جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
مجله ویستا

پشتکار, اراده, غیرت


پشتکار, اراده, غیرت

بازار تهران مانند یک راه مارپیچ می ماند وقتی داخلش که می شویم احتمال گم شدن مان میان شلوغی و همهمه هایش زیاد است همه راسته ها به هم راه دارند و از طریق هر راهرویی می توان به دنیای یک صنف جدید وارد شد

بازار تهران مانند یک راه مارپیچ می‌ماند. وقتی داخلش که می‌شویم احتمال گم شدن‌مان میان شلوغی و همهمه‌هایش زیاد است. همه راسته‌ها به هم راه دارند و از طریق هر راهرویی می‌توان به دنیای یک صنف جدید وارد شد. صنف پارچه‌فروش‌ها، طلافروش‌ها، فرش‌فروش‌ها و پوشاک و خیلی‌های دیگر. اما در این میان به جز خود بازاریان و فروشنده‌ها افرادی در این میان هستند که شاید شغل و زحمت کارشان خیلی به چشم نمی‌آید. از باربر‌های بازار صحبت می‌کنیم. کار طاقت‌فرسا و سنگینی که سن و سال نمی‌شناسد. از پیرمرد گرفته تا کودک ۱۲ ساله در این حرفه مشغول به کار هستند.

خیلی این حرف را از بزرگ‌ترها و کاسب‌ها شنیدیم که بخشی از همین باربران، بازاریان آینده را تشکیل می‌دهند. یا اصلا خیلی از بزرگان بازار خودشان کارشان را از کارهای سطح پایین بازار شروع کردند. اما سوالی مطرح می‌شود که تا چه حد این کلیشه درست است. متاسفانه مجالی نبود که از خود باربرها این سوال را بپرسیم چرا که آنها به‌شدت مشغول به کار بودند و فرصتی برای پاسخ دادن نداشتند. به همین دلیل ما تنها توانستیم با خود بازاریان و فروشندگان گفت‌وگو کنیم. بحث دیگری که مطرح شد جایگاه ابزار و امکانات جدید و مدرن مانند تجارت الکترونیک در نهاد سنتی بازار بود. اینکه تا چه حد خود بازاریان تمایل دارند که سایت داشته باشند و از این طریق به تجارت بپردازند و در انتها دلیل فضای مردانه بازار را جست‌وجو کردیم.

● پشتکاری که قربانی می‌گیرد

بیشتر فروشندگان در بازار جوان هستند که دو حالت دارد. یا دارند در مغازه پدرشان کار می‌کنند یا فقط فروشنده آن مغازه هستند. چرا که تا بخواهند خودشان یک فرد معتبر و معروف یا در بازار یا به زبان خودمانی‌تر حاجی بازاری شوند باید یک پروسه طولانی را طی کنند که تا آن موقع جوانی‌شان گذشته است و وارد میانسالی شده‌اند. به قول یکی از همین بازاری‌ها در واقع در هر خانواده بازاری یکی از اعضا در نهایت زندگی‌اش را قربانی کرده است تا افراد خانواده‌اش بتوانند با استفاده از اعتبار وی (که جوانی و زندگی‌اش را بر پای آن نهاده است) در بازار به حیات خود ادامه بدهند. تا پرسیدیم که آیا درست است که بچه کف بازار خود می‌تواند به یک بازاری متمول و مشهور تبدیل شود همه‌شان با لبخند این موضوع را تصدیق کردند. چه پسر جوانی که پشت دخل نشسته بود و چه مرد میانسالی که مشغول چیدن اجناسش بود. «نکته کلیدی در این موضوع پشتکار، اراده و غیرت فرد است. اینکه بتواند اعتماد افراد را از طریق صداقت جلب کند تا برای خود اعتباری کسب کند. از طرف دیگر باید این سختی را به جان بخرد که هر حرفی را قبول بکند، اخلاق کارفرما را تحمل کند و اینکه شاید نتواند وقت زیادی را با خانواده‌اش بگذراند. ممکن است تا شش ماه حتی نتواند خانواده‌اش را ببیند. از طرف دیگر در آغاز کار حقوقی بسیار پایین‌تر از سایر مشاغل دریافت می‌کند. در عین حال با ورود به بازار باید قید درس خواندن را بزند. چون حجم کار به قدری بالاست که دیگر زمانی برای درس خواندن باقی نمی‌ماند.»

بنابراین جریان به دست آوردن اعتبار در بازار در یک چشم برهم زدن به دست نمی‌آید و زندگی فرد را می‌گیرد تا اعتبار را به او اعطا کند.

● آیا بازار سنتی با اینترنت و تکنولوژی پیوند برقرار می‌کند؟

در ذهن‌ها این گونه جا افتاده است که میانه بازاریان با تکنولوژی و اینترنت خیلی خوب نیست. وقتی می‌خواهیم از یک فرد بازاری حرف بزنیم نخستین تصویری که از او در ذهن‌مان نقش می‌بندد فردی مسن است که مشغول حساب کتاب با چرتکه است. اما تا حدی این کلیشه ذهنی دارد از بین می‌رود. تکنولوژی آرام‌آرام دارد به بازار وارد می‌شود. دیگر تقریبا در تمام مغازه‌ها گاوصندوق‌ها جای خود را به دستگاهی‌های بانکی (پز) داده‌اند. در برخی مغازه‌ها هم دوربین‌های مداربسته را می‌توان دید. از این جهت می‌توان گفت بازاریان با جنبه کنترلی تکنولوژی به خوبی کنار آمده‌اند. یکی دیگر از خصوصیات رابطه بازار با امکانات مدرن این است که بیشتر قدیمی‌های بازار سایت و اینترنت را قبول ندارند. در واقع معتقد هستند که این نوع تجارت مناسب کمپانی‌ها و بنگاه‌های تجاری است و بازار به آن نیازی ندارد چراکه هر کس مشتری خاص خود را دارد و احتیاجی به این قبیل کارها نیست. در واقع اگر کسی از آنها هم در این میان سایت داشته خیلی به‌روزش نکرده است و به نوعی آن سایت در اینترنت دارد خاک می‌خورد. البته قدیمی‌های بازار می‌گویند که فرزندان‌شان خیلی اصرار به تاسیس سایت و رونق کسب و کار از طریق تجارت الکترونیک دارند اما نیازی به آن نیست. آنچه در بازار برای مشتری و عرضه‌کننده بسیار اهمیت دارد موضوع اعتماد است. در بازار برای ضمانت زیاد از چک و سفته استفاده نمی‌کنند و مبنا را بر اعتماد می‌گذارند. آنها معتقد هستند آنقدر که اعتماد مهم است تجارت الکترونیک و سایت‌های تجاری اهمیتی ندارند.

● مردانگی

ویژگی که در وهله اول در بازار به چشم می‌آید این است که فروشنده یا بازاری‌ای که زن باشد به چشم نمی‌خورد. در واقع مردان بازار معتقد هستند که زنان نمی‌توانند فشارهای جسمی و ساعت کارهای طولانی بازار را تحمل بکنند. از طرفی دیگر محیط بازار مردانه است. وقتی از مردان بازاری می‌خواهیم بیشتر در این مورد توضیح بدهند، می‌گویند به دلیل همان فشارهای جسمی و سختی کار مرد‌ها بی‌پرده‌تر با هم صحبت می‌کنند به همین دلیل فضای کار برای خانم‌ها مناسب نیست. البته زنان زیادی در بخش‌های حسابداری و کارگاه‌ها مشغول به کار هستند. اما از خوش‌شانسی، ما به یک فروشنده زن برخوردیم که لباس منزل می‌فروخت. خانم میانسالی که با خوشرویی گفت: «دلیل ماندن من در بازار آن هم به مدت ۱۵ سال آن است که اصلا مرد‌ها را آدم نمی‌دانم یعنی اصلا به آنها محل نمی‌گذارم در نتیجه اصلا نمی‌توانند آزاری به من برسانند هر چند که در ابتدا نیش و کنایه زیاد می‌شنیدم اما طوری رفتار کردم که حساب کار دست‌شان بیاید. در نتیجه توانستم به کارم ادامه بدهم.»

مریم روستا