پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
عقلانیت نجات بخشی در مذهب شیعه
یکی از محوریترین موضوعات در ادیان و مذاهب عالم، حتی در مکاتب و نحلههای فکریـفلسفی جهان، موضوع نجاتبخشی است؛ چه این که هر دین و مذهبی، طریقه اعتقادی و عملی خود را، تنها طریقه نجات و رستگاری میدانسته است. یهود، تنها راه نجات را دین برگزیده خود میداند. در درون این دین نیز فرقههای متعدد آن، هر یک با نفی نجات از طریق غیر خود، تنها عقیده و عمل خود را راه سعادت معرفی کرده است. در ادیان دیگر، چون مسیحیت و اسلام و حتی ادیان غیرتوحیدی نیز همین ادعا وجود داشته است.
این نوشتار، ضمن اشاره به ادعای نجاتبخشی در مذهب شیعه، به عقلانیت حقانیت آن میپردازد و سعی میکند زوایای این موضوع را روشن سازد؛ بنابراین، برای بررسی و تحلیل این ادعا، ابتدا به ذکر برخی مستندات اسلامی در اثبات آن میپردازد؛ سپس با یادآوری چند اصل منطقی و دینی غیر قابل تردید و تبیین و تحلیل عقلانی آنها، زوایای موضوع را روشن میسازد. آن گاه با طرح بحث عدم انفکاک دنیا و آخرت در مرحله حقیابی و انفکاک آن در قدرت عمل از یک سو و تفکیک ولایت باطنی و ولایت ظاهری از سوی دیگر، امکان وصول به حقانیت را منحصر در دنیا ندانسته است؛ لذا در عین حال که عقلانیت اعتقاد شیعه در نجاتبخشی را اثبات میکند، امکان وصول به رستگاری را برای پیروان ادیان و مذاهب دیگر هم نفی نمیکند.
● مقدمه
مذهب، ماندگارترین و اصیلترین نهاد بشری در طول تاریخ بوده است. هیچ دورهای از حیات انسان را نمیتوان یافت که او به طور مستقیم یا غیر مستقیم تحت تأثیر آموزههای وحیانی نبوده باشد؛ از سوی دیگر، بشر نیز در ذات خود موجودی عقلانی است که همواره سعی کرده است مقولات زندگی خود را با معیارهای عقلانیت بسنجد و صحت و سقم باورهایش را در ترازوی عقل محک بزند.
اساساً بشر بدان جهت شایستگی دریافت وحی را پیدا کرد که از نعمت عقلانیت (Rationality) برخوردار بود. این حقیقت در اسلام از مهمترین جایگاه برخوردار بوده است. باوری که از تبیینپذیری عقلانی برخوردار نباشد، نه اسلام آن را بر میتابد و نه روح و جان آدمی در پیوند با آن آرام خواهد گرفت؛ هر چند انتظار اینکه همه باورهای مذهبی در کفه ترازوی تبیین عقلانی جای گرفته و توزین گردد نیز انتظاری کاملاً نابجا و اساساً امری غیر عقلانی است. آن چه باورهای مذهبی باید از آن مبرا باشد، ضد عقلانی (Antirationality) بودن آنهاست و نه غیر عقلانی (Irrationality) بودن؛ چراکه غیر عقلانی بودن باورهای رویین مذهبی که از مبانی عقلانی برخوردارند، امری مقبول و بلکه معقول است. بر این مبنا معقولسازی (Rationalization) باورهای مذهبی، امری لازم و ضروری است. از آنجا که باورهای اصیل شیعی در گستره وسیع خود، نه تنها ضدعقلانی نیست، بلکه کاملاً عقلانی است، بر حکیمان و اندیشمندان ضرورت دارد تا در جهت معقولسازی آن بکوشند. نجاتبخشی در مذهب شیعه نیز از زمره باورهایی است که معقولسازی آن امری ممکن بوده است و لذا ضروری است در جهت جلوگیری از هر گونه کجفهمی و افراط و تفریط احتمالی از جانب برخی پیروان آن و نیز عمل به ندای قرآنی، در بهرهگیری از حکمت در ارشاد به سوی سبیل رشاد الاهی تلاش نمود. این امر جز با تبیین عقلانی این باور مهم، میسر نمیشود. در این صورت است که میتوان با جدال احسن و موعظهای حسنه، هدایت بندگان الهی را به مذهب حقی بر عهده گرفت که از بطن اسلامی، یعنی قرآن کریم و روایات مستند پیامبر اعظم (ص) جوشید و در مسیر تاریخ جریان یافت.
این نوشتار، تلاشی است در جهت تبیین عقلانیت این باور بنیادین که امید است با عنیات الهی توانسته باشد گامی هر چند کوتاه در این مسیر برداشته باشد.
از دیگر سو، از آن چه تاریخ ادیان و مذاهب تا کنون به ما نشان داده است، میتوان دریافت که پیروان هر دین و آیینی خود را اهل نجات دانسته و حتی فرق و مذاهب موجود در داخل هر یک از ادیان نیز طریقه خود را تنها طریقه نجات و سعادت معرفی کردهاند؛ بر همین اساس بحث از نجات بخشی در ادیان، و تفکر و تأمل درباره آن، از مباحث بنیادی و مهم، نزد متفکران و فیلسوفان دین بوده است.
در همین راستا، به اعتقاد پیروان مذهب تشیع نیز، راه نجات و سعادت، منحصر در این مذهب میشود. شیعیان معتقدند طریق هدایت و صراط مستقیم و راهی که به بهشت منتهی میگردد، همان راهی است که آنان میپویند. اعتقاد حق، اعتقادی است که شیعیان از آن برخوردارند و کسانی که ولایت حضرت علی (ع) را نپذیرفته باشند، به بهشت سعادت راه نخواهند یافت.
هرچند بیان تفصیلی آیات و روایاتی که از پیامبر گرامی اسلام (ص) در این باب وارد شده است، در این جا میسر نیست، اما اشاره به برخی از آنها به ویژه از کتابهای اهل تسنن لازم و مفید است.
۱) جایگاه و منزلت امامت در تشیع
بیش از سیصد حدیث در کتب اهل سنت وارد شده است که در همه آنها به امامت دوازده امام برای مسلمانان تصریح شده است. در برخی از آن روایات، نام دوازده امام آمده است و در برخی به اجمال و گذرا به آنها اشاره شده است.
جوینی در «فرائد السمطین» حدیثی از سلیم بن قیس نقل میکند که: «در زمان خلافت عثمان، جماعتی از مهاجران و انصار، در مسجد مدینه در حال مذاکره و گفتوگو درباره فضایل یکدیگر بودند که علی (ع) را دیدم، ساکت و آرام نشسته است، آنها گفتند: یا علی سخنی بگو. علی (ع) شروع به سخن کرد تا رسید به اینجا که ای مردمان قریش و انصار شما را به خدا قسم، آیا میدانید آیه «یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم ...» (نساء: ۵۹) در کجا و در شأن چه کسی نازل شد؟ و همین طور آیه «انما ولیکم الله و رسوله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون» (مائده: ۵۵) و همچنین آیه و لم یتخذوا من دون الله و لا رسوله و لا المؤمنین ولیجة» (توبه: ۱۶). خداوند عزوجل به پیامبرش امر کرد تا به مردمان، والیان و سرپرستان امر خودش را بشناساند و همان گونه که نماز و زکات و حج مردمان را به آنها تعلیم داد و تفسیر کرد، ولایت را نیز برای آنها بیان کند؛ برای همین مرا در روز غدیر خم به جانشینی خود منصوب کرد و فرمود: ای مردم! خداوند عزوجل مرا به رسالتی برگزید که سینهام از سنگینی آن تنگ شده بود و گمان کردم مردم مرا تکذیب میکنند، لذا پروردگارم مرا وعده داد. سپس پیامبر گرامی (ص) فرمود: آیا میدانید که خداوند عزوجل مولای من است و من مولی و سرپرست مؤمنانم و من از خود آنها به آنها نزدیکترم؟ مردمان همه گفتند: بله یا رسول الله، سپس پیامبر دست مرا گرفت و به مردمان گفت: من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، هر کس من مولا و سرپرست اویم، پس علی مولای اوست. خداوندا یاری نما هر آن کس را که علی را یاری نموده و دشمن بدار هر آن کس را که علی را دشمن داشت.
در اینجا بود که سلمان بلند شد و گفت: یا رسول الله ولایت علی چگونه است؟ حضرت فرمود: ولایت او مثل ولایت من است، هر آن کس که من به او از خودش نزدیکترم، پس علی نیز به او از خود او نزدیکتر است و اولویت دارد.
پس آیه نازل شد که: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» (مائده: ۳). سپس حضرت فرمود: خداوند به اینکه دینش را به اتمام برساند و نعمت را تمام کند و به رسالت من و بعد از من به ولایت علی رضایت دهد، بزرگتر است. مردمان گفتند: یا رسول الله آیا این آیات تنها در حق علی وارد شده است؟ حضرت فرمود: بله در حق علی و اوصیای من تا روز قیامت وارد شده است. آنگاه مردم گفتند: برای ما بیان کن که آنها چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: برادرم علی که وارث و وصی من است و ولی هر مؤمنی بعد از من اوست، سپس فرزندم حسن و پس از او حسین و نه نفر از اولاد حسین، قرآن با آنهاست و آنها با قرآن و این دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا اینکه در حوض به یکدیگر میرسند» (جوینی، ۱۴۰۰، ق، ص ۴۴)
صاحب فرائد السمطین در حدیث دیگری از مجاهد از ابن عباس نقل میکند که: «فردی یهودی که به او نعثل میگفتند نزد پیامبر اکرم (ص) آمد و گفت: ای محمد در دل من سؤالاتی است که اگر پاسخ آنها را بفرمایید، مسلمان خواهم شد. حضرت فرمود: سؤال کن. از جمله سؤالاتی که کرد، این بود که گفت: مرا از وصی خود خبر بده که چه کسی وصی توست؟ چراکه هیچ پیامبری بدون وصی نبود. وصی پیامبر ما موسای عمران، یوشع بن نون بود. حضرت فرمود: وصی من علی بن ابیطالب و بعد از آن دو فرزندش حسن و حسین و پس از آن نه امام از فرزندان حسین. گفتم یا محمد آنها را برای من نام ببر. حضرت فرمود: بعد از حسین، فرزندش علی و پس از درگذشت او فرزندش محمد و پس از او فرزندش صادق و پس از او فرزندش موسی و پس از موسی، فرزندش علی و پس از او فرزندش محمد و پس از محمد، فرزندش علی و پس از او فرزندش حسن و پس از حسن، فرزندش مهدی و اینان دوازده نفر هستند» (قندوزی، ۱۴۱۶ ق، ص ۱۱۴).
▪ علی (ع) و عبور از پل صراط
طبق حدیثی که ریاض، صواعق و اسعاف الراغبین نقل کردهاند، روزی ابوبکر و علی بن ابی طالب به یکدیگر رسیدند. ابوبکر به علی تبسمی کرد. علی (ع) گفت: چرا تبسم میکنی؟ ابوبکر گفت: از رسول خدا شنیدم که میگفت: عبور از صراط ممکن نیست، مگر برای کسی که علی جواز آن را بدهد (سید علی خان، [بی تا]، ج ۲، ص ۱۷۷/ ابن حجر، [بی تا]، ص ۷۵).
در حدیثی دیگر که در «فرائد السمطین» و «الریاض» آمده است، رسول خدا (ص) فرمود: هنگامی که خداوند اولین و آخرین را در روز قیامت جمع میکند و پل صراط را روی جهنم نصب میکند، احدی حق عبور از آن را ندارد، مگر کسی که با او برائتی که همراه با ولایت علی بن ابیطالب (ع) است، باشد (جوینی، ۱۴۰۰ق، ج ۲، ص ۱۷۲)
▪ علی (ع) و تقسیم بهشت و جهنم
در احادیث متعددی از قول رسول خدا (ص) وارد شده است که فرمود علی، قسیم بهشت و جهنم است. از زمره آنها، حدیثی است که ابن حجر در «صواعق» نقل میکند که: پیامبر گرامی اسلام به علی (ع) فرمود: تو در روز قیامت قسیم جنت و ناری و به آتش میگویی این برای ما و این برایت تو (ابن حجر، [بی تا]، ص ۷۵).
در «الاصابه» آمده است که: علی (ع) در روز سقیفه به مردمان چنین فرمود: شما را به خدا قسم آیا بین شما کسی جز من بود که رسول خدا به او فرموده باشد: «انت قسیم الجنة و النار یوم القیامة» همه مردم گفتند به خدا قسم نه (همان).
در حدیث دیگری اصبغ بن نباته میگوید: من نزد علی (ع) نشسته بودم که ابوالکوا آمد و از حضرت درباره این آیه سؤال کرد که: «و علی الاعراف رجال». پس حضرت فرمود: وای بر تو ای ابن الکوا، ما روز قیامت بین بهشت و جهنم مینشینیم و هر کس که ما را یاری کرده باشد، از سیمایش او را میشناسیم، پس داخل بهشت میکنیم و هر کس که نسبت به ما کینه و بغض داشته باشد، از سیمایش او را شناخته و داخل جهنم میکنیم (الحاکم الحسکانی الحنفی، ۱۴۱۱ق، ج ۱، ص ۲۶۳).
▪ علی (ع) و همراهی حق با او
بر اساس روایاتی که فریقین (شیعه و سنی) از رسول خدا (ص) نقل کردهاند، علی با حق است و حق با علی و این دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا آنگاه که در روز قیامت کنار حوض بر پیامبر وارد شوند: «علی مع الحق و الحق مع علی و لن یفترقا حتی یردا علی الحوض یوم القیامة» (الخطیب بغدادی، ۱۴۲۲ ق، ج ۱۴، ص ۴۲۱).
امام فخر رازی نیز در تفسیر خود حدیثی نقل میکند که بر اساس آن، هر کس در دین خود به علی بن ابیطالب اقتدا کند، راه هدایت را پیموده است؛ چراکه رسول خدا فرمود: «اللهم ادر الحق مع علی حیث دار» (فخر رازی، [بی تا]، ج ۱، ص ۲۰۵)؛ خداوندا علی به هر جانب که روی میگرداند، حق را بدان سو بدار.
▪ علی (ع) و یگانگیاش با رسول خدا (ص)
در حدیث معروفی از پیامبر (ص) آمده است: «انت منی و انا منک» (محمد بن اسماعیل، [بی تا]، ج ۵، ص ۲۲): تو از من هستی و من از تو هستم. در «سنن» ابن ماجه نیز آمده است که حضرت فرمود: «علی منی و انا منه و لا یؤدی عنی الا علی» (ابن ماجه، [بی تا]، ج ۱، ص ۴۴): علی از من است و من از او. حق مرا به جز علی به جا نمیآورد.
▪ علی (ع) و رابطهاش با بهشت
بر اساس روایات بسیاری، شیعیان حضرت، به بهشت خواهند رفت؛ از جمله شعبی از حضرت علی (ع) نقل کرده است که: رسول خدا (ص) به آن حضرت فرمود: «انت و شیعتک فی الجنة» (خطیب بغدادی، ۱۴۲۲ ق، ج ۱۲، ص ۲۸۹).
همچنین خطیب بغدادی حدیثی در کتاب خود نقل میکند که: ابن عباس گفت: رسول خدا (ص) فرمود: در شب معراج دیدم بر در بهشت نوشته شده بود: «لا اله الا الله محمد رسول الله علی حبیب الله والحسن والحسین صفوة الله فاطمة خیرة الله و علی باغضهم لعنة الله» (همان، ج ۱؛ ص ۲۵۹)
قرطبی در «جامع احکام القرآن» حدیثی نقل میکند که: انس بن مالک میگوید: رسول خدا مرا به سوی اوبرزه اسلمی فرستاد و من گوش میکردم. آن حضرت به او میفرمود: ای ابوبرزه پروردگار عالمیان درباره علی بن ابیطالب با من عهد کرده است. آن گاه فرمود: علی علم هدایت، منار ایمان، امام پیروان من و نور هدایت برای کسانی است که مرا اطاعت کنند. ای ابوبرزه! علی بن ابیطالب فردای قیامت با من، در حوض من است و صاحب علم و لوای من است و در قیامت کلید گنجهای بهشت پروردگارم در دست من و اوست (قرطبی، [بی تا]، ج ۱۸، ص ۲۶۴).
▪ علی (ع) و باب علم نبوی
منزلت علی (ع) به عنوان وارث علم پیامبر و باب علم او، حقیقتی است که از طریق اهل تسنن و تشیع در احادیث بسیار وارد شده است؛ از جمله طبق نقل «کنز العمال»، عامر بن وائله میگوید: علی (ع) خطبه میخواند و من آنجا بودم و شنیدم که در خطبهاش میگفت: از من سؤال کنید. سوگند به خدا هر چه سؤال کنید تا روز قیامت را خبر خواهم داد (المتقی، ۱۴۰۹ ق، ج ۱۱، ص ۲۰۷).
هم چنین قرطبی درباره علم حضرت نقل میکند که: مجاهد از ابن عباس نقل کرده است که رسول خدا (ص) فرمود: «انا مدینة العلم و علی بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب» (قرطبی، [بی تا]، ج ۱، ص ۳۵).
۲) چرایی و چگونگی این اعتقاد
این اعتقاد شیعی، موجب سؤالات بسیاری شده است. اولین سؤال این است که اگر چنین باشد، پس باید بپذیریم از انسانهای بسیاری که در این کره خاکی به سر میبرند، شمار اندکی از آنها وارد بهشت خواهند شد. مگر جمعیت شیعیان نسبت به مسلمانان چقدر است؟ به همان نسبت که جمعیت مسلمانان به غیر مسلمانان در اقلیت است، تعداد شیعیان نیز نسبت به مسلمانان بسیار اندک است و از این تعداد اندک نیز کسانی که در عمل، شایسته و نیک کردار باشند، طبعاً بسیار اندکاند. بر این مبنا، حکمت خداوند و رأفت و خیرخواهی او چه خواهد شد؟ مگر او رئوف بالعباد نیست؟ مگر او رحیم نیست؟ مگر او هادی و منجی انسانها نیست؟ آیا خداوند جز اندکی از شیعیان، همه آدمیان را به جهنم خواهم برد؟
آیا از چنین اعتقادی میتوان دفاع کرد یا خیر؟ عقلانیت این اعتقاد را چگونه میتوان تبیین کرد؟ آیا از قرآن کریم میتوان شواهدی بر درستی این اعتقاد ارایه داد و اساساً قرآن چنین اعتقادی را برمیتابد یا خیر؟
۳) اصول و مقدمات
در راستای بررسی این سؤالات، طرح مبحث ذیل و ذکر مقدماتی چند ضروری به نظر میرسد.
▪ مقدمه اول: بر اساس روایات اسلامی، آدمیان از دو حجت برخوردارند:
حجت باطن و حجت ظاهر. حجت باطن عقل آدمیان است و حجت ظاهر پیامبراناند: «ان لله علی الناس حجتین حجة ظاهرة و حجة باطنة فاما الظاهرة فالرسل والانبیاء و الائمة، و اما الباطنة فالعقول» (کلینی، ۱۳۸۸ ق، ج ۱، ص ۱۶) حجت ظاهر برای کمک و یاری به حجت باطن از طرف خداوند متعال آمده است.
به یک معنای وسیع، حجت باطن را میتوان علاوه بر عقل، شامل وجدان و فطرت حقطلب و حقیقتجوی آدمیان نیز دانست. و هر آنجایی که حجت ظاهر در دسترس نباشد، آدمی را حجتی باطن به نام عقل، وجدان و فطرت است که همواره در دسترس اوست و بلکه همراه اوست: «فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرة الله التی فطر الناس علیها» (روم: ۳۰): پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن؛ این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده...
▪ مقدمه دوم: بر اساس قرآن کریم کسانی که در دنیا کور بودهاند، در قیامت هم کورند: «و من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخرة عمی و اضل سبیلاً» (اسراء: ۷۲). مراد از این کوری به طور مسلم کوری ظاهری نیست. در جای دیگر، قرآن کریم آیه را تفسیر کرده است: «و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکاً و نحشره یوم القیامة اعمی قال رب لم حشرتنی اعمی و قد کنت بصیراً قال کذلک اتتک ایاتنا فنسیتها و کذلک الیوم تنسی» (طه: ۱۲۴ ـ ۱۲۶): عدهای در قیامت کور محشور میشوند. آن گاه از خداوند میپرسند که چرا آنان را کور محشور کرده است، در حالی که بینا بودهاند. خداوند نیز در پاسخ آنها خواهد گفت: علت کوری شما این بود که آیات ما در دنیا برای شما آمد، لکن شما آنها را فراموش کردید و اعتنایی به آن آیات نداشتهاید و لذا امروز فراموش شدهاید و چنین کور محشور گردیدهاید.
علت کوری این دسته از آدمیان از نظر قرآن کریم خود آنها بودهاند. آنان در این جهان چشم حق بین خود را بستند و با استمرار این بستن به طور کلی از دیدن حق محروم شدند. در این جهانی که حق و باطل با یکدیگر در آمیخته است، این گروه جز باطل ندیدهاند و با تداوم این کار به طور کلی از دیدن حق، خود را محروم کردند.
آنان نه تنها بر اساس وجدان و فطرت خود با حقایق عالم مواجه نشدند، بلکه این دو را آگاهانه و عمداً زیر پا نهادند؛ عقل و وجدانی که همه آدمیان چه مسلمان و چه غیرمسلمان، چه شیعه و چه سنی همگان از آن برخوردارند.
▪ مقدمه سوم: در سرای دنیا حق و باطل به هم آمیختهاند؛ نور و ظلمت هر دو وجود دارند؛ خیر و شر در کنار یکدیگر جلوه نمایی میکنند؛ عدهای دانسته به دنبال باطل میروند و عدهای پیرو حق میشوند؛ و اما بسیاری در تشخیص حق از باطل درمیمانند. از این عده کسانی توانایی وصول به حق را دارند که با کاهلی و سستی به دنبال حق نمیروند و اما گروهی دیگر اساساً به حق دسترسی ندارند و از توانایی وصول به حق محروماند. گروه دوم جاهلان مقصرند و گروه اول جاهلان قاصر.
عقل سلیم آدمیان به طور مسلم از این گروه اخیر عذر نمیپذیرد؛ در حالی که برای گروه پیشین، یعنی جاهلان مقصر، عذری موجه دارد و خدای متعال نیز بیش از توانایی افراد از آنها بازخواست نخواهد کرد.
▪ مقدمه چهارم: پیروان حق لزوماً کسانی نیستند که از نظر اعتقادی و نظری نیز با استدلال و به طور روشن به حجت ظاهری دسترسی یافته باشند، بلکه اینان، بدون شناخت حجت ظاهری، بنا به دستورات حجت باطنی، یعنی عقل، وجدان و روح حقطلب خود، به دنبال حق رفته و بنا بر تشخیص عقل و وجدان خود هر جا حق را یافتهاند، به قدر میسور خود از آن تبعیت کردهاند؛ هرچند بر خلاف میل نفسانی و خواهش های شهوانی آنان بوده باشد و یا در این تشخص، راه به خطا برده باشند.
این گروه شاید اکثریت آدمیان را تشکیل ندهند، اما تعداد آنها از نظر کمی و کیفی چه از نظر تعداد و چه از نظر عمق و شدت اعتقاد به حق، کم نیستند.
▪ مقدمه پنجم: پیروان حق، طیف گستردهای از آدمیان را تشکیل میدهند که از نظر عمق اعتقاد و پایبندی به آن نه تنها در یک سطح نیستند، بلکه چه بسا اختلاف آنها بسیار باشد؛ لذا در این باره نباید معتقد به صفر و یک باشیم، بلکه باید قایل به تشکیک و یا طیفی از معتقدان و پیروان به حق شد.
▪ مقدمه ششم: اعتقاد به زبان به تنهایی کافی نیست، بلکه زبان ترجمان قلب است و اعتقاد، یعنی عقد و گره قلبی به آن چه به آن معتقدیم.
چه بسا بسیاری از کسانی که علیالظاهر به حجت ظاهری دست یافتهاند، اما در باطن و در عمل، اعتقاد چندانی به آن ندارند یا حتی در مقابل آن ایستاده و در باطن حق را زیر پا نهاده و با آن مبارزه کردهاند.
▪ مقدمه هفتم: رابطه دنیا و آخرت از نوع رابطهای اعتباری و قراردادی نیست. دنیا علت و آخرت معلول اعمال و کردار آدمیان در دنیاست: «و ان لیس للانسان الا ما سعی» (نجم: ۳۹): برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست. این رابطه از نوع رابطهای واقعی و عینی است. صحنه آخرت، صحنه بروز و ظهور سعی و تلاش آدمی در دنیا و اصلاح اخلاق و اعمال در این سراست.
خدای متعال بهشت را در آخرت نمیسازد و جهنم را پر از آتش برای آدمیان نمیکند، بلکه بهشت به دست آدمی در دنیا و جهنم با اعمال انسانها در این سرا شکل میگیرد؛ البته فضل و رحمت او و بخشش و آمرزش او نیز امری است در جای خود ثابت، اما این فضل و رحمت و بخشش و آمرزش نیز بر اساس عدالت و حکمت او در جایگاه خاص خود صورت میگیرد و بدون علت و بی تناسب نخواهد بود.
«ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات انا لا نضیع اجر من احسن عملاً» (کهف: ۳۰): مسلماً کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادند، ما پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهیم کرد.
«و وجدوا ما عملوا حاضراً و لا یظلم ربک احداً» (کهف: ۴۹): خداوند متعال بر بندگان ظلم نمیکند، بلکه آنان خود به نفس خویش ظلم کردهاند.
«فرجعوا الی انفسهم فقالوا انکم انتم الظالمون» (انبیاء: ۶۴): آنها به وجدان خویش بازگشتند و [به خود] گفتند حقا که شما ستمگرید.
«ولاتحسبن الله غافلاً عما یعمل الظالمون» (ابراهیم: ۴۲): گمان مبر که خدا، از آن چه ظالمان انجام میدهند، غافل است.
بدی و زشتی عمل آدمیان است که در صحنه قیامت پیش چشمانشان آشکار میگردد: «و بدا لهم سیئات ما عملوا» (جاثیه: ۳۳).
بنابراین، این اصل قرآنی نیز تردیدناپذیر و تشکیکناشدنی خواهد بود که آخرت را عمل آدمیان در دنیا میسازد که «الدنیا مزرعة الاخرة».
▪ مقدمه هشتم: عدالت خداوند نیز اقتضا میکند کسانی که در دنیا اعمال نیکویی انجام دادهاند، در سرای دیگر نتیجه اعمال خود را ببنند. خدای عادل عملی بر خلاف عدالت به جای نمیآورد، هرچند آدمیان با برپایی ترازوی عدل الهی، طلبی از او نخواهند داشت؛ اما او چنان که خود وعده داده است، جزای نیکی و احسان را به نیکی و احسان میدهد و حتی بالاتر این که از فضل خود در ازای هر حسنه، ده حسنه پاسخ میدهد: «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها» (انعام: ۱۶۰)؛ بنابراین، انسانی که سیرت و صورت خویش را نیک کرده و اعمالش را طیب و طاهر گردانیده است و به خدمت مردمان آستین همت بالا زده و پای ارادت به پیش نهاده است، پاسخی نیکو و بهشتی جاودان سزاوار اوست.
▪ مقدمه نهم: حکمت الاهی در جهان آفرینش اقتضا میکند آفریدهها به طور حداکثری با راه حق آشنا شوند و مسیر خداوندی را بشناسند، بر همین اساس، خداوند پیامبران بسیاری را فرستاد تا حجت را بر مردمان تمام کند. او علاوه بر ارسال رسل، آنان را از راهنمایی درونی برخوردار ساخت و نه تنها بر انسانها پیامبر فرستاد، بلکه بر هر ملت و قومی پیامبری همزبان آنها مبعوث کرد: «و لکل قوم هاد» (رعد: ۷): و برای هر گروهی هدایت کنندهای است؛ چنان چه در نهج البلاغه میخوانیم: «لم یخل سبحانه خلقه من نبی مرسل و لا کتاب منزل» (نهج البلاغه، خطبه ۱)؛ خدای سبحان هیچ گاه خلقش را بدون پیامبر و کتاب رها نکرد.
و پیامبر آخرالزمان را نیز برای همه آدمیان فرستاد؛ چراکه خود فرمود: «و ما ارسلناک الا کافة للناس بشیراً و نذیراً» (سبأ: ۲۸): و ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم تا بشارت دهی و بیم دهی.
و او را رحمت عالمیان معرفی کرد؛ آنجا که فرمود: «و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین» (انبیاء: ۱۰۷): و ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.
اگر چنین است که تا حجت بر آدمیان تمام نگردد و پیام بر همگان ابلاغ نشود، ملاک و معیار سنجش و عمل در محکمه نخواهد بود، حکمت خداوندی به خودی خود اقتضا نمیکند که اکثر آدمیان دچار عذاب او گردند و در دوزخ ابدیاش گرفتار آیند؛ مگر بندگان از روی اراده و اختیار و آگاهی و علم این مسیر را خود برگزیده باشند: «و ما کان ربک مهلک القری حتی یبعث فی امها رسولاً» (قصص: ۵۹): و پروردگار تو هرگز شهرها و آبادیها را هلاک نمیکرد تا اینکه در کانون آنها پیامبری مبعوث کند.
و اما چنانچه بعد از ارسال و ابلاغ پیام، مردمان از مسیر حق گمراه گشتند و به بیراهه رفتند، تکلیفی بر پیامبران نیست؛ چراکه وظیفه آنها هدایت بالاجبار آدمیان نیست: «فان تولیتم فاعلموا انما علی رسولنا البلاغ المبین» (مائده: ۹۲): و اگر روی بگردانید [مستحق مجازات خواهید بود و] بدانید بر پیامبر ما، جز ابلاغ آشکار چیز دیگری نیست [و این وظیفه را در برابر شما انجام داده است].
«فان تولیتم فانما علی رسولنا البلاغ المبین» (تغابن: ۱۲)؛ و اگر روی گردان شوید، رسول ما جز ابلاغ آشکار وظیفهای ندارد.
▪ مقدمه دهم: بر اساس آیات و روایات در سرای دیگر، پرونده اعمال بسته میشود و نه پرونده اعتقادات و علم و آگاهی، بلکه اساساً صحنه قیامت، صحنه گشوده شدن حقایق و علم و آگاهی یافتن به حقیقت است.
آیات بسیاری از قرآن کریم صحنه قیامت را صحنه تنبه و آگاهی یافتن به اعمال معرفی میکند نه اعتقادات؛ چراکه کسانی به دوزخ راه مییابند که در اینجا از روی اعتقاد به خداوند متعال عملی مخالف آن انجام داده باشند: «الی الله مرجعکم جمیعاً فینبئکم بما کنتم تعملون» (مائده: ۱۰۵): بازگشت همه شما به سوی خداست؛ و شما را از آن چه عمل میکردید، آگاه میسازید.
و اگر در آنجا سخن از درخواست بازگشت آدمیان پس از مشاهده مرگ و سکرات آن یا ورود به صحنه قیامت است ـ که خداوند آن بازگشت را نفی میکند و این درخواست را بیهوده میشمارد ـ نه به این خاطر است که آنان اگر بازگردند، اعتقادشان دگرگون میشود، بلکه سخن از این است که آنان اگر هم بازگردند، عملی غیر از آنچه میکردند، انجام نخواهند داد: «حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلی اعمل صالحاً فیما ترکت کلا انها کلمة هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون» (مؤمنون: ۹۹ ـ ۱۰۰): [آنها همچنان به راه غلط خود ادامه میدهند] تا زمانی که مرگ یکی از آنها فرا رسد، میگوید: پروردگار من! مرا باز گردانید، شاید در آنچه ترک کردم [و کوتاهی نمودم] عمل صالحی انجام دهم. [ولی به او میگویند:] چنین نیست! این سخنی است که او به زبان میگوید [و اگر باز گردد، کارش هم چون گذشته است]؛ و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.
آنچه در این آیه درخواست میشود، رجوع برای عمل است و نه برای اعتقاد؛ و دقیقاً همین خواسته است که رد میشود و به شدت تمام، پاسخ منفی میگیرد و دلیل رد آن نیز این است که: «انها کلمة هو قائلها» (مؤمنون؛ ۱۰۰): این کلمهای است که آن فرد خاص (با خصوصیات و ویژگیهای نشان داده شده در دنیا) گوینده آن است؛ و گویا آیه میخواهد بگوید این چنین فردی با این ملکات و اخلاق و ویژگیهای اکتسابی در دار دنیا اگر دوباره نیز برگردد، اعمالش را تغییر نخواهد داد؛ چراکه اعمال علاوه بر وجود اعتقادات صحیح، از آن چنان ملکاتی برخوردار بوده است که اعمالی این چنین، یعنی دوزخی، از او بروز و ظهور یافته است و هم اکنون نیز اگر بازگردانیده شود، بر اساس همان ملکات اخلاقی عملی متناسب با همان ملکات از او بروز خواهد کرد.
بنابراین، از آیات قرآن و روایات این مطلب برنمیآید که در قیامت اعتقاد از مردمانی که در دنیا مطابق با حق عمل کردهاند، پذیرفته نیست، بلکه از آن سوی این حقیقت کاملاً آشکار است که مردمان در صحنه قیامت به حقیقت دست مییابند و آن را باور میکنند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست