چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

اینگمار كارلسون Ingemar Karlsson


اینگمار كارلسون Ingemar Karlsson

اینگمار كارلسون, محقق, اسلام شناس و سیاستمدار سوئدی, در سال ۱۹۴۲ در سوئد متولد شد

اینگمار كارلسون، محقق، اسلام‌شناس و سیاستمدار سوئدی، در سال ۱۹۴۲ در سوئد متولد شد. وی پس از گذراندن دوره فوق‌لیسانس علوم سیاسی در دانشگاه گوتنبرگ، در سال ۱۹۶۷ در رسته دیپلماتیك وزارت خارجه سوئد مشغول به كار شد و در بوگوتا، وین، دمشق، پكن و بن انجام وظیفه کرد.

وی در فاصله سال‌های ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۳، به عنوان كاردار سوئد در دمشق خدمت کرد. اینگمار كارلسون در سال ۱۹۹۲به عنوان رئیس بخش برنامه‏ریزی سیاسی وزارت خارجه سوئد انتخاب شد و تا سال ۱۹۹۶ در این سمت مشغول به كار بود. در این اثنا، كتاب «اسلام و اروپا: همزیستی یا برخورد؟» را تالیف کرد. كارلسون از سال ۱۹۹۶ نیز به عنوان سفیر سوئد در پراگ و براتیسلاوا خدمت کرده است.

‌● آثار

بحث اسلام سیاسی محور اساسی بحث‌ها و نوشته‏های اینگمار كارلسون در سمینارها و كتاب‌های گوناگونی است كه طی سال‌های اخیر در كشورهای اسكاندیناوی برگزار یا منتشر شده است. وی ۸ جلد كتاب به زبان سوئدی به چاپ رسانده كه بعضی از آنها به زبان‌های دیگر نیز ترجمه شده است:

▪ خدا با ماست - دین و سیاست در خاورمیانه، ۱۹۸۴اسطوره‏هایی درباره مسئله فلسطین، ۱۹۸۷

▪ چین در قلوب ما - بازتاب آشوب‌های دهه ۹۰، ۱۹۸۷

▪ دولت میانه - آلمان و اروپای جدید، ۱۹۹۱

▪ صلیب و هلال - اقلیت‌های دینی در خاورمیانه، ۱۹۹۱

▪ اروپای كوچك - راهنمای اقلیت‌های اروپایی فاقد دولت، ۱۹۹۲

▪ اسلام و اروپا، همزیستی یا برخورد؟ (۱۹۹۴) این كتاب به زبان‌های دانماركی، تركی و عربی نیز ترجمه شده است.

▪ ملت اروپا یا ملت‌های اروپا - اروپا و ساكنان آن ( ۱۹۹۶) این كتاب نیز به زبان‌های اسلاوی و دانماركی ترجمه شده است.

● نظرات

اینگمار كارلسون، ضمن بحث در خصوص اسلام سیاسی، مسلمانان را به ۴ گروه عمده تقسیم می‌کند: سنت‏گرا، بنیادگرا، نوین‏گرا (مدرنیست) و دنیاگرا (سكولاریست). از میان چهار گروه فوق حساسیت ویژه او نسبت‏به مسلمانان بنیادگرا كه گوهر و كلام قرآن و حدیث را در صور سیاسی، اجتماعی و اخلاقی بیان می‏دارند، قابل كتمان نیست. خود او در یكی از گفتارهایش بیان کرده است كه ما به طور كلی هیچ گونه احساس خطر و نگرانی از مسلمانان نداریم، اما باید فقط مراقب كسانی كه اسلام را در چارچوب‌ها و قالب‌های سیاسی و اجتماعی فهم می‏‌کنند، باشیم.

او تولد اسلام سیاسی را از زمانی می‏داند كه انقلاب اسلامی به همت رهبر انقلاب و ایثار توده‏های مسلمان در ایران به وقوع پیوست. او نضج و شكل‏گیری بنیادگرایی را به عنوان واكنشی در مقابل روند صنعتی شدن و مدرنیسم نمی‏داند، بلكه بر این نظر است كه این پدیده محصول و معلول روند صنعتی شدن جوامع است. نظر او در این باب شبیه تحلیلی است كه اریش فروم در كتاب «گریز از آزادی‏» در خصوص چگونگی شكل‌گیری فاشیسم در آلمان ارائه می‏دهد. كارلسون می‏گوید سیر شهرگرایی برآمده از روند صنعتی شدن در جوامع، هنجارهای پیشین را دچار تردید و تزلزل می‌کند و همزمان سعی می‏نماید كه هنجارها و باورهای خود را در این سیر نهادینه کند. انسان برای رهایی از گریز از چنین وضع بغرنجی، چاره‏ای جز مطلق‌گرایی افراطی كه از نظر او این سیر در كشورهای اسلامی در قالب بنیادگرایی ظهور می‏یابد، ندارد و با روی آوردن به جرم‌های دینی، كمبودهای ناشی از بی‌هویتی را جبران و درمان می‏بخشد. در واقع، از نظر كارلسون، مطلق‌گرایی بنیادگرایان، واكنشی روانشناختی در مقابل سیر صنعتی شدن جامعه است. او می‏افزاید: پدیده بنیادگرایی از رنگ و رونق می‏افتد و تدریجا در درون جامعه مضمحل می‏گردد. بدین لحاظ، او در مقابل آن دسته از پژوهشگرانی كه نگران سیر گسترش بنیادگرایی، چه در كشورهای اسلامی و چه در میان مهاجرین مسلمان در اروپا هستند، ابراز می‏دارد كه آینده‏ای برای بنیادگرایان متصور نیست.

او تاكید می‏کند، همان طوری كه روند صنعتی شدن جوامع از یك سو عامل بروز و تشدید بنیادگرایی در جوامع اسلامی است، از سوی دیگر، همین عامل موجب اضمحلال همین پدیده می‌شود. به اعتقاد اینگمار كارلسون، انتخابات آزاد و علنی در خاورمیانه و كشورهای اسلامی در حال شكل‏گیری است و نیروهای بنیادگرا در اردن، كویت، مصر، پاكستان و تونس اكنون این مسئله را درك كرده‏اند كه شركت در انتخابات در درون چارچوب‌های سیاسی موجود، به نفع خود آنهاست. آنها نه تنها توانسته‏اند كرسی‌های پارلمانی را به دست آورند، بلكه توانسته‏اند بعضی از پست‌های دولتی را نیز اشغال کنند. هدفی كه از این گونه آزمون‌های دموكراتیك حاصل می‏‌شود، تحكیم قدرت حكام از طریق جهت دادن اعتراضات اجتماعی در واژگان سیاسی است و نیز ممانعت از اینكه میان اسلام‌گرایان میانه‏رو و بنیادگرایان مسلمان، همكاری دوجانبه‏ای محقق شود. این امر نیز موجب می‏شود كه از سیاست‌های رادیكالی اجتناب به عمل آید. بنابراین این گونه نمودهای دموكراتیك تاكنون به عنوان نوعی تاكتیك سیاسی مطرح بوده است و استدلالی كه علیه روند دموكراتیزه دراز مدت و واقعی می‏شود، این است كه چنین روندی می‏تواند از سوی بنیادگرایان، مورد سوء استفاده قرار گیرد.

اما تاكنون بنیادگرایان اسلامی نشان داده‏اند كه تهدیدی علیه دموكراسی لیبرال به شمار نمی‏آیند، بلكه مخالف دولت‌های تك حزبی و سیستم پادشاهی موروثی هستند. بنابراین، امروز در مقابل حاكمیت اسلامی، سیستم پادشاهی محافظه‌كارانه و یا رژیم‌های نظامی قرار دارد، یعنی دیكتاتورهایی كه لباس پان عربیسم به تن كرده‏اند و خطابه‏های اسلامی سر می‏دهند و بیانگر دموكراسی صوری‌اند كه در واقع همان سیستم تك حزبی است كه با الفاظ دموكراتیك تزیین شده است.

میان دیدگاه‌های كارلسون و محققانی مانند بسام طیبی و نیز یورگن هابرماس، فرمانروای كنونی مكتب فرانكفورت، شباهت‌های بسیاری وجود دارد. این گروه از جمله كسانی هستند كه در مقابل آرای ساموئل هانتینگتون و نظریه جنگ تمدن‌ها قد برافراشته‏اند.