یکشنبه, ۲۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 16 March, 2025
كاركردگرائی عرفان و معنویت در هزاره سوم
عرفان نگاه به رویه و لایهی ملكوتی و باطنی عالم و آدم است كه هم "حقیقت" را به انسان میشناساند و هم راه رسیدن به حقیقت را به آدمی مینمایاند؛ یعنی "شناختن" شهودی و كشفی و "شدن" سلوكی و باطنی كه به شناخت توحید ناب و شدن "موحد كامل" میانجامد؛ چه اینكه اُسّ و اساس عرفان دو مقوله است: یكی توحید و دیگری موحد (انسان كامل) در مقدمهی قیصری بر شرح "فصوص الحكم" نیز آمده است كه: "اعلم ایدك اللّه ان الوصول الی اللّه سبحانه قسمان؛ علمی و عملی و امّا العملی مشروط بالعلمّی" و در نتیجه، عارف نیز كسی است كه به آن سوی عالم وجود راه یافته و بین "اینجا" و "آنجا"؛ یعنی جهان شهادت و غیب پیوند زده است و "ملكوت" نظام هستی را دیده و به مقام و منزلت "یقین" بار یافته است؛ آنچنان كه آیهی ۷۵ سورهی انعام بیانگر این مقام بلند عرفان علمی و عملی است. پس خروج از عالم كثرت و دخول به عالم وحدت، عرفان است و عارف همهی لایهها و سطوح هستی را پس از شناخت درمینوردد تا به "درگاه" و سپس "بارگاه" قدس ربوبی برسد.
شیخالرئیس ابوعلیسینا در اشارات و تنبیهاتش به ترتیب در نمط نهم و نمط هشتم دو نكتهی بسیار وزین و عمیقی را مطرح نموده است؛ نكتهی اول: "والمتصرف بفكره الی قدس الجبروت شروق نور الحق فی سرّه یخص باسم العارف"؛ یعنی انصراف مالك از جهان ماده و كشاندن عقل و اندیشهاش به سوی عالم قدس جبروت، با هدف قرار گرفتن در پرتو اشراق و نور الهی و تجلّیات ربوبی در باطن وجودش. پس تحول و تصرف از یك جهت و انصراف و انقطاع از جهت دیگر، منشأ سیر روحانی و عروج ملكوتی انسان به سوی حقیقت حقائق میشود تا آدمی انوار قدس ربوبی را در جان و درونش متبلور سازد.
نكتهی دوم: "العارفون المنزّهون، اذا وضع عنهم دَرَن مقارنهٔ البدن وانفكوا عن الشواغل؛ خلصوا إلی عالم القدس والسعادهٔ، وانقشوا بالكمال الاعلی و حصلت لهم اللّذهٔ العلیا و قد عرفتها"؛ یعنی عرفان در حقیقت، نزاهت از عالم ناسوت و طهارت ظاهر و باطنی و تزكیهی نفس و درون و جدایی از شواغل مادی و سیر به سوی عالم قدس و سعادت است تا اینكه با رسیدن به باطن، مراحل و درك مدارج كمال، بهتدریج "لذت حقیقی" كه همانا قرب الهی و مقام وصال معبود و لقای محبوب است، حاصل گردد كه عارف جز راه حق اراده نمیكند و جز به دیدار دلبَر و دلدار نمیاندیشد: "العارف یرید الحق الاول" تا چنین عارفی آئینهی تمامنمای صورت حق گردد كه "صار سره مرآهٔ بحلوهِ محاذیا بها شطر الحق و درّت علیه اللذات".
پس در این صورت، عرفان همان خداشناسی حضوری و مشهودی و خداپرستی باطنی و حقیقی میباشد و در نهایت "فناء فیالله و بقاء بااللّه" است؛ یعنی از خود رهیدن و به خدا رسیدن؛ از خاك تا فوق افلاك سیر كردن؛ از من سفلی به سوی من علوی و از "انا" تا "عنده" سیر نمودن؛ و این عرفان مبتنی بر سه اصل اصیل و مهم است كه عبارتند از: خودآگاهی، خودشناسی یا معرفت نفس؛ خود نقدی، نظارت بر خویشتن یا محاسبت نفس؛ و خودنگهداری، مدیریت بر خود یا مراقبت نفس. و چه زیبا از مولیالموحدین، امامالعارفین علی (علیهالسلام) در میزانالحكمه آمده كه: "العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزّهها عن كل ما یبعدها و یوبقها" و به تعبیر استاد شهید مطهری در كتاب آشنایی با علوم اسلامی: "از نظر عرفا، معرفهٔاللّه، معرفت همهچیز است، همه چیز در پرتو معرفهٔاللّه و از وجههی توحیدی باید شناخته شود و اینگونه شناسایی فرع بر معرفهٔاللّه است... كمال فطری و ترقب انسان از نظر حكیم در "فهمیدن" است و كمال و فطرت و ترقب انسان از نظر عارف در "رسیدن" است." پس نگاه عالم و عمل عارف "خدایی" است و در همه چیز و با همه چیز خدا را میبیند كه اول و آخر و ظاهر و باطن، اوست و به بیان دیگر، "رنگ خدایی" و "بوی خدایی" دارد.
خاستگاه عرفان اسلامی
میتوان مثل همهی مورخین و سطحینگران، تنها با رویكردی تاریخی و نقلی به خاستگاه و ریشههای عرفان بنگریم و در نتیجه، عرفان اسلامی را عرفانی وارداتی و بیگانه از مسیحیت و یهودیت و زرتشت و هندویی و... بدانیم و یا حداكثر تلفیقی و تركیبی از آموزههای اسلامی؛ مانند زهد، صبر، توكل، محبت، عبادت و... با عرفانهای بشری: الحدوث، چون بودایی و فلوطینی و الهیالحدوث، چون یهودی و مسیحی و زرتشتی، آنهم دینهایی كه در سیر تحولی و تطوری خویش دستخوش تحریف لفظی و معنوی قرار گرفتند، قلمداد كنیم. و یا در یك نگاه افراطی و متحجرانه، اسلام را با عرفان، كاملاً بیگانه و نامحرم دانسته و هیچ نسبتی بین اسلام و عرفان قائل نباشیم.
میتوان با نگاهی درون دینی و پویا و نیمنگاهی به تاریخ تحول و تكامل عرفان در گسترهی زمان، سرچشمههای اصلی و زمینههای واقعی عرفان را آموزههای دینی و اسلامی بدانیم و در عین حال بهرهوری عرفان اسلامی از عرفانهای دیگر را در بستر تكاملیاش نادیده نیانگاریم. سپس از اصالت، استقلال و هویت واقعی عرفان اسلامی دفاع كنیم و عرفان را درونی و محرم با تعالیم اسلامی بدانیم، نه بیرونی و نامحرم و در نتیجه، نگاه خویش را نقد و دید خود را تأویل نماییم؛ چه اینكه اسلام بنا بر آیات كریمهی سوره لقمان "تبیانا لكل شیء" و سورهی حج "من الناس من یجادل فی اللّه بغیر علم و لا هدی و لا كتاب منیر" دین جامع و فراگیری است كه در تفاسیر مختلف به علوم تجربی و عقلی و باطنی و وحیانی تفسیر شده است كه "بغیر علم" علوم حسی و عقلی، و "لاهدی" علوم انفسی و باطنی و "ولا كتاب منیر" معرفت خاص وحیانی را شامل میشود.
سرچشمههای اصلی عرفان در فرهنگ اسلام و زمینههای پیدایش و گسترش و تولد و تكامل آن در مفاهیم و مقولههایی؛ چون توحید، خودشناسی، زهدورزی، تقوای الهی با همهی مراتبش، ایمان و عمل صالح، یقین، توكل، تفویض، تبتل و... باید جستوجو شود تا اصالت و استقلال و غنای عرفان اسلامی، خود را نشان داده و حفظ و صیانت گردد و پویابخش و تعهدآور و نورانیتدهنده و سازندهی اسلام ناب جلوهگر شود. اگرچه تأثیرپذیری "تصوف اسلامی" به معنای تاریخی و مصطلح آن در اصول و امهات و حتی سیر و سلوك عملیاش از تعالیم ادیان یهودی بخصوص مسیحی و مكاتب نوافلاطونیان، هندیان، ایران و یونان باستان را نیز نباید انكار كرد؛ اما در عین حال "تأثیرگذاری" تعالیم اسلامی بر عرفان و تصوف غربی و شرقی را نیز نباید از نظر دور داشت... .
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست