سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

درگیری با مسایل کلی انسانی


درگیری با مسایل کلی انسانی

نگاهی به نمایش ۲۴ ۷ ۵۲ نوشته و کارگردانی ”بیل اتکینسون” از انگلستان

نمایش "۲۴/۷/۵۲" کاری از کشور انگلستان، مهمان بخش بین‌الملل سیزدهمین جشنواره بین‌المللی تئاتر دانشگاهی ایران است. این نمایش در سالن بوستان مرکز تولید تئاتر عروسکی در روزهای سه‌ شنبه و چهارشنبه (۱۴ و ۱۵ اردیبهشت‌) چهار اجرا دارد و با یک بازیگر مرد و حداقل امکانات و آکسسوار به اجرا در می‌آید. داستان چندان سر راست و مشخصی هم ندارد.

با ورود تماشاگران به سالن اجرا، تک بازیگر این نمایش، برای پیشبرد اجرایش از تماشاگران درخواست کمک می‌کند و اینگونه آنها را نیز در اجرایش شریک می‌کند. البته تماشاگر در این اجرا، هیچگاه تبدیل به تماشاگر ـ بازیگر نمی‌شود و میزان شراکت‌اش در اجرا، تنها محدود به نگهداری وسایلی از صحنه است.

بازیگر، تعداد ۱۰ واکمن را که بر روی هرکدام از آنها صداهایی ضبط شده در اختیار تماشاگران قرار می‌دهد و از آنها می‌خواهد تا این واکمن‌ها را تا زمانی که او از آنها بخواهد، برایش نگهدارند.

اجرای "۲۴/۷/۵۲ " از واکنش‌هایی تشکیل شده که تحت تأثیر این صداها از بازیگر نمایش می‌بینیم؛ به عنوان نمونه می‌توان به تعدادی از این صداها اشاره کرد: تیک تاک ساعت، آژیر خطر، یک ترانه عاشقانه، حرکت قطار و...؛ که بازیگر با آن‌ صداها مشغول می‌شود. مثلاً هنگامی که تیک تاک ساعت پخش می‌شود، بازیگر فعالیت قبلی خود را متوقف کرده و به ساعت‌اش نگاه می‌کند؛ و یا هنگامی که صدای آژیر خطر می‌آید، او آرام آرام با اشاره دست‌اش، نور صحنه را کم می‌کند تا هنگامی که کاملاً تاریک شود؛ و یا هنگامی که ترانه عاشقانه در صحنه پخش می‌شود، او دسته گلی را که در اختیار تماشاگری قرار داده، از او گرفته و با فردی که می‌تواند یکی از تماشاگران باشد، انتظاری عاشقانه را به نمایش می‌گذارد. به طور کلی این نمایش با شروع نخستین صدایی که از اولین واکمن پخش می‌شود، شروع شده و با آخرین صدایی که از آخرین واکمن پخش می‌شود، به اتمام می‌رسد.

در حد فاصل این صداها، بازیگر به ارائه بخش‌هایی از زندگی روزمره خود، به طور خاص، و انسان، به طور عام، می‌پردازد. از این نظر می‌توان عنوان این نمایش را نیز اشاره‌ای به چرخش مداوم زمان و گذشت و درگیری انسان با آن دانست.

به عبارت دیگر "۲۴" اشاره به بیست و چهار ساعت شبانه‌روز، "۷" اشاره به روزهای هفته، و "۵۲" اشاره به تعداد هفته‌های یک سال را دارد. تنها شخصیت این نمایش نیز، در تمام طول نمایش، سعی دارد تا این بازی تکراری را به نمایش بگذارد. او فشرده‌ای از مهمترین اتفاقات یک روز را (استحمام، پخت و پز، سر کار رفتن، قرارهای عاشقانه، احساس خطر کردن، حضور در کلیسا و پاسخ به نیازهای روحانی و...) را ابتدا با نظمی منطقی و سپس با تداخل آنها در یکدیگر که باعث سردرگمی او می‌شود، به نمایش می‌گذارد. او در ابتدا با حوصله و وقت کافی، فعالیت‌هایش را به طور کامل به انجام می‌رساند و هر چه به سمت انتهای نمایش می‌رویم، بر سرعت اجرای این فعالیت‌ها می‌افزاید؛ چرا که وی همزمان باید چند فعالیت ناهمگون را با یکدیگر انجام دهد. او بدین منظور از ساد‌ه‌ترین و معمول‌ترین نشانه‌های آشنا برای تماشاگران سود جسته و امکان ارتباط کامل با مخاطب‌اش را از دست نمی‌دهد.

همچنین از آنجا که بار اصلی‌ این نمایش را تصویر به دوش کشیده و میزان گفتار نمایش به حداقل رسیده، این رابطه بسیار ساده‌تر برقرار می‌شود. به طور کلی به جز دو سه صحنه کوتاه از اجرا (یکی آنجا که در نقش کشیش، داستان خلقت آدمی را از سفر پیدایش عهد عتیق بازگو می‌کند و دیگری هنگامی که بر حسب تصادف، معانی کلماتی را از روی یک فرهنگ لغت می‌خواند)، بازیگر با کمک بدن و حرکت‌های صورت‌اش و فعالیت‌هایی که انجام می‌دهد با تماشاگر ارتباط برقرار می‌کند. او هر بار فعالیت‌هایش را نیمه‌‌کاره رها می‌کند و متناسب با صدایی که در صحنه پخش می‌شود، به فعالیتی جدید مشغول می‌شود.

به عنوان مثال بازگو کردن داستان خلقت، در دو سه قسمت کوتاه تعریف می‌شود. سفر پیدایش از کتاب عهد عتیق از دو قسمت تشکیل شده که در اولین قسمت آن داستان خلقت و افتادن آدم و حوا در گناه و هبوط آنها به زمین و داستان نوح و طوفان‌اش حکایت می‌شود و در قسمت دوم آن تاریخ ابراهیم و فرزندان او حکایت می‌شود.

"اتکینسون" از سفر پیدایش تنها قسمت اولش را انتخاب کرده که نتیجه آن مخلوط شدن زبان‌ها و پراکندگی انسان بر روی زمین است.

حرکت‌های بازیگر نمایش "۲۴/۷/۵۲" پس از آنکه برای نخستین بار صداهای پخش شده از واکمن را می‌شنویم، تکراری و قابل پیش‌بینی است و این تکرار، علی‌رغم زمان کوتاه این نمایش، باعث خستگی تماشاگر می‌شود؛ هر چند که وی سعی داشته تا برش‌هایی کوتاه از زندگی روزمره یک انسان را به نمایش بگذارد؛ اما یادآوری این زندگی کسالت بار در سطح، تنها به میزان خستگی تماشاگر افزوده و درک مسئله و دغدغه‌های اصلی این نمایش را پنهان کرده است.

به عنوان مثال گفتگوی انسان با خدا در این نمایش، در لحظاتی که بازیگر داستان خلقت آدمی را حکایت می‌کند، می‌توانست به گفتگوی ایوب با خداوند تبدیل شود که هم بار دراماتیک داشته باشد و هم گوشه‌ای از عصیان آدمی را به نمایش بگذارد؛ اما این اتفاق هیچگاه نمی‌افتد. به طور کلی بحث در این است که در نمایش‌های تک نفره، مسئله خلق نیاز دراماتیک شخصیت و روشن کردن محرک و انگیزه شخصیت از اساسی‌ترین مواردی است که بدون آن، رابطه بین تماشاگر و شخص بازی مخدوش می‌شود. اگر تماشاگر نتواند بپذیرد که مجبور به شنیدن و دیدن تنها بازیگر نمایش است و نتواند همپای او به سمت پایان نمایش حرکت کند، بلافاصله رابطه‌اش را با اجرا از دست می‌دهد و انرژی و فعالیت‌های بازیگر برایش غیرقابل باور می‌شود؛ طبیعی است که یکی از راه‌های رفع این عدم ارتباط، پرهیز از کلی‌بافی و روی آوردن به جزئیات است تا باورپذیری شخص بازی به حداکثر توان خود برسد. اما "اتکینسون" در این نمایش، درگیر مسائل بسیار کلی یک انسان می‌شود و از ارائه جزئیات این شخصیت که وی را خاص و منحصر به فرد کند، پرهیز می‌کند.

بنابراین امکان ارائه تحلیلی دقیق‌تر و با جزئیات بیشتر را از مخاطب می‌گیرد و علی‌رغم آنکه تماشاگر با مسائل بسیار ساده مطرح شده در نمایش او ارتباط برقرار می‌کند، او را از درک ضرورت نمایش این اتفاقات عاجز می‌کند.

انور سبزی