دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

کتاب با زیرنویس فارسی


کتاب با زیرنویس فارسی

ادبیات جنگ و مشخصا دفاع مقدس,از آن گونه های ادبی است که متاسفانه به دلیل بی توجهی مسئولان,مهجور باقی مانده و آنگونه که شایسته است به آن پرداخته نشده

ادبیات جنگ و مشخصا دفاع مقدس،از آن گونه‌های ادبی است که متاسفانه به دلیل بی‌توجهی مسئولان،مهجور باقی مانده و آنگونه که شایسته است به آن پرداخته نشده.طی سال‌های اخیر،این ژانر داستان‌نویسی، بیش از پیش به بیراهه رفته و کمتر شاهد اثر موفقی در حوزه داستان‌هایی با حال و هوای جنگ تحمیلی بوده‌ایم.شاید به‌نوعی احمد دهقان، حبیب احمدزاده و مجید قیصری هنوز تنها پرچمداران سربلند این وادی‌اند که به‌خاطر تجربیات شخصی و حضور در فضای جنگ و البته تبحرشان در داستان‌سرایی و روایت صحیح ادبی،آثار فاخری در حیطه ادبیات دفاع مقدس رقم می‌زنند.

حتی رمان‌های پرسروصدایی نظیر «دا» و «بابانظر» فارغ از ارزش و کیفیت خوب یا بدشان، نتوانستند ناجی این گونه مهم و غنی از ایده و سوژه‌های بکر باشند.ولی هیچ تاکنون فکر کرده‌ایم دلیل این ناکامی ادبیات دفاع مقدس چیست؟پاسخش ساده است.کافیست نگاهی به کتاب «لیموترش» بیندازید و فقط یکی از داستان‌های آن را بخوانید.همه‌چیز دستتان می‌آید.کتاب‌هایی نظیر «لیموترش»،دلایل خوبی‌اند برای عدم موفقیت و پیشرفت ادبیات جنگ.چرا که به نظر می‌رسد نویسندگان ما،اصولا به این فضای داستان‌نویسی نگاهی سطحی و سهل و ممتنع دارند.

نوشته‌های آنان بخصوص نویسندگان جوانی چون «داوود ملکی»،که احتمالا همه اطلاعاتش از جنگ تحمیلی به چند فیلم و تعدادی برنامه مستند تلویزیونی یا خاطرات اطرافیان خلاصه می‌شود،از نوعی ساده‌انگاری مضحک و توهین‌آمیز رنج می‌برد که عملا مسئله دفاع مقدس را یک موضوع شخصی و دم‌دستی جلوه می‌دهند و با آن بر اساس سلیقه و برداشت شخصی خود برخورد می‌کنند. برای نمونه،کدامیک از داستان‌های مجموعه لیموترش،ارزش ادبی و محتوایی دارند یا حتی در جهانی مستند، درام‌پرداز و جدّی روایت می‌شوند که خواننده بخواهد از آنها تأثیر بگیرد یا به واسطه مطالعه یکی از داستان‌ها،دوران جنگ و پیامدهایش را در ذهن تداعی و تازه با آن همذات‌پنداری هم بکند؟!

نویسنده داستان‌هایش را آن‌قدر متأثر از تصاویر کلیشه‌ای و رایج در فیلم‌های جنگی و نگاه و شنیده‌های عوام‌پسندانه به این مقوله روایت می‌کند که مخاطب گمان می‌برد او را کودن فرض کرده‌اند و دارد به شعورش توهین می‌شود! داستان‌ها فاقد ایده‌های خلاقانه و بکرند و به بدترین شکل ممکن،تصویری خام و نخ‌نماشده از رزمندگان،شهدا و جانبازان ارائه می‌کند؛تصویری که نه تنها در جهت ستایش و حمایت از رشادت‌ها و دلاوری‌های آنها نیست،که گویی این افراد توسط نویسنده به سخره گرفته شده‌اند و قرار نیست آنها را باور کنیم.قهرمان‌های قصه‌های «لیموترش» حتی اگر مابه‌ازای حقیقی هم داشته باشند،نمونه‌های خوبی از بازمانده‌های جنگ و یادگارهای هشت سال دفاع مقدس نیستند.

خواننده در مواجهه با این داستان‌ها،از فضاسازی‌ها متنفر می‌شود و گاهی نیز به خنده می‌افتد؛ بس‌که در قصه‌های کتاب نگاهی کودکانه و ابتدایی موج می‌زند.در خوانش «لیموترش»، به نظر می‌رسد با چند طرح اولیه(و نه چندان به دردبخور) برای نوشتن داستان‌های نیمه‌بلند روبه‌روییم که هرگز مجال تبدیل‌شدن به آن را نیافته‌اند. در این نگاهِ به زعمِ خویش منصفانه، به هیچ وجه قصد تخریب یا تحریف کتاب نامبرده و ارائه نقدی غرض‌ورزانه بر آن نیست.اتفاقا نگارنده دلسوزانه تلاش می‌کند به نویسنده کتاب متذکر شود اندیشه و اهدافش برای نگارش داستان‌هایی در حوزه دفاع مقدس،ستودنی و قابل‌احترام است اما او این گام بزرگ و بلند را خیلی ناشیانه و با دستان خالی برداشته است.جای خالی تحقیقات مستند و توصیفات مبتنی بر حقایق جبهه و جنگ و مشکلات و دغدغه خانواده‌های عزیزانی که به دفاع از میهن اسلامی پرداخته‌اند،لابه‌لای سطور کتاب ملکی به وضوح پیداست.

وی تنها دیدگاه و اندیشه‌های ذهنی و بعضا شخصی خود را از موضوعاتی که انتخاب کرده، به روی کاغذ آورده است.از طرفی در حالی‌که بی‌کیفیتی محتوای کتاب،مخاطب را می‌آزارد،اشکالات شدید ویرایشی و غلط املایی،شیوه چاپ و انتشار کتاب و حتی عکس روی جلد و نام مجموعه در تضاد شدید با نیت نویسنده از نگارش و گردآوری داستان‌هاست. علامت‌گذاری جملات کتاب غالبا اشتباه‌اند یا اصلا خبری از علامت‌های دستوری نیست.از این‌رو کتاب به سختی خوانده می‌شود.شکل چاپ صفحات داخلی،خواننده را بی‌درنگ یادِ کتاب‌های آموزشی و مذهبی می‌اندازد.فونت و صفحه‌بندی، زشت و دور از خلاقیت انتخاب و اجرا شده(که البته این انتقاد،متوجه ناشر است). از همه بامزه‌تر چند نکته در نامگذاری و نثر داستان‌هاست که توجه هرخواننده‌ای را جلب می‌کند و برای همیشه به عنوان یک پرسش بی‌پاسخ در ذهنش باقی می‌ماند.

۱) اول آنکه اسم هیچ‌کدام از قصه‌ها،لیموترش نیست.پس نمی‌توانیم به مقصود نویسنده از انتخاب این نام برای مجموعه‌اش پی ببریم.

۲) دوم گزینش اسامی کنایی یا بی‌ربط با فضای داستان‌ها،سبب می‌شود خواننده پس از قرائت هر اثر، برای درک منظور نویسنده از این نام‌گذاری‌ها،مدتی با خود کلنجار برود و از همه جالب‌تر اینکه باورتان نمی‌شود اگر بگوییم ملکی برای نخستین‌بار موفق شده کتابی با زیرنویس فارسی در ایران منتشر کند!فیلم خارجی دیده بودیم که با زبان اصلی و زیرنویس فارسی باشد،ولی تاکنون کتاب فارسی با زیرنویس فارسی ندیده بودیم! خالق «لیموترش»، بی‌هیچ ضرورت کاربردی و مفیدی،جملات عراقی‌های متجاوز را به زبان عربی آورده و درست زیر هر جمله در متن اصلی(و نه در پاورقی کتاب) معنی فارسی آن را آورده است.

تازه در مواردی هم اندکی خلاقیت به خرج داده و چند کلمه فارسی به عراقی‌های زبان‌بسته آموخته تا دست و پاشکسته منظورشان را به اسرا برسانند.غیر از این، ملکی دیالوگ‌های شخصیت‌های جنوبی داستان را با گویش خاص خودشان و با اعراب‌گذاری‌های بیانی در متن آورده تا حس و حالی نوستالژیک،واقعی و تاثیرگذار به داستان‌هایش تزریق کرده باشد.افسوس که چنین تلاش مذبوحانه‌ای،جز خنده خواننده، ثمره دیگری در پی ندارد!

با تمام این تفاسیر،مجموعه‌داستان «لیموترش»،نه تنها کتاب قابل‌اعتنایی در میان انبوه آثار منتشره نیست و دردی از کسی دوا نمی‌کند،که حتی نمی‌تواند سابقه مهمی برای نویسنده‌اش باشد.لیموترش را حتی اگر یک سیاه‌مشق و تجربه برای داوود ملکی تلقی کنیم، باید بگوییم محصول نهایی تجربه‌ای یکسره شکست‌خورده است.تنها خاصیت چاپ مجموعه‌هایی نظیر این، بالابردن آمار چاپ کتاب در ایران و پرکردن بیلان کاری آقایان و مسئولان فرهنگی است که هر روز بیش از گذشته، از کتاب‌های بی‌محتوا پرتر می‌شود.

احمدرضا حجارزاده