جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

دانشگاه, فرصت بازیابی هویت اجتماعی دختران است


دانشگاه, فرصت بازیابی هویت اجتماعی دختران است

نسبت دانش آموزان دختر و پسر در بدو ورود به دوره متوسطه در سال تحصیلی ۸۴ ۱۳۸۳ دارای فاصله جنسیتی بیش از ۷ درصد است ثبت نام شدگان پسر ۶۶ ۵۳ درصد و دختران ۳۴ ۴۶ درصد کل ثبت نام شدگان هستند

چندی پیش باز هم شایعه طرح محدود کردن ورود دختران به دانشگاه ها و سهمیه بندی جنسیتی مطرح شد. به نظر می رسد بالا رفتن نرخ ورود دختران به دانشگاه موجب نگرانی شده است و این در حالی است که در طول سال هایی که این نرخ بسیار پایین بود هیچ نگرانی از این مسأله وجود نداشت و چه بسا شاید امروز هم کسی نگران این موضوع نیست که چرا دختران در مقاطع مختلف تحصیلی خیلی بیش از پسران ناچار به ترک تحصیل می شوند چرا هنوز کسی نگران نیست که اکثر بی سوادان کشور را زنان تشکیل می دهند و شاید کمتر کسی به این موضوع می اندیشد که چرا برخی از زنان حتی از حداقل حقوق انسانی محروم هستند؟

اما به مجدد کاهش حضور پسران در دانشگاه ها، نیروها بسیج می شوند که این فاصله را جبران کنند. آیا به واقع تا به حال کسی حاضر می شد برای جبران فاصله تاریخی بین دختران و پسران سهمیه یی به آنان جهت ورود به دانشگاه بدهد که حتی اگر چنین اتفاقی می افتاد حق آنان بود؟ از سوی دیگر حتی اگر نگران عقب افتادگی پسران از دختران در آموزش عالی باشیم آیا راه حل آن دادن سهمیه به پسران و ایجاد مانع برای ورود دختران است؟

آیا دلیل این فاصله آن نیست که دختران در این رقابت علمی پیش افتاده اند؟ (به هر دلیل و با هر تحلیل) آیا نباید پسران را تقویت علمی کرد تا با دختران هماوردی کنند؟ آیا می توان با سطح علمی پایین تر به پسران جهت جنسیت آنان امتیاز داد تا در کنکور موفق شوند و کنکوری را که صدها هزار جوان ایرانی در یک رقابت نفس گیر در آن وارد می شوند را صحنه برخورد جنسیت ها کرد؛ چون تو دختری با وجود رتبه علمی بالاتر مصلحت نیست وارد دانشگاه یا رشته مورد علاقه ات بشوی و چون تو پسری و امتیاز تاریخی جنسیتی داری با رتبه علمی پایین تر می توانی در رشته مورد علاقه ات وارد شوی.

سؤال مهمی که در این جا مطرح است آنکه، دلایل و عوامل واقعی سبقت گرفتن دختران از پسران در ورود به دانشگاه ها کدام است؟ براساس کدام پژوهش و تحقیقی به این نتیجه رسیده ایم که راهکار رفع این فاصله، اعمال سهمیه بندی جنسیتی است و آیا چنین راهکاری با اصل عدالت و برابری انسانی سازگار است؟ در شرایطی که کشور ما متعهد به رفع تبعیضات جنسیتی از جامعه به ویژه در آموزش است عجیب نیست که تبعیض جدیدی اعمال شود، آیا مردم به ویژه هر پدر و مادری که برای تحصیل فرزندانشان اعم از دختر و پسر سرمایه گذاری می کنند حاضرند چنین امتیاز ناروایی را بپذیرند.

در این مطلب تلاش می شود تا به سؤال اصلی بحث پاسخ داده شود، جهت پاسخ گویی به این سؤال از نتایج تحقیقی که گروه مطالعات زنان پژوهشکده و تعلیم و تربیت در این مورد انجام داده است استفاده می شود.

عوامل اصلی اثرگذار برابر این پدیده در سه بخش اجتماعی، آموزشی و (اقتصادی و اشتغال و بازار کار) طبقه بندی می شود.

● عوامل آموزشی

نسبت دانش آموزان دختر و پسر در بدو ورود به دوره متوسطه در سال تحصیلی ۸۴-۱۳۸۳ دارای فاصله جنسیتی بیش از ۷ درصد است. ثبت نام شدگان پسر ۶۶/۵۳ درصد و دختران ۳۴/۴۶ درصد کل ثبت نام شدگان هستند.همان گونه که دیده می شود تعداد بسیاری از دختران قبل از ورود به آموزش متوسطه از چرخه تحصیل باز می مانند که این خود جای نگرانی دارد هر چند که آنان همیشه از بازدهی و پیشرفت تحصیلی بالاتری نسبت به پسران برخوردار هستند.

همان گونه که مشاهده می شود دختران در تمامی پایه های تحصیلی درصد قبولی بالاتری از پسران دارند، که به چند نمونه آن در جدول شماره یک اشاره شده است. حالا آیا می توان برای بالا بردن بازدهی تحصیلی پسران به آنان سهمیه داد یا به آنان گفت از امتحان معاف باشند، باید دید چرا پسران راندمان تحصیلی پایین تری از دختران دارند.

● دسترسی دختران و پسران به رشته های نظری و مهارتی

آمار آموزش و پرورش نشان می دهد که ۳۶/۳۶ درصد دانش آموزان دوره متوسطه در رشته های شاخه مهارتی (فنی ،حرفه یی و کار و دانش) و ۶۴/۶۳ درصد در رشته های شاخه نظری به تحصیل اشتغال دارند و در سال تحصیلی ۸۴- ۱۳۸۳ دانش آموزان شاخه مهارتی ۴۷/۳۸ درصد دختر و ۵۳/۶۱ درصد پسر بوده اند (پسران ۲۲ درصد بیش از دختران) و در شاخه نظری ۵۱/۴۱ درصد دانش آموزان پسر و ۴۹/۵۸ درصد را دختران تشکیل می دهند (دختران ۱۷ درصد بیش از پسران) در واقع دختران بیشتر در رشته های نظری (راه اندازی این رشته به اعتبار و امکانات کمتری نیاز دارد) متراکم شده اند و کمتر به آموزش مهارتی دسترسی دارند.

همچنین تنوع رشته های مهارتی برای پسران بسیار بیشتر از تنوع رشته های دختران است، به نحوی که در سال تحصیلی ۸۴-۱۳۸۳ برای پسران ۳۱۳ رشته و برای دختران ۱۴۹ رشته تحصیلی مهارتی وجود دارد یعنی تنوع رشته های پسران بیش از دو برابر رشته های دختران است.از سوی دیگر از ویژگی های رشته های مهارتی آن است که امکان ورود به دوره های کاردانی بدون کنکور برای فارغ التحصیلان وجود دارد و هم چنین دانش آموزان رشته های مهارتی به جهت آموزش هایی که می بینند امکان جذب شدن به بازار کار پس از فارغ التحصیلی از دوره متوسطه برایشان فراهم تر است.

پس می توان پیش بینی کرد که بسیاری از فارغ التحصیلان که عمدتاً پسر هستند بدون نیاز به شرکت در کنکور سراسری یا به ادامه تحصیل در دوره های کاردانی و پس از آن کارشناسی می پردازند یا جذب بازار کار می شوند، آمار پذیرفته شدگان دوره های کاردانی پیوسته نیز مؤید این مطلب است؛ ۶۳ درصد پذیرفته شدگان این دوره ها پسران هستند که با آمار درصد پسران در دوره های مهارتی هم خوانی دارد این خود یکی از عواملی است که موجب حضور کم تر پسران در کنکور سراسری می شود و شاید بتوان گفت محدودیت دسترسی دختران به آموزش های مهارتی موجب می شود که دختران بیشتر در شاخه نظری جمع شوند و پس از پایان تحصیلات چاره یی جز ادامه تحصیل و ورود به دانشگاه ندارند.

● بررسی وضعیت اشتغال و بازار کار

براساس اطلاعات مرکز آمار ایران، همیشه نسبت مردان شاغل بیشتر از زنان شاغل در کشور است و در سال ۱۳۸۳ ، ۷۴/۸۶ درصد از شاغلان ۱۰ ساله و بالاتر را مردان و ۲۶/۱۳ درصد را زنان تشکیل می دادند. هم چنین کسانی که در سنین ۱۹-۱۵ سالگی شروع به کار کرده اند ۳/۹۳ درصد مرد و بقیه را زنان تشکیل می دهند که ۶۸/۷۹ درصد این شاغلان در بخش خصوصی مشغول به کار هستند که از شاغلین بخش خصوصی کشور جز ۲/۲ درصد که دارای مدارک تحصیلی عالی هستند بقیه یا بی سواد یا دارای تحصیلات زیر دیپلم هستند.

در مجموع پیامی که دانش آموزان پسر از بازار کار دریافت می کنند آن است که پسران بدون تحصیلات عالی و حتی در سنین پایین هم می توانند وارد بازار کار و اشتغال شوند، در حالی که دختران دریافت کننده این پیام هستند که آنان بدون تحصیلات عالی (آن هم به ندرت) نمی توانند وارد بازار کار شوند. در نتیجه برای دختران ورود به دانشگاه به منزله دسترسی احتمالی به اشتغال نیز هست.

اما شاید پسران ترجیح دهند به زعم خود، وقتشان را برای تحصیلات عالی هدر ندهند و سریع تر به بازار کار بپیوندند چرا که شاید می بینند تحصیلات عالی موجب بالا بردن امکان اشتغال، فرصت بهتر یا درآمد بالاتر نیست پس توان خود را مصروف فعالیت های دیگر می کنند.

● عوامل اجتماعی

مجموعه تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفته نشان می دهد که تقاضای اجتماعی برای ورود به آموزش عالی افزایش یافته است و عواملی چون نرخ بالای رشد جمعیت در سال های اول پس از انقلاب و انفجار جمعیت جوان کشور در سا ل های اخیر و افزایش توقعات جامعه جهت دسترسی به تحصیلات عالی در این پدیده مؤثر بوده است همچنین افزایش حیثیت و اعتبار اجتماعی، بهبود رفتار اجتماعی و افزایش آگاهی های سیاسی، اجتماعی و افزایش احتمال به دست آوردن شغل مناسب پس از کسب تحصیلات دانشگاهی از جمله عوامل مؤثر در ارتقا و تقاضای ورود به دانشگاه محسوب می شوند.

در ضمن دختران امکان تحرک اجتماعی کمتری در مقایسه با پسران دارند و ورود به دانشگاه این امکان را فراهم می آورد که آنان بتوانند موقعیت و جایگاه اجتماعی خود را تغییر دهند همچنین موجب بالا بردن قدرت انتخاب دختران و احتمال قرار گرفتن گزینه های مناسب تر برای ازدواج است.از سوی دیگر دختران امکان دسترسی کمتری به فرصت های مناسب جهت ظهور و بروز استعدادهایشان را دارند شاید بتوان گفت دانشگاه مجرای ورود دختران به دنیای بزرگ تر و تحقق خواسته های آنان است، در حالی که پسران نه تنها امکان تحرک اجتماعی و شغلی در سنین مختلف را دارند و از آزادی های اجتماعی بیشتری برخوردارند بلکه امکان گذران اوقات فراغت و فرصت های متنوع جهت رشد استعدادهایشان را هم دارند.

شاید بتوان گفت ورود به دانشگاه، جزء معدود فرصت های مشروع و مباح در دسترس دختران است که امکان بازیابی هویت اجتماعی را برای آنان فراهم آورده و موجب رشد توانمندی های آنان می شود.در این جا قابل ذکر است که آنچه در کشور ما اتفاق افتاده است تقریباً در تمامی کشورهای صنعتی پیش آمده و حتی بسیاری از کشورهای در حال توسعه نیز به این نسبت جنسیتی در دانشگاه ها نزدیک شده اند.

حال با آنچه گذشت آیا باز هم راه حل سهمیه بندی است؟ آیا باید به دانش آموزان پسر دوره ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان هم سهمیه داد تا نرخ قبولی آنان با دختران برابر شود؟ یا باید دنبال آن بود که چرا پیشرفت تحصیلی پسران کمتر است و این را جبران کرد نه آنکه صورت مسأله را پاک کرد و شاید بتوان گفت که پسران مسیر طبیعی تری در زندگی را در پیش گرفته و تحصیل همه چیز زندگی آنان نیست تحصیل در کنار رشد و تفریح، ورزش و سرگرمی و فراغت برای آنان مطرح است و دختران به دلیل محدودیت هایی که دارند فقط مشغول درس خواندن هستند و شاید در صورت عدالت و برابری در توزیع منابع و امکانات لازم جهت رشد و شکوفایی این نسبت ها نیز تغییر کنند.

از سوی دیگر همان گونه که اشاره شد بسیاری از پسران از تحصیل باز نمانده اند و آنها (به هر دلیل حتی سطح علمی پایین تر) به دوره های مهارتی جذب می شوند که تعداد دختران در این رشته ها کمتر است، پسران هم به دانشگاه می روند اما بدون کنکور و از طریق رشته های مهارتی.و اما آنچه متأسفانه از پیامدهای تحصیل دختران شمرده می شود(بگذریم که چقدر پایه علمی دارد و چقدر ما علاقه مندیم این گونه فکر کنیم؟) یکی مسأله آسیب پذیری دختران است، نمی توان دختران را حذف کرد تا آسیب نبینند، اولاً باید اثبات شود که دختران در دانشگاه ها بیش از پسران آسیب پذیرند و مهم تر از آن چرا دانشگاه که باید مرکز انسان سازی باشد موجب آسیب رساندن باشد حتی اگر چنین باشد باید شرایط را اصلاح کرد نه آنکه دانشجویان و آن هم فقط دختران را حذف کرد.

و اما اینکه دختران سرمایه ملی را هدر می دهند تحقیقات اثبات می کند و بسیاری از اساتید دانشگاه ها نیز معتقدند که دختران بسیار خوب درس می خوانند، خلاق و پیگیر هستند و شاغلان بسیار متعهد و مسؤولی نیز هستند، اما اینکه ناچارند از شوهران خود برای اشتغالشان اجازه بگیرند اگر چنین چیزی باشد باید زنان را تنبیه کرد یا قانون را اصلاح کرد؟

علاوه بر آن براساس قانون مدنی صرفاً شوهر می تواند زن را از حرفه و شغلی باز دارد که منافی شئونات خانوادگی است نه از هر شغل آبرومندی که نیاز به تحصیلات عالی دارد. ممکن است ادعا بشود لازم است برای برخی مشاغل، فارغ التحصیل به شهر دیگری مهاجرت کند. در ابتدا لازم است روشن بشود که چه درصدی از افراد جامعه برای اشتغال مهاجرت می کنند در صورتی که لازم باشد مثلاً در رشته های پزشکی اگر نگوییم دختران بیش از پسران، حداقل به اندازه آنان برای گذراندن طرح شان اقدام می کنند باز اگر مشکل قانونی وجود دارد چرا دختران مورد بازخواست قرار می گیرند؟ مشکل کجاست؟

بالا رفتن نرخ طلاق و افزایش سن ازدواج از نتایج توسعه است که حتی اگر دختران به دانشگاه هم نروند این اعتقاد وجود دارد که سن ازدواج به دلایل جامعه شناختی بالا می رود و شاید دختران به دانشگاه نروند تا بتوان خانواده را حفظ کرد. باز تحقیقات نشان می دهد که دختران تحصیلکرده بهتر خانواده را مدیریت می کنند و بزه و آسیب اجتماعی کمتری متوجه فرزندان آنان است اما به نظر می رسد یکی از دلایل اصلی مقاومت در مقابل ورود دختران به دانشگاه ها محدود بودن فرصت های اشتغال و اختصاص آن به مردان به جهت نقش تأمین معاش خانواده باشد. در این جا هم با این پرسش مواجه هستیم و آن اینکه امروز به واقع تنها مرد است که نفقه آور خانواده است؟ (به ویژه در خانواده های با تحصیلات عالی) یا زن و مرد در این خانواده ها ناچار به کار کردن هستند تا چرخ زندگی بچرخد. از سوی دیگر اطلاعات اولیه سرشماری سال ۱۳۸۵ نشان می دهد که حدود ۲ میلیون خانوار ایرانی زن سرپرست هستند، بگذریم از بسیاری از خانواده ها که زن به تنهایی یا با پدر و مادر زندگی می کند و خانواده را او سرپرستی می کند هر چند که با نرخ پایین اشتغال زنان، هنوز آنان خطر جدی محسوب نمی شوند اما آیا می توان آنان را از ابتدایی ترین حقوق انسانی که همانا آموزش است بازداشت که ممکن است روزی مدعی اشتغال بشوند.

دختران و پسران ایرانی باید از حقوق برابر در صحنه آموزش و اشتغال و...بهره مند شوند، تا جامعه بتواند به رشد متوازن دست یافته و آحاد مردم از عقده های ناشی از تبعیضات گوناگون تهی شوند، تا جامعه سالمی به وجود آید.

فریده ماشینی

کارشناس گروه مطالعات زنان پژوهشکده تعلیم و تربیت

منابع:

- سالنامه آماری دفتر طرح و برنامه معاونت نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش سال های ۱۳۸۴-۱۳۷۶.

- دفتر بررسی های فنی و آماری، حوزه معاونت فنی و آماری (۱۳۸۲)، کارنامه آزمون سراسری سال ۱۳۸۳، مرکز انتشارات سازمان سنجش آموزش کشور- آمارگیری از ویژگی های اشتغال و بیکاری خانوار(۱۳۸۳) مرکز آمار ایران، سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور- گزارش تحقیقی بررسی مقایسه یی ورود دختران و پسران به دانشگاه ها، ۱۳۸۴ پژوهشکده تعلیم و تربیت، گروه مطالعات زنان.



همچنین مشاهده کنید