سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

انصاف در خشم و رضا


انصاف در خشم و رضا

بررسی نقش انصاف در زندگی و آثار و برکات آن

در کاربردهای متعارف در جامعه، عدل و انصاف با هم به کار می رود، که البته نوعی هم معنایی از آن متبادر می شود، اما این هرگز به معنای ترادف نیست که دو واژه برای بیان یک معنا ساخته شده باشد، چرا که حتی اگر بتوانیم مترادفات را در زبان ها اثبات کنیم، این ترادف همیشه صد درصد نیست و نوعی ظرافت معنایی در واژگان است که موجب تمایز و تفارق میان معنای آنها می شود، یعنی با همه اشتراکات معنایی میان دو واژه چون بشر و انسان، وجوه ظریف و لطیف معنایی آن دو را از هم جدا می سازد.

البته شاید در تعابیر توده های مردم به این وجوه تمایز توجه نمی شود، ولی متفکران و نخبگان در انتخاب واژگان نه تنها به زیبایی آن در ترکیب و سیاق جمله توجه دارند، بلکه به این فروق اللغه نیز توجه داشته و می کوشند تا بهترین واژه را برای بیان مقاصد و مفاهیم بلند خود انتخاب کنند. بی گمان خداوند حکیم در قرآن مبین خود این گونه عمل کرده است و پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) به ویژه امیر کلام این گونه بوده و کلام امیر به این لطایف و ظرایف توجه داشته است.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا نقش انصاف را در زندگی و آثار و کارکردهای آن را براساس آموزه های وحیانی اسلام از قرآن و سنت و آیات و روایات تبیین کند.

● معنا و مفهوم انصاف

برخی بر این باورند که عدل و انصاف دو واژه هم معنا هستند و یک معنا را دلالت می کنند و هیچ تفاوت معنایی در این واژگان نیست. لذا کاربرد هر یک را در جای دیگر جایز می شمارند. اما با مراجعه به کتب ادبی چون فروق اللغه می توان دریافت که تفاوت معنایی ظریف و لطیفی در این دو واژه است که کاربردهای آن را در کلام بزرگانی چون امیرمومنان علی(ع) محدود به مقاصد و مفاهیمی کرده که از هر یک از دو واژه قصد می کرد.

ابوهلال عسکری از واژه شناسان قرن سوم و چهارم در کتاب معروف خویش به نام «فروق اللغه» درباره فرق عدل و انصاف این چنین گفته است: ان الانصاف اعطاء النصف و العدل یکون فی ذلک و فی غیره. الاتری ان السارق اذا قطع قیل انه عدل علیه و لایقال انه انصف. و اصل الانصاف ان تعطیه نصف الشی و تاخذ نصفه من غیر زیاده و لانقصان، فرق بین عدل و انصاف آن است که انصاف تقسیم مساوی و بیشتر در امور حسی است، ولی عدالت در محسوس و غیرمحسوس است. از این رو وقتی دست دزد را قطع می کنند می گویند عدالت درباره اش مراعات شد و نمی گویند در حق وی انصاف مراعات شد.

چنان که وی درباره فرق بین عدل و قسط می گوید: ان القسط هو العدل البین الظاهر و منه سمی المکیال قسطا و المیزان قسطا لانه یصور لک العدل فی الوزن حتی تراه ظاهرا، و قد یکون من العدل ما یخفی و لهذا قلنا ان القسط هو النصیب الذی بینت وجوهه، قسط همان عدالت روشن و آشکار است و از همین روست که پیمانه و ترازو را قسط گفته اند، چرا که عدالت در وزن را به طور آشکار بر تو نمایان می سازد، در حالی که عدل اموری است که مخفی و نهان می باشد. از این رو گفته ایم قسط همان نصیب و بهره ای است که وجوهش بر تو روشن و آشکار است.

به هر حال، میان عدالت و انصاف تفاوت ظریف و لطیف معنایی است که می بایست در کاربرد آن توجه داشت و آن دو را مترادف و هم معنا نشمرد؛ هر چند که اشتراکات قوی معنایی در میان دو واژه امکان کاربرد همراه با هم را به شخص می دهد که هر دو جنبه را برای بیان برخی از مقاصد به کار گیرد.

● ارزش و اهمیت انصاف

در آموزه های اسلامی، انصاف همانند عدالت از فضایل اخلاقی دانسته شده است؛ چرا که عقل انصاف را همانند عدالت امری پسندیده و نیک برمی شمارد و در حوزه عقل عملی انجام آن را خواهان است و ترک آن را زشت و ناپسند می داند. از آنجایی که عدالت در مقام عقل و شرع، از بزرگترین و برترین فضایل انسانی است و نظام هستی در محور و چارچوب آن سامان یافته است، انصاف نیز در همان حد و اندازه ظاهر می شود و از بزرگترین و برترین فضایل انسانی از نظر ارزشی معرفی می شود. امیرمؤمنان علی(ع) در سخنی می فرماید: الانصاف افضل الفضائل؛ انصاف، برترین ارزشهاست. (غررالحکم، ج۱، ص۲۰۳، ح۸۰۵)

البته مراعات انصاف همانند مراعات عدالت بویژه عدالت علیه خود و خویشان سخت و دشوار است. انسان ها بطور طبیعی عدالت به نفع خود را می پسندند و به شدت برای تحقق آن شعار داده و وارد عمل می شوند، اما زمانی که اجرای عدالت به ضرر خود و خویشان باشد، به شدت مقاومت کرده و ظلم و ستم را ترجیح می دهند یا توجیه می کنند. خداوند در آیاتی از جمله آیه ۱۳۵ سوره نساء خواهان عدالت علیه خود و خویشان می شود؛ زیرا منافع شخصی یا عواطف و احساسات، مهمترین مانع در اجرای عدالت علیه خود و خویشان می شود. بسیاری از مردم بویژه زنان تحت سلطه عواطف و احساسات، عدالت را زیر پا می گذارند و نمی توانند عدالت ضرری را بر خود یا خویشان به اجرا درآورند و عدالت را بر عواطف و احساسات مقدم دارند در حالی که عقل و شرع به تقدم و اجرای عدالت در هر حال حکم می کند؛ زیرا اجرای عدالت در همه حال و علیه خود و خویشان یا هر کس دیگر، نه تنها در کلان نگری ضرری نیست بلکه آن ضرر ابتدایی و ظاهری به سرعت با اجرای عدالت جامع و کامل جبران می شود و آنچه را ضرری می یافته است در حقیقت عین سود و منفعت و مصلحت اوست. از این رو خداوند به شدت خواهان عدالت در هر حال می شود و هرگونه مقاومت و مخالفت در برابر اجرای عدالت را نکوهش کرده و افراد را از چنین رفتاری پرهیز می دهد. (نساء آیات ۵۸ و ۱۳۵؛ مائده، آیات ۵ و ۸)

در مسئله انصاف نیز همین مطلب به عینه تکرار می شود؛ زیرا مراعات و اجرای انصاف علیه خود یا خویشان سخت و دشوار است. بی گمان مراعات عدل و انصاف علیه خود و خویشان تنها از صفات مؤمنان واقعی است؛ زیرا اینان پیشوای عملی خود را رسول الله(ص) و پیامبران(ع) و امامان معصوم(ع) قرار داده اند و به حکم آیه ۲۱ سوره احزاب می خواهند تا همانند اسوه نیک و کامل انسانیت یعنی پیامبر(ص) شوند که دارای خلق عظیم الهی است. (قلم، آیه۴)

اگر کسی بخواهد به خلق و خوی به پیامبر(ص) شباهت یابد باید ببیند که کدام اخلاق رسول الله(ص) از نظر خداوند و خود آن حضرت(ص) مهمتر و ارزشمندتر است تا بکوشد در این زمینه های خاص خود را شبیه آن حضرت کند. براساس روایات، مراعات انصاف از مهمترین خصوصیات پیامبر و نیز امیرمؤمنان علی(ع) بوده است. امیرمؤمنان(ع) به حکم عدالت و انصاف هیچ گونه مراعات خویش و خویشاوندی نمی کرد و حتی شماری از آنان را به سبب اجرای عدالت، مجازات شدید تا حد مرگ و قتل کرد. رسول اکرم(ص) در خطابی به امیرمؤمنان علی(ع) درباره ارزش و جایگاه انصاف و مراعات آن در حق خود می فرماید: الا اخبرکم، بأشبهکم بی خلقا؟ قال: بلی یا رسول الله قال: احسنکم خلقاء، واعظمکم جلما، و ابرکم بقرابته و اشدکم من نفسه انصافا؛ آیا خبر ندهم که اخلاق کدام یک از شما به من شبیه تر است؟ عرض کردند: آری، ای رسول خدا، فرمودند: آن کس که از همه شما خوش اخلاق تر و بردبارتر و به خویشاوندانش نیکوکارتر و سخت گیرتر علیه خود در مراعات انصاف باشد (مکارم الاخلاق، ص۴۴۲)

پس سخت گیری نسبت به خود در اجرای انصاف و مراعات آن یکی از چند ویژگی خاص پیامبر(ص) است که مراعات آن موجب می شود که شخص شباهت به پیامبر(ص) یابد.

جامعه اسلامی بر مدار عدالت و انصاف سامان می یابد. از این رو هرگونه بی عدالتی و ظلم و خروج از دایره انصاف به معنای خروج از مصداق جامعه اسلامی است.

در دعای ماثور از امام زمان(عج) به نام توفیق الطاعه، هنگامی که می خواهد بهترین صفات شخصی و اجتماعی را بیان کند، جامعه برتر اسلامی را اینگونه ترسیم می کند: علی الامراء بالعدل و الشفقه و علی الرعیه بالانصاف و حسن السیره، خداوندا توفیق ده تا حاکمان و امیران جامعه با مردم خویش به عدالت همراه با شفقت و مهرورزی رفتار کنند و ملت نیز در برابر دولت انصاف و هنجارهای نیک را مراعات نمایند.

شکی نیست که حضور در قدرت و نهاد دولت، اجرای عدالت را به ویژه علیه خود و خویشان سخت تر و دشوارتر می سازد. از این رو تأکیدی خاص بر عدالت شده تا قوانین همان گونه که در حق توده های ضعیف جامعه اجرا می شود در حق مسئولان و کارگزاران نظام به ویژه خود و خویشان به مورد اجرا درآید. به این معنا که تور عدالت تنها ماهی ریز و ناتوان را صید و شکار نکند، بلکه ماهی های درشت و قوی و قدرتمند را نیز که عدالت گریز و قانون گریز هستند به دام اندازد. مراعات شفقت و مهر و محبت نسبت به توده ها و عدم سخت گیری نسبت به خطاها و اشتباهات جزیی و عفو و احسان نسبت به آنان نیز وظیفه دیگری است که بر عهده امیران جامعه و دولتمردان گذاشته شده است. البته این به معنای عدم مراعات عدالت نیست؛ زیرا عدالت در همه حال و نسبت به همگان مفید خواهدبود، بلکه به معنای این است که اگر رعیت و ملت نسبت به دولتمردان و کارگزاران، خطایی مرتکب شدند نسبت به آنان از مقام ولایت وارد شوند و احسان و شفقت را مقدم بر مجازات و سخت گیری داشته باشند. ولی اگر این خطای ملت نسبت به خود ملت است می بایست عدالت و قانون اجرا شود تا نظام اجتماعی از هم نپاشد.

● رعایت انصاف در نقد دولتمردان

اما وظیفه ملت و رعیت این است که با مراعات قانون و هنجارهای پسندیده عقلی و عقلایی و شرعی، بهترین سلوک را درپیش گیرند و گرایش به ناهنجاری های اجتماعی نداشته باشند تا موجبات دردسر و مشکلات اجتماعی جامعه شوند و در برابر یکدیگر و بویژه دولت و دولتمردان قضاوت منصفانه داشته باشند و انصاف را در داوری درباره کارکرد دولت و مطالبات اجتماعی خود مراعات کنند و از دولت و دولتمردان چیزی را نخواهند که بیرون از توان و امکانات مادی و منابع انسانی آن است.

ملت می بایست در هنگام قضاوت درباره دولت و کارگزاران آن، به توانایی و امکانات توجه کند و بیرون از دایره انصاف داوری نکند. برای رسیدن به این معنا باید خودش را در جای دولت و کارگزاران نظام قرار دهد و ببیند که اگر خودش در آن مقام و منصب بود می توانست بهتر از این، عملکرد داشته و کارنامه ای بهتر ارایه دهد یا نه؟ در حقیقت بر اساس قاعده طلایی «آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران نپسند» یا «هر آنچه برای خود می پسندی برای دیگران بپسند» می بایست انصاف را درنظر گیرد و سپس قضاوت کند. از این رو امیرمؤمنان امام علی(ع) در چارچوب همین قاعده طلایی در مورد انصاف نیز می فرماید: من أنصف أنصف؛ هر کس با انصاف باشد، انصاف می بیند. (غررالحکم، ج۵، ص۱۴۴، ح۷۶۹۲)

امام صادق(ع) در همین باره می فرماید: من أنصف الناس من نفسه رضی به حکما لغیره؛ هر کس با مردم منصفانه رفتار کند، دیگران داوری او را می پذیرند. (تحف العقول، ص۳۵۷)

البته امیرمؤمنان(ع) در جایی دیگر، انصاف را زکات قدرت می داند که این بدان معناست که مراعات انصاف و عدل از سوی کارگزارانی که در قدرت هستند واجب تر و ارزشمندتر است؛ زیرا آن حضرت همان طوری که برای هر چیز زکاتی را مطرح می کند، زکات قدرت را انصاف می داند. (غررالحکم، ج۴، ص۱۰۵، ح۵۴۴۸)

اصولا انسان در مقام قدرت و اقتدار، کمتر می تواند مراعات عدل و انصاف کند، همانطور که در مقام خشم و غضب به سبب خروج از حالت اعتدال و فشار هیجانی شدید، نمی تواند عدالت را اجرا کند. از این رو وقتی به ارزش گذاری میان افراد اقدام می شود تا بهترین ها و برترین ها در هر امری شناخته شود، درباره برترین ها و بهترین ها در حوزه عدالت ورزی، امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: أعدل الناس من أنصف من ظلمه؛ عادل ترین مردم کسی است که با کسی که به او ظلم کرده با انصاف رفتار کند. (غررالحکم، ج۲، ص۴۳۵، ح۳۱۸۶)

محور جامعه اسلامی بر مدار عدالت و عزت است. به این معنا که قدرت و اقتداری که برای دولت و دولتمردان تعریف شده با خاستگاه ولایتی است که عدالت، بنیاد آن است و قدرتی که برای دولت تحقق می یابد در سایه عدالت ورزی و انصاف است. پس اگر دولت و جامعه اسلامی بخواهد عزت خویش را در ظلم و بی عدالتی بجوید از حقیقت دور افتاده و ذلت را برای خود رقم زده است. از این رو علی(ع) به افراد جامعه اسلامی هشدار می دهد که عزت و اقتدار واقعی را در انصاف و عدالت بجویید نه در ظلم و بی عدالتی و باطل گرایی. آن حضرت در این باره می فرماید:

هر کس عزت را با ظلم و باطل طلب کند، خداوند به انصاف و حق، ذلت را نصیبش می کند. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲۰، ص۳۰۹، ح۵۳۶)

● انصاف در مقام خشم

خشم و قدرت، آدمی را از حالت تعادل در تصمیم گیری و اقدامات خارج می کند. لذا برای مدیریت عقلانی، کظم غیظ و انصاف مهم و اساسی است تا تعادل عقلانی حفظ شود. در بالا از پیامبر(ص) روایت کردیم که ایشان در بیان شبیه ترین مردم به خود شماری از صفات و فضایل اخلاقی را بیان کرده بود که از جمله آنها انصاف بود؛ و در ادامه مراعات انصاف در خشم و خشنودی را ملاک دیگر شباهت به خود دانسته و می فرماید: الا اخبرکم باشبهکم بی؟ قالوا: بلی یا رسول الله. قال: احسنکم خلقا و الینکم کنفا و ابرکم بقرابته و اشدکم حبا لاخوانه فی دینه و اصبرکم علی الحق و اکظمکم للغیظ و احسنکم عفوا و اشدکم من نفسه انصافا فی الرضا و الغضب؛ آیا شما را از شبیه ترینتان به خودم باخبر نسازم؟ گفتند: آری ای رسول خدا! فرمودند: هر کس خوش اخلاق تر، نرم خوتر و به خویشانش، نیکوکارتر، نسبت به برادران دینی اش دوست دارتر، بر حق شکیباتر، خشم را فروخورنده تر و با گذشت تر و در خرسندی و خشم با انصاف تر باشد. (کافی، ج۲، ص ۲۴۰، ص ۳۵)

امام علی(ع) در حدیثی مراعات انصاف را حتی با دشمن توصیه می کند و در بیان تحقق انصاف واقعی در شخص به عنوان یک فضیلت ارزشمند می فرماید: انصف الناس من نفسک و اهلک و خاصتک و من لک فیه هوی و اعدل فی العدو و الصدیق؛ خودت و خانواده ات و نزدیکانت و کسانی که به آنان علاقه داری، با مردم منصفانه رفتار کنید و با دوست و دشمن به عدالت رفتار کن.(غررالحکم، ج۲، ص ۲۱۰، ح ۲۴۰۳)

برای اینکه انسان منصفی باشیم، راه های بسیاری است که از آن جمله کمک به نیازمندان به عنوان یک رفتار منصفانه از سوی پیامبر(ص) معرفی شده است. پس به اشکال گوناگون می توان منصف بود و مراعات انصاف را در حق دیگران داشت. رسول اکرم(ص) می فرماید: من واسی الفقیر وانصف الناس من نفسه فذلک المؤمن حقا؛ هر کس به نیازمند کمک مالی کند و با مردم منصفانه رفتار نماید چنین کسی مؤمن حقیقی است.

(خصال، ص ۴۷)

● آثار و برکات مراعات انصاف

از مهمترین آثار و کارکردهای اجتماعی انصاف در همین دنیا می توان به نقش آن در انسجام اجتماعی و الفت جامعه اشاره کرد. بنابراین، ملت و دولت که بخواهد جامعه متعادل و منسجمی داشته باشد، می بایست به انصاف به عنوان یکی از مهمترین عوامل انسجام اجتماعی توجه داشته باشد و آن را به عنوان یک فرهنگ هنجاری در جامعه تبلیغ کرده و جامعه را در فرآیند جامعه پذیری بدان عادت دهد تا به عنوان یک سنت و سلوک اجتماعی و هنجاری درآید. امام علی(ع) درباره تأثیر مهم انصاف در انسجام اجتماعی می فرماید: الانصاف یرفع الخلاف ویوحب الایتلاف؛ انصاف، اختلافات را از بین می برد و موجب الفت و همبستگی می شود. (غررالحکم، ج۲، ص ۳۰، ح ۱۷۰۲) آن حضرت(ع) همچنین می فرماید: الانصاف یولف القلوب؛ انصاف، دلها را الفت می بخشد و به هم نزدیک می کند.

از مهمترین آثار و برکات مراعات انصاف آن است که شخصی نه تنها خود از عذاب استیصال در دنیا رهایی می یابد بلکه جامعه ای که در آن زندگی می کند به سبب وجود انسان منصف از عذاب و خشم الهی در امان خواهدبود و خداوند به سبب همین منصف بر آن دیار و جامعه رحم می کند. رسول اکرم(ص) دراین باره می فرماید: با مردم منصفانه رفتار کن و نسبت به آنان خیرخواه و مهربان باش، زیرا اگر چنین بودی و خداوند بر مردم آبادیی که تو در آن به سر می بری خشم گرفت و خواست برآنان عذاب فرو فرستد، به تو نگاه می کند و به خاطر تو به آن مردم رحم می کند. خدای متعال می فرماید «و پروردگار تو (هرگز) بر آن نبوده است که شهرهایی را که مردمش درستکارند، به ستمی هلاک کند.» (مکارم الاخلاق، ص۴۵۷)

مراعات انصاف عامل افزایش رزق و روزی است. بسیاری از مردم از وضعیت مالی شکایت دارند، در حالی که هرکدام نسبت به دیگری انصاف نمی ورزد و کم می گذارد. بطور مثال پول هایی که برخی رانندگان با بی انصافی از مسافران می گیرند هرچند که مسافر، مرجعی برای رسیدگی ندارد و راننده هم گازش را می گیرد و می رود، خود عامل بی برکتی در زندگی آنان است، چرا که آه مظلوم را هم به دنبال دارد که راننده را به خدا واگذار کرده است. شکی نیست که خداوند آه مظلومی که به سبب ناتوانی در احقاق حق خود و نه به سبب منظلم بودن، ظالم را به خدا واگذار می کند، به سرعت مجازات می کند که یکی از آثار این عذاب و مجازات همین بی برکتی در پولی است که به دست آورده و به قول خودش درآمد خوب داشته است ولی خداوند نه تنها به سبب بی انصافی چاله بلکه چاهی برای او می کند که با آن درآمد نمی تواند آن را پر کند. جالب این است که غر می زند که زندگی اش به سبب مشکلات مالی سخت و دشوار شده است. کسی که خدا را به یاد ندارد و بی انصافی می کند خداوند هم او را به تنگدستی گرفتارکرده و برکت را از سر سفره او برمی دارد. (طه، آیه۱۲۴)

● ۳ درهم به جای ۵ درهم

یکی از سخنرانان اهل منبر که اهل علم و دانش است نقل می کرد که: روزی مردی نزد امیرمؤمنان علی(ع) آمد و از وضعیت خود شکایت کرد و گفت: من بنا هستم و روزی پنج درهم دستمزد می گیرم ولی روز به روز وضعیت زندگی ام بدتر می شود. چه کار کنم تا وضعیت زندگی ام بهبود یابد؟ آن حضرت(ع) به وی فرمود: روزی سه درهم بگیر! مرد با شگفتی گفت: روزی پنج درهم می گیرم ولی وضعیت نابسامان است، حالا چگونه با سه درهم وضع من بهبود می یابد.

حضرت فرمود: از من مشورت و راهنمایی خواستی گفتم. اگر بدان عمل کنی وضعیت تو خوب می شود. مرد از نزد آن حضرت(ع) رفت و به توصیه آن حضرت(ع) عمل کرد. مدتی بعد بازگشت و به آن حضرت فرمود که وضعیت من بهبود یافته است ولی می خواهم بدانم که چگونه چنین چیزی ممکن می شود؟ آن حضرت(ع) فرمود: دستمزد تو سه درهم بیشتر نبود و تو انصاف نمی کردی و مزد بیشتر می گرفتی که ظلم بود. وقتی انصاف روا داشتی خداوند در مالت برکت قرار داد و وضعیت زندگی ات بهبود یافت.

در حالات بزرگان اسلامی و عارفان بنام نیز انصاف در زندگی بارها دیده و گزارش شده است. می گویند که شیخ رجبعلی خیاط، آن عارف روشن ضمیر قرن حاضر، در گرفتن اجرت برای کار خیاطی، بسیار با انصاف بود. به اندازه ای که سوزن می زد و به اندازه کاری که می کرد مزد می گرفت. به هیچ وجه حاضر نبود بیش از کار خود از مشتری چیزی دریافت کند.

یکی از روحانیون نقل می کند که: عبا و قبا و لباده ای را بردم و به جناب شیخ دادم بدوزد، گفتم چقدر بدهم؟

گفت: «دو روز کار می برد، چهل تومان.»

روزی که رفتم لباسها را بگیرم گفت: «اجرتش بیست تومان می شود.»

گفتم: فرموده بودید چهل تومان؟

گفت: «فکر کردم دو روز کار می برد ولی یک روز کار برد»!

چندی پیش شبکه ۱ سیما مصاحبه خبرنگارش با یک نانوای باانصاف را نشان داد.

وی علی رغم گران شدن رسمی قیمت نان از سوی دولت، نان را به همان قیمت قبلی می فروخت وقتی از او علت را پرسیدند گفت چون این آردها از خرید قبلی ام بوده، باید نان را هم به قیمت قبل بفروشم تا پس از تمام شدن آن و خرید آرد به قیمت جدید، نان را هم به قیمت جدید بفروشم.

از آثار انصاف می توان به بهره مند شدن از عقل و تلقین در هنگام سؤال نکیر و منکر اشاره کرد. رسول اکرم(ص) درباره این اثر انصاف در دنیا و آخرت می فرماید: به هر کس، راستگویی در گفتار، انصاف در رفتار، نیکی به والدین و صله رحم الهام شود، اجلش به تأخیر می افتد، روزیش زیاد می گردد، از عقلش بهره مند می شود و هنگام سؤال [مأموران الهی] پاسخ لازم به او تلقین می گردد.

(اعلام الدین، ص ۲۶۵)

دیدار امام زمان(عج) خواسته همه شیعیان و مؤمنان است. هر کسی آرزو دارد که به ملاقات ایشان برسد؛ جالب است که ما راه هایی را می پیماییم که یا به مقصد نمی رساند یا بیراهه یا سخت راهه است. اگر آنچه ایشان از عدل و انصاف از ما خواسته اند مراعات کنیم نیازی نیست که ما دربدر دنبال ایشان بگردیم بلکه ایشان خود به ملاقات ما می آید. یکی از دانشمندان آرزوی زیارت حضرت بقیه الله(عج) را داشت و از عدم موفقیت رنج می برد. مدتها ریاضت کشید، در میان طلاب حوزه علمیه نجف اشرف معروف است: هر کس چهل شب چهارشنبه پی درپی به مسجد سهله رفته و عبادت کند خدمت حضرت ولی عصر(ع) می رسد.

ایشان مدتها کوشش کرد ولی به مقصود نرسید، بنابراین به علوم غریبه و اسرار حروف و اعداد متوسل شد، چله ها نشست، ریاضت ها کشید ولی نتیجه نگرفت، در این مدت به خاطر بیداری های فراوان و مناجات سحرگاهان صفای باطنی پیدا کرده بود، گاهی نوری در دلش پیدا می شد و حال خوشی به او دست می داد، حقایقی می دید و دقایقی می شنید. دریکی از این حالات معنوی به او گفته شد: دیدن امام زمان(ع) برای تو ممکن نیست، مگر اینکه به فلان شهر سفر کنی. هر چند مسافرت مشکل بود ولی در راه رسیدن به مقصود آسان می نمود. به این منظور روانه شد، بعد از چند روز به آن شهر رسید، در آنجا نیز به ریاضت مشغول شد و چله گرفت، روز سی و هفتم یا سی و هشتم به او گفتند: الان حضرت در بازار آهنگران در دکان پیر مردی قفل ساز نشسته اند، هم اکنون برخیز و شرفیاب شو با اشتیاق از جا بلند شده روانه دکان پیرمرد شد، وقتی به آنجا رسید، دید حضرت آنجا نشسته اند و با پیرمرد گرم سخنان محبت آمیز می باشند، همین که سلام کرد پاسخ فرموده و اشاره به سکوت کردند.

در این حال پیرزنی ناتوان، قد خمیده و عصا زنان جلو آمد و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: ممکن است برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی بخرید زیرا من به پولش نیاز دارم. پیرمرد قفل را گرفت و نگاه کرد، دید بی عیب و سالم است، گفت: خواهرم این قفل دو عباسی (هشت شاهی) ارزش دارد، زیرا پول کلید آن بیش از ده دینار نیست، شما اگر ده دینار (دوشاهی) به من بدهید، من کلید این قفل را می سازم آن وقت ده شاهی قیمتش خواهد بود.

پیرزن گفت: من به آن نیازی ندارم، شما این قفل را سه شاهی از من بخرید، دعایتان می کنم.

پیرمرد در کمال سادگی گفت: خواهرم تو مسلمانی، من هم مسلمانم، چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حق او را ضایع کنم. این قفل اکنون هشت شاهی ارزش دارد، من اگر بخواهیم منفعت ببرم، به هفت شاهی می خرم، زیرا در معامله دوعباسی، بیش از یک شاهی منفعت بردن بی انصافی است. اگر می خواهی بفروشی من هفت شاهی می خرم و باز تکرار می کنم قیمت واقعی آن دو عباسی است، چون من کاسب هستم و باید نفعی ببرم، یک شاهی ارزانتر می خرم.

شاید پیرزن باور نمی کرد که این مرد درست می گوید، ناراحت شده بود که من خودم می گویم هیچ کس به این مبلغ راضی نشده و من التماس کردم که سه شاهی خریداری کنند، زیرا مقصود من با ده دینار (دو شاهی) انجام نمی گیرد و سه شاهی پول مورد احتیاج من است. پیرمرد هفت شاهی پول به آن زن داد و قفل را خرید. همین که پیرزن رفت، امام(ع) به من فرمود: آقای عزیز! این منظره را دیدی و تماشا کردی؟ اینطور شوید تا ما به سراغ شما بیاییم، چله نشینی لازم نیست، به جفر متوسل شدن سودی ندارد، عمل سالم داشته باشید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم، من از همه این شهر این پیرمرد را انتخاب کرده ام زیرا او دیدن دارد و خدا را می شناسد، این هم امتحانی بود که داد. از اول بازار این پیرزن عرض حاجت کرد و چون او را محتاج و نیازمند دیدند همه در مقام آن بودند که ارزان بخرند و هیچ کس حتی سه شاهی نیز خریداری نکرد و این پیرمرد به هفت شاهی خرید، هفته ای بر او نمی گذرد مگر آنکه من به سراغ او می آیم و از او دلجویی و احوالپرسی می کنم.

(به نقل از کتاب پرهای صداقت، محمد علی آبادی، نشر: هنارس، ص۲۵؛ و نیز سودای روی دوست، آقاتهرانی، ص۱۴۹، به نقل از آیت الله حسن صافی اصفهانی قدس سره با کمی تغییر)

رضا شریفی



همچنین مشاهده کنید