دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

آن که تیغ در دست دارد الزاماً جراح نیست


آن که تیغ در دست دارد الزاماً جراح نیست

وقتی میرحسین موسوی برای شرکت در انتخابات دهم ریاست جمهوری از غار سیاست بیرون آمد کمتر کسی به مخیله اش خطور می کرد حضور کمرنگ و دیرهنگام او موجب این همه تنش و تلاطم سیاسی شود

وقتی میرحسین موسوی برای شرکت در انتخابات دهم ریاست جمهوری از غار سیاست بیرون آمد کمتر کسی به مخیله اش خطور می کرد حضور کمرنگ و دیرهنگام او موجب این همه تنش و تلاطم سیاسی شود. توفان این دریای مواج از سوم تیرماه ۸۴ وزیدن گرفته بود؛ درست از همان روز پیروزی احمدی نژاد در دوره دوم و شکست مهدی کروبی در دوره اول که هرگز آن را نپذیرفت و نیش و کنایه هایش چون بیت هایی از شعر حافظ و سعدی زبانزد مردم کوچه و بازار شد. در همان ایام این تفکر به درست یا غلط فهمیده شد که اراده یی وجود دارد تا در نظام سیاسی ایران جراحی های عمیقی صورت گیرد و نشانه های این جراحی در گفتار و کردار احمدی نژاد و یاران او به وضوح دیده و شنیده می شد.

حرف از انقلاب دوم زدن یا بازگشت به آموزه های امام خمینی صریح ترین این نشانه ها بود و سرتیم این جراحان دکتر محمود احمدی نژاد بود. نسل اول و دوم انقلاب که دچار رخوت سیاسی شده بودند و سال ها کارهای اجرایی و آسودگی خیال آنان را بی انگیزه و راحت طلب کرده بود با دهان باز و حیرت زده و منفعل به حرف و عملکرد احمدی نژاد چشم دوخته بودند. اتاق عملی با دستگاه های مجهز بیهوشی و جراحی تدارک دیده شده بود و معلوم نبود چه کسانی در اتاق ریکاوری به سر می برند تا از بدنه نظام جراحی و جدا شوند. تا اینکه احمدی نژاد با سخنان صریح خود پرده از ابهامات برداشت و بی ملاحظه به تمام سرمایه های سیاسی نظام هشدار داد، آماده است تا دگرگونی جدی در همه زمینه ها به وجود آورد و به گونه یی برخورد کرد که گویا چپش پرتر از آنی است که دیگران فکر می کنند و به همین دلیل با بزرگ ترین جراحی اش آغاز به کار کرد تا دیگران حساب دست شان بیاید.

او سراغ یکی از بزرگ ترین سیاستمداران نظام اسلامی هاشمی رفسنجانی رفت. می دانست او پل پیروزی تحولاتی است که در سر می پروراند. زمینه های عبور از این پل را مخالفان احمدی نژاد در دوره اصلاحات برایش فراهم کرده بودند. اصلاح طلبان آنقدر اکبر هاشمی رفسنجانی را در روزهای آغازین اصلاحات تخریب کرده بودند که آقای رئیس جمهور می پنداشت با تکیه بر شعارهای مردم پسندانه چون کوتاه کردن دست ثروت اندوزان و رانت خواران از بیت المال می تواند دست به تحولاتی اساسی در نظام بزند و آنانی را که کوچک ترین مانعی بر سر راه او هستند، خانه نشین و بازنشسته کند. اما خیلی طول نکشید که احمدی نژاد و هم پیمانانش بفهمند آن رویایی که در سر می پرورانند طرفداران زیادی ندارد.

آنان در مناصبی که دست گرفته بودند به مشکلات جدی برخوردند.

تا آنجا که دکتر احمدی نژاد قبل از آنکه دست به جراحی بزرگ بزند ناچار شد ابتدا برای اینکه کارآزموده شود این جراحی را از اطرافیان خود آغاز کند. عزل و نصب مسوولان ریز و درشت و وزیران مهم آغاز شد. در فواصل این جراحی ها خوی و رفتار و عملکرد احمدی نژاد برای مخالفانش عیان شد و آنان از آن حالت خلسه و رخوت و بی خوابی بیرون آمدند. دیگر نسل اول و دوم انقلاب هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی و مهدی کروبی می دانستند احمدی نژاد چون سیلی است که بی سر و صدا تا نزدیکی خانه آنها آمده و اگر به مقابله اش نروند هر آنچه از نگاه آنها ارزش و از نگاه او ضدارزش است خواهد برد و احمدی نژاد کسی نیست که پای میز گفت وگو، مذاکره و نصیحت بنشیند.

با این پیش زمینه انتخابات دهم شکل گرفت و حوادث آن رقم خورد. بحث درباره سیر انتخابات دهم دشوار است اما روند و اتفاقاتی که در مسیر انتخابات دهم رخ داد با همه تلخی هایش می تواند سرآغاز فصل نوینی در نظام سیاسی ایران باشد. در این روزهای گذشته تندروهایی که همواره می پنداشتند می شود با اسب قدرت همه را در یک مدار چرخاند و هیچ چیز جز قدرت اصالت ندارد شاید اینک به اشتباه خود پی برده باشند. اگر هم پی نبرده باشند، اهمیت ندارد، چون تندروها برای تبیین نظرات و تئوری های خود راه دشواری در پیش دارند. قطعاً آنان برای اینکه روحانیون آرام و مصلحت اندیش را که همواره رضایت مردم برایشان اصل بوده،دیگر به دشواری بتوانند مجاب کنند که دل به خواسته های آنان بدهند.

انتخابات دهم و حوادث آن نظریات و تئوری های تندروهای نظام را با چالش جدی روبه رو کرده و آموزه هایی را که آنان ارائه می دادند مورد تردید و شک جدی قرار داده و مهم تر از همه اینکه دیگر تندروها نمی توانند با مستمسک قرار دادن ارزش هایی چون دفاع مقدس، شهیدان و عدالت که ادعا می کردند در دولت های قبل مورد بی اعتنایی قرار گرفته، اهداف خود را پیش ببرند زیرا این نگرانی جدی برای روحانیون موثر نظام وجود دارد که هزینه کردن از این ارزش ها نه تنها کارآمدی ندارد بلکه نظام را نیز دچار مخاطره می کند. شاید تندروها با آزمونی که خود برگزار کردند و خود در آن امتحان دادند قبول نشدند. آنان نیازی جدی به بازنگری در افکار و عملکرد خود دارند و چون استفاده از قدرت را آزمودند و دیدند راه صعب تر از آن است که می پنداشتند باید در تئوری ها و عملکرد خود تجدیدنظر جدی کنند. سیل بودن برای خود سیل نیز ارزش نیست.

اکبر هاشمی رفسنجانی سیاستمداری است که خودش، خودش را بازسازی می کند. او خودش جراح خودش است و نادر سیاستمدارانی چون او توانسته اند در اوج و سقوط بر خود مسلط باشند. او می داند، آن که تیغ در دست دارد الزاماً جراح نیست.

احمد غلامی