جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

تیشه میثاقیان به ریشه خودش


تیشه میثاقیان به ریشه خودش

به واسطه برکناری جلاد تیم های بزرگ

او مثل مردی است که شاخه زیر پایش را خودش «اره» می کند. اکبر میثاقیان را می گویم جلاد تیم های بزرگ. او را چنین می شناسیم شوخ و شنگ، عصبانی، کم طاقت، متعصب و البته بسیار خوش شانس. خیلی ها معتقدند او نان دل زلالش را می خورد اما خیلی های دیگر هم خلاف این اعتقاد را دارند. آیا او واقعاً دل پاکی مثل آنچه ادعا می کند دارد؟

همین نان و همین چوب اما باعث شده که میثاقیان زندگی پرفراز و نشیبی را در فوتبال داشته باشد. او دانش آموز خوبی نیست چون درس نمی گیرد از آنچه بر سرش می آید. او طی ۳-۲ سال گذشته از یک سوراخ چند بار گزیده شد و البته متنبه نشده است که اگر می شد مجبور نبود عجیب ترین استعفاهای چند سال اخیر را بنویسد.

میثاقیان دقیقاً به همان دلیل از راه آهن جدا شد که از ابومسلم رفت. یعنی به دلیل اختلاف زیرپوستی و ریشه دار با مدیریت. او در ابومسلم هم که بود آبش با شفق در یک جوی نمی رفت، سایه خداداد را با تیر می زد اما چون لجباز بود ماند و جنگ بیهوده ای را آغاز کرد. جنگی که با توجه به شرایط حاکم بر ابومسلم پایانش جز با شکست میثاقیان به چیزی ختم نمی شد. او تمام فصل تمرینات آماده سازی را به همه عوامل باشگاه سر و کله زد و یک بار به سرش نزد تا آینده نگری کند و بخواند که زوج شفق - خداداد او را برنمی تابند و دیر یا زود زیر پایش را خالی می کنند. پس دو پیشنهاد خوب از پیکان و سایپا را رد کرد تا در ابومسلم فقط یک بازی سرمربی باشد. اینکه مرد جان سختی چون میثاقیان پس از اولین بازی در لیگ برتر استعفا می دهد نشان از درجه بالای وخامت اوضاع در ابومسلم داشت. او شکست خورده آن اوضاع وخیم بود چون هیچ گاه نخواست باورکند که در مجموعه شفق او باید تحت امر خداداد باشد بدون رودربایستی.

در راه آهن هم جز این نبود. او اگرچه در نیم فصل اول حضورش در راه آهن گل کاشت و لوکوموتیورانان را از سقوط نجات داد اما برای شروع فصل جدید با هجمه ای از حاشیه های ویران کننده در باشگاه روبرو بود.

آمدن انصاری فرد به راه آهن بی گمان باعث تغییر اتمسفر حاکم شد میثاقیان باز هم نخواست این تغییرات را باور کند پس ریه هایش را فراخ کرد تا در آن اتمسفر تنگی نفس نگیرد. کار بیهوده که باز مثل داستان ابومسلم انتهایش کاملاً قابل پیش بینی بود. انصاری فرد و میثاقیان از هیچ نظر با هم نمی خوانند. انصاری فرد دنبال مربیان خارجی و پیاده کردن فوتبال روز در تیمش بود و میثاقیان بدون توجه به خواسته های مدیرعامل به همان طبل خودش می کوبید. «دوندگی و بی برنامگی.»

طعنه آمیز البته اضافه شدن دکتر زادمهر به نیمکت میثاقیان بود. در حقیقت زادمهر با آن کلاس و پرستیژ کاری در پارادوکس کامل با یاغی گری ها، شلختگی ها و گاه بددهنی های اکبر قرار داشت. شرط می بندم اگر یکی از فرزندان دکتر زادمهر با آب دهان موهایش را آرایش می کرد (آنچه از میثاقیان در بازی با پرسپولیس دیدیم) از ارث محروم می شد. زندگی در چنین فضای پارادوکس واری هم برای زادمهر عذاب بود و هم برای میثاقیان.

اما اکبر لوتی به رغم تمام زمزمه های آزاردهنده ای که از ابتدای ورود این دو نفر شنید ماند و اصلاً هم به این فکر نکرد که طاقتش روزی طاق خواهد شد. می گویند ابتدای فصل هفتم او بنا به هر دلیلی هر شرطی را که مدیران راه آهن گفته اند قبول کرده است. اضافه شدن مهابادی و رفتن شکری از کادر فنی، قرارداد پایین و... را از جمله این شرط ها می توان دانست. اینکه میثاقیان چرا در شرایطی که می دانست در دل مدیرعامل و اعضای هیأت مدیره خانه ای ندارد پیاده نشد بر کسی معلوم نیست. فقط می توان آن را به حساب افکار عجیب و غریب او گذاشت.

امروز میثاقیان دوباره بیکار شده است. تیمی در لیگ برتر برای او فرش قرمز پهن نکرده است حتی ابومسلم. مظلومی پایه های قدرتش را با نتایج عالی چنان محکم کرده که به این راحتی ها قابل تکان دادن نیست.

نکته جالب در مورد میثاقیان این است که خودش معترف است از ابتدای فصل چه فشارهایی را تحمل کرده است آنجا که می گوید: «نیم فصل باید از راه آهن جدا می شدم.» اصلاً چرا باوجود این همه فشار او همان ابتدا از راه آهن جدا نشد؟ به هر حال او میثاقیان است مردی که شاخه زیر پایش را اره می کند، از یک سوراخ دوبار گزیده می شود و البته درس نمی گیرد، او چوب یا نان دل زلالش را می خورد؟ خودش می داند و بس.

جواد حبیب زاده



همچنین مشاهده کنید