سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

مچ گیری, موقوف


مچ گیری, موقوف

در ارتباط با نوجوانان, وقتی خطایی از آنها سر می زند و شما متوجه می شوید, مچ گیری و گفتن اینکه ما فلان موضوع را فهمیدیم, هیچ کمکی به حل مشکل نمی کند

در ارتباط با نوجوانان، وقتی خطایی از آنها سر می‌زند و شما متوجه می‌شوید، مچ‌گیری و گفتن اینکه ما فلان موضوع را فهمیدیم، هیچ کمکی به حل مشکل نمی‌کند. اتفاقا این جور پلیس‌بازی‌ها موجب می‌شود نوجوان در سیکل معیوب لجبازی بیفتد و عصیانگری کند. اگر به دلیل اهمال‌کاری شما او درگیر مسایل عاطفی شده و همین عامل موجب افت علاقه او به درس خواندن شده است، اگر شما به موقع نقش والدین حمایتگر را بازی نکرده‌اید و ذهن او درگیر دل‌بستن‌ها و دل‌کندن‌ها و در یک کلام فرسایش روانی از دوستی‌های این دوران شده است، باید با یک ترفند مناسب به جای اینکه بگویید: «تو لیاقت این موبایل داشتن را نداری!» ......

متوجه باشید که او در اثر غفلت شما در جریان یک شوخی ساده و اس‌ام‌اس‌ بازی، عادت کرده است که روزی چند بار از دوستش اس‌ام‌اس‌ دریافت کند و اگر یک روز این اتفاق نیفتد، فکر مشغولی خواهد داشت، باید به شیوه غیرمستقیم به او آگاهی بدهید تا خودش متوجه شود در دوره حساسی قرار دارد. مقطعی که سرنوشت‌ساز است و برای ادامه مسیر زندگی او، کنکور و دانشگاه و شغل و حتی ازدواجش باید توجه ویژه‌ای به این مقطع زندگی‌اش بکند. می‌توانید از طریق مشاور مدرسه و یا ضمن صحبت‌های خانوادگی آگاهش کنید. مثال بزنید که فلان دوستم که اشکالاتش را در درس از من می‌پرسید، الان پزشک جراح شده یا صاحب شرکت مهندسی است اما من در نوجوانی غفلت کردم و موجب شد در دانشگاه رشته خوبی نخوانم و یک کارمند ساده شوم. به او نزدیک شوید و به شیوه‌ای مثل اینکه موبایلم خراب شده می‌توانم مدتی موبایلت را قرض بگیرم، باعث شوید اندک فاصله‌ای بیفتد و از شرطی شدن او راجع به تماس یا اس‌ام‌اس آن دوست کم شود و ذهن او کمی فارغ شود و بتواند انتخاب درست انجام دهد.

هما‌ن‌طور که می‌دانید برخی از نوجوان‌ها به دلیل اینکه با مادرشان از کودکی ارتباط بیشتری داشته‌اند، با او روابط صمیمانه‌تری دارند اما با پدر خود نمی‌جوشند. این رابطه بد با پدر باید اصلاح شود. پدر چه طور می‌تواند این بستر را فراهم کند؟ البته برای اینکه خیلی غم‌زده نشوید، داخل پرانتز می‌گویم بچه‌ها در سن نوجوانی رابطه مناسبی با والد هم‌جنس خود ندارند اما به هر حال باید جلوی ضرر را از هر کجا می‌توان گرفت. هرچند ترمیم این رابطه زمان می‌برد اما شروع کنید. از همین حالا. مثلا زنگ بزنید «آرش‌جان، بلیت گرفتم دوتایی (فقط من و تو) برویم کنسرت آن خواننده‌ای که دوست داری یا آن فیلمی که هنرپیشه‌اش را دوست داری!» با همسرتان تماس بگیرید و بگویید پسرتان با شماست و شاید دوتایی بیرون شام بخورید، برای آنها هم می‌آورید. علایق فرزند شما هر چه باشد می‌تواند باب یک قرار اولیه شود، کوه، اسکی، سینما و یا هر چیز دیگری.

تمام این جلسات دونفری هرگونه نصیحت، سرزنش یا حتی بحث‌های غیرمستقیم راجع به شیوه‌های رفتاری قبلی شما و یا او ممنوع است و گرنه این ترفند بسیار موثر، با شکست مواجه می‌شود. کم‌کم شما دو نفر به هم نزدیک می‌شوید و در قدم‌های بعدی که صمیمی شدید راجع به مشکل خود و اینکه شما و او نیاز دارید آن را حل کنید، حرف بزنید. «بابا، آرش جان! اسم بنویسم برویم کلاس کنترل خشم؟ می‌توانیم با هم تمرین کنیم، موافقی؟!»

شما که اهل شماتت او و مقایسه کردنش با دیگر نوجوان‌ها بودید، شما که دایم توانایی‌اش را کم و ضعفش را زیاد شمرده‌اید، در واقع خودتان به او یاد داد‌ه‌اید به شیوه غلطی الگو بگیرد و شما را با پدران و مادران دوستانش مقایسه کند: «بابای دوستم اجازه داده با دوستانش مسافرت بروند! باباش گفته عیب نداره بروید قلیان بکشید و...» پس باید به فرزندتان بگویید هرگونه مقایسه کردن غلط است چون شما از دو بستر خانوادگی متفاوت با فرهنگ‌ها و الگوهای متفاوت هستید. باید بگویید همان‌طور که من متوجه اشتباهم شدم و تو را حتی با هم‌سالان اقوامت مقایسه نمی‌کنم و اگر بگویم تو سریعا خواهی گفت مقایسه نکن، اصل این روش غلط است. شاید پدر و مادر او سیگاری و قلیانی باشند، شاید آنها شیوه خاصی برای خواب و خوراک و زندگی داشته باشند که البته درجای خود محترم است اما قواعد خانه ما با آن متفاوت است.

از همین حالا باید به شیوه‌های مختلف نیازهای فرزند نوجوانتان را بشناسید و آنها را به شیوه منطقی رفع کنید. او قطعا به علت هورمون‌های جنسی متوجه جنس مخالف می‌شود که باید این مساله را در بافت خانواده حل کنید. لااقل هفته‌ای یک‌بار رفت و آمدهای خانوادگی زیر نظر خود و همسرتان ترتیب دهید تا بچه‌های نوجوان هم‌سن او چه دختر و چه پسر یکدیگر را ببینند، با هم بنشینند، حرف بزنند و تبادل اطلاعات کنند؛ البته تحت نظر خودتان.

می‌توانید همه با هم به پارک و سینما بروید تا کم‌کم آنها در حالی که تحت نظارت و کنترل شما هستند، برای هم عادی شوند و یاد بگیرند چه طور باید با هم صحبت کنند، چه طور وارد رقابت‌های تحصیلی شوند و غیره. مطمئن باشید در این نشست‌های خانوادگی هیجانات آنها فروکش می‌کند و وقتی دختر شما به پسر عمه یا پسرخاله‌اش و یا حتی پسردوست خانوادگی‌تان زنگ می‌زند، بدون مخفی کردن و راحت می‌گوید: «مامان، بیژن گفت: در امتحان قبول شده و مادرش گفته آخر هفته مهمانی بدهد، همه می‌آیند؛ من چی بپوشم؟!» یا مثلا پسر شما از فلان دختر در مورد کتاب و درس و یا حتی سی‌دی خواننده‌ای که آمده است می‌پرسد و در حضور شما حرف می‌زند. پس همه چیز کنترل شده است؛ همان‌طور که شما می‌خواهید و هما‌ن‌طور که او می‌پسندد، چون آنها در بافت ایمن خانواده با هم در ارتباط‌اند.

دکتر بدری سادات بهرامی

روان‌‌شناس