یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

قاعده بازی


قاعده بازی

نگاهی به سینمای ابداعی تلویزیون

تا بوده همین بوده که هرگاه عنصر «رقابت» از یک مجموعه و حتی یک جامعه حذف شده، کار و تولید و خلاقیت نیز به راحتی جای خود را به روزمرگی و عادت و تکرار داده است؛ سینما نیز از این «قاعده قدیمی» مستثنا نیست. وقتی برای تولید یک فیلم عنصر رقابت را حذف و به تبع آن عناصری چون مخاطب و سرمایه نیز حذف شود، مطمئنا تولید آن فیلم برای مجموعه تولیدکننده و همچنین مقصد نهایی نوعی کار روزمره فارغ از خلاقیت و تلاش برای دیده شدن است. در چنین وضعی، قاعده بازی چنان نازل می شود که بیشتر شاهد بازی کودکانه ای هستیم که حتی بزرگان نیز به آن علاقه نشان می دهند و گاه نه تنها چنان کودکانه بازی می کنند که نام و نشانی از آن بزرگی را در فیلمشان نمی بینی که خوب می فهمی او چقدر هوشمندانه بر قاعده این بازی سوار شده است. در چنین فضایی تنها و تنها آنها که حقیقتا بدنبال فرصتی برای نمایش توانمندی های خود هستند، می توانند ظهور و بروز داشته باشند چرا که سیستم این بازی به گونه ای طراحی شده است که در آن کسی کشف و متولد نمی شود مگر آنکه خودش خیلی خیلی بخواهد!

این داستان غم انگیز، روایتی است واقعی از تولید فیلم تلویزیونی در کشورمان که چند سالی است در دستور کار مسئولان رسانه ملی قرار گرفته است، اتفاقی که تنها و تنها باعث افزایش تولیداتی ضعیف با سوژه های تکراری و بدون ارزیابی و درجه بندی تنها برای فرار از خرید فیلم و تولید خوب صورت می پذیرد. نوعی «سفارشی سازی مبتدیانه» که فرمول ساده ای دارد؛ شما به یک کارگردان فرصت ساخت فیلم می دهید، سرمایه اولیه و آخریه(!) را نیز به او می دهید و او می رود فیلم را می سازد و شما هم در یک عصر جمعه برای میلیون ها مخاطب اجباری تلویزیون پخش می کنید، هم فیلمساز راضی، هم سازمان راضی و هم مردمی که جمعه شان را با یک فیلم ایرانی- حالا در هر سطحی- پر کرده اند. البته گاه گاهی برای فرار از اتهام «نازل کردن سطح فیلم سازی و شلوغ کردن بیهوده بازار کارگردانی و بازیگری و فیلم نامه نویسی و...» کارگردانان به نام هم به بازی گرفته می شوند چرا که این قاعده بازی کودکانه هیچ دردسری ندارد؛ نه ممیزی، نه بحث اکران و فروش فیلم و بازگشت یا عدم بازگشت سرمایه و نه نقد منتقدان و...

تنها و تنها یکی دو هفته کار سبک است همراه با پولی که خیلی خوب و آسان و بی دردسر به شما می رسد... وسوسه کننده نیست؟ همین می شود که برخی نامداران سینما هم که وارد این قاعده بازی می شوند به جای تولید خوب و یا حتی تولیدی قابل قبول و در حد نام خود فیلمساز- چیز غیرعادی که نخواستیم!- همانی را می سازد که از او توقع دارند؛ همان ها که این قاعده را اختراع کردند؛ همان ها که میان فیلم سینمایی و تلویزیونی تفاوت ها دیده اند که اولین و مهمترینش ضعف ساختار است.

خلاصه این می شود که دیگر برای یک فیلم زحمتی نمی کشند و تولید می کنند و پولشان را می گیرند و بدتر از این نمی شود که مسئولان رسانه ملی- کارفرمایان- هم نمی فهمند و یا خود را به خواب می زنند که طرف برایشان تره هم خرد نکرد و پولش را گرفت و رفت! البته «طرف» خوب می داند که طرف حسابش از مفهوم سینما تنها پر کردن عصرهای جمعه را می داند و می فهمد و بس. حالا هم به مدد نگاه برگزارکنندگان جشنواره فیلم فجر، این دست تولیدات تقریبا در یک سطح و کاملا غیرسینمایی در بخش سینما- ویدئو پخش می شود که ای کاش پخش نمی شد و جای آن فیلم های خارجی که امسال خوب و مناسب انتخاب شده بود، به نمایش در می آمد... معلوم نیست به چه علت تلویزیون اینگونه سطح فیلم سازی را پایین و آدم های کارنابلد را بی جهت بالا می برد. این جدای خراب کردن فیلمسازان نامی کشور است که با این قاعده نزول و به وسوسه درآمدی بی دردسر، خودشان را خراب می کنند... نتیجه نهایی این اتفاق نامبارک این است که سطح مخاطب آنقدر پایین می آید که «اخراجی ها» پرفروش ترین فیلم سال می شود و صدها برنامه از نوع «سینما یک و صد فیلم و سینما چهار و سینما اقتباس و...» نمی تواند ذائقه مخاطب تلویزیونی را به یک ذائقه مناسب برساند که حداقل فرق فیلم با ضدفیلم را متوجه شود.

محسن حدادی