پیوستهاند به او علاقهمندند و او منشا همه این نظام سیاسی و وظایف خود را از خدا میداند و خود را عبد و بندهی خدا میانگارد.
▪ استکبار در ولایت وجود ندارد.
حکومتی که اسلام معرفی میکند از دمکراسیهای رایج دنیا مردمیتر است؛ با دلها و افکار و احساسات و عقاید و نیازهای فکری مردم ارتباط دارد؛ حکومت در خدمت مردم است.
از جنبهی مادی، حکومت برای شخص حاکم و ولی و تشکیلات حکومتی، به عنوان یک طعمه نباید محسوب بشود والا ولایت نیست.
اگر آن کسی که در رأس حکومت اسلامی است، برای حکومت، برای خود، برای این شان و مقامی که به او رسیده است یا میخواهد به او برسد، کیسهی مادییی دوخته باشد، آن شخص، ولی نیست آن حکومت هم ولایت نیست.
در حکومت اسلامی، آن کسی که ولی امر است- یعنی کار ادارهی نظام سیاسی به او سپرده شده است- از لحاظ قانون با دیگران یکسان است. او حق دارد بسیاری از کارهای بزرگ را برای مردم و کشور و اسلام و مسلمین انجام دهد اما خود او محکوم قانون است.
از روز اول تا امروز، و بخصوص بعد از تشکیل نظام جمهوری اسلامی، در معنای ولایت تحریف کردند به دروغ ولایت را چیزی غیر از آنچه که هست، معرفی کردند گفتند ولایت معنایش این است که مردم محجورند به سرپرست وقیم احتیاج دارند آدمهای نام و نشاندار، این را صریحا در کتابها و مطبوعاتشان نوشتند! دروغ محض، تهمت به اسلام، تهمت به ولایت!...» (۶/۱/۷۹)
«معنای ولایت در اصطلاح و استعمال اسلامی، این است؛ یعنی حکومتی که در آن، اقتدار حاکمیت هست، ولی خودخواهی سلطنت نیست، جزم و عزم قاطع هست - که «فاذا عزمت فتوکل علیالله» - اما استبداد به رأی نیست...ولایت، یعنی حکومتی که در آن در عین وجود اقتدار، در عین وجود عزت یک حاکم و جزم و عزم و تصمیم قاطع یک حاکم، هیچ نشانهای از استبداد و خودخواهی و خود رأیی و زیادهطلبی و برای خود طلبی و اینها نیست.
این، آن نشانهی اصلی برای این حکومت است.» (۱۶/۱/۷۸)
۳) خاستگاه الهی حکومت ولایی
یکی از پایههای اصلی حکومت ولایی، الهی بودن خاستگاه آن است. بدین معنا که برخلاف نظامهای سیاسی غرب که مبتنی بر "قرارداد اجتماعی" شکل گرفتهاند، این حقوق الهی است که مبداء و منشاء حقوق سیاسی - اجتماعی در حکومت ولایی است. رهبر معظم انقلاب در عباراتی این تفاوت را چنین توضیح میدهند:
ـ «مبنای مردمسالاری دینی با مبنای دمکراسی غربی متفاوت است. مردمسالاری دینی - که مبنای انتخابات ماست و برخاستهی از حق و تکلیف الهی انسان است - صرفاً یک قرارداد نیست. همهی انسانها حق انتخاب و حق تعیین سرنوشت دارند؛ این است که انتخابات را در کشور و نظام جمهوری اسلامی معنا میکند. این، بسیار پیشرفتهتر و معنادارتر و ریشهدارتر از چیزی است که امروز در لیبرال دمکراسی غربی وجود دارد...» (۱۴/۳/۸۴)
ایشان با تاکید بر اینکه در اسلام هیچ کس بر کس دیگر ولایت ندارد میفرماید: «در اسلام هیچ ولایت و حاکمیتی بر انسانها مقبول نیست، مگر اینکه خدای متعال مشخص کند. ما هرجا که در مسائل فراوان فقهی که به ولایت حاکم، ولایت قاضی یا به ولایت مؤمن - که انواع و اقسام ولایات وجود دارد - ارتباط پیدا میکند، شک کنیم که آیا دلیل شرعی بر تجویز این ولایت قائم هست یا نه، میگوییم نه؛ چرا؟ چون اصل عدم ولایت است؛ این منطق اسلام است. آن وقتی این ولایت مورد قبول است که شارع آن را تنفیذ کرده باشد و تنفیذ شارع به این است که آن کسی که ولایت را به او میدهیم - در هر مرتبهیی از ولایت - باید اهلیت و صلاحیت یعنی عدالت و تقوا داشته باشد و مردم هم او را بخواهند؛ این منطق مردمسالاری دینی است که بسیار مستحکم و عمیق است.» (۲۶/۹/۸۲)
منطبق با رای و نظر ایشان :
ـ «در اسلام، سرپرستی جامعه، متعلق به خدای متعال است. هیچ انسانی این حق را ندارد که ادارهی امور انسانهای دیگر را بهعهده بگیرد. این حق، مخصوص خدای متعال است که خالق و منشئ و عالم به مصالح و مالک امور انسانها، بلکه مالک امور همهی ذرات عالم وجود است. خود این احساس در جامعهی اسلامی، چیز کمنظیری است. هیچ قدرتی، هیچ شمشیر برایی، هیچ ثروتی، حتّی هیچ قدرت علم و تدبیری، به کسی این حق را نمیدهد که مالک و تصمیمگیرنده درباره سرنوشت انسانهای دیگر باشد. اینها ارزش هستند. حق تولیت امور و زمامداری مردم را به کسی اعطا نمیکند. این حق، متعلق به خداست. خدای متعال، این ولایت و حاکمیت را از مجاری خاصی اعمال میکند. یعنی آن وقتی هم که حاکم اسلامی و ولی امور مسلمین، چه بر اساس تعیین شخص - آنچنانکه طبق عقیدهی ما، در مورد امیرالمؤمنین و ائمه(ع) تحقق پیدا کرد - و چه بر اساس معیارها و ضوابط انتخاب شد، وقتی این اختیار به او داده میشود که امور مردم را اداره بکند، باز این ولایت، ولایت خداست؛ این حق، حق خداست و این قدرت و سلطان الهی است که بر مردم اعمال میشود. آن انسان - هرکه و هرچه باشد - منهای ولایت الهی و قدرت پروردگار، هیچگونه حقی نسبت به انسانها و مردمِ دیگر ندارد.»(۲۰/۴/۶۹)
۴) حکومت ولایی حکومت معیارها و صلاحیتها
شاخصه برجسته و کلیدی دیگر حکومت ولایی توجه به این مساله است که در این مدل از حکومت آنچه ملاک و معیار حاکمیت و قرار گرفتن در راس امور است وجود برخی صلاحیتهای انسانی و الهی از جمله علم و تقوا و عدالت است که در هر فردی وجود داشته باشد آن شخص میتواند در این نظام صاحب منصب گردد.
حضرت آیت الله العظمی خامنهای در تبیین این مولفه میفرماید:
«ولایت در اسلام، ناشی از ارزشهاست؛ ارزشهایی که وجود آنها، هم آن سِمت و هم مردم را مصونیت میبخشد. مثلاً عدالت به معنای خاص - یعنی آن ملکهی نفسانی - از جملهی شرایط ولایت است. اگر این شرط تأمین شد، ولایت یک چیز آسیبناپذیر است؛ زیرا به مجرد اینکه کمترین عمل خلافی که خارج از محدوده و خارج از اوامر و نواهی اسلامی است، از طرف آن ولی یا والی تحقق پیدا کرد، شرط عدالت سلب میشود. کوچکترین ظلم و کوچکترین کجرفتاری که خلاف شرع باشد، عدالت را سلب میکند. هر تبعیضی، هر عمل خلاف و گناه و ترک وظیفهیی، عدالت را از والی سلب میکند. وقتی هم که عدالت سلب شد، او از آن منصب منعزل میشود... ولایت، یعنی حاکمیت انسانهای پارسا، انسانهای مخالف با شهوات و نفس خودشان، انسانهای عامل به صالحات. این، معنای ولایت اسلامی است.» (۱۰/۴/۷۰)
ایشان با اشاره به داستان غدیر و ماجرای نصب حضرت علی(ع) توسط پیامبر اعظم(ص) میفرماید:
ـ «معنای این نصب، اهمیت دادن به آن معیارهاست. این همان نکتهای است که باید در نظام و جامعهی اسلامی، تا قیام قائم مورد نظر همه باشد. اگر مسلمین در طول تاریخ نتوانستهاند از مواهب اسلامی به طور کامل بهره ببرند، به دلیل نقیصهی بزرگ ناشی از نشناختن معیارها بوده است... معنایش این است که در همهی تاریخ، در همهی مسؤولیتهای اساسی در نظام اسلامی، باید معیارها رعایت شود. رعایت معیارها هم، مخصوص ریاست جامعهی اسلامی نیست؛ بلکه اهمیت دادن به ارزشها، معیارها و ملاکهای اسلامی، یک امر ساری و جاری در کل جامعهی اسلامی است، و این است که برکات را متوجه مسلمین میکند.»(۸/۳/۷۳)
این فراز از بیانات رهبر معظم انقلاب به روشنی نشان میدهد که حقیقت نصب امام علی (ع) به جانشینی پیامبر (ص) و ماجرای غدیر رویکردی وحدت گونه دارد که همه جهان اسلام را به سمت حاکمیت ارزشها دعوت میکند. اگر اهل سنت در موضوع امامت حضرت علی(ع) نظر موافقی با شیعه ندارند؛ اما در حال حاضر همه مسلمانان میتوانند تحت لوای اندیشه حاکمیت ارزشها و ملاکهای اسلامی اتحاد خود را محکمتر کنند؛ وحدتی که در شرایط قتل و عام مردم فلسطین توسط جنایتکاران صهیونیست بیش از هر زمان دیگری نیاز است.
معظم له ضمن تاکید بر این مطلب که عهدهدار ولایت، باید پرتویی از ولایت الهی را در جامعه تحقق ببخشد، به برخی از این خصوصیات چنین اشاره میدارد:
«خصوصیات ولایت الهی، قدرت و حکمت و عدالت و رحمت و امثال اینهاست. آن شخص یا آن دستگاهی که ادارهی امور مردم را به عهده میگیرد، باید مظهر قدرت و عدالت و رحمت و حکمت الهی باشد. این خصوصیت، فارق بین جامعهی اسلامی و همهی جوامع دیگری است که به شکلهای دیگر اداره میشوند. جهالتها، شهوات نفسانی، هوی و هوس و سلایق شخصی متکی به نفع و سود شخصی یا گروهی، این حق را ندارند که زندگی و مسیر امور مردم را دستخوش خود قرار بدهند. لذا در جامعه و نظام اسلامی، عدالت و علم و دین و رحمت باید حاکم باشد؛ خودخواهی نباید حاکم بشود، هوی و هوس - از هر کس و در رفتار و گفتار هر شخص و شخصیتی - نباید حکومت کند. سرّ عصمت امام در شکل غایی و اصلی و مطلوب در اسلام هم همین است که هیچگونه امکان تخطی و تخلفی وجود نداشته باشد. آنجایی هم که عصمت وجود ندارد و میسر نیست، دین و تقوا و عدالت باید بر مردم حکومت کند که نمونهیی از ولایت الهی محسوب میشود.» (۲۰/۴/۶۹)
مساله قابل توجه دیگر اینکه حتی دموکراسی غربی نیز امروز فارغ از چارچوب نبوده و در چارچوب نظام سرمایهداری تعریف میگردد. در حالی که در نظام ولایی این اسلام است که موازین و چارچوبها را مشخص میکند. ایشان در این باره چنین توضیح میدهند:
ـ «در همه جای دنیا دموکراسیها در یک چهارچوب قرار دارند. هیچ جا وجود ندارد که یک دموکراسیای باشد، اما به وسیله یک چهارچوب و یک هدفگذاری خاصی هدایت نشود؛ یا به وسیلهی احزاب است، یا به وسیلهی دستگاههای قضائی است، یا به وسیلهی دستگاههای خارج از دستگاه قضائی و اجرائی است. همه جای دنیا اینجور است. ما این چهارچوب را اسلام قرار دادیم؛ چون ملت ایران ملت مسلمانند؛ چون ملت ایران مؤمنند.» (۱۲/۱۰/۸۶)
۵) مردمسالار بودن نظام ولایی
با مروری بر کلام و اندیشه معظم له به این مطلب خواهیم رسید که از نگاه ایشان حکومت ولایی به معنای تاثیر گذار بودن مردم در تشکیل حکومت و تعیین حاکم و مسئولین نظام سیاسی اسلام است و این به معنای جایگاه مهم مردم در شکل گیری و اداره نظام ولایی است.
«اسلام، حکومت را با تعبیر "ولایت" بیان میکند و شخصی را که در رأس حکومت قرار دارد، به عنوان والی، ولی، مولا - یعنی اشتقاقات کلمهی ولایت - معرفی میکند. معنای آن چیست؟
معنای آن، این است که در نظام سیاسی اسلام، آن کسی که در رأس قدرت قرار دارد و آن کسانی که قدرت حکومت بر آنها در اختیار اوست، ارتباط و اتصال و پیوستگی جدایی ناپذیری از هم دارند. این، معنای این قضیه است. این، فلسفهی سیاسی اسلام را در مسألهی حکومت برای ما معنا میکند. هر حکومتی که این طور نباشد، این ولایت نیست؛ یعنی حاکمیتی که اسلام پیشبینی کرده است، نیست.
اگر فرض کنیم در رأس قدرت، کسانی باشند که با مردم ارتباطی نداشته باشند، این ولایت نیست.
اگر کسانی باشند که رابطه آنها با مردم، رابطه ترس و رعب و خوف باشد - نه رابطه محبت و التیام و پیوستگی - این ولایت نیست.
اگر کسانی با کودتا بر سر کار بیایند، این ولایت نیست.
اگر کسی با وراثت و جانشینی نسبی - منهای فضایل و کیفیات حقیقی که در حکومت شرط است - در رأس کار قرار گیرد، این ولایت نیست. ولایت، آن وقتی است که ارتباط والی یا ولی، با مردمی که ولایت بر آنهاست، یک ارتباط نزدیک، صمیمانه، محبتآمیز و همانطوری که در مورد خود پیامبر وجود دارد - یعنی «بعث فیهم رسولا من انفسهم» یا «بعث منهم»: از خود آنها کسی را مبعوث کرده است - باشد؛ یعنی از خود مردم کسی باشد که عهدهدار مسألهی ولایت و حکومت باشد. اساس کار در حاکمیت اسلام این است.» (۶/۲/۷۶)
ایشان در عباراتی در تبیین معنای "مردمی بودن" حکومت چنین میفرماید: «مردمی بودن حکومت اسلامی به دو معناست: «یکی اینکه مردم در اداره و تشکیل حکومت و تعیین حاکم و شاید در تعیین رژیم حکومتی و سیاسی نقش دارند. دیگر آن که حکومت اسلامی در خدمت مردم است، آنچه برای حاکم اسلامی مطرح است، منافع عامه مردم است نه منافع اشخاص یا قشر و طبقه معین. اسلام به هر دو معنا دارای حکومت مردمی است.
اما تا وقتیکه حکومت مردمی به معنای اول تأمین نشود و مردم در حکومت نقشی نداشته باشند، نمیشود گفت حکومت، مردمی و در خدمت مردم است.
این ادعا که یک حکومت بدون آنکه با مردم خود ارتباط مستقیم داشته و به آرای مردم متکی باشد، خود را مردمی بشمارد، ادعای پذیرفتنی نیست. نمیتوانند ثابت کنند که مردمیاند، چون حکومتهای تحمیلی هم خود را مردمی قلمداد میکنند.»(به نقل از مقاله "نقش مردم در دولت اسلامی از دیدگاه رهبر معظم انقلاب"، فصلنامه حکومت اسلامی، ش۴۳، بهار ۱۳۸۶، صص ۸-۹)
ایشان همچنین از عناصر چهار گانه مردمی بودن حکومت در اندیشه سیاسی حضرت امام(ره) یاد میکنند و میگویند:
ـ «عنصر دوّمی که امام به آن حداکثر توجه را کرد، عنصر «مردم» بود. ادعای «مردم گرایی» در همه نظامها - حتی استبدادیها - وجود دارد، اما مهم این است که حقیقتاً در کجا برای مردم شأن و منزلت و حق و نقش قائل میشوند. امام به معنای حقیقی کلمه به اصالت عنصر «مردم» در نظام اسلامی معتقد بود و مردم را در چند عرصه مورد توجه دقیق و حقیقی خود قرار داد:
عرصه اول) عرصه تأکید نظام به آراء مردم است. تکیه نظام به آراء مردم یکی از میدانهایی است که مردم در آن نقش دارند. حضور مردم و اعتقاد به آنها باید در اینجا خود را نشان بدهد. در قانون اساسی ما، در تعالیم و راهنماییهای امام، همیشه بر این نکته تأکید شده که نظام بدون حمایت و رأی و خواست مردم در حقیقت هیچ است. باید با اتکا به رأی مردم کسی بر سر کار بیاید. باید با اتکا به اراده مردم نظام حرکت کند. انتخابات ریاست جمهوری، انتخاب خبرگان، انتخابات مجلس شورای اسلامی و انتخاباتهای دیگر، مظاهر حضور رأی و اراده و خواست مردم است. درحقیقت انتخاب و حضور مردم در صحنه انتخاب رئیس جمهور و نمایندگان مجلس و یا سایر انتخاباتهایی که میکنند، هم حق مردم است و هم تکلیفی بر دوش آنها.
عرصه دوم) عرصه تکلیف مسؤولان نظام در قبال مردم است. وقتی ما میگوییم مردم، معنایش این نیست که مردم بیایند رأی بدهند و مسؤول یا نمایندهای را انتخاب کنند، بعد دیگر برای آن مردم هیچ مسؤولیتی وجود نداشته باشد. صرفاً همین باشد که اگر کسی میخواهد برای مردم کاری کند، به این خاطر باشد که مردم بار دیگر به او رأی دهند. مسأله این نیست. در اسلام و نظام جمهوری اسلامی فلسفه مسؤولیت پیدا کردن مسؤولان در کشور، این است که برای مردم کار کنند. مسؤولان برای مردمند و خدمتگزار و مدیون وامانتدار آنها هستند. مردم محورند.
عرصه سوم) بهره برداری از فکر و عمل مردم در راه اعتلای کشور است؛ یعنی استعدادها را شکوفا کردن و معطل نگذاشتن. امام این فکر و این توجه را هم، در این نظام نهادینه کرد که استعدادهای جوانان این کشور احساس توانایی کنند.
عرصه چهارم) عبارت است از لزوم آگاه سازی دائمی مردم. خود امام در سنین بالای عمر-با حال پیرمردی - از هر فرصتی استفاده کرد برای اینکه حقایق را برای مردم بیانکند.» (۱۴/۳/۸۰)
در مجموع میتوان گفت که از منظر ایشان مردمسالار بودن نظام ولایی در چهار عنصر زیر قابل تعریف میباشد:
۱) نقش مردم در تشکیل حکومت، تعیین حاکم و اداره کشور؛
۲) حکومت در خدمت ملت و تامین کننده منافع همگانی؛
۳) بهره گیری حکومت از فکر و اندیشه مردم در راه اعتلای کشور؛
۴) آگاه سازی مداوم مردم توسط حکومت.
● جمع بندی
آنچه در این مختصر مورد بررسی قرار گرفت برشمردن شاخصههای اصلی نظام سیاسی اسلام توسط حضرت آیت الله العظمی خامنهای، منبعث از "چراغ تابناک غدیر در عرصه تاریخ بشریت" بود که میتوان آن را " نظام ولایی" نام نهاد. مولفههای سهگانه خاستگاه الهی، معیار و صلاحیت محوری و در آخر مردمسالار بودن این نظام سیاسی، شاخصههایی است که امروزه جمهوری اسلامی مبتنی بر آن شکل گرفته و در تلاش برای تطبیق همه جانبه با آن است
توجه به این نوع تبیین از نظام سیاسی اسلام توسط مقام معظم رهبری در عصر کنونی مساله اساسی است که تنها مختص شیعه نبوده و مربوط به کل جهان اسلام می شود.توضیح اینکه نظام استکباری دنیا با محوریت آمریکا ورژیم صهیونیستی همواره سعی کرده اند جمهوری اسلامی را تهدیدی برای کشورهای سنی نشین منطقه تلقی کرده و بین ایران و این کشورها تفرقه ایجاد کنند؛ حربه ای که از دوران استعمار کهن همواره مورد استفاده استعمارگران قرار گرفته است. در شرایط کنونی نیز مساله تفرقه افکنی میان کشورهای اسلامی و خراب کردن روابط ایران با کشورهای اسلامی حوزه خلیج فارس شدت گرفته است. به عبارتی می توان یکی از سیاست های باراک اوباما را در مقابله با ایران همین ابزار دانست. بر همین اساس کارشناسان، نشست چند هفته گذشته گروه ۱+۵ به همراه اعراب منطقه در نیویورک و نشست دو هفته گذشته منامه را در راستای سیاست تفرقه افکنی غرب میان جمهوری اسلامی و اعراب منطقه ارزیابی می کنند. از این رو مقام معظم رهبری در دیدار روز عید غدیر می فرمایند: «الان یکی از بخشهای مهم سیاست استکبار در همین منطقهی ما - علاوه بر دشمنیهای دیگری که میکنند - این است که این سران بعضی از کشورهای عربی را با خودشان همراه کنند و آنها را در مقابل ملت ایران قرار بدهند؛ در مسائل گوناگون؛ در مسئلهی هستهای و غیر مسئلهی هستهای، از مسائل مختلف.»
با توجه به این مسئله، ملاک قرار دادن تبیین رهبر معظم انقلاب از نظام سیاسی اسلام می تواند در حوزه های اندیشه ای مورد اختلاف نظر شیعه وسنی هم وحدت نظر ایجاد کند و یا حداقل طرح های تفرقه افکنانه و برداشت های منتهی به جداکردن کامل دو حوزه اندیشه ای شیعه وسنی را پایان دهد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست