یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا

نگاهی سینمایی به سناریوی ضدایرانی آمریکا


نگاهی سینمایی به سناریوی ضدایرانی آمریکا

در صحنه ای از فیلم «جی اف کی» ساخته ۲۰ سال قبل الیوراستون, در دیدار مأمور مخفی آمریکایی دانالد ساترلند با جیم گریسون با بازی کوین کاستنر وکیل نیوااورلئانی پرونده ای که قتل جان اف کندی را فراتر از جوان ناشناخته ای به نام «اسوالد» می دانست, مأمور فوق پس از توضیح مفصل درباره مأموریت ویژه ای که در روز ترور جان اف کندی به او داده بودند, می گوید که عناصری مثل اسوالد, روبی کسی که کندی را روبروی چشم پلیس و خبرنگاران و مردم به قتل رساند , کوبا و مافیا فقط مردم را در خواب و خیالی نگه می دارند تا مثل یک بازی مهمانی, حل معما را حدس بزنند اما این عناصر تنها آنها را از پرسش های بسیار مهم تر دورنگه می دارد او پرسش های مهم را این گونه عنوان می سازد « چرا چرا کندی کشته شد چه کسی از آن سود برد چه کسی قدرت داشت که آن را پوشش بدهد »

در صحنه ای از فیلم «جی.اف.کی» ساخته ۲۰ سال قبل الیوراستون، در دیدار مأمور مخفی آمریکایی (دانالد ساترلند) با جیم گریسون (با بازی کوین کاستنر) وکیل نیوااورلئانی پرونده ای که قتل جان اف کندی را فراتر از جوان ناشناخته ای به نام «اسوالد» می دانست، مأمور فوق پس از توضیح مفصل درباره مأموریت ویژه ای که در روز ترور جان اف کندی به او داده بودند، می گوید که عناصری مثل اسوالد، روبی (کسی که کندی را روبروی چشم پلیس و خبرنگاران و مردم به قتل رساند)، کوبا و مافیا فقط مردم را در خواب و خیالی نگه می دارند تا مثل یک بازی مهمانی، حل معما را حدس بزنند. اما این عناصر تنها آنها را از پرسش های بسیار مهم تر دورنگه می دارد. او پرسش های مهم را این گونه عنوان می سازد: «... چرا؟ چرا کندی کشته شد؟ چه کسی از آن سود برد؟ چه کسی قدرت داشت که آن را پوشش بدهد؟...»

به نظر می آید پاسخ به سؤالات فوق می تواند پشت پرده بسیاری از توطئه های سیاسی- تاریخی را روشن سازد. در واقع الیور استون با طرح این سؤالات به عنوان یک هنرمند، کلید رمزگشایی دسته ای از رازهای سربسته تاریخی را مطرح می سازد و بدین وسیله خود را با نام یک فیلمساز سیاسی هوشمند درتاریخ سینما مطرح می کند.پس از این در موارد بسیاری از رازهای پیچیده تاریخ معاصر، این فرمول الیور استون در فیلم «جی اف کی» می توانست افاقه کرده و رمزگشا باشد، از جمله درباره حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و حمله به برج های تجارت جهانی در نیویورک که با توجه به فرمول فوق به هیچ وجه نمی توان سر و ته قضیه را با امثال بن لادن و محمد عطا و مانند آنها به هم آورد!

اما درتاریخ معاصر ایران نیز از این دست اتفاقات کم نبوده است که از آن جمله: در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ شاه ظاهراً توسط خبرنگاری دوربین به دست به نام «ناصر فخرآرایی» ترورشد (یک ترور ناموفق) و فخرآرایی در همان جا توسط محافظان شاه، کشته شد. از جیب های فخرآرایی یک کارت خبرنگاری نشریه پرچم اسلام بیرون آمد و یک کارت عضویت در حزب توده که هردو از مخالفان سرسخت حکومت وقت بودند. (اینکه خبرنگار نشریه پرچم اسلام چه ارتباطی با عضویت در حزب توده داشت را فقط فیلمنامه نویسان ترور فوق می توانستند پاسخ دهند!)

براساس همین مدارک نیمه شب همان روز، آیت الله کاشانی (به عنوان رهبر معنوی گروه فدائیان اسلام) با ضرب و شتم دستگیر و در قلعه فلک الافلاک زندانی گردید و سپس به خارج از کشور تبعید شد. این در شرایطی بود که حدود یک ماه پیش از این واقعه و پس از رسمیت بخشیدن به رژیم صهیونیستی، اولین تظاهرات ضداسراییلی به دعوت آیت الله کاشانی درحمایت از فلسطینیان با حضور هزاران تن از مردم مسلمان برگزار شده و حتی گروه زیادی از مردم درحال سازماندهی برای سفر به فلسطین و مبارزه با اسراییل درکنار مردم فلسطین بودند.به نظر می آید با فرمولی که در فیلم «جی اف کی» برای رمزگشایی توطئه ها ارایه شد، به آسانی می توان دریافت که طراح و عامل اصلی عملیات ۱۵ بهمن چه تشکیلاتی بوده است و امثال فخرآرایی و کارت خبرنگاری روزنامه ای حامی آیت الله کاشانی، به قول آلفردهیچکاک فقط «مک گافین» ماجرا بوده است!! و نمی توانسته اساسا وجود داشته باشد!!!

و حالا می رسیم به ماجرای ترور سفرای عربستان و اسراییل به طور همزمان در آمریکا!! که مدارک مورد نظر آمریکاییان حکایت از آن دارد، از ایران دو نفر ایرانی اجیر شده! تا با همکاری سازمان های جنایتکار مکزیکی، سفیران اسراییل و عربستان را در آمریکا ترور کنند!! (جل الخالق به این گره افکنی و فیلمنامه نویسی به قول مسعود فراستی ماقبل فیلمنامه!!).

اینکه برای ترور دو سفیر در آمریکا چه نیازی به مافیای مکزیکی است، به اصطلاح گافی است که فقط فیلمنامه نویسان بسیار مبتدی می دهند. چرا که هر آدم بی اطلاعی هم اگر ۲-۳ تا از فیلم های هالیوود را دیده باشد، می تواند حدس بزند که این گونه سازمان ها و تشکیلات مافیایی بیش از هر چیز، زیرنظر اف بی آی و NSA یا همان National Security هستند.

گویا این دسته از سناریست های بین المللی، عقب افتاده تر از ۶۰ سال قبل و طراحان عملیات ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ هستند، چون در آنجا لااقل با به خطر انداختن جان شاه یا بهتر بگوییم قربانی کردن وی، هم رژیم تازه تاسیس صهیونیستی را از یک جریان مخالف جدی نجات بخشیدند و هم ماجرا را باورپذیر تر کردند. اما این ماجرای تروری که اصلا اتفاق نیفتاده و هزاران ادعا می توان بابت عمل انجام نشده گفت و نوشت و سند تراشید، دیگر از آن حرف هاست!!

به نظر می آید در اینجا تهیه کنندگان این فیلم و سفارش دهندگان فیلمنامه، چندان دست نویسندگان و طراحان خود را بازنگذاشته و احیانا این پروژه را با کمترین تلفات و هزینه پیش بینی کرده بودند، شاید که خودشان هم به این نتیجه رسیده بودند که خرج بیهوده نکنند. اما خیلی عجیب است، اینها که برای یک فیلم دم دستی، ده ها اتومبیل و ساختمان و آدم را به هوا می فرستند، اینها که رئیس جمهور و حکومت و حتی مراکز اقتصادی و سیاسی را به همراه هزاران آمریکایی فدای منافع و سیاست های استراتژیک خود می کنند، دیگر جان مثلا سفیر عربستان یا اسراییل برایشان چه ارزشی داشت که هم فیلمنامه یاد شده را قابل قبول تر می کرد و هم می شد با مقداری اشک و آه و به صحنه آوردن خانواده مثلا ترور شدگان و کلی مرثیه سرایی، به شکلی قوی تر اذهان و افکار جهانیان را جلب کرد. این را دیگر هر مبتدی کلاس های فیلمنامه نویسی هم می داند.

به قول رابرت هنسن (جاسوس معروف آمریکایی) در فیلم «رخنه» (Breach) ساخته بیلی ری درسال ۲۰۰۷ که گفت سیستم های FBI و CIA و NSA همگی متعلق به دهه های گذشته است، کهنه و از کار افتاده شده اند و بایستی تغییر کنند، فیلمنامه نویس های این سازمان های جاسوسی نیز به قول معروف فسیل شده اند (البته این اتفاق در مورد هالیوود هم افتاده است) و بایستی فکری اساسی در موردشان بکنند!!

سعید مستغاثی